۲۶ اسفند ۱۳۹۹ - ۱۵:۲۳
کد خبر: ۶۷۶۸۴۲
سرمقاله؛

انقلابی عمل کردن کلید حل مشکلات!

انقلابی عمل کردن کلید حل مشکلات!
کشورداری غیرعقلایی و خیالی آن است که به جای تکیه به نیروی عظیم ملت و استفاده بهینه از دارایی‌های مادی و طبیعی این مملکت راه آبادی و جبران عقب‌ماندگی‌های تحمیلی را در «نرمال» شدن و کنار آمدن با قدرت‌هایی که مسبب همه بدبختی‌های تاریخی این ملت هستند، ببیند.

به گزارش خبرگزاری رسا، سید محمدسعید مدنی در روزنامه کیهان نوشت:

۱- در روز حفر خندق «عمر بن خطاب هم در منطقه کوه بنی‌عُبید با تیشه کار می‌کرد تیشه او به سنگ سختی برخورد کرد که پیامبر(ص) تیشه را از او گرفتند. وقتی که اولین ضربت را زدند برقی از آن سنگ به جانب یمن پرید. سپس ضربه دیگری زدند و برقی از سنگ به جانب شام پرید. ضربه سوم را که زدند برقی به سوی خاور(ایران) جهید؛ و هنگام ضربه سوم سنگ شکست... و هر دفعه که پیامبر(ص) به آن سنگ ضربه می‌زدند سلمان به سنگ نگاه می‌کرد و جهش برق را می‌دید. او به پیامبر(ص) گفت: ‌ای رسول خدا، هر دفعه که تیشه می‌زدید از زیر آن برقی می‌درخشید. پیامبر فرمودند: مگر آن را دیدی؟ گفت: آری. پیامبر فرمود در ضربه اول کاخ‌های شام در نظرم پدید آمد، و در ضربه دوم کاخ‌های یمن را دیدم، و در ضربه سوم کاخ سپید خسرو را در مدائن دیدم... اینها علامات فتوحاتی است که پس از من خداوند برای شما خواهد گشود،‌ ای سلمان، شام فتح خواهد شد. و هرقل به دورترین نقطه کشورش خواهد ‌گریخت و شما بر شام پیروز خواهید شد... و یمن را هم خواهید گشود، و خاور هم برای شما فتح خواهد شد و خسرو پس از فتح کشورش کشته خواهد شد. سلمان می‌گوید: همه اینها را من در عمر خود دیدم...»(محمد بن عمر واقدی، مغازی، ص۳۳۷)

۲- حکومت عقب‌مانده و سست‌عنصر قاجار و رژیم وابسته و دست‌نشانده استعمار پهلوی، ایران را به بیگانه فروخته و ایرانی را برخلاف واقعیات غیرقابل انکار و کتمان تاریخ جامع صفات رذیله می‌دانستند که از قوه ابتکار و هوش و خلاقیت برخوردار نیست تا آنجا که از ساختن لولهنگ(نوعی آفتابه!) هم عاجز است. تئوریسین‌های غربزده این حکومت‌ها سخت اعتقاد داشتند و چنین القا می‌کردند این ملت برای جبران عقب‌ماندگی، و آدم شدن و مرد و زن روز شدن باید به گذشته و افتخارات علمی ‌و فرهنگی و تاریخی و... حتی اعتقادات خود پشت کند و همه آنها را به موزه بسپارد و در عوض سعی کند «غرب» را کعبه اعتقادی و الگوی فکری و فرهنگی و سبک زندگی خود قرار دهد و سعی کند تا آنجا که توان و لیاقت! دارد از فرق سر تا ناخن پا «غربی» شود.

