سیره پیامبر اکرم در نهادسازی حکومتی
به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، با ظهور اسلام در مكه، و پس از گسترش دعوت پيامبر(ص) و هجرت به مدينه، دولت اسلامي به وسيله پيامبر اسلام(ص) تأسيس گرديد و آن حضرت علاوه بر آموزش و تربيت شخصاً سرپرستي و رهبري جامعهي اسلامي را به عهده گرفت و به ادارهي نظام اجتماعيِ مسلمين در بخشهاي مختلف قضايي، فرهنگي، سياسي، نظامي و اقتصادي پرداخت. بازخوانی تاریخی سیره سیاسی پیامبر اکرم(ص) و ادراک صحیح و فهم عمیق آن می تواند برای نظام سازی و حکومت داری نظام اسلامی مفید بوده و مورد استفاده واقع گردد.
پیامبر اکرم(ص) در دوران مکه به دنبال تشکیل حکومت بود و بنیادها و مبانی دولت اسلامی را در مکه طراحی و پی ریزی کرد و زمانی که وارد مدینه شد این مسئله را به صورت جدی مورد توجه و عنایت خود قرار داده و برای تثبیت حکومت اسلامی فعالیت هایی را انجام داد که یکی از راههای استقرار و تثبیت این حکومت این بود که با پیمان نامه ها و عهدنامه ها و مواردی از این دست ساختار سیاسی را تحکیم و قدرت بخشید و مسئولیت نهادهای تعلیم و تربیت، آموزش ها، امور نظامی و ثبتی و... را به افراد مختلفی همچون امیرالمومنین(ع) و معاذ بن جبل واگذارکردند.
وقتی عربستان فتح شد والیان و امیرانى را براى نواحى و شهرهاى بزرگ معین کرد و بعد از فتح مکه و فراغت از کار و گذراندن مراحل تسلط و تثبیت حکومت، عتاب بن اسید را به فرماندارى مکه منصوب نمود و راه مدینه را پیش گرفت. طبق نقلی، رسول خدا(ص) یمن را به مقاطعاتى تقسیم نمود و به هر مقاطعه یکى از افراد خانواده «لوذان» را که حاکم اصلى یمن بودند، نصب کرد . عمرو بن حزم بن زید لوذان، شهر بن بازام و عامر بن شهر بن بازام سه نفر از خانواده لوذان بودند که در یمن و مقاطعات آن نصب شدند و یا در قبیله عبدالقیس که پیامبر(ص) در ابتدا علاء بن حضرمى را گماشت و پس از شکایت مردم او را عزل کرده و ابان بن قیص را که از اکابر قریش بود به جاى او نصب کرد.
نهاد قضائى
یکی از نمونه های بارز تقسیم کار پیامبر اکرم(ص) تعیین و نصب قاضی بر دعاوی مردم بود که آن حضرت علاوه بر اینکه مبلّغ شریعت اسلام بود قاضى اول دولت اسلامى و تنها قاضى مدینه نیز بود که قضاوت را نیز به عهده داشت و چون امر قضا با عدالت اجتماعى و سیاسى ارتباط مستقیمی دارد مورد اهتمام پیامبر(ص) بود و با مداخله در امر قضا کار قضاوت را از دست کاهنان و یهودیان درآورد.
از جمله قضاوتهاى معروف پیامبر(ص) یکى بین سمرة بن جندب و مرد انصارى بر سر یک درخت و دیگرى قضاوت بین زبیر بن عوام و مرد انصارى درباره آبیارى درختان مى باشد.[1]
پیامبراکرم(ص) براى شهرهاى دیگر افرادى را که صلاحیت داشتند، به عنوان قاضى مى فرستاد. مثلا امیرالمومنین(ع) را به یمن فرستاد. از جمله قضات نصب شده، معاذ بن جبل و ابوموسى اشعرى هستند، هر چند برخى آنها را والى مى دانند[2] ولى حدیث معروف که گفتگوى رسول خدا(ص) با معاذ را قبل از آنکه به محل ماموریت خویش برود، این چنین مى فهماند که او قاضى بوده است و آن حدیث این است که او گفت: اگر از قرآن و سنت چیزى نیافتم، به اجتهاد خود عمل مى کنم[3] بنابراین قاضى مدینه رسول الله(ص) بود و امیرالمومنین(ع) هم از طرف ایشان قضاوت مى کرد اما در شهرهاى دیگر اگر دعوا و مخاصمه اى رخ مى داد چون ارتباط با پیامبر(ص) با آن وسایل ابتدایى سفر و خطراتش امرى مشکل بود، پیامبر(ص) به همان انگیزه ای که والى را نصب مى کرد، قاضى را هم نصب مى نمود.
