محل نزاع؟!
به گزارش خبرگزاری رسا، ابوالقاسم علیزاده: هرچه به زمان انتخابات ۲۸ خرداد ۱۴۰۰ نزدیکتر میشویم به لطف مناظره ها و مباحثات مختلف، پرده ها کنار رفته و عمق دیدگاه و نگاه به قدرت و سیاست در کشورمان از ناحیه اربابان سیاست عیان تر و آشکارتر می گردد.
آیا به راستی افتراق و محل اصلی نزاع در کشمکش های سیاسی؛ طبق ضرب المثل مشهور، نوعی دعوای زرگری است و یا از سنخ دعوا بر سر لحاف ملاست ؟ و یا آنکه هیچ کدام و بلکه علت این قیل و قال های نسبتاً کلافه کننده بویژه برای توده مردم فراتر از اینهاست. چه آنکه مقولاتی همچون: راست و چپ و یا اصولگرا و اصلاحطلب، برای توده مردم هنوز هم در هالهای از ابهام است. زیرا نه اغلب اصولگرایان در عمل نشان دادهاند که چه موضوعاتی برایشان اصالت توام با اولویت است و نه اصلاحطلبان ، صادقانه و لخت و عریان گفتند که بالاخره چه چیزی را قصد اصلاح دارند؟ در نتیجه آن چه اتفاق می افتد، غبار آلودگی فضای افکار عمومی و یا گل آلود شدن چشم سار زلال جامعه و محیط اجتماع است که البته در این صورت سود و بهره و ماهی گرفتن ، نصیب جریانی است که در مدیریت میدانی تشویش اذهان مردم از مهارت پوپولیستی بیشتری برخوردار باشد. اتفاقی که متاسفانه همیشه در آستانه انتخابات های گوناگون بویژه با نشانه رفت قشر خاکستری جامعه میافتد ، و این امر نه در خور شأن نظام مقدس اسلامی ماست و نه پس از گذر از ۴ دهه از انقلاب و تجربیات فراوان در عرصه های سیاسی و اجتماعی، پدید ه ای مطلوب و یا مطابق با عقلانیت و اخلاق است .
آنچه در یک نگاه میتوان برداشت کرد:
اولاً؛ نزاع بین خواص ، موضوعی و در آستانه انتخابات ها و یا برخورد با کانونهای فساد وابسته به جریانهای سیاسی معمولاً نمود بیشتری می یابد و ثانیاً ؛ در عین عمیق بودن و کهنه بودن محل اصلی نزاع ، سطحی و بیشتر به صورت کشمکش بر سر قدرت و موقعیت های اجتماعی تداعی به ذهن می گردد. این در حالی است که اگر کمی عمیق و به دور از تعصب های گروهی و جناحی، کالبدشکافی شود، معلوم میگردد که محل اصلی دعوا هم کهنه و از پیشینه تاریخی عمیقی برخوردار است و هم ریشه در اختلافات مبنایی و اساسی دارد. کاش به قول امیر بیان امام علی (علیه السلام ) هر کدام از صاحبان جریانهای فکری بویژه سران و خط دهندگان اصلی آنها در بیان حق و باطل به زعم خویش، لخت و عریان ظاهر بشوند. زیرا در شفافیت دیدگاه ها و باورها و مواضع ، افکار عمومی مردم راحت تر می توانند آنچه را که مطابق مصالح و منافعشان باشد، تشخیص و انتخاب نمایند. جالب اینکه منشاء اصلی فتنه ها را حضرت علی علیه السلام در خطبه ۵۰ نهج البلاغه دو چیز میدانند:
۱- اهوائ تتبع ؛ هواهای نفسانی که تبعیت می شود.
۲- احکام تبتدع ؛ اجتهادها و احکامی که بدعت گذارده می شود .
ولذا تشنگان قدرت معمولا ابا دارند از شفافیت، چون در این صورت اقبال مردم را از دست میدهند. دلیل این ادعا شیوه های پوپولیستی و عوامفریبی است که همواره با دروغ و تهمت و تخریب و با هدف از صحنه بیرون نمودن رقبا معمول گشته است. به مروان حکم گفتند به راستی تو علی علیه السلام را نمیشناسی؟ گفت بهتر از هر کسی می شناسم ، زیر این سقف آسمان بهتر از او نیافتم، گفتند پس چرا این همه تهمت و دروغ و صب و دشنام ؟ گفت:" لایستقیم لنا الامر الا بذالک " = امر دنیا و قدرت و سیاست به نفع ما نمی چرخد جز به این امر .( یعنی جز به دشنام و تهمت و ناسزا به امام علی علیه السلام) . او باید از چشم ها بیفتد تا ما دیده بشویم . حال حکایت تقابل دو جریان فکری جامعه ما نیز از این قرار است . یکی نماد مکتب امام و مکتب ولایت و مکتب شهیدانی همچون سردار دلها حاج قاسم سلیمانی و دیگری نماد جریان های روشنفکری بیمار و لیبرال دموکراسی و سکولاریسم و اومانیسم و تکنوکرات و فیمنیسم است که بیشتر به دلدادگان فرهنگ بیگانه و غرب شهرت دارند . برای جریان آخر همواره حاکمیت دینی و ولایت فقیه سنگین و غیرقابل تحمل بوده است.
شاید بتوان گفت در هیچ دورهای از دورههای انتخابات ریاستجمهوری، بسان این دوره مکنونات و مبانی فکری و شخصیتی افراد بویژه چهرههای شاخص که در قامت نماد و ارگان جریانهای سیاسی و فکری موجود در جامعه تعریف می شوند؛ آشکار و ظاهر نگردیده بود. جالب اینکه برخی که مدعی دومین مقام کشور یعنی ریاست جمهوری هستند حتی با حیطه مأموریتی این جایگاه بسیار مهم آن هم در جامعه برآمده از انقلاب و نظام سیاسی مبتنی بر دین و مکتب، کمترین آشنایی را ندارند و یا حتی برای یک بار قانون اساسی این میثاق مترقی و ارزشمند ملی را از نظر نگذرانده اند تا لااقل از خود شخصیتی نشان بدهند که اجرای قانون را دغدغه داشته و الزامات آن را نیز خوب میدانند.
به راستی اگر لازم باشد فردی در مقام اصلاح برآمده و انقلابی در سیستم ها و نهادهای کشوری صورت بدهد آیا تجدیدنظر در اختیارات رئیس جمهور اولویت دارد یا آنچه آرزوی برخی روشنفکران بیمار مبنی بر گذر از مبانی دینی و اعتقادی و محدود کردن اختیارات ولی فقیه و کمرنگ کردن بعد اسلامیت نظام که به منزله روح و جان آن میباشد؟ ای کاش برای یکبار مدعیان اصلاحات در کشور ، صادقانه و لخت و آشکار با مردم سخن میگفتند و مصادیقی از اصلاحاتی که سالهاست از آن دم می زنند را بیان می داشتند تا لااقل مردم می فهمیدند این قوم یاجوج و ماجوج، به واقع دنبال چه بوده و هستند؟ و چه چیزی را بناست تغییر داده و اصلاح نمایند؟ روزی اگر در جریان فتنه ها از هدف شوم دشمنان ملت ایران مبنی بر فروپاشی نظام مبتنی بر ارزشهای دینی سخن به میان میآمد، از همین جبهه اصلاحات ، فریادها بلند میشد که توهم توطئه است . و یا آنکه ناجوانمردانه انگ تندروی به جبهه انقلاب می زدند و خود را در اوج عقلانیت معرفی مینمودند. از پلشتی پوپولیسم و عوام فریبی سخن به میان میآوردند اما خود در اوج شعارها و شگرد های پوپولیستی ظاهر میشدند. از دیوار کشیدن در خیابانها بین زنان و مردان، به محض سلطه رقیب و چند لاخ موی سر اندک بانوان محترم و شاید کم توجه میهن ، بوق و کرنا می کردند و یا از ضرورت حضور انگشتشمار بانوان مشتاق ورزش در استادیومهای ورزشی یاد مینمودند و در نهایت از شاد بودن و تفریح و بازی کردن فرزندان عزیزمان دم میزدند. و اما در گلوگاه های تصمیمساز و تصمیمگیر کشور به جای همین بانوان و جوانان، جاسوسهای نفوذی و فرزندان و برادران و خویشان خویش را می گماردند.
