نقش استعمار در کشف بابیت و خلق بهائیت
اشاره: ایجاد ادیان و فرق ساختگی یکی از ابزارها و شگردهای استعمار غرب برای به انحراف کشیدن جریان صحیح دینداری بوده است. در حقیقت هدف کلی این بوده است که فرق دستساز در نهایت جایگزین ادیان الهی گردند و یا حداقل چهره ادیان الهی را مخدوش سازند.
به همین خاطر خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا در گفت و گو با حجت الاسلام عبدالقادر همایون پژوهشگر فرق و ادیان به تبیین شکل گیری و چهره این فرقه استعماری پرداخته است.
رسا- مختصری از تاریخچه شکل گیری بابیت بیان کنید؟
ما دو مقوله جدا از هم داریم که بصورت ناخواسته بهم وابسته هستند، یعنی در حالی که ناچاریم بین این دو فرق بگذاریم اما منکر وابستگی این دو هم نمی توانیم بشویم، یک مسأله بهائیت است و یک مسأله بابیه؛ بهائیت در امتداد بابیه شکل گرفته است و امروز آنچه گریبانگیر جامعه ما شده است بحث بهائیت است و بابیه دیگرآنچنان رنگی ندارد، اما اگر به طور کلی و اختصار بخواهیم بررسی کنیم، در حدود صد و هشتاد سال پیش یعنی سال 1260 هجری یک جوان جویای نام شیرازی با تاثیراتی که از مکتب شیخیه گرفته و در رأس آن ها اعتقاد به وجود یک انسان کاملی که قرار است واسطه بین مردم و امام زمان باشد، می آید و خودش را به عنوان باب امام زمان معرفی می کند و همین ادعا آغازگر یک انحراف بزرگ می شود که بعداً از آن به عنوان بهائیت نام برده می شود، پس به طور کلی اگر ما بخواهیم نگاه واقع بینانه ای به مسأله بابیت داشته باشیم، بابیه حاصل یک ذهن آلوده و انحرافی بود و در شکل گیری این فکر آلوده و انحراف، سوابق علمی، عقده های درونی و سبقۀ شخصیتی علی محمد شیرازی بحث و بررسی قرار گیرد، که در این مجال نمی گنجد؛ لذا اصل این ادعا در پنج جمادی الاولی 1260 هجری قمری با رویکرد بابیت امام زمان شکل می گیرد، اما بعداً دستخوش تغییر و تحولاتی قرار می گیرد و این ادعا تبدیل به یک سیر ادعایی می شود که البته در مورد بعضی از آن ها حرف هایی داریم، اینکه واقعا علی محمد شیرازی خودش ادعای امام زمانی کرد یا عده ای آمدند ادعای امام زمانی را به علی محمد شیرازی نسبت دادند برای اینکه بعدا بتوانند خودشان را تحت عناوینی مطرح کنند این هم از مباحث علمی است که جا دارد در کرسی های نظریه پردازی و علمی مورد تحلیل و بررسی قرار بگیرد، آنچه که مسلّم است، علی محمد شیرازی تلوّن در عقیده داشته و شکی در آن نیست که در بعضی از متونش خودش را ذات الله می داند و ادعای پیامبری دارد، ادعاهای مختلفی کرده است اما آن کسی که بیشترین نفع را از ادعاهای علی محمد شیرازی برد، فرقه بهایئت است، بهائیت با تاریخ سازی سعی در القاء این مطلب کرد که اصلی ترین ادعای علی محمد شیرازی ادعای امام زمانی بوده است و بقیه ادعاهایش فرع بر این ادعا بودند، و امام زمان بشارت بر موعود جدیدی داده است که در آینده ظهور پیدا می کند و بهائیان گفتند حسینعلی نوری همان کسی است که علی محمد شیرازی از طرف امام زمان بشارت آن را داده است و برای خودشان حجیّت درست کردند و به نوعی پیامبری را درحق حسینعلی نوری اثبات کردند و پس از آن نوری ادعای پیامبری کرد و ادعایش این بود که اسلام منسوخ شده است و دین جدید آمده است و امروز بهائیت خودش را یک دین جدید بعد از اسلام می داند.
رسا- علی محمد باب چه عقیده ای درباره مهدویت داشت؟
اگر بخواهیم بر مبنای منابع بهایی به اعتقاد علی محمد شیرازی در خصوص امام زمان بپردازیم ما دو دسته سند داریم، سندهایی که هر دو مورد اعتقاد و اعتبار بهایی ها هستند، دسته اول کتابهایی هستند که از تشکیلات بهاییت و سرکردگان بهائیت با سناریو سازی و تاریخ نویسی سعی دارند القا و اثبات کنند که علی محمد شیرازی امام زمان شیعیان است، که وقتی اسناد را در منابع بهایی نگا می کنیم، اسنادی هستند که نقل قول شده اند، به عنوان نمونه در کتاب تلخیص تاریخ نبیل زرندی که از معتبر ترین کتابها و منابع تاریخی بهائیت به شمار می رود، می بینیم در طی یک داستان تخیلی عنوان یک فردی به نام ملاحسین بشرویه دنبال امام زمان می گشت وارد بوشهر شد، رائحه خوشی او را به سمت شیراز حرکت داد، وقتی که در شیراز با یک مرد جوانی که منظورش علی محمد شیرازی است، برخورد کرد، آن سید جوان از ملا حسین پرسید برای چه کاری به شیراز آمده ای و ملا حسین گفت برای یافتن امام موعود آمدم و آن جوان از ملا حسین پرسید نشانه ای هم برای یافتن او داری و ملا حسین جواب داد بله حضرت فلان نشانه و خصوصیات را دارد و ... و سید شیرازی که علی محمد باشد گفت نگاه کن آیا آن نشانه ها را در من می بینی، ملاحسین گفت بله همۀ آن نشانه ها در تو هست و نهایتاً با نگاه تفسیر سوره یوسف به علی محمد شیرازی به عنوان امام زمان ایمان آورد؛ این مطلب واقعاً از آن نمونه های واضح و مصادیق تاریخ سازی بهائیت است که کافی است خواننده همان کتابی را ادعا شده ملاحسین با مطالعه آن به علی محمد شیرازی به عنوان امام زمان ایمان آورد، مشاهده می کند که در همان کتاب در صفحه اول آن کتاب علی محمد شیرازی اعتقاد به وجود امام زمان دارد و نام مبارک امام و پدرانشان را هم آورده است و برای خواننده مبرهن است که علی محمد شیرازی معتقد است امام زمان فرزند امام حسن عسکری است و خواننده پی می برد که نام پدر حضرت میرزا رضا بزاز که نام پدر علی محمد شیرازی است، نمی باشد، از این مطالب در منابع بهایی زیاد داریم؛ وقتی به دست نوشته های علی محمد باب نگاه می کنیم، دقیقاً برعکس این موضوعی است که بهائیان ادعا می کنند؛ اعتقادمان این است علی محمد شیرازی در حالی که دگرگونی در عقیده دارد، اما اصلی ترین ادعای علی محمد برخلاف آنچه که بهائیان سعی در اثبات آن دارند، همان ادعای بابیت امام زمان بود که همان هم غلط و اشکالات جدی دارد.
رسا- نقش استعمار در شکل گیری و ادامه دار بودن بابیت چه بود؟
استعمار در پیدایش بابیه شاید نقش کلیدی و اصلی ایفا نکرد اما بیشترین تاثیر را در گسترش بابیت و گسترش بهائیت داشت. در پیدایش بابیت نقش نداشت اما در گسترش آن و پیدایش بهائیت نقش کلیدی ایفا کرد، یعنی استعمار علی محمد شیرازی را کشف کرد و این مهره مکشوفه را پرو بال داد و بعدا از دل بابیت بهائیت را خلق کرد؛ بهره کشی استعمار از بهائیت تا به امروز ادامه دارد، فرقه بهائیت در ابتدا دست نشانده روس تزار بود، در جریان گسترش ابزار دست انگلیس قرار می گیرد و امروز هم که عروسک خیمه شب بازی آمریکا و اسرائیل است.
رسا- آیا پیروان بابیت در قتل امیرکبیر به بهانه انتقام از او نقشی داشتند؟
مستند و منبعی در دست داشتن بابیه در قتل امیرکبیر مشاهده نکرده ام اما یک سری مناسبات که کنار هم بگذاریم، مثل نقش بارز و برجسته جناب امیرکبیر در سرکوب بابیان و شورش آنان درمملکت و نقش ویژه امیر کبیر در اعدام علی محمد شیرازی و از طرفی ارتباطی که بین بابی ها و بعضی افراد خاص مثل خاندان نوری در دربار ناصرالدین شاه قاجار، می توان پی به این مسأله برد که در این ماجرا توطئه چینی و فتنه گری آنان وجود دارد و حتی امروز بابی ها از شهادت امیرکبیر به عنوان انتقام الهی یاد می کنند و از این اتفاق خیلی خوشحال هستند و آن روز را بین خودشان به عنوان یک روز میمون و فرخنده جشن می گیرند.
امروز یکی از بزرگترین چالش های پیش روی بهائیت نداشتن ولی امر است.
رسا- پس از مرگ علی محمد شیرازی سرانجام این فرقه ضاله تا به امروز چه شد؟
بعد از قتل علی محمد شیرازی از یک مهره جدیدی به نام حسینعلی نوری پرده برداری کردند، حسینعلی نوری به عنوان پیامبر قرن جدید خود را معرفی کرد و دو فرزند خودش را به عنوان جانشین بعد از خود معرفی کرد؛ فرزند اول عباس افندی برادر خود را کنار زد و اعلام کرد برخلاف ادیان قبل که اولیاء دوازده نفر بودند به دلیل عظمت امر تعداد اولیاء بیست و چهار نفر از نسل من می باشند، خودش صاحب فرزند پسر نشد و یک دختر به نام ضیائیه خانم داشت که پسر او، که شوقی افندی نام داشت اولین ولی امر در بهائیت شد؛ طبق وعده عباس افندی باید تعداد بیست و سه نفر دیگر می آمدند و اولیاء امر در بهائیت می شدند اما بر خلاف ادعای عباس افندی، جناب شوقی کاملاً مقطوع النسل شد، لذا بهائیت در همان ابتدای امر دچار یک چالش جدی و آن هم نداشتن ولی امر شد و نهایتاً در چنین شرایطی دوباره تشکیلات بهائیت دست به کار شد و یک ایده جدیدی رو کرد و در یکی از عبارات حسینعلی نوری آمده بود که در هر محلی یک بیت عدل بسازید، و اینها گفتند و یک بیت العدل اعظم الهی می سازیم که رهبری بهایی ها را در کل دنیا برعهده داشته باشد گرچه این تصمیم باعث یک انشعاب دیگر در بهائیان تحت عنوان بهائیان ارتدکس شد که در مقابل بهائیان بیت العدلی قرار گرفتند.
امروز تمام تصمیمات بهائیت و اتاق فکر بهائیت در اسرائیل است.
امروز یکی از بزرگترین چالش های پیش روی بهائیت نداشتن ولی امر است، برای اینکه بتوانند بخشی از چالش را برطرف کنند، گفتند رهبری توسط یک شورای نه نفره که در همان منطقه فلسطین اشغالی تحت حکومت رژیم اشغالگر در شهر حیفا مستقر هستند و امروز تمام تصمیمات بهائیت و اتاق فکر بهائیت در اسرائیل است و ازآنجا هدایت و کنترل ذهن صورت می گیرد.
رسا- ممنون از اینکه وقتتان را در اختیار ما قرار دادید.