نهاد ثبت اسناد
پیامبر اکرم(ص) علاوه بر نصب قاضى که نمونه اى بارز از تقسیم کار حضرت است افرادى را بر امر ازدواج و طلاق[4] و ثبت اسناد و املاک[5] منصوب نمود که در عرف تشکیلات امروزى زیر مجموعه دستگاه قضایى است؛ آن حضرت سعید بن سعیدالعاص را بر بازار مکه نصب فرمود؛ در روایتى هست که پیامبر(ص) کسى را فرستاد تا بازاریان را از خرید و فروش منع کند. برخى هم از نصب زنان بر امور حسبیه سخن گفته اند.[6] هر چند این مناصب قضایى نیست، ولى شبه قضایى است و از زمره دستگاه قضایی محسوب مى شود، چه در زمان قدیم و چه در عصر جدید.
کاتبان و نویسندگان
تقسیم کار در کتابت و نوشتار، یکی از جلوه های خاصی است که پیامبر(ص) ایجاد کرد آن حضرت کاتبانى خوش خط داشت که آموزش دیده بودند و به هر یک از آنها امرى محول مى شد؛ اموری مثل آمارنویسى، گزارش نویسى، بایگانى، کتابت وحی و اموری از این قبیل.
ابن عساکر در تاریخ دمشق مى گوید که نویسندگان پیامبر(ص) بالغ بر23 نفر بودند و آن حضرت کارهاى نوشتارى را بین افراد تقسیم می نمود. امام على(ع) نوشتن میثاق هاى رسمى مانند صلح حدیبیه را به عهده داشت؛ زید بن ثابت متولى نوشتن نامه ها به پادشاهان و رؤسا و عشایر بود؛ عبدالله بن ارقم بن ابى ارقم نامه نویسى به ملوک را بر عهده داشت. وقتى افرادى براى پیامبر(ص) نامه مى نوشتند حضرت از او مى خواست جواب دهد و وى جواب را به رسول خدا(ص) نشان مى داد که پیامبر(ص) در صورت رضایت ارسال مى کرد. ابى بن کعب وحى را موقع نزول مى نوشت؛ حذیفة بن یمان تخمین میوه هاى حجاز را ثبت مى کرد؛ زید اموال صدقات را مى نگاشت؛ مغیره بن شعبه مداینات و معاملات را مى نوشت؛ شرحبیل بن حسنه توقیعات به ملوک را تحریر مى کرد؛ حنظلة بن ربیع جانشین و ذخیره کاتبان بود که موقع غیاب آنها مى نوشت؛ زید بن ثابت مسؤول اخبار محرمانه بود[7] نیز رسول خدا(ص) افرادى را مامور ثبت آمار مى کرد، مانند حذیفة بن یمان و دیگران که آمار مسلمانها را مى نوشتند و ابن عباس هم ثبت وقایع و گزارشها را انجام مى داد. [8]
نهاد مالی
وقتى بلاد حجاز و یمن و همه جزیرة العرب و بلاد شام و عراق به فتح درآمد، سیل خمس و جزیه و صدقات به سمت رسول خدا(ص) سرازیر شد. براى جمع آورى و ثبت و ضبط و توزیع آنها دستگاهى لازم بود که حضرت عاملی را به این منظور تعیین کرد؛ عاملى که صدقات و ذکات را از واجدین شرایط دریافت مى کرد.
پیامبر اکرم(ص) افرادى را معین کرده بود تا صدقات و مالیات را جمع آورى کنند افرادی مثل عدى بن حاتم و قیس بن عصام را به سمت قبیله بن سعد فرستاد[9] علاء بن حضرمى را به بحرین، ابى امیة بن المغیره را به صنعا، على بن ابى طالب(ع) را به نجران براى جمع آورى مالیات و زیاد بن لبید را به حضرموت و مالک بن نویره را به صدقات بنى حنظله، ابوعبیدة بن جراح و معاذ بن جبل در عهد رسول خدا(ص) متولى قبض جزیه بودند؛ سواد بن غزید انصارى متولى خراج زمینها بود، جد حرب بن عبدالله بن عمر الثقفى وقتى آگاه به مبانى اسلام شد و اسلام آورد رسول خدا(ص) او را مسؤول اخذ صدقه از قومش (ثقیف) کرد.[10]
موزع
کسى که پولى را از طرف رسول خدا(ص) بین مردم توزیع و تقسیم مى نمود. افرادی مثل على بن ابىطالب(ع) زید بن مالک انصارى که از طرف رسول خدا(ص) مامور بودند که به قبیله بنى حذیمه، بنى قریظه و مکه بروند و اموالى را بین مردم تقسیم کنند.
خارص
کسى که کارشناس است و تخصص دارد متاعى را ببیند و قیمت آن را تشخیص دهد و تخمین زند. ابى حمید خارص نخل بود؛ عبدالله بن رواحه خرماى اهل خیبر را خرص مى کرد؛ عتاب بن اسید مامور خرص نخل و انگور بود؛ صلت بن معدى کرب کندرى خارص بود؛ فروة بن عمر خرماى اهل مدینه را خرص مى کرد.[11]
وزارت خارجه
در بعد دیپلماسى و وزارت خارجه نیز جلوه هاى کامل از تقسیم کار رسول اکرم(ص) ملاحظه می گردد؛ نصب و اعزام رسمی سفیرانی به خارج و پذیرش هیئات خارجى به منظور دیپلماسی و با تعیین افرادی به عنوان مترجم و مسؤول تشریفات آداب دیپلماتیک را رعایت مى نمودند و وظایف و حوزه کاری هر یک از افراد را مشخص و تقسیم می کردند.
رسول گرامی اسلام سیاست خارجى حکومت اسلامى را با ارسال نامه هایى به سران کشورها ترسیم می نمود و پیام می فرستاد که هدفش کشورگشایى و اشغال سرزمین ها نیست بلکه ابلاغ پیام الهی و دستورات اسلامی است بههمین خاطر در سال هفتم هجرى نامه هایى به بعضى از سران کشورها ارسال کرد و از آنها دعوت نمود اسلام را بپذیرند و تذکر داد اگر مسلمان شدند، در امان خواهند بود و الا مسؤولیت گمراهى مردم نیز به عهده آنهاست؛ این نامه ها به عنوان اسناد سیاسى اسلام در کتب تاریخ مضبوط است و در کتاب «جمهرة رسائل العرب» و «مکاتیب الرسول آیت الله میانجی» آمده است؛ در این نامه ها خطوط کلى سیاست خارجى اسلام ترسیم گردیده است.[12]
سفراى پیامبر اکرم(ص)عبارتند از:
1- عبدالله بن حذافة السهمى که نزد کسرى پادشاه فارس فرستاده شد .
2- حاطب بن ابى بلتعه به سمت مقوقس، عظیم و بزرگ قبط ارسال شد .
3- دحیة بن خلیفه کلبى به سمت هرقل، پادشاه روم و عظیم بصرى فرستاده شد .
4- جعفر بن ابىطالب، به سوى نجاشى سلطان حبشه .
5- شجاع بن وهب به سمت حارث غسانى، پادشاه تخوم شام .
6- سلیط بن عمر به سوى هوذة بن على حنفى، پادشاه یمامه .
7- عمرو بن عاص سهمى به سمت «جعفر» و «عبد» سلطانهاى عمان .
8- علاء بن حضرمى به سوى پادشاه بحرین .
9- مهاجر بن ابى امیة به سمت حارث، یکى از ملوک یمن .
10- حارث بن عمیر به سمت شام (ملک روم) .
11 - واحد بن سلیط عامر بن لؤى، سفیر یمامه .
علاوه بر سفیران رسمى فوق، بعضى مواقع ماموریت ویژه خارجى به برخی از افراد داده مى شد به طور مثال ابن اسحاق مى گوید پیامبر(ص) عمرو بن امیة القهرى را با دو کشتى فرستاد و شانزده نفر که در راس آنها جعفر بن ابىطالب بود، آنها را تحویل گرفتند.[13]
نظامی
در بعد نظامی رسول گرامی اسلام شفاف ترین تقسیم کار را داشته است و امور نظامى شاخص ترین بُعد تقسیم کار رسول خدا(ص) می باشد. در تعداد سریه های حضرت مورد اختلاف وجود دارد و تعداد 35، 36، 47، 48، 52 سریه هم برای پیامبر گزارش شده است[14] که این امر حاکى از نصب فرمانده نظامى در راس این سرایا و تقسیم کار در بین افراد سپاه اسلام است.
