عالم ربانی و نویسنده نامدار شیعه
به گزارش خبرگزاری رسا، ۹ جمادیالاول سالروز شهادت شهید اول عالم ربانی و نویسنده نامدار شیعه است.
داوود شریفی در یادداشتی در مورد معرفی شخصیت شهید اول مینویسد: محمدبن مکی ملقب به شهید اول یکی از نامآوران فقاهت و کلام و حدیث و علوم اسلامی در تشیع و نه تنها در مذهب شیعه بلکه در جهان اسلام یکی از نادر شخصیتهایی است که اسلام و مذهب تشیع به داشتن چنین انسانهای گرانبها به خود می بالد از آن جا که این شخصیت بزرگ اسلامی در قرن هشتم هجری میزیسته است. در همان زمان تأثیر فراوانی در منطقه زندگی خود یعنی لبنان کنونی و در تمام جهان اسلام و ترویج مذهب به حق تشیع داشته است. وی با تألیفات گوهربار و تربیت شاگردان عالم و فقیه و عامل، تأثیر وجود خود را پس از شهادت همچنان بر جهان اسلام داشته و دارد. چنان که حتی پس از قرنها تألیفات وی همچنان در حال تدریس و شرح توسط علمای پس از خود است.
تولد
محمدبن مکی، ملقب به شمسالدین و شهید اول (۷۳۴-۷۸۶ قمری) با کنیه ابوعبدالله، پدرش ابومحمد مکی ملقب به جمالالدین و شرفالدین و مادرش بانویی است از آل معیه، زنی از خاندان علوی در عراق و جدش شیخ محمد، ملقب به شمسالدین (۱) شهید اول از فقهای ناموری است که پدر و اجدادش همه از دانشمندان بنام بودند، وی در خاندانی زندگی کرد و تربیت شد که همه اهل دین و دانش و فضیلت و تقوا بودند و همت در نشر معارف اسلامی داشتند و از مدافعان واقعی اهل بیت عصمت و طهارت (علیه السلام) به شمار میآمدند. تبارنامه شهید به چهار قبیلهی همدان، اوس، خزرج و مطلب متصل است که از بزرگترین و مقدسترین قبایل عرب در صدر اسلام بودند و به هر کدام از جهتی منتسب است (۲). وی در جبل عامل که منطقهای است کوهستانی در جنوب لبنان که شهر کهای جباع، نبطیه، جزین در آن واقع شده است به دنیا آمد، این منطقه نامی است آشنا که در تاریخ شیعه سوابق درخشانی دارد.
زادگاه شهید اول
از قرنها پیش تا کنون دانشمندان و فرزانگان زیادی از این منطقه برخاستهاند که هر یک افتخاری بزرگ برای اسلام و مسلمین اند (۳). شیخ حر عاملی که خود از مفاخر جبل عامل است، مینویسد که از بعضی استادان بزرگ شنیدم که در یکی از روستاهای جبل عامل در زمان شهید اول هفتاد مجتهد در تشییع جنازهای شرکت داشتند، شمار دانشمندان و نویسندگان این منطقه نسبت به دیگر دانشمندان و نویسندگان حدود یک پنجم است، در صورتی که از نظر وسعت یک صدم دیگر کشورها را تشکیل میدهد (۴) شهید اول دوران کودکی را در زادگاهش جزین جبل عامل سپری نمود و در محیطی آکنده از معنویت و روحانیت در موقعیتی استثنایی رشد کرد، وی در آغاز کودکی، از هوش و استعداد سرشاری برخوردار بود و بیش از اندازه به فراگیری دانش و رسیدن به فضائل اخلاقی و معنوی علاقه داشت. وی تا شانزده سالگی در وطنش زیست و از محضر پدرش که استادی فاضل و از بزرگان اساتید اجازه به شمار میرفت مقدمات علوم دینی و فقه را آموخت.
فضائل خانوادگی
در این مدت نیز از محضر عموی پدرش شیخ اسدالدین صائغ جزینی بهره کافی برد و مقدمات ریاضی را فرا گرفت (۵) شیخ اسدالدین صائغ، دانشمندی بزرگ بود و در سیزده رشته از علوم ریاضی تخصص و مهارت داشت. شهید اول با دختر استاد و عموی پدرش شیخ اسدالدین صائغ ازدواج کرد (۶). همسر وی علاوه بر این که دختر دانشمندی چون صائغ جزینی است، بانویی فقیه و دانشمند بوده است که به «ام علی» مشهور و پیوسته مورد تعریف و تمجید شهید اول بوده و شهید به دیگر زنها دستور میداد که در مسائل شرعی و مشکلات مذهبی به او مراجعه نمایند (۷) ثمره این پیوند سه پسر و یک دختر گردید که همه آنان از ابرار و فرزانگان به نام شیعی بودند و از نسل آنها دانشوران و چهرههای علمی برازندهای برخاستند که در علم و تقوا و فضیلت شهرت فراوانی داشتند. رضی الدین ابوطالب محمد، بزرگترین فرزند شهید، دانشمندی فاضل و والا مقام بود که از پدرش و ابن معیه و دیگر محدثان حدیث نقل میکند (۸) ضیاالدین ابوالقاسم علی، فرزند دیگر شهید، شخصیتی بزرگوار و مورد اعتماد بود و در شمار پرهیزکاران و صالحان جای داشت، که از پدر و دیگر استادان حدیث، روایت نقل میکند و محمدبن داوود مؤذن عاملی از او حدیث نقل میکند (۹) فرزند دیگر شهید اول، جمالالدین ابومنصور حسن است که از محققان و فقهای برجسته بود و از دست پدر به دریافت اجازهی نقل حدیث مفتخر گردید (۱۰) دختر شهید، ام الحسن فاطمه است که به «استاد حدیث» معروف است. علما و اساتید بزرگ از او به نیکی یاد کردهاند و نیز شهید اول پیوسته از دختر دانشمندش ستایش میکرد و به زنان دستور میداد که او را الگو و اسوهی خویش قرار دهند و در مسائل شرعی و عبادی به وی مراجعه کنند (۱۱) شهید ثانی (۹۱۱- ۹۶۵ یا ۹۶۶ قمری) میگوید: من نوشته سید بزرگوار تاجالدین ابن معیه را دیدم که به استاد ما شمسالدین محمدبن مکی و دو فرزندش محمد و علی و نیز خواهرشان ام الحسن فاطمه، اجازه نقل روایت داده بود (۱۲)
هجرت به حله عراق
مدرسه و حوزهی علمیه حلّه در قرن هشتم هجری از رونق به سزایی برخوردار بود، اندیشمندان بزرگ شیعه در آن جا حضور داشتند. به طوری که تشنگان دانش و فقاهت از هر سو به آن سر چشمهی دانش و فضیلت روی میآوردند. در این زمان حوزهی درس فخرالمحققین، فرزند نابغه علامه حلی، اهمیت فوقالعاده ای داشت. از این رو شهید اول آهنگ این شهر شیعه نشین و فقیه پرور را کرد و در سال ۷۵ قمری در حالی که شانزده سال داشت، برای تکمیل معلومات خویش و رشد فکری و علمی بیشتر و استفاده از دانش و علم دانشمندان بزرگ و فقهای نامی، به عراق هجرت کرد و وارد شهر تاریخی حلّه شد، نقل شده است که شهید اول، اولین شخصی است که از جبل عامل برای تحصیل علم به عراق مهاجرت کرد (۱۳) شهید اول پنج سال در حلّه ماند و در آن جا از محضر فقهای شیعی نظیر فخرالمحققین، سید فخار موسوی، سید عمیدالدین حسینی و برادرش سید ضیاالدین حسینی {خواهرزادگان علامه حلی} تاجالدین ابن معیه حسینی، نجم الدین جعفر بن نما استفاده کرد (۱۴) وی در سال ۷۵۱ قمری در سن هفده سالگی وتنها یک سال پس از ورودش به حلّه، موفق به دریافت گواهی اجتهاد و نقل حدیث از سوی فخرالمحققین میشود (۱۵) سخن فخرالمحققین درباره ی شهید اول چنین است: مولای ما امام، علامه ی بزرگوار، افضل دانشمندان جهان، خورشید حق و دین، محمدبن مکی، خداوند عمرش را طولانی گرداند (۱۶) این سخن را فخرالمحققین که خود از فقهای نامدار شعیه است، درباره ی کسی میگوید که فقط یک سال از ورودش به مجلس درس او میگذشت. او همچنین میگوید: من از شاگردان محمدبن مکی، بیش از آن چه او از من استفاده نموده است، بهره برده ام (۱۷) شهید اول، دومین و سومین اجازه نقل حدیث را در سال ۷۵۶ قمری از فخرالمحققین دریافت نمود (۱۸). همچنین وی در سال ۷۵۲ قمری از جعفربن نما اجازه نقل حدیث میگیرد و دو سال پس از آن، از تاجالدین معیه حسنی گواهی اجتهاد و نقل حدیث دریافت میکند و سه سال پس از آن از مطار آبادی به دریافت اجازه مفتخر میشود (۱۹)
بازگشت به وطن و اقدامات وی
شهید اول در سال ۷۵۵ قمری در سن ۲۱ سالگی به زادگاهش، جزین باز میگردد و در اولین فرصت مدرسه علمیه ی وسیع و گستردهای را بنیاد میگذارد و از این طریق موفق به تعلیم و تربیت تعداد زیادی از داوطلبان علوم دینی میشود که از آن جمله میتوان سید بدرالدین حسن بن ایوب مشهور به ابن نجم الدین اعرجی حسینی، شیخ شمسالدین محمدبن عبدالعالی کرکی عاملی، زین الدین ابوالحسن علی بن حسن مشهور به «ابن خازن»، شمسالدین محمدبن نجده معروف به «ابن نجده» و شرف الدین مقداد بن عبدالله مشهور به «فاضل مقداد» نویسنده ی کتاب «کنزالعرفان فی فقه القرآن» را نام برد (۲۰) (۲۱)و ی علاوه بر تدریس و تربیت شاگردان، پاسخگوی مشکلات مذهبی، اعتقادی و اجتماعی مردم بوده است. وی ملجا شیعه و پرچمدار شریعت بود و هنوز نظریات علمی و فقهی وی سرچشمه ی آرای فقهی دانشمندان ماست و کتابهایش مرجع فقیهان و آرای علمی او نقطهی استناد آرایشان میباشد. آوازه اش در زمینه فقه و اصول و سهم بزرگش در پیشرفت علوم، روشنتر از آن است که نیازی به شرح و بیان داشته باشد و ستودن وی. به ستودن خورشید میماند که خود مایهی ستایش مدح کننده ی آن است (۲۲) همچنین شیخ حر عاملی درباره ی شهید اول مینویسد که دانشمندی معتبر، فقیه و محدثی دقیق و مورد اعتماد، دریا دل کامل، جامع فنون عملی و نقلی، زاهد و عابدی پارسا، شاعر و ادیبی اهل قلم، یگانه ی روزگار و در عصر خود بی نظیر بود (۲۳) وی با اطلاع و آگاهی کامل از فقه غنی شیعه با دانشمندان بزرگ اهل سنت نیز در ارتباط بود و در حوزههای درس آنها شرکت میکرد. چنان بر نظرات فقهی آنان آگاهی و تسلط داشت که اهل سنت در اعمال عبادی و مسائل مذهبی به وی مراجعه میکردند و بر مذهب آنان فتوا میداد. خودش مینویسد مصنفات و مروّیات حدود چهل تن از علمای مکه، مدینه، بغداد، دمشق، بیتالمقدس و مقام خلیل در فلسطین را از آنان روایت میکنم. من صحیح بخاری را از گروه زیادی به سند خود آنها از بخاری و نیز صحیح مسلم، مسند ابی داوود، جامع ترمذی، مسند احمد و دیگر کتابهای آنان را روایت میکنم (۲۴) شهید اول به منظور دیدار و ملاقات علمای بزرگ اسلام و کسب تجارب و بهره مندی از اندوختههای آنان به سیر آفاق پرداخت و به مراکز علمی دمشق، مصر، فلسطین، مکه و مدینه و دیگر شهرها مسافرت کرد. در سال ۷۶۸ قمری در دمشق به محضر فیلسوف بزرگ شیعی و حکیم فرزانه، قطبالدین رازی، مشرف شد و از خرمن دانش او خوشهها چید و به گواهی نقل روایت از دست مبارکش مفتخر گشت (۲۵)
آثار و تألیفات
عمر وی گرچه کوتاه بود ولی آثار زیادی از او به جای مانده است. کتاب «ذکری الشیعه فی احکام الشریعه» که مشتمل بر بحث طهارت و صلات میباشد، از آثار وی است. این کتاب بزرگی است که تألیف جز نخستین آن در ۲۱ صفر ۷۸۴ قمری پایان یافته و در سال ۱۲۷۱ قمری در ایران چاپ شده است (۲۶) همچنین از آثار دیگر وی «الدروس الشرعیه فی فقیه الامامیه» کتاب ارزشمندی در فقه میباشد که بسیاری از ابواب فقه را در بردارد. جز اول این کتاب در ۱۸ ربیعالاول ۷۸۴ قمری به پایان رسیده و مباحث فقهی در این کتاب تا آغاز باب رهن آمده است. شهید اول پیش از اتمام این کتاب به شهادت رسیده است. به این کتاب حواشی و شروح متعددی نوشته شده است (۲۷) کتاب «غایب المرام فی شرح نکت الارشاد» شرحی است بر «نکت الارشاد» تألیف علامه حلّی، تألیف این کتاب در ۱۵ ذی العقده سال ۷۵۷ قمری توسط شهید اول به اتمام رسیده است و به عقیده برخی، نخستین کتابی است که وی آن را نوشته است (۲۸)« الباقیات الصالحات» شرح مختصری است در رابطه با ذکر تسبیحات اربعه نماز (۲۹) «خلاصه الاعتبار فی الحج والاعتمار» رساله کوچکی است در مناسک حج است (۳۰) «جواز ابداع المحضر فی شهر رمضان» رساله مبسوطی است در تحقیق فقهی مسئله مسافرت در ماه رمضان و نقل قول فقها در این زمینه (۳۱) ز آثار دیگر شهید اول میباشد و از آثار کلامی وی «مقاله التکلیفیه» است که رسالهی مبسوطی در کلام و عقاید میباشد و تألیف آن در ۱۱ جمادیالاول سال ۷۶۹ قمری به پایان رسیده است. شیخ زینالدین یونس شرحی بر این کتاب نوشته است به نام «الرساله الیونسیه» و هر دو کتاب موجود است (۳۲)« اربعون حدیثا» که در آن تنها یک حدیث ذکر شده و چهل حکم تحقیقی از آن استخراج شده است (۳۳). کتابهای «اختصار الجعفریات» که در آن هزار حدیث گرد آوری شده است و شهید اول این کتاب را تلخیص کرده و سیصد حدیث آن را برگزیده است (۳۴) «مزار الشهید» که منتخب الزاریات نام گرفته است و نسخه خطی آن در نجف نزد آقای تستری موجود است (۳۵)« مجموعه الشهید» این مجموعه سه جلد بزرگ است که وی جلد اول آن را در حلّه در سال ۷۶۶ تألیف کرده است (۳۶) (۳۷)« الدرر الباهره منا لا صداف الطاهره» حاوی کلمات قصاری است از پیامبر (ص) و ائمه معصومین (ع) که نسخهای از این کتاب در کتابخانه محیط طباطبایی در تهران موجود است (۳۸) از آثار حدیثی شهید اول به شمار می آیند، وی آثار شعری نیز داشته است که عبارتند از: «شرح قصیده شفهینی» که شرحی است از قصیدههایی که ابوالحسن شفهینی در مدح امیرالمؤمنین (ع) سروده است (۳۹) «شعرالشهید الاول» این کتاب دیوان کوچکی است که مشتمل بر ۲۰ قطعه شعر و قصیده است (۴۰). شهید اول رسالههایی نیز، در پاسخ به سؤالاتی که از وی شده است، دارد که از آن جمله «جوابات الفاضل المقداد» که نسخهی خطی آن در کتابخانه ی آستان قدس رضوی در ضمن مجموعهی رسائل شیخ احمدبن فهد حلی موجود است (۴۱) و کتاب «جوابات مسائل الاطراوی» میباشد (۴۲). مشهور ترین اثری که از شهید اول مانده است کتاب «اللمعه الدمشقیه» میباشد، که یک دوره فقه در احکام عملی اسلام است.