۳- انقلاب اسلامی، «بعثت دوباره» است. نقطه پایانی است بر شلتاق استبداد داخلی و کرّ و فرّ استعمار خارجی و هر آنچه موجب عقب‌ماندگی این ملک و ملت می‌شود. انقلابِ «ما می‌توانیم» است نهضتی به رهبری مردی از سلاله رسول‌الله(ص) است برای تداوم نهضت جهانی و انسانی اسلام و بیدار ساختن و به حرکت در آوردن ملتی برای احیاء‌ گذشته درخشان تاریخی خود و ایجاد و برپا داشتن تمدن اسلامی اما این‌بار بر پایه مکتب اهل‌بیت(علیهم‌السلام). انقلابی که هرچه از نسخه‌های وارداتی و تقلیدی دور می‌شود و به ارزش‌های فرهنگی عقلایی و به آرمان‌های امکان‌پذیر اعتقادی پایبندی نشان می‌دهد به تحکیم و استقلال و آزادی این کشور تاریخی و حرکت شتابنده‌تر ملت ایران در مسیر پیشرفت و سرافرازی. و به حرکت در مسیر پیشرفت ملت ایران منجر می‌شود و در همان حال، آتش خشم و کینه دشمنانی که از همان لحظه پیروزی انقلاب شرارت و خباثت خود را علیه آن آغاز کردند، شعله‌ورتر می‌سازد دشمنانی از جنس همان افراد شرور و جریانات فاسد و طبقات مستکبر که علیه نهضت پیامبر اسلام و همه پیامبران الهی و مصلحان راستین تاریخ صف‌آرایی و مانع‌تراشی می‌کردند. به گفته رهبر انقلاب «امروز هم نظام اسلامی که در تبلیغات جبهه مستکبران، اسلام سیاسی خوانده می‌شود آماج همه‌گونه حمله و توطئه است چرا که توانسته برای تحقق حکمرانی الهی، حکومت تشکیل و به ملت بزرگ ایران هویت دینی و اسلامی‌ دهد.»

۴- اخیرا «گرت پورتر» مورخ مشهور و تحلیلگر مسائل امنیتی در آمریکا گفته است «ایران ۲۰۲۱ ایرانی نیست که آمریکا در سال‌های گذشته با آن روبه‌رو بوده است». چندی پیش نیز نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی اعلام خطر کرد که باید جلوی ایران را گرفت چرا که در حال تبدیل شدن به یک امپراطوری تمام‌عیار است و...

این تازه از نتایج سحر است و آغاز راهی طولانی است. با همه دشمنی‌ها و شرارت‌های بیرونی و شیطنت‌ها و کم‌کاری‌ها و غلط‌کاری‌های عمد و غیرعمد داخلی حالا به جایی رسیده‌ایم که علاوه بر دوست، زبان تحسین دشمنان را هم گشوده است. پیشینه 42 ساله انقلاب به روشنی ثابت می‌کند هر جا انقلابی عمل کرده‌ایم موفقیت و پیروزی به همراه داشته‌ایم و هرجا غیر از این بوده با پیامدها و اتفاقاتی که هرگز در شأن این ملت سرفراز انقلابی نیست مواجه بوده‌ایم. تنگناهای معیشتی، گرانی‌های بی‌مهار، صف‌های طولانی مرغ و روغن که این روزها شاهد آن هستیم نتیجه رفتارهای غیرانقلابی است.

