تحول در آموزش با طعم گس ۲۰۳۰
ابلاغ و اجرای سند توسعه پایدار جهانی ۲۰۳۰ اقدامی خائنانه بوده و بیتوجهی و غفلت مسؤولان زمینه را برای نفوذ دشمنان فرهنگ و تمدن اسلامی در ایران فراهم کرده است.
به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، بعد از فروپاشی شوروی و پایان جنگ سرد، برخی از نظریهپردازان غربی به گمان آنکه انسان به «پایان تاریخ» رسیده است[1] رؤیای استیلای تفکر مادیگرایانۀ لیبرال دموکراسی را بر تمامی جهان در سر میپروراندند. این خیال پردازی دیری نپایید و ساموئل هانتینگتون با نظریه «جنگ تمدنها» بر طبل تقابل و دشمنی تمدنها کوفت و این واقعیتی بود که با تشکیل حکومت اسلامی و تقابل آن با نظام الحادی غرب کاملاً مشهود بود.
با این حال بعضی از مسؤولان و مدیران غربگرای جمهوری اسلامی ایران برای رسیدن به توسعۀ فرهنگی و سیاسی، این تقابل را توهم توطئه قلمداد کردند و با شعار گفت وگوی تمدنها و تعامل و پیوستن به جامعۀ به اصطلاح جهانی، از ماهیت و ظرفیت فرهنگ اصیل و غنی اسلامی - ایرانی غفلت کردند و برای برنامهریزی و رسیدن به توسعۀ پایدار به دنبال الگوها و دستور العملهای بیگانه رفتند.
اگر نگوییم امضا، ابلاغ و اجرای سند توسعۀ پایدار جهانی ۲۰۳۰ اقدامی خائنانه بوده است، ولی بیتوجهی و غفلت مسؤولان زمینه را برای نفوذ دشمنان فرهنگ و تمدن اسلامی در ایران فراهم کرده است. یکی از نهادهای مهمی که در این سند به آن توجه شده، نهاد آموزش و پرورش کشور است. این نهاد به دلیل نقش مهمی که در تربیت نسل آیندۀ کشور دارد از ارکان این سند به حساب میآید. از این رو، رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت الله خامنهای بارها و بارها نسبت به اجرای آن در آموزش و پرورش هشدار دادهاند.
نفوذ در آموزش و پرورش جدی است!
ایشان در آخرین بیاناتی که با مسؤولان و مدیران آموزش و پرورش داشتند، به این نکته اشاره کردند که: «فکر کنیم چرا این قدر طواغیت عالَم و فراعنۀ عالَم به فکرند و اصرار دارند که در آموزش و پرورش کشورها نفوذ پیدا کنند؛ روی این یک قدری باید تأمّل کرد ... به این توجّه داشته باشید که نفوذ آنها و اصرارشان بر نفوذ به خاطر تأثیر آموزش و پرورش است؛ به خاطر این است که اینها کارهایی را که به وسیلۀ نظامی بهآسانی نمیتوانند انجام بدهند، به این وسیله میتوانند انجام بدهند.»
نسل شایسته، سالم، و باورمند به ارزشهای جامعه بزرگترین قدرتی است که یک کشور میتواند داشته باشد. در قرآن کریم نیز مسلمانان به تقویت قوای خود در برابر دشمانان امر شدهاند [2] و این توانمندسازی تنها شامل قدرت و تجهیزات نظامی در عرصۀ جنگ سخت نیست، بلکه قدرت نرم نیز شامل میشود و پرورش انسانهای مؤمن و باورمند به ارزشها و ظرفیتهای داخلی بزرگترین قدرت نرم جامعۀ اسلامی است؛ لذا «دشمن هم اصرار به نفوذ دارد. او با این نفوذ میخواهد مقاصد و اهداف پلید خودش را عملیّاتی کند و آدمهایی را درست کند که مثل او فکر کنند» [3] و از این طریق جامعۀ اسلامی را به شکست بشکاند.
حاکم جامعۀ اسلامی طبق فرمایش امیرالمؤمنان علی(ع) موظف است زمینۀ آموزش و تربیت شایسته را برای مردم فراهم نمایند و راه و رسم صحیح زندگی (دنیوی و اخروی) را به آنها بیاموزند. [4] امروز این شأن حاکم نظام اسلامی بر عهدۀ نهاد آموزش و پرورش کشور گذاشته شده به همین دلیل رهبر معظم انقلاب نیز توجه ویژهای را به این نهاد داشته و دارند و حساسیت و نگرانی خود را از نفوذ در این نهاد بارها نشان دادهاند. «منطق و هدف آموزش و پرورش هم در همۀ دنیا «تربیت انسان شایسته» است، ولی باتوجه به تعاریف گوناگون انسان شایسته در مکاتب مختلف، نوع آموزشها و پرورشها متفاوت میشود.