چگونگی تألیف اللمعه الدمشقیه
شهید اول درباره ی انگیزه تألیف این کتاب در مقدمهی آن میگوید: «من این کتاب را به درخواست بعضی از دینداران نوشتم» و شهید ثانی در توضیح آن میگوید: این شخص شمسالدین محمد آوی است، که از نزدیکان و یاران سلطان علی بن مؤید پادشاه خراسان و اطراف آن بود. تا این که تیمور لنگ بر قلمرو سلطان علی بن مؤید مسلط شد و او را جبراً با خود برد و حدود سال ۷۹۵ قمری وفات یافت (۴۳) سلطان علی بن مؤید در سال ۷۶۶ قمری حکومت سربداران را در خراسان به عهده گرفت و از جمله زمامداران شیعه است که با فرستان نامه و هدایایی دوستی و اخلاص خویش را نسبت به این مرجع و عالم دین اظهار میکرد تا این که به طور رسمی از شهید اول درخواست کرد که با تشریف فرمایی خویش به خراسان منصب مرجعیت و زعامت را عهده دار شود. قسمتی از نامهی حاکم سربداران به شهید اول چنین است: ما در میان خویش کسی را که به فتوایش از لحاظ علمی بتوان اعتماد کرد یا مردم بتوانند عقاید درست را از وی فراگیرند نمییابیم. از خدای متعال مسئلت داریم که حضرتت به ما افتخار حضور و افشاندن نور بخشد، تا از علمش پیروی کنیم و از راه و رسمش رفتار آموزیم. هرگاه لطف فرمائید و با توکل به خدا و پرهیز از عذر آوردن به این جا تشریف بیاورید، مزید احسان خواهد بود (۴۴) شهید این دعوت را بدون پاسخ نگذاشته و نامهای به حاکم سربداران نوشته است، اما به موجب حوادث و اتفاقات تاریخی این نامه از بین رفته است. ولی این دعوت باعث شد که شهید اول کتاب اللمعه الدمشقیه را برای هدایت و راهنمایی شیعیان خراسان در قلمرو حکومت سربداران بنویسد، شهید ثانی در این باره مینویسد: سلطان علی بن مؤید در آخرین نامه شریفش که در آن شهید را با محبت و تعظیم و ترغیب بسیار مخاطب قرار داده بود و از وی درخواست نمود که به خراسان رود ولی شهید اول از رفتن امتناع نمود و عذر خواست و کتاب لمعه دمشقیه را در دمشق در مدت هفت روز، بنا بر نقل فرزند بزرگوارش ابوطالب محمد برای او نوشت و تنها منبعی که در مدت تألیف آن در اختیار داشته «مختصرالنافع» تألیف محقق اول بوده است (۴۵) (۴۶) شمسالدین آوی نسخهای اصل «لمعه دمشقیه» را نزد خود نگه داشت و به همین جهت کسی نتوانست از روی آن نسخه بر دارد. فقط یکی از طلاب در بین راه از اهمیت آن آگاه شده بود. کتاب را از آورنده گرفت و از روی آن نسخهای برداشت و پیش از آن که بتواند نسخهی خود را با نسخه اصلی مقابله کند، مسافرت نمود. به همین علت بعضی اشکالات در آن پدید آمد. پس از آن شهید اول نسخه دوم را دید و به مناسبت موضوعات، موارد اشکال را اصلاح نمود. به همین جهت لمعه ی تصحیح شده به دست شهید اول با نسخهی اصلی کتاب در لفظ تفاوتهایی دارد، این واقعه در سال ۷۸۲ قمری اتفاق افتاد (۴۷)
وصف شهید اول از دیدگاه دیگر علما
مهمترین اشتغال فکری و عملی شهید اول در زمینهی فقه بوده، وی ادیب، مفسر، متکلم، رجالی، محدث و اصولی نیز بوده است. چنان که محمدباقر خوانساری (۴۸) در وصف وی گفته است: «شهید اول بعد از محقق حلی بزرگترین فقهای آفاق است. فقه و قواعد احکام همچون مقام شیخ صدوق در نقل احادیث اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام است. همانند شیخ مفید و سید مرتضی است در اصول عقاید و کلام و در بحث و مناظره و پوچ نمودن اندیشههای انحرافی، همچون نجم الائمه رضی، در تلقیح و روشن کردن علم نحو و صرف است.»
