یادداشت؛
مکتب انقلاب اسلامی و مکتب شهید سلیمانی
با گذشت ۴۲ سال از پیروزی انقلاب اسلامی، امروز این انقلاب تبدیل به مکتبی شده که فراتر از مرزهای ایران اسلامی، الهامبخش و هدایتگر زیست انسانی و فلسفه زندگی بودهاست و توانسته منشأ حرکت عمومی به سمت تمدن اسلامی باشد
به گزارش خبرگزاری رسا، با گذشت ۴۲ سال از پیروزی انقلاب اسلامی، امروز این انقلاب تبدیل به مکتبی شده که فراتر از مرزهای ایران اسلامی، الهامبخش و هدایتگر زیست انسانی و فلسفه زندگی بودهاست و توانسته منشأ حرکت عمومی به سمت تمدن اسلامی باشد؛ مکتبی که برخاسته از مکتب اسلام ناب بوده و در عین حال ارزشهای تمدن ایرانی نیز در آن نفوذ یافته و آموزههای مکتب امام خمینی (ره) و پیش از آن مکتب اهل بیت (س) در خوانش و تفسیر ایدئولوژیک آن، نقشی پررنگ داشته و نگرانی از ظرفیتها و قابلیتهای تمدنسازی آن، موجب ترس و وحشت نظام لیبرال و سرمایهداری و متحدان و وابستگان به آن شدهاست؛ به گونهای که نظریهپردازان تمدن استعماری برآمده از لیبرال و سرمایهداری که زمانی در توهم پایان تاریخ با سلطه جهانی تمدن غربی بهسر میبردند، کابوس نبرد تمدنی را مطرح کردند که در واقع نوعی مجوز برای جنگ و جنایت علیه مکتب انقلاب اسلامی بود که نهتنها موجب تغییر به نفع استقلال و رهایی در ایران اسلامی شده، بلکه الهامبخش عزت و رهایی سایر ملتهای تحت ستم و چپاول تمدن وحشی و استعمارگر غربی است.
ارزشهای پایهای مکتب انقلاب اسلامی، همچون استکبارستیزی، عدالتجویی و نفی ظلم، تبعیض، استقلال و آزادی و برابری از نگاه میراثخواران و حامیان نظام لیبرال سرمایهداری، مولد قابلیتها و رفتارهای خطرآفرین برای اهداف، منافع و ارزشهای تمدن مادی و انحصارگرای غربی است که تثبیت، تداوم و اشاعه آن، موجودیت تمدن استعماری غرب را مورد تهدید قرار میدهد. از اینرو ذینفعان و مترفان تمدن مادی و استعماری غرب، پس از نابودی مکتب کمونیست به عنوان رقیب و دشمن، اینک خود را مواجه با مکتبی خطرناکتر یافتهاند که در غرب آسیا دارای زمینهها و موقعیتهای ممتاز فرهنگی، اجتماعی و حتی سیاسی بوده و نهتنها موقعیت رژیم صهیونیستی به عنوان ولیده و متحده تمدن غربی، بلکه هژمون و سلطه جهانی تمدن انحصارطلب غربی را نیز به خطر میاندازد.
از نگاه استراتژیستهای غربی، مکتب انقلاب اسلامی، ظرفیت و استعداد تمدنسازی در همان موقعیتی را دارد که پیش از این امپراطوریهای ایرانی و عثمانی در آن شکل گرفته و تا دل اروپا پیشروی و نفوذ داشتهاند.
سران مدعی برتری تمدن غرب که پیش از این تجربه مقابله با شورویسابق و مرکزیت مکتب کمونیستی را با استفاده از جنگ نیابتی داشتند که همزمان با فرسایش توان رقیب، یعنی شوروی، استعداد اعتراض و انقلاب در کشورهای وابسته عربی را نیز به جبهه جنگ با رقیب سوق داده و حذف و کاهش آن را با آتش سلاح کمونیستی دنبال کرده بودند، اینبار نیز در شرایط بیداری اسلامی و دیدن آثار اشاعه مکتب انقلاب اسلامی به کشورهای تحت ستم رژیمهای دیکتاتوری و وابسته به غرب، همین نقشه را علیه این مکتب پیاده کردند.
آنچه از سال ۲۰۱۱ در لیبی و سپس سوریه کلید خورد، انحراف استعداد انقلاب و اعتراض به سمت یک جنگ نیابتی در درون حوزه تمدن اسلام یا یک جنگ درونتمدنی با نگاه انحرافی گروههای معارض و خیانت دولتهای دیکتاتوری برخی کشورهای اسلامی بود که نهتنها استعداد انقلاب را به انحراف و فرسایش میبرد، بلکه این انحراف در چهره تروریسم وحشی و کور نیروهای تکفیری به بیاعتباری اسلام و فرسایش همزمان قدرت و اعتبار در جهان اسلام و بدنامی ارزشهایی، چون جهاد و انقلاب به نام اسلام نیز منتهی میشد. همانگونه که سایر سرمایههای تمدنی جهان اسلام در این آتش و جنگ درونی مستهلک شده و با تجزیه کشورهای بزرگ اسلامی و نابودی تمامی قابلیتها و ظرفیتهای تمدنی، خیال طراحان این جنگ نیابتی از روند احیای تمدن اسلامی، آسوده میشد.
اما در این میان، شاگرد بزرگ مکتب انقلاب اسلامی، سردار قاسم سلیمانی که خود تبدیل به مکتبی به نیابت و نمایندگی از مکتب انقلاب اسلامی شدهبود، به میدان آمد و نهتنها نظریات و طرحهای سیاسی و نظامی او بلکه روشها و رفتارهای اعتقادی و فرهنگی او توانست:
۱- تمایز و تفکیک ارزشها و آموزههای برآمده از اسلام ناب و انقلاب مکتبی بر این خوانش از اسلام را با ارزشها و آموزههای بدل و انحرافی برآمده از اسلام امریکایی و وهابی رقم بزند و به جهانیان معرفی کند.
۲- جذابیت و اعتبار دینی و انسانی ارزشهای مکتب انقلاب اسلامی را برای رهایی و سعادت تمامی انسانها و حمایت از گروههای مسیحی، ایزدی و اهل سنت در برابر تروریسم کور و وحشی تکفیری به خوبی معلوم و اثبات کند.
۳- امکان ثبات و پیشروی مکتب انقلاب اسلامی را با جذب، سازماندهی، آموزش و بهکارگیری نیروهای جهادی از ملیتهای مختلف در مقابله با نیروهای تکفیری فراهم ساخته و آنتی تز جنگ نیابتی تمدن وحشی غرب را از درون آتش این جنگ ویرانگر به نفع مکتب انقلاب اسلامی تولید کند.
۴- مقاومت و پایداری متکی بر ایمان دینی و روحیه انقلابی و کارایی آن در برابر هرگونه خشونت، نیرنگ و توحش را تقویت کرده و توسعه داده و جایگاه مقاومت اسلامی را در روند تمدنسازی اسلامی ارتقا دهد و تثبیت کند.
گرچه دشمن کوردل با تصور تغییر این روند دست به ترور سردار مبارزه با تروریسم تکفیری زد،، اما این اقدام ددمنشانه به نهادینه ساختن مکتب شهید سلیمانی در تمامی حوزه تمدنی اسلامی و حتی فراتر از آن، تمامی مشتاقان عزت و رهایی از ستم و مظلومیت انجامید و این شهید ارتش بدون مرز اسلام را اسطوره دفاع از مکتب انقلاب اسلامی و حریت و عزت جهان بشریت در برابر تمدن وحشی، استعمارگر و سلطهجوی غرب معرفی کرد.
منبع: روزنامه جوان
ارسال نظرات