دهه شصت زیر تیغ خنداونه
به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، یادش بخیر! زمانی بود که تلویزیون دو شبکه تلویزیونی داشت و از ساعت 10 شب به بعد به جای برنامه های جدید امروزی، برفک پخش می شد. توپ ها پلاستیکی بود و همیشه وقتی می خواستیم توپمان دیرتر سوراخ شود، یک توپ قدیمی را با چاقو از وسط قاچ می زدیم و قسمتی از گوشه دو طرف قاچ شده را می بریدیم و اصطلاحا لایه توپ نو می کردیم! خبری از اینستا و تلگرام نبود و بچه ها برای دیدن همدیگر با همین توپ دولایه به وسط کوچه می آمدند و از هر خانه 4 تا 5 بچه قد و نیم قد بیرون می زد!
صدای زوزه سرسام آور و وحشت انگیز آژیر قرمز فراموش شدنی نیست. حمله هوایی به شهرها شده بود کابوس بچه های کوچک دهه شصتی. خودکارها فقط برای نوشتن نبود. هر قسمتی از آن به درد کاری می خورد. با تنه آن دستگاه حمله کاغذی به سوی بچه های کلاس یا سقف مدرسه داشتیم! و یا با آب کردن سر خودکار، تیغِ تراش می شد یک تراش جدید یا همان تراش خودکاری!
یادش بخیر آن همه سادگی و همبستگی، صمیمیت و اخوت، دلسوزی و مهربانی و خلاصه همه اینکه دلخوشی مردم به امامی بود که در سختی ها یاورشان بود و همیشه دلگرمی به آن ها می داد. روزهای سختی که جنگ با همه ناجوانمردی اش، شهد شیرینی را در کام پدران و مادرانمان می ریخت که رایحه آن سالیان سال فضای کشور را عطرآگین کرده است.
دهه شصت با همه سختی و شیرینی اش به پایان رسید و حالا سال هایی آغاز شده که انگار جای شهید و جلاد، مومن و کافر، حلال و حرام، مستحب و مکروه و مانند اینها عوض شده است. انگار یادمان رفته است بعضی از چیزهایی که قبلا ارزش بودند.
دهه شصت به عنوان یک دهه هویتی در تاریخ انقلاب اسلامی ایران شناخته می شود. دهه حماسه، دهه شور و شعف انقلابی، دهه پیروزهای الهی و ... که می بایست در تارُک تاریخ ایران ماندگار باشد و نسل های بعد از آن به عنوان الگو بهره ببرند.
در چند سال اخیر تلاش هایی برای احیای روحیه دهه شصت از طرف سیمای ملی آغاز شد که انصافا برخی از آن ها درخور تحسین است؛ اما در این میان برنامه هایی نیز نه از سر عداوت یا عمد، بلکه از سر شاد کردن دل مردم؛ اما از راهی اشتباه بین دیده های خانواده های ما راه پیدا کرده است.
وقتی مسئول رده بالای مملکتی که از قضا، فرزند دهه شصتی نیز دارد، نسل دهه شصت را معضل می خواند. استحاله فرهنگی یکی از خطرناک ترین گلوگاه های فرهنگ است. وقتی هویت یک جامعه استحاله شود، می توان گفت بقیه بازوان حکومتی آن را در معرض نابودی است. رهبرمعظم انقلاب اسلامی، فرهنگ را مثل هوا می دانند و اینکه بدون هوا نمی شود زندگی کرد. فرهنگ است که اقتصاد، سیاست، جامعه را می سازد.
در این رهگذر رسانه ها و به خصوص رسانه ملی باری سنگین برای جلوگیری از استحاله فرهنگی انقلاب اسلامی و همچنین بسط فرهنگ اصیل انقلابی و اسلامی را به عهده دارد. نسل چهارم و پنجم و ششم انقلاب که نه روزهای حماسه انقلاب را ندیده و نه جنگ را چشیده و نه حتی فتنه های بزرگی مانند 88 را به درستی درک کرده است، باید در معرض محتوایی غنی از تاریخ پرافتخار انقلاب اسلامی را پیش روی خود ببیند.
خنداونه از سال 93 تاکنون با محاسن و معایبش، به فصل هفتم خود رسید. با همان تیم سابق و با همان مجری معروف خود. نقدهای مربوط به خنداونه در کنار محاسنش زیاد به چشم نمی آید؛ اما در فصل های اخیر خنداونه واقعا بی محتوایی و نبود تولید محتوای قوی، زیاد به چشم می آید.
نوروز 1400 دو نما از دهه شصت به چشم مخاطبان گشوده شد. یکی در قالب تک برنامه ای در فصل هفتم خنداونه و دیگری سریالی به نام نوروز رنگی. می توان گفت روح و المان های استفاده شده در برنامه از مهم ترین قسمت های این دو برنامه بوده است. المان های دهه شصت برای همه خاطره انگیز است و استفاده از آن و یا بیان آن، ناخودآگاه حس خوبی به مخاطب منتقل می کند؛ اما آیا این برنامه ها توانسته است روح دهه شصت و فضای فرهنگی آن روزها را درست ترسیم کرده و به مخاطب منتقل کند؟
در نوروز 1400 خنداونه با طرح جدیدی اقدام به تم اختصاصی برای برنامه های خود نمود. یک شب در قالب چینی و شائولین، یک شب در قالب ایران باستان در عهد ناصری و شبی دیگر در دهه شصت.
نکته ای که حائز اهمیت است، منهای خنده دار بودن آیتم های این برنامه، عدم انتقال مفاهیم دهه شصت به جامعه فعلی است. در طراحی لوکشین هیچ نمادی از دهه شصت انقلابی دیده نمی شود و صرفا به المان ها و زوایای خاصی مثل نوع پوشش، نوع تکلم و برخی برنامه های تلویزیونی آن دوران اشاره شده است. حتی در لوکشین خانه ای که در روبروی مخاطب قرار گرفته شده است هیچ تصویری از رزمندگان، شهدا و یا حتی عکس قاب مرسوم امام خمینی در خانه مشاهده نمی شود. شاید گفته شود که این برنامه طنز است و موضوعات دینی در آن وارد شود باعث هتک آن شود؛ اما باید در پاسخ گفت که اولا کار طنز به معنای هجو و صرف شوخی نیست و دیگر اینکه انتخاب موضوع دهه شصت، با خود کوله باری از اتفاقات و حوادث خاصی را دارد که با تاریخ انقلاب گره خورده و جدا نیست.
در قسمتی از برنامه از خواننده معروف خندوانه دعوت شد تا اجرایی کند که این اجرا غیر از پوشش جوانان دهه شصت که بر تن خواننده دیده می شود هیچ سنخیتی با دهه شصت نداشته و شعر هجوگونه خواننده نیز در ذوق مخاطب می زند.
متاسفانه برنامه به اینجا ختم نشد و با حضور جناب خان مدل دهه شصتی با پشت موهای بلند! برنامه رنگ و بوی مبتذل به خود گرفت. مانور دادن روی بحث ویدیو و فیلم های غیرقانونی دهه شصت و از طرفی نفی نکردن آن و همچنین یادآوری مخفیانه بودن این امر، همراه با خنده حضار و بازی های جناب خان و عکس العمل ضعیف در منفی بودن این قضیه توسط مجری برنامه، مفهوم نافرم این برنامه بود.
حتی مطرح شدن مجدد فیلم شعله که از فیلم های بی سانسور و اصطلاحا مورد دار در دهه شصت بود که متاسفانه در فصول مختلف خنداونه بارها اتفاق افتاده بود، این بار پافراتر رفته و تقلید صدای زنانه و همچنین رقص بازیگر زن این فیلم توسط جناب خان اجرا شد.
نکته نهایی اینکه استفاده از هر گزاره ای برای خنداندن مردم نه تنها پسندیده نیست بلکه از معایب شادی آفرینی است که چون الگوی مناسبی در جامعه توسط فرهنگ سازان ارائه نشده است شاهد آن هستیم. عادی انگاری در مقابل این پدیده ما را دچار استحاله فرهنگی می کند./729/
محمدمهدی مرادی