برخورد با فتنه گران در زمان خویش
در عصر شهید اول، شخصی به نام محمد یالوشی عاملی، پرچم مخالفت برداشت و به دنبال فتنه و آشوب در بین امت اسلامی برآمد. وی اگرچه در آغاز از شاگردان شهید اول بود ولی کم کم به جایی رسید که ادعای نبوت کرد و از راه نیرنگ مردم را به مذهب جدیدی دعوت کرد و شهید اول حکم اعدام او را صادر کرد و برای جلوگیری از نشر این بدعت جدید، حکومت دمشق را وادار کرد که لشکری را آماده کند. آن گاه که لشکر آماده شد به فرمان شهید به مقرّ محمد یا لوشی و پیروانش به نبطیه در جبل عامل حرکت کرد، بین آنها در آن نقطه جنگ و درگیری شروع شد و سرانجام محمد یالوشی کشته شد و بسیاری از پیروانش از بین رفتند (۴۹)
مظلومیت و شهادت وی
تقی الدین جبلی و یوسف بن یحیی گزارشاتی علیه شهید اول تهیه کردند که در آن تهمتهای ناروائی مبنی بر داشتن عقاید ناپسند به وی زده شده بود و هفتاد نفر از اهالی کوهستان از طوایفی که نسبت به وی کینه داشتند، علیه وی شهادت دادند و نخست به فتوای برهان الدین مالکی و عبادبن جماعه ی شافعی، شهید اول یک سال در قلعه دمشق زندانی شد. در همین زمینه حدود هزار نفر از اهالی سواحل و عوام جاهل مطالبی نوشته و در محضر قاضی بیروت و قاضی صیدا بردند و همچنین آن صورت جلسه را نزد قاضی دمشق، عبادبن جماعه بردند و او آن را نزد قاضی مالکی فرستاد و به وی گفت: در این قضیه به موجب مذهب خودت حکم صادر کن وگرنه تو را برکنار خواهم نمود. شاه از فرماندهان، والیان، قضات و مشایخ جلسهای تشکیل داده و شهید اول را احضار نمود و آن صورت جلسه و شهادت نامه را برایش خواندند ولی شهید اول آن را تکذیب نمود اما تکذیب و دلایلش را نپذیرفتند و حکم را به قاضی مالکی ارجاع دادند. قاضی مالکی برخاسته وضو ساخت و دو رکعت نماز خواند و گفت حکم من این است که خونش باید ریخته شود و او را لباس اعدام بپوشانید، آن گاه او را کشتند و به دار آویختند و جسدش را سنگسار کردند و آتش زدند (۵۰) (۵۱) پسر شهید در اجازه نامهای که شهید اول برای ابن خازن نوشته، به خط خود چنین نوشته است. پدرم، امام، علامه که این خط مبارک وی است، شمسالدین ابوعبدالله محمدبن مکی روز پنج شنبه دهم جمادیالاول سال ۷۸۶ قمری در داخل قلعهی دمشق اعدام و سپس همان جا آتش زده شد (۵۲)
پی نوشتها:
۱. محسن امین اعیان الشیعه، ج ۳، ص ۲۸۱.
۲. محمدرضا شمسالدین حیاه الامام الشهید الاول، ص ۹-۲۷.
۳. نورا… شوشتری مجالس المؤمنین، ج ۱، ص ۷۷.
۴. محمدبن حسن حر عامللی، امل الآمل، ج ۱، ص ۱۵.
۵. محمدرضا شمسالدین حیاه الامام، الشهید اول، ص ۵۷.
۶. محسن امین اعیان الشیعه، ج ۳، ص ۲۸۱.