در نظام اسلامی، برونداد و حاصل دوازده سال تعلیم و تربیت کودکان و نوجوانان و جوانان باید تربیت انسانهای مؤمن، خردمند، متفکر و اندیشمند، دانشمند، با نظم، با انصاف، دارای اخلاق اسلامی و در یک کلمه انسانهای مجاهد و اهل عمل باشد. برنامۀ اجرایی سند تحول آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران نیز به منظور رسیدن به همین اهداف تهیه و تنظیم شده و در دستور کار مدیران قرار گرفته است، هرچند با وجود تلاشهای مختلف هنوز به طور «جامع، جذّاب و مطلوب» اجرا نشده است. گذشته از اینکه عوامل و موانع مختلفی در عدم اجرای مناسب این سند دخیل بوده است، ولی سؤال اساسی اینجاست که چرا عدهای هنوز نسبت به ارزشها، اهداف و برنامههای بومی کشور باور ندارند و آنچه را که خود داریم را از بیگانه طلب میکنند؟!
ذاتاً مسموم!
پاسخ ریشهای به این سؤال را باید در دانشی که مبنای عملکرد مسؤولین برنامهریز و اجرایی کشور است جستجو کرد. نفوذ نرم اندیشههای غربی از طریق دانشآموختگان علوم انسانی در نهادهای تصمیمگیر و اجرایی کشور موجب شده که هر آنچه را آنان در چارچوب نظری غیر اسلامی و غیر بومی فراگرفتهاند، در مقام اجرا عملیاتی کنند. از این روست که رهبر معظم انقلاب در سخنرانیهای متعدد نسبت به ترویج علوم انسانی «ذاتاً مسموم» هشدار دادهاند و فرمودهاند: «محتوای این علوم ماهیتاً معارض و مخالف با حرکت اسلامی و نظام اسلامی است؛ متکی بر جهانبینی دیگری است؛ و حرف و هدف دیگری دارد. از این رو وقتی این دانش رایج شد، مدیران براساس آنها تربیت میشوند و همین مدیران در رأس مراکز حساس و تصمیمگیر نظام قرار میگیرند.» [5]
بنابراین، برای حل این معضل اساسی میبایست گامهای جدی توسط حوزه و دانشگاه در اسلامیسازی علوم انسانی برداشته شود. مسؤولان کشور نیز باید به این نکته توجه داشته باشند که به دلیل اختلاف مبنایی ارزشهای فرهنگی و اجتماعی جمهوری اسلامی ایران با فرهنگ و تمدن غرب و نیز اقدامات هوشمندانۀ این تمدّن در جهت توسعه و ترویج ارزشهای مقبول خود به اسم ارزشهای جهانی، مواجههای زیرکانه و آگاهانهای در برابر آن داشته باشند. هچنین لازم به ذکر است که همانگونه که پرهیز از مشارکت در مجامع و فرآیندهای تصمیمسازی جهانی، به انزوای کشور منجر خواهد شد، مشارکت منفعل، سادهاندیشانه و بدون توجّه به تفاوت بنیادین مبانی فکری، فرهنگی و تمدنی نیز، دیر یا زود به حساسیت زدایی از عقاید و ارزشها و اضمحلال فرهنگ بومیِ اسلامی - ایرانی در دل فرهنگِ تمامیت خواهِ غرب میانجامد.
امیدواریم که مسؤولان انقلابی و باورمند به مبانی و اندیشههای اسلامی با اتخاذ تدابیر مناسب در سطوح مختلف قانونی و اجرایی، ارادۀ جدی و اهتمام خود را مصروف اجرای جامع سند تحول بنیادین آموزش و پرورش و زمینۀ پذیرش و جذابیت آن را در نظام آموزشی کشور فراهم کنند. در این صورت، نه تنها جهات مثبت موجود در برنامه آموزش ۲۰۳۰ در بستری اسلامی و بومی تأمین خواهد شد، بلکه زمینه برای اعمال نفوذِ ساختاریِ نگرشهای غیر اسلامی در عرصههای آموزش و پرورش و فرهنگ نیز به حداقل خواهد رسید.
حجت الاسلام مرتضی حدادیپیشه؛ دانشجوی دکترای روانشناسی تربیتی
[1] تئوری پایان تاریخ فرانسیس فوکویاما، در سال ۱۹۸۹مطرح شد.
[2] سوره انفال، آیه:60
[3] بیانات مقام معظم رهبری در ارتباط تصویری با رؤسا و مدیران آموزش و پرورش ۱۳۹۹/۶/۱۳
[4] نهجالبلاغه، خطبه ۲۵
[5] بیانات در دیدار طلاب و فضلا و اساتید حوزه علمیه قم ۱۳۸۹/۷/۲۷
/ی702/ق
ارسال نظرات
نظرات بینندگان
خداوند به قلم نویسنده برکت و به مسئولین رسا توفیق عطا کنه