امتیازی که برخی از اجرای سند ۲۰۳۰ میگیرند!
اشاره: از اهمیت وزارتی مانند وزارت آموزش و پرورش به اندازۀ کافی گفته شده است و امامین انقلاب به کرات در سخنان و پیامهای خود به نقش کلیدی و انسانساز این وزارت اشاره کردهاند؛ اما در 40 سال اخیر به خصوص یک دهه گذشته آنچنان انفعال و گرایشات حزبی گریبان این وزارت را گرفته است که مفاهیم دینی و انقلابی از فضای تنفسی دانش آموزان گرفته شد.
تفاهمنامه حوزه علمیه با وزارت آموزش و پرورش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا را به فکر انداخت تا پیرامون وضعیت کنونی آموزش و پرورش و همچنین ضرورت ورود روحانیون باتقوا و اهل فن به این وزارت با حجتالاسلام والمسلمین سیداحمد رهنمایی، عضو گروه تعلیم و تربیت مؤسسۀ امام خمینی(ره) به گفتوگو بپردازد.
رسا ـ وضعیت فعلی نظام آموزش و پرورش را چگونه ارزیابی میکنید؟
از آنجایی که آموزش و پرورش یک نهاد دولتی و صفر تا صد آن در اختیار دولت است، اگر آسیبی وارد بدنۀ نظام آموزش و پرورش ایجاد شود، در درجۀ اول متهم اصلی دولت است و از طرفی هم اگر تعالی و پیشرفتی ایجاد شود، متصدی آن هم دولت است؛ ولی ما منکر همکاریهای مردمی نیستیم.
بنده معتقدم دولت در این زمینه خیلی نارسایی داشته و نه فقط این دولت، بلکه دولتها یکی پس از دیگری خیلی نارسایی داشتند و آن وظایف اصلی خود را انجام ندادهاند. من رصد کردهام که اکنون در کشور ما، بالغ بر 20 مدل و روش آموزشی حاکم است؛ یعنی اینکه دولت به رسالت خودش در امر آموزش و پرورش عمل نکرده و دچار تکثر در نظامات شدهایم و هر حزبی برای خودش یک نوع مدرسه تأسیس کرده است.
رسا ـ مگر اینگونه مدارس از زیر نظر دولت خارج است و غیردولتی حساب میشوند؟
بنابر اعلامی که رهبر معظم انقلاب داشتند، خیلی از مدارس، انتفاعی شده و افراد، گروهها، احزاب و ارگانها بهخاطر منفعت خودشان چه مالی و چه حقوقی یا هر چیز دیگر برای ساختن مدرسۀ به اصطلاح غیردولتی اقدام کردند. بخشی از صحبتهای حضرت آقا ناظر به همین مسأله بود که دولت باید سطح علمی، آموزشی و پرورشی مدارس دولتی را بالا ببرد تا مردم راغب شوند فرزندان خود را در این مدارس ثبت نام کنند.
قانون الزام رشد آموزش و پرورش را ایجاد کرده، دین، نیازها و اقتضائات جامعه الزام میکند که آموزش و پرورش رشد و تعالی پیدا کند. وقتی دولت در ارتباط با مدارسی که مستقیما تحت نظارت او قرار دارد کوتاهی میکند و کیفیت لازم را به وجود نمیآورد، عدهای پیدا میشوند که میگویند خود ما دست به کار میشویم و مدرسه تأسیس میکنیم.
رسا ـ با توضیحی که ارائه دادید، ایرادی که گریبانگیر نظام آموزشی اعم از دولتی و غیردولتی میشود، چیست؟
مدارسی که غیردولتی است و از والدین پول دریافت میکنند، اینگونه به والدین القا میکنند که ما کارمان را بلد هستیم و نیازی به پیگیری نیست. در مدارسی هم که پولی دریافت نمیکنند به گونهای دیگر والدین را قانع میکنند که پیگیر فرزندان خود نباشید. این نقطۀ شروع یک فاجعۀ ملی است.
نویسندۀ آمریکایی به نام رابرتجی رینگر، کتابی را با عنوان «چگونه شاهد فروپاشی تمدن غرب باشیم» قلم زده که در قسمتی از آن آورده؛ نظام آموزشی ما، خیال والدین را راحت کرد و گفت شما هیچ کاری به آموزش و تربیت فرزندانتان نداشته باشید؛ نتیجۀ این حرکت فاصله گرفتن فرزندان از فرهنگ اصیل خانوادهها بود.
ما نیز به همینگونه خام شدیم و فرزندان ما را آنطوری که آنها خواستند، تربیت کردند. ممکن است عدهای بگویند با این تصمیم وقت والدین وسیعتر میشود ولی این صحیح نیست؛ بلکه اگر ما فقط 2 الی 3 ساعت برای فرزندانمان وقت بگذاریم، علاوه بر اینکه تأثیرگذار است، از روند درسی او نیز آگاه میشویم.
یاران من اکنون در گهوارهاند
من نمیخواهم بگویم که در زمان طاغوت تمام اوضاع بر وفق مراد بود، چه بسا که قطعا آن زمان به دلیل فراهم بودن بستر خیلی راحتتر نوجوانان جذب تفکرات ضددینی میشد؛ ولی خانوادههای مذهبی به صورت دوچندان روی فرزندان خود نظارت داشتند. اینکه امام خمینی(ره) فرمودند یاران من در گهواره هستند، پس از 15 سال مشخص شد و همه دیدند که در صف اول تظاهرات نوجوانان 15 یا 16 ساله قرار دارند.
سال 56 و 57 من کلاس آموزش قرآن داشتم؛ در یکی از دورهها 15 نوجوان دوم و سوم راهنمایی در کلاس من بودند. همۀ آنها در دورۀ طاغوت زندگی میکردند؛ اما والدین آنها بهگونهای مراقب بودند که در تظاهرات انقلاب یکی از آنها، سید عبدالله موسوی 13 ساله بود که شهید شد. زمان درگیریهای جنگ 5 نفر دیگر از شاگردانم در سن 17 سالگی به شهادت رسیدند. شما همینطور ببینید ما چقدر جوانان یا نوجوانان درحد 17 یا 18 ساله دادیم که اینها بهخاطر مراقبتهای جدی پدر و مادرها بود.
یک وقتی فرح گفته بود، ما برای شما جوانانی را تربیت کردیم که انقلاب به پا کردند. آن خبیث اشتباه بزرگی کرد؛ مغلطه کرد که آن حرف را زد. جوانانی که آنها تربیت میکردند در کابارهها، کازینوها و قمارخانهها بودند. این جوانان را مردم و مساجد تربیت کردند. خود من وقتی که نوجوان بودم سه سال تمام، تابستانها را در دورههای قرآنی و مجالس مذهبی حضور داشتم و اولین جایزهای که بنده گرفتم در همین مجالس بهخاطر خواندن یک حدیث بود. آنوقت میگوید که جوانان انقلاب را در ما تربیت کردیم!
ولی نظام آموزشی جمهوری اسلامی، خیال ما را راحت کرد و ما گفتیم که نظام جمهوری اسلامی و دولت اسلامی است، معلمان هم که الحمدلله مسلمان و ظاهر الصلاح هستند و مجموعۀ پاک و مطهری است؛ اما غافل شدیم از آن نیتهای شوم و دستهای مرموزی که از ناحیۀ برخی از دولتمردان حمایت شدند و دشمن هم کمک کرد تا آن آسیب جدی را به بدنۀ نظام آموزش و پرورش ما وارد کنند.
حذف قرآن کریم از کتاب درسی
رسا ـ در مورد دستهای مرموز در آموزش و پرورش بیشتر صحبت کنید.
باید گفت با این رویهای که پیش گرفته شده و دولت فعلی هم از آن حمایت میکند، آیا به نتیجه مطلوبِ انقلابی در آموزش و پرورش خواهیم رسید؟ من برای شما مثالهایی را میزنم که این مثالها گزارشی از واقعیت است و فرضیات نیست.
مثالی از مهدکودک و کودکستان برای شما بزنم. مادری مراجعه کرده بود و میگفت؛ سر سفره ناهار، دیدم دختر خردسال من که مهدکودکی است کنار بشقاب خود، یک بشقاب و قاشق خالی هم گذاشته و با حالت کودکانه میگوید مسعود جان شما هم بفرمایید. به دخترم گفتم، مادر! مسعود جان کیست؟ میگوید دوست پسرم است. به مهدکودک رفتم و به مربی گفتم دختر من هنوز به این حد نرسیده که این حرفها را میزند و مربی با کمال پررویی گفت خانم شما چرا عقب مانده هستید؟ ما باید از کودکی آداب دوست پسر و دوست دختر گرفتن را یاد بگیرند.
دختران دوست پسر، و پسران دوست دختر بگیرند را ما خودمان تنظیم کردیم؟ این یعنی یکی از مفاد سند 2030 که قبح این کار را میریزد و زمینه را برای فساد فراهم میکند. الان دختر این خانم، 4 یا 5 سال دارد و 10 سال دیگر 15 ساله میشود، سوال بنده این است که این دختر خانم چگونه تربیت میشود؟ والدین، فرزند خودشان را به بهترین مهدکودکها میفرستند و پول هنگفت هم میدهند تا با امتیاز بالا به دبستان برود؛ اما چگونه قرار است که اینها تربیت شوند؟
قبلا سرودهای انقلابی بود و الان تبدیل به سرودهای ملی شده که همان ترانهها هستند؛ با این ترانهها میرقصند و به بچهها انواع رقصها را یاد میدهند. این دانش آموزان برای چه زمانی، کجا و چه محلی تربیت میشوند؟ بعد از 5 یا 6 سال در زیرزمین شهرهای بزرگ از جمله تهران، اصفهان و جاهای دیگر خانههایی را کشف میکنند که دختر و پسرها مختلط با یکدیگر آواز میخوانند و میرقصند، - البته در پرانتز بگویم که امروزه نیز چنین زیرزمینهایی وجود دارد - سپس یواش یواش از زیرزمینها میآیند به کف خیابانها و در ملأ عام این اتفاقات رخ میدهد.
کشورهایی که ارزشهای دینیشان را از دست دادهاند، چگونه به این نقطه رسیدهاند؟ یک مثال برای شما میزنم، وقتی به سوابق کانادا نگاه میاندازیم، یک کشور کاملا مذهبی است. در هر شهر و روستا انواع و اقسام کلیساها وجود داشت، حتی گنبدها و نمادهایش هنوز هم هست که برای 50 سال قبل است. یک زمانی در همین کشور کانادا پیادهروها اختصاصی بود؛ یعنی یک طرف آقایان باید میرفتند و طرف دیگر خانمها و حق کنار یکدیگر راه رفتن را نداشتند.
آن زمان خانمها که پوشش داشتند هیچ، آقایان هم پوشش داشتند. مردها حق نداشتند با تیشرت که بازوهای آن پیداست، وارد جامعه شوند؛ حق نداشتند با لباسهای زننده وارد جامعه شوند. آیا الان هم همینطور است؟
چه اتفاقی در این 30 الی 40 سال گذشته افتاده است که تمام این ارزشها مخدوش شد؟ از همان نقطۀ اول که میآیند دوست پسر و دوست دختر، قبح زدایی، ترویج سبک زندگی آزادنه، مصرفگرایی، تجملگرایی و... برای بچههای خردسال ایجاد میکنند، تضعیف ارزشها شروع میشود.
سیر تغییرات پوشش دختران در چندسال اخیر
رسا ـ اخیرا تغییرات چشمگیری در کتب درسی به وجود آمده که مجموع تغییرات بر خلاف فرهنگ اسلامی است؛ آیا ردپای این افراد مرموز در اینجا هم دیده میشود؟
بله؛ قطعا اینها مجموعه حرکات هدفمند است. اول گفتند دختران در محیط مدرسه راحت باشند؛ حالا یک بابای مدرسه یا خادم مدرسه هم که مرد است اشکالی ندارد. خب این دختر به این امر عادت میکند که در کنار یک مرد میتواند پوشش آزادی داشته باشد. هیچ وقت مستقیم نمیگویند که میخواهیم سند 2030 را اجرا کنیم؛ به طراح میگویند شما دیگر لزوم ندارد عکس دختران را بکشید، عکس دختران را بردار. یک عدهای فمنیسم پیدا میشوند، میگویند آقا چه ظلمی در حق دختران میکنید؟ چه گناهی کردهاند که عکس آنان باید برداشته شود.
سال بعد هم میآیند و عکس دختران را مدرنتر میگذارند، یواش یواش روسری کنار میرود؛ مانتو کنار میرو و این روند ادامه پیدا می کند. این میشود طراحی اجرای سند 2030 به صورت مرموز، کاملا حساب شده و شیطنت آمیز؛ میآیند یک صحنه آرایی میکنند که یک قرآنی در قفسه بگذارند و سال بعد آن، با شیطنت میآیند و میگویند به خاطر بیاحترامی به قرآن، باید حذف شود. یعنی یکی هم نیست که بگوید، این قرآن را جای دیگر میگذاشتید، الا باید پاک میکردید؟ با این شیب یواش یواش درس قرآن حذف میشود و به جای آن سرودها و آهنگهای شاد گذاشته آموزش داده میشود.
رقص در مدارس
الان در برخی از مدارس، مراسم صبحگاهی رقص است. آهنگ میگذارند و مربی میگوید اگر میخواهید نشاط پیدا کنید باید برخی حرکات را انجام دهید؛ اول به اسم ورزش و بعدا به اسم آرامش و در آخر برای اینکه خلسه داشته باشید باید اینکارها را انجام دهید؛ این هم پیاده کردن مفاد سند 2030 است.
چه کسی اینها را نمیفهمد؟ حالا اگر بخواهیم از این موارد بگوییم فراوان است. معلمی به دانش آموزان میگوید که من خودم دوست دختر دارم یا من خودم چندتا دوست پسر دارم، قرار نیست که مستقیم گفته شود. در مدارس وقتی القا میشود که این والدین ارزش خاصی ندارند که باید جوانی خودمان را برایشان صرف کنیم، این اجرایی شدن سند 2030 است دیگر! شما شبکههای خارجی را ببینید که میگویند من چرا باید جوانی خودم را صرف پدر و مادری کنم که پیر شدهاند؟ من اینها را میگذارم آسایشگاه و خیالم راحت است؛ از پول خودشان بروند، حتی پول هم نمیدهم، دولت چشمش کور بیاید از اینها مراقبت کنند. به من چه که من جوانیام را پای اینها بگذارم.
آموزش و پرورش هم جایی است که افراد دوران کودکی، نوجوانی و جوانی خودشان را در آن صرف میکنند. در این نظام یک مورد هم اگر باشد زياد است؛ شما در انبار مهمات يک كبريت هم بزنید زياد است و اگر نوك سوزنی خون در ظرف پر از گلاب بیفتد، همه را نجس میکند.
گروهي از ما منتظریم تا این دولت برود تا شاید دولتی انقلابی سر کار بیاید. ما سند تحولی داریم که به دست كارشناسان زبده نوشته شده ولی در کشور خودمان پیاده نمیشود. من مطمئن هستم در آيندۀ دنيای غرب اين سندی كه ما نوشتهایم؛ اما اجرا نكردهایم به بهترین نحو اجرا خواهد كرد. ژاپنیها کتاب «منيه المريد» شهيد ثانی را بهعنوان منشور آموزش و پرورش خود قرار دادهاند.
تعدادي از روانشناسان غربی با بررسی افت تحصیلی دبیرستانیها و دانشجویان خود به اين نتيجه رسيدند که مهمترين عامل افت تحصيلی، اختلاط دختر و پسر در محل تحصیل است؛ این سخنی است که اسلام چندین سال قبل به ما فرموده است.
امیرالمؤمنین علی(ع) فرمودند: «اللَّهَ اللَّهَ فِي الْقُرْآنِ لَا يَسْبِقُكُمْ بِالْعَمَلِ بِهِ غَيْرُكُمْ» چیزی که از این فهمیده میشود همان مهجوریت قرآن است. دیگران از این منبع علم و تربیت بهره میبرند؛ اما ما استفادهای نمیکنیم. اگر قرار باشد ما با همین رویه پیش برویم، از قرآن دور باشیم و دنبال اجرایی کردن سند 2030 برویم، اولین چیزی که صدمه میخورد، نظام خانواده است و وقتی کیان خانواده لطمه خورد، جامعه متزلزل میشود و جامعهای که مبنا نداشته باشد باید فکر تمدن را از سر خود بیرون کند؛ زیرا فقط زیر یوق کشورهای دیگر است تا بیایند و برای او برنامهریزی کنند.
آن دستان مرموزي كه درحال پیاده سازی سند 2030 هستند، چه از بیرون تغذیه ميشوند و چه از درون، كسانی هستند که اگر گزارش کار خود را در راستای پیاده کردن این سند در نظام آموزشی برای آن طرفیها بفرستند، امتیاز میگیرند.
رسا ـ راهکار پیشنهادی شما چیست؟
راهكارش این است كه واقعا تلاش كنيم و سكان اين برنامهها را از دست نااهلان در بیاوریم. ما چه طلبه باشيم و چه دانشجو بايد در نظام آموزشی ورود کنیم تا تأثير خودمان را بگذاریم ولی باید مراقب باشیم که در پازل آنها بازی نکنیم و اين لجنزار 2030 ما را نیز آلوده نكند.
در ابتدا مجموعهها با دغدغه وارد میشوند؛ اما اینکه بتوانند خود را حفظ کنند و رنگ خود را به مجموعه بدهند خیلی مهمتر است. در این راستا بايد دورههای كارورزی گذاشته شود تا افرادی تربيت شوند؛ برخی از این افراد بروند و مجموعههایی را در آموزش و پرورش به دست بگیرند، عدهای کار در مساجد را برگزینند و هرکجا که میتوان نیرویی را تربیت کرد، انقلابیها باید وارد شوند./گ402/ق
خدا حفظشون کنه