۷. محمدبن حسن حر عاملی، امل الآمل، ج ۱، ص ۱۹۳.
۸. امل الآمل، همان ص ۱۷۹.
۹. همان ص، ۱۳۴.
۱۰. همان ص، ۶۷.
۱۱. همان ص، ۱۹۳.
۱۲. همان ص، ۱۷۹.
۱۳. محمدرضا شمسالدین حیاة الامام الشهید اول، ص ۵۷.
۱۴. همان ص ۴۱.
۱۵. علی دوانی مفاخر اسلام، ج ۴، ص ۳۳۰.
۱۶. محمدباقر خوانساری، روضات الجنات، ج ۷، ص ۴.
۱۷. محمدرضا شمسالدین حیاة الامام الشهیدالاول، ص ۳۸.
۱۸. همان ص، ۴۱.
۱۹. علی دوانی، مفاخر اسلام، ج ۴، ص ۳۳۰.
۲۰. محمدباقر خوانساری، روضات الجنان، ج ۷، ص ۷.
۲۱. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۱۰۷، ص ۱۹۴.
۲۲. عبدالحسین امینی، شهیدان راه فضیلت، ترجمه جلال الدین فارصی، ص ۱۵۶.
۲۳. محمدبن حسن حر عاملی، امل الآمل، ج ۱، ص ۱۸۱.
۲۴. میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج ۳، ص ۴۳۷.
۲۵. محمدمهدی آصفی، مقدمه اللمعه الدمشقیه، ج ۱، ص ۹۴.
۲۶. محمدرضا شمسالدین، حیاة الامام الشهید الاول، ص ۶۹.
۲۷. آقابزرگ الذریعه، ج ۸، ص ۱۴۵.
۲۸. محمدرضا شمسالدین، حیاة الامام الشهید، ص ۶۳.
۲۹. آقا بزرگ، الذریعه، ج ۵، ص ۲۴۱.
۳۰. محمدرضا شمسالدین، حیاة الامام الشهیدالاول، ص ۶۳.
۳۱. الذریعه، ج ۵، ص ۲۴۱.
۳۲. همان ج ۴، ص ۴۰۸.
۳۳. محمدرضا شمسالدین، حیاة الامام الشهیدالاول، ص ۶۴.
۳۴. همان، ص ۶۵.
۳۵. الذریعه، ج ۲۰، ص ۳۲۲.
۳۶. همان ص، ۱۱۲.
۳۷. محمدرضا شمسالدین، حیاة الامام، الشهیدالاول، ص ۶۷.
۳۸. آقابزرگ، الذریعه، ج ۸، ص ۹۰.
۳۹. محسن امین اعیان الشیعه، ج ۸، ص ۱۹۲.
۴۰. حیاة الامام الشهید الاول، ص ۶۵.
۴۱. آقابزرگ، الذاریعه، ج ۵، ص ۲۱۲.
۴۲. حیاة الامام الشهیدالاول، ص ۶۸.
۴۳. محمد مهدی آصفی، مقدمه اللمعه الدمشقیه، ج ۱، ص ۲۳.
۴۴. عبدالحسین امینی، شهیدان راه فضیلت، ترجمه جلال الدین فارسی، ص ۱۶۸.
۴۵. محمدمهدی آصفی، مقدمه اللمعه الدمشقیه، ج ۱، ص ۲۴.
۴۶. محمدباقر خوانساری، روضات الجنات، ج ۷، ص ۱۰.
۴۷. محمدمهدی آصفی، مقدمه اللمعه الدمشقیه، ج ۱، ص ۲۳ و ۲۴.
۴۸. محمدباقر خوانساری، روضات الجنات، ج ۷، ص ۴.
۴۹. محمدمهدی آصفی، مقدمه اللمعه الدمشقیه، ج ۱، ص ۱۳۶.
۵۰. عبدالحسین امینی، شهیدان راه فضیلت، ترجمه جلال الدین فارسی، ص ۱۵۹-۱۶۰.
۵۱. محمدمهدی آصفی، اللمعه الدمشقیه، ج ۱، ص ۱۴۶-۱۴۷.
۵۲. محمدباقر خوانساری، روضات الجنات، ج ۷، ص ۱۳.