۵- سیاست‌ورزی خیالی و نظریه‌پردازی غیرعقلایی آن است که فرق آرمان‌گرایی و رؤیابافی را نمی‌داند و لذا یا ناخواسته و تحت تأثیر القائات دشمنان یا از سرخستگی و بی‌انگیزگی و یا بدتر از همه کاملاً آگاهانه و مغرضانه و طبق هماهنگی و خواست بدخواهان این سرزمین، آرمان‌گرایی را مترادف خیالبافی می‌داند و ‌آن را دلیل اصلی مخالفت‌های قدرت‌های سلطه‌گر و دشمنان قسم‌خورده این آب و خاک و این مکتب و آیین می‌دانند و مانع بزرگ حل مشکلات عدیده مردم می‌داند؛ غافل از آنکه تمام ملت‌های پیشرو و تمدن‌های بزرگ عالم «آرمان‌گرا» بوده و در پس تحقق آرمان‌های ملی و اعتقادی و تاریخی خود گام‌های بلند و موفق برداشته‌اند و این فقط ملت‌های مسخ‌شده تحت سلطه استعمارگران هستند که آرمان و هدفی جز زنده ماندن به هر قیمت ندارند. رؤیابافی سیاسی آن است که آمریکا را کدخدای جهان بداند که برای «آب خوردن» هم محتاج اوییم و از او باید اجازه بگیریم. کشورداری غیرعقلایی و خیالی آن است که به جای تکیه به نیروی عظیم ملت و استفاده بهینه از دارایی‌های مادی و طبیعی و زیرزمینی این مملکت راه آبادی و جبران عقب‌ماندگی‌های تحمیلی را در «نرمال» شدن و کنار آمدن با قدرت‌هایی که مسبب همه بدبختی‌های تاریخی این ملت و علت‌العلل بسیاری از گرفتاری‌های فرهنگی و اقتصادی این مردم هستند، ببیند. ‌اشکالی اگر هست آنجاست که به صاحبان امثال چنین تفکراتی اجازه داده می‌شود تا سطح بالاترین مقام‌های اجرایی کشور صعود کنند و با استفاده از فرصتی که همین ساختارها برای آنها به وجود آورده‌اند به آن حمله کنند. بنابراین اگر قرار است ‌ترمزی کشیده شود باید ‌ترمز این جریانات متوهم و مأیوس را کشید!

۶- آنچه از نظر عده‌ای که اعتماد به نفس از دست داده‌اند، خواب و خیال تلقی می‌شود، آرمان تاریخی یک ملت است که قرن‌ها به‌دنبال تحقق آن بوده و با استبداد داخلی و استعمار خارجی جنگیده و... علی‌رغم توفیق‌هایی هم که داشته و گام‌های رو به جلویی که (مثلا در ماجرای قیام مشروطیت و یا نهضت ملی‌ شدن نفت) برداشته در بزنگاه‌های حساس از سوی همین جریانات واداده و وابسته خنجر را در پشت خود احساس کرده است. اما البته این‌بار در انقلاب اسلامی داستان فرق می‌کند، ملت ایران با کسب تجربه‌های تلخ و شیرین و عبرت گرفتن از آزمون‌های گذشته اعتقاد تام و تمام پیدا کرده است که تنها راه نجات اسلام است و بازگشت به اسلام تنها راه نجات واقعی است. راهی که استعمار سخت از آن می‌ترسد و سال‌ها و بلکه حداقل یکی دو قرن است که تمام تلاش و توان و سرمایه سیاسی و فرهنگی و حتی نظامی خود را به کار گرفته که هر چقدر می‌توانند ایران و اسلام را از یکدیگر جدا کنند.علت اصلی دشمنی او هم با مردم ایران همین است که برخلاف هدف و خواسته او به اسلام بازگشت کرده و موجب بیداری و منبع الهام مسلمانان جهان شده است. این همان راهی است که عناصر هویت‌باخته و آدم‌ها و جریانات پشیمان از گذشته انقلابی خود آن را سیاست خیالی و کشورداری غیرعقلایی می‌دانند و می‌نامند. اما این راهی است که خداوند در قرآن به مومنان وعده داده است که اولاً رفتنی است و ثانیاً بشارت داده که هر کس برای خشنودی خدا جهاد کند خداوند آن راه‌ها را به آنها نشان خواهد داد «الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا». در این مسیر الهی و کاملاً عقلایی که عزت و استقلال فردای بهتر این ملت رشید و شایسته را نوید می‌دهد باید اصل «تواصی» را فراموش نکرد و با بصیرت و آگاهی پیش رفت و در برابر مشکلات داخلی و شرارت‌ها و بمباران تبلیغاتی خارجی صبر و استقامت ورزید و هرگز نومید نشد که خداوند در سوره روم چنین به مومنان صبور و مقاوم «پیام امید» داده است «فاصبر، ان وعدالله حق و لایستخفنک الذین لایوقنون».

 

 

 

 

 

علی اصغر خواجه الدین
ارسال نظرات