ابن عربى در کتاب محاضرات فهرستى از خلفاى پیامبر(ص) در مدینه را نام مى برد که عبارتند از: ابو لبابه، بشیر بن منذر، عثمان بن عفان، عبدالله بن ام مکتوم، ابوذر، عبدالله بن عبدالله، ابن ابى سلول، سباع بن عرفطه، نمیلة بن عبدالله لیثى، عریف بن اضبط دیلمى، ابورهم، محمد بن سلمه انصارى، زید بن حارثه، سائب بن عثمان بن مظعون، ابوسلمة بن عبدالاسد، سعد بن عباده و ابودجانه ساعدى، که وظیفه هر کدام را نیز توضیح داده است. در مورد امیرالمؤمنین(ع) اختلاف نظر است بعضى فقط او را در جنگ تبوک جانشین پیامبر(ص) در مدینه مى دانند برخی نیز در اکثر غزوات چنین نظرى مى دهند.[15]
مستنفر
کسى که نیروى انسانى براى جنگ جمع آوری مىکند و آنان را به این امر تشویق می کند. افرادی مثل بدیل بن ام اصرم و بسر بن سفیان خزاعى مردم خزاعه را از طرف پیامبر(ص) براى جنگ با اهل مکه در عام الفتح استنفار مى کردند؛ ابورهم غفارى طایفه ابن سعد را استنفار می کرد؛ بریده بن حصیب براى مردم اسلم را استنفار مى کرد. امیرالمومنین(ع) ابوبکر و عمر و زبیر بن عوام، سعد بن معاذ، سعد بن عباده، قیس بن سعد عباده و مصعب بن عمیر از جمله پرچمداران پیامبر(ص) در نبردها بودند .
پیامبر(ص) در بعد ساماندهی(به نقلی) نیروها را به گردانها(کتائب) تقسیم کرد و فرماندهى آنها را نیز بر عهده افرادی گذاشت. در بحث تیراندازها فرماندهی را انتخاب نمود که عبدالله بن جبیر فرمانده تیراندازان در جنگ احد بود؛ کسى که براى فریب دشمن شبیه پیامبر(ص) مى شد و به جاى ایشان به عنوان بدل پیامبر(ص) در قلب لشکر قرار مى گرفت به طور مثال کعب بن مالک روز احد زره رسول خدا(ص) را پوشید و زره خود را به ایشان داد و یازده زخم برداشت؛ در بحث حفاظتی هم حفاظت پیامبر(ص) در جنگها یک اصل مهم بود که شبیه این کار را امیرالمومنین(ع) درماجرای هجرت انجام داد که معروف و مشهور است.
وازع
یعنى کسى که به گروهان و گردانها نظم و انسجام و آرایش و نظام مى دهد. پیامبر اکرم(ص) وقتى مردى را براى این کار نصب کرد فرمود: او خیل را عقب و جلو مى کند(نظام جمع مى دهد).[16] گاهى با یک چوب که به دست اصحاب مى داد، آنان را براى کمک به نظم دعوت مى کردند.
در بحث ادوات نظامی و تامین سلاح و ابزار جنگی و به اصطلاح امروز، امور تدارکات یا لجستیک سعد بن زید بن مالک اشهلى انصارى از طرف رسول خدا(ص) مامور شد به نجد رفته و سلاح و اسب خرید کند.[17]
سعید بن زید مبعوث بود از نجد خیل و سلاح خرید کند. شخصی مسئول مرکب رسول خدا(ص) را آماده مى کرد و زین را مى گذاشت یا رکاب آن را مى گرفت که بلال، مسرج رسول خدا(ص) بود، عبدالله بن بشر رکابدار حضرت بود و کمک مى کرد ایشان سوار اسب شوند؛ ابن عمر زمام اسب رسول خدا (ص) را مى گرفت و جلو مى برد و به اصطلاح«سائق» بود؛ اسلم بن شرید بن عوف مسؤول نگهدارى اسب حضرت بود؛ عقبة بن عامر الجهنى صاحب بغله(قاطردار) بود؛ خالد بن سیار غفارى، سائق شتر رسول خدا(ص) بود.
