سبک زندگی؛
زندگی دیگران سَرَک کشیدن ندارد
سنین جوانی دورانی است که فرد احساس استقلال کرده و میتواند مسیر زندگی خود را با توجه به علایق، خواستهها و دانستههایش مشخص کند. در این مسیر، گاه به سنگ و کلوخهای ریز و درشتی برمیخورد و درحالیکه توقع برداشتن آنها را از والدین خود دارد، حمایتی نمیبیند و ممکن است همانجا برای همیشه بایستد.
به گزارش خبرگزاری رسا، همینطور که داشتم فضای مجازی را رصد میکردم به جمله زیبایی برخوردم و حیفم آمد که از کنارش به سادگی گذر کنم. جمله این بود: «حرفها و رفتارها و کلمات عطر و رایحه دارند و تا مدتها روی جان و تن آدمی مینشینند.» واقعاً این چنین است؟ این یعنی اگر من زیباترین واژهها را از دهان همراه زندگیم بشنوم، تأثیری دوچندان خواهد داشت تا آن را از زبان یک رهگذر که امروز او را میبینم و فردا نه. زوجین میتوانند هر روز با عطر خوش واژههایشان حال هم را خوب کنند. به شرط اینکه دیگران دخالت بیجا در زندگیشان نکنند! همسر و من میتوانیم بهترین زندگی مشترک را برای هم بسازیم، باز به شرط اینکه دیگران دخالت بیجا در زندگیمان نکنند!
وقتی حمایت نیست، اما دخالت هست
وقتی حمایت نیست، اما دخالت هست
سنین جوانی دورانی است که فرد احساس استقلال کرده و میتواند مسیر زندگی خود را با توجه به علایق، خواستهها و دانستههایش مشخص کند. در این مسیر، گاه به سنگ و کلوخهای ریز و درشتی برمیخورد و درحالیکه توقع برداشتن آنها را از والدین خود دارد، حمایتی نمیبیند و ممکن است همانجا برای همیشه بایستد و درحالیکه در خیال خود خیره به اهدافش شده است، نیمه راه برایش تبدیل به انتهای مسیر میشود و ممکن است آتش خشمش هرگز فرو ننشیند.
علایق فرزندانمان را با معیار پول و درآمد نسنجیم. اگر پسر جوانمان عاشق هنر و نقاشی است، او را با دخالتهای بیجا از این هدف زیبا منع نکنیم و مدام حرفهای اشتباهی همچون: «درآمدش کم است، آیندهای ندارد، تو باید پزشک شوی، تو به اهدافی که من نرسیدم، باید برسی!» و... را در گوشش زمزمه نکنیم. به جای دخالت در تمایلات و اهداف شخصی او سعی در حمایت و پیشبرد اهدافش داشته باشیم. اگر او عاشق فردی شده و احساس میکند مکمل خود را پیدا کرده و تصمیم به ازدواج دارد، به جای دخالت بیجا یا مخالفت بیدلیل، پیشنهاد افراد فامیل، گفتن جملات سردکننده، تشخیص زمان ازدواج و... صحبتهایش را بشنویم و در صورت صلاحدید راهنماییاش کنیم و همپای او در این مسیر قدم بگذاریم.
سَرهایی که در زندگیها جا ماند!
دخالت پدر و مادرها در قالبهای مختلفی همچون نوع لباس، نوع گفتار و کردار، سبک زندگی، نوع معاشرت و روابط عمومی، نوع شغل و تعامل با دیگران و... دیده میشود که نهایتاً موجب رنجش فرزندان و قهر و تصمیم به طرد اعضا و ترک کانون خانواده میشود. در این زمینه فیلمها و سریالهای بسیاری نیز توسط هنرمندان برای جلوگیری از این اتفاقات و پیدایش و درگیر شدن با عواقب شوم و آسیبهای اجتماعی تهیه و برای عموم پخش میشود. بیاییم محض رضای خدا برای یک بار هم که شده سَرِمان را از زندگی عروس و دامادها بیرون بکشیم و با دخالتهای بیجا، به جای فرزندانمان تصمیم نگیریم. مراقب باشیم سَرِمان در زندگیها جا نماند! این زندگی حق مسلم و سهم آنهاست. این حق را از آنها با قوانین و قواعد شخصی خود و همچنین باید و نبایدهای بیاساسمان نگیریم. بهتر است همیشه از دور نظارهگر فرزندمان باشیم و هر جا پایشان لغزید و در حال منحرف شدن از خط خوشبختی و سعادت بودند، دستشان را بگیریم و با مشاورههای سودمندانه و هوشیارانه آنان را هدایت کنیم.
دخالتها امروزه دامنه و وسعت بیشتری به خود گرفته و تا پشت میز ادارهها هم رسیده است! افرادی که در یک شرکت و اداره یا هر کجای دیگر کنار همکاران خود مشغول به کار هستند گاهی با شنیدن جملاتی یا متوجه شدن مشکل و مسئلهای در زندگی شخصی یا حتی محیط کاری سریعاً خود را وارد ماجرا کرده و بیپرده از همه چیز سخن میگویند. گاهی نیز حتی رؤسا از موقعیت خود سوءاستفاده کرده و به خود اجازه میدهند که در رابطه با هر موضوعی با زیر دست خود بد صحبت کرده یا به او توهین کنند. هر چند پاسخ اینگونه رفتارها در چنین موقعیتهایی چیزی جز صبر و بردباری نیست.
هر چه کنی، باز دخالت میکنند!
گاهی اوقات به جایی میرسی که میبینی هر کاری که میکنی باز مردم و دور و بریهایت در کارهایت دخالت میکنند! انگار این مسئله دیگر عادی یا تبدیل به یک مد اجتماعی شده است. باید بپذیریم که دخالت، این روزها در همه چیز ریشه دوانده و بسیار وسعت پیدا کرده است و در زمینههای بسیار زیادی در زندگی امروزیمان دیده میشود. همچون: دخالت والدین، اقوام، دوستان، همکار، رئیس، همسایه، کسبه محل و. در این باب حکایات بسیار آموزندهای وجود دارد که بیانکننده دخالت دیگران حتی در سادهترین امورات و مسائل زندگیمان است.
روزی ملانصرالدین با الاغ خود برای به مقصد رساندن باری در حال بالا رفتن از زمینی شیبدار و ناهمواری بود. او سوار بر الاغ خود شد و بار را نیز بر خورجینش نهاد و به راه افتاد. مردمی که از کنار او رد میشدند، زیر لب میگفتند که این شخص چقدر بیوجدان و بیایمان است! هم خود بر الاغ نشسته و هم بار را بر دوش آن نهاده! بیچاره الاغ که با این همه مصیبت در حال بالا رفتن از چنین مسیر سختی است! ملا که این جمله را شنید دلش به حال حیوان سوخت و تصمیم گرفت از روی الاغ پایین بیاید و بار را نیز خود حمل کند.
مردم با دیدن این صحنه به او گفتند: «تو مگر دیوانهای؟ هم خود پیاده میآیی و هم بار را بر دوشت میکشی؟ پس الاغت را برای چه با خود آوردهای»؟ ملا نصرالدین با شنیدن این جملات به فکر فرو رفت و تصمیم گرفت بار را روی الاغ بگذارد و خود پیاده بیاید. مردم از دیدن این کار او به خنده آمدند و گفتند: «تنها یک گونی را بر الاغ گذاشتهای و خودت پیاده میآیی؟» ملا نهایتاً تصمیم گرفت برای رهایی از حرف و نظر و دخالتهای بیجای مردم از رساندن بار به مقصد منصرف شود و همان میانه راه رهایش کند. در آخر خود روی الاغ نشست و مسیر را برگشت. هر چند که باز این کار او هم از نظر برخی از مردم، هنوز جای بحث داشت!
جوانان حمایت میخواهند نه دخالت!
جان کلام اینکه تحمیل کردن رسوم و سنتهای غلط از طرف بعضی از اطرافیان زوجین به آنها باعث میشود که دختر و پسر جوان نتوانند برای خود یک زندگی ایدهآل، براساس نیازهای خود طراحی کنند و دائماً باید خود را نسبت به خواستههای والدین ملامت کرده یا درصدد رساندن آن زندگی به سطح توقعات اطرافیان باشند که این خود آسیبی بزرگ و غیرقابل جبران به زندگی زناشویی تحمیل میکند. جالب اینکه طی اظهاراتی که روانشناسان و صاحبنظران این حوزه داشتهاند، از این عادت نامطلوب دخالت، بهعنوان یک بیماری فراگیر اجتماعی نیز یاد شده است. فراموش نکنیم عروس و دامادهای جوان به حمایتهای پدر و مادرها نیاز دارند نه به دخالتهای آنان.
منبع: روزنامه جوان
ارسال نظرات