به راستی در پس اعتماد مردم به جریانهای لیبرالی و سکولاری و تکنوکراتی در دهه های اخیر چه گذشته است و چه فایده ای متوجه مردم گردیده است تا امید به تدبیر دولتها، تقویت و افزایش یافته باشد؟
در دوره کارگزاران، علیرغم جهت گیری توسعه اقتصادی و سازندگی متاسفانه جز تخریب مبانی فکری و فرهنگی و دینی و تمدنی و تزریق روح اشرافیت و تجمل گرایی در سبک زندگی و اسراف در فرصت ها و ظرفیتها در کف جامعه چیز دیگری عاید نگردید. و در دوره توسعه سیاسی اصلاحاتیون دوم خردادی نیز ، نه سیاست مبتنی بر اندیشههای امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) که سیاست انسانی و اسلامی بود، لحاظ گردید و نه نسبت به مبانی اندیشه سیاسی اسلام و انقلاب، غیرتی دیده شد! اینها همه در حالی دنبال می گردید و جریان می یافت که در مقام شعار و حرف بصورت پوششی ، داد از خط امام و مردم سالاری و آزادیهای مدنی و گفتگوی تمدن های ایشان، گوش فلک را کر می کرد و جالب اینکه در مواجهه با ضد ولایت فقیه خواندنشان ، وقیحانه میگفتند شما راه درست حمایت کردن از دین و ولایت را بلد نیستید، بسان بعدی ها که میگفتند شما طریقه گفتگوی با دنیا را یاد ندارید. و اما وقتی از مرز صندوق رای و اعتماد ملت عبور نمودند با توجیه مواضع و گفتمانهای ساختار شکنانه مقطع تبلیغات انتخاباتی، از (رفع القلم) و (هدف وسیله را توجیه میکند) و اجتهاد در مقابل نص و در نهایت تقابل با اندیشههای امامین انقلاب را برای خویش مجاز می دانستند.
به راستی آیا مکتب امام خمینی (رض) و افکار و اندیشه های بلند او ، قابل فراموش شدن و یا کهنه شدن است ؟ آنجا که فرمودند:" پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به این کشور آسیب نرسد." و آنجا که فرمودند:" من چه در میان شما باشم و چه نباشم نگذارید این انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد." و یا در بیان دیگر که قاطعانه فرمودند فاصله خود را با دشمنان معلوم نمایید. و نیز برای محک زدن مواضع و افکارمان، معیاری به ما دادند و فرمودند: ببینید دشمن در مقابل شما چگونه عکسالعمل نشان میدهد، اگر از مواضع شما استقبال میکند و خرسند است ؛ بدانید که شما بیراهه رفته اید و اگر از شما و مواضع شما عصبانی و ناراحت است بدانید که شما در حق هستید. و امروز نیز آیا جز پذیرش و تبعیت از منویات خلف صالح امام ، مقام معظم رهبری، امام خامنه ای (مدظله العالی) علاوه بر تقویت اتحاد و انسجام ملی و هموار سازی زمینههای پیشرفت و سربلندی و عزت بیشتر کشورمان ایران عزیز ، چنانکه سردار دلها فرمودند، آیا چیز دیگری می تواند موجبات سعادتمندی و عاقبت به خیری مردم را اعم از خواص و عوام جامعه تضمین نمایند؟
انتخابات ۲۸ خرداد به واقع آزمون سخت دیگری از تمام آحاد ملت شریف ایران است که باید فاصله و مرز خویش را با دشمنان انقلاب اسلامی به طور شفاف و آشکار و البته قاطع و عزتمندانه به رخ بکشند.
ممکن از جبهه کفر و نفاق و فتنه و انحراف با شیوه های مرموز و با استفاده از ابزار رسانه و فضای مجازی در صدد آن آمده و در صدد آن باشد تا به جای فاصله با دشمن فاصله با صندوق رای و انجام وظیفه و تکلیف سیاسی و اجتماعی و بلکه وجدانی و ایمانی را دامن بزند و لذا از خیلی قبل برای کاهش حضور حداکثری مردم در پای صندوقهای رای تولید محتوا نموده و قطعاً در آستانه انتخابات با بمباران شدید، القاء شبهات و تردیدها، مواجه خواهیم بود. ولی اگر مردم شریف ما ، چنان که تاکنون در عرصههای مختلف با صبوری و اتحاد و ایمان و بصیرت خویش، پاسخ دشمنان و بدخواهان را دادهاند، این بار هم با استقامت و صلابتی که از مکتب شهیدان سلیمانی و حججی دریافت نمودهاند، تیر خلاص را به قلب استکبار و ایادیش در داخل و خارج نشانه بروند، امید میرود در سالهای آغازین گام دوم انقلاب ، فصل جدیدی برای تغییر و تحول ، در نوع نگاه و چگونگی خدمت بی منت و خالصانه به انقلاب و جامعه و مردم به وجو آید و بفضل الهی آثار این تغییر و تحول را آحاد مردم بویژه مستضعفان و محرومان، در اقصی نقاط کشور با گوشت و پوست و استخوانشان ، لمس نمایند. انشالله