پیامبر اکرم(ص) در جنگ راهنما داشتند، تبیع حمیرى از راهنماها شمرده شده است ثابت بن ضحاک در خندق و حمراءالاسد، جبارالثعلبى در غطفان، جمیل الاشجعى در خیبر و در استیعاب از غالب بن عبدالله اللیثى به عنوان مسهل طریق یاد مى کند که بعضى آن را جاسوس معنا نموده اند چه بسا کسى که راه را باز مى کند و خطرات را گزارش مى دهد در عرف نظامى، واحد تخریب یا اطلاعات و عملیات یا مهندسى رزمى این وظیفه را به عهده دارد.
از مجموعه مباحث گذشته تحت عنوان دستگاه نظامى یا امور نظامى روشن شد دقیقترین و امروزى ترین نوع تقسیم کار توسط نبى اکرم(ص) انجام گرفته است; یعنى داشتن ارتش، سازماندهى آن، نصب فرمانده، دادن ماموریتهاى ویژه، حفاظت اطلاعات، اطلاعات عملیات، تهیه سلاح، نگهدارى سلاح (زرادخانه) تامین و گزینش نیرو، علمدار، فرمانده ارشد و نظام وظیفه.
فرهنگی و تبلیغاتی
منذر بن عمر و چهل نفر از بزرگان مسلمان که بهترین حافظان و قاریان قرآن بودند مامور شدند به نجد بروند و مردم را به اسلام دعوت کنند[18] پیامبر(ص) شش نفر را به سمت مردم «عضل» و «قاره» مبعوث کرد تا براى تازه مسلمانها مبادى دین و قرائت قرآن را تعلیم دهند؛ گاهى مواقع یک نفر از نو مسلمانهاى یک منطقه که ممتاز بود جهت تبلیغ و ترویج دین اسلام مامور مى شد مانند عبدالله بن سلام که از احبار یهودى بنى قینقاع بود و مسلمان شد و مردمش را به اسلام دعوت مى کرد.
بلال که مؤذن رسمى بود کارى تبلیغى انجام مى داد در مدینه مسجد ساخته شد و مؤذن اصلى بلال بود و همه مؤذنان اذان ها را با اذان بلال هماهنگ مى کردند که در مسجد جامع حضور داشت.
عبدالله بن رواحه و حسان بن ثابت از شاعران رسمى رسول خدا(ص) بودند که در جنگ و غیر جنگ براى تقویت روحیه مسلمانان و تخریب روحیه مشرکان شعر مى سرودند و مى خواندند یکى از شعراى پیامبر(ص) کعب بن مالک؛ چند نفر به عنوان منادى منصوب بودند تا فرمایشات رسول خدا(ص) را به مردم ابلاغ کنند که امیرالمومنین(ع) مامور ابلاغ آیات قتال در حج شد.
سعید چراغی
[1] . دولةالرسول، ص 272
[2] . نظام الحکم والاداره فى الاسلام، ص 555 .
[3] . بحارالانوار، ج 2، ص 310 .
[4] . اسدالغابه، ج 4، ص 193; البدایه والنهایه، ابنکثیر، ج 8، ص 50.
[5] . همان.
[6] . اسدالغابه، ج 2، ص 391 .
[7] . تراتیب الاداریة، ج 1، ص 115. بحارالانوار، ج 22، ص 248 .
[8] . همان.
[9] . دولةالرسول، ص 282; بحارالانوار، ج 21، ص 373; اسدالغابه، ج 2، ص 247 .
[10] . تراتیب الاداریة، ج 1، ص 125.
[11] . همان. بحارالانوار، ج 22، ص 249; سیره ابنهشام، ج 4، ص 248; اسدالغابه، ج 2، ص 77 و ج 5، ص 53 .
[12] . مسلمانان در بستر تاریخ، ج 1، ص 80 .
[13] . اسدالغابه، ج 4، ص 264; سیره ابنهشام، ج 3، ص 108 و 231 و 245.
[14] . ترتیب الاداریة، ج 1، ص 31 .
[15] . سیره ابنهشام، ج 4، ص 163; اسدالغابه، ج 4، ص 104.
[16] . اسدالغابه، ج 2، ص 488 .
[17] . اسدالغابه، ج 2، ص 352.
[18] . اسدالغابه، ج 5، ص 270; تاریخ سیاسى اسلام، ج 1، ص 132 .
/ی701/