جمعیت؛ مهمترین مؤلفه ایران قوی
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا در خراسان شمالی، در بخش پیش گفتیم که دشمنان اسلام و بشریت سیاست جمعیتزدایی را برای پیشبرد اهداف شوم خود ازجمله مهمترین سیاسیتهای خود قرار دادهاند. یک تلاش برای تبدیل یک کشور پرجمعیت به کشور کمجمعیت با شهروندان کهنسال و میانسال، جنگی بدون خونریزی و با حداقل هزینه است. با کاهش جمعیت است که نیازی به اشغال سرزمین و جنگ مستقیم نیست. این کنترل هدفمند جمعیت توسط مسؤولان هر کشور است که راه را برای سیطره استکبار بهخوبی باز میکند.
کنترل جمعیت بهعنوان جنگ روانیِ تمامعیار
تاریخ جنگ و استعمار نشان میدهد که جنگهای تجاوزکارانه سه هدف غایی را دنبال میکردهاند:
1- توسعه ثروت؛ سرمایه
2- اشغال سرزمین؛ زمین
3- افزایش نفرات (زن و برده)؛ کارگر
در یک کلام هدف جنگ تجاوزکارانه افزایش دسترسی و سیطره بر منابع است؛ منجمله منابع مالی، تجاری، طبیعی و انسانی.
راهبرد تجاوزگران برای رسیدن به این هدف، آن است که کنترل دشمن بر منابع را به حداقل برسانند؛ و این امر را از طریق جنگ مستقیم و کشتن جنگجویان دشمن، از طریق کاهش سیطره و نفوذ دشمن بر منابع، کاهش مصرف آنها از این منابع و اگر لازم باشد، کاهش جمعیت دشمن محقق مینمایند؛ به عبارت دیگر یکی از استراتژیهای نوین جنگ، کاهش و به عبارت دقیقتر کنترل جمعیت دشمن است. پروفسور ژاکلینکاسون، طی بررسی خود در کتاب جنگ علیه جمعیت (The War Against Populations)، نشان میدهد که کنترل جمعیت جهانی کاملاً منطبق بر پارامترهای دکترین نظامی و یک جنگ تمامعیار است.
پیشینه جنگ جمعیتی
در سال 1948، طی یک قرارداد پژوهشی میان ارتش آمریکا و دانشگاه جان هاپکینز، پایههای تئوریک علوم اجتماعی در جنگ روانی استخراج شد. بعدها طی دهه هفتاد، ماحصل این تحقیقات، تبدیل به رشتهٔ دانشگاهی ارتباطات سلامت عمومی در دانشگاه جان هاپکینز شد.
هدف از تأسیس این رشته و مراکز مرتبط به آن، ارائهٔ یک برنامهٔ هماهنگ جهانی برای کاهش جمعیت کشورهای کمتر توسعه یافته است. این برنامه با پشتوانهٔ آمریکا و با همکاری بسیاری از سازمانهای بینالمللی با عناوینی زیبا و جذاب چون «تنظیم خانواده» در این کشورها ترویج شد. از اولین اهداف برنامه تنظیم خانواده، جمعیتهای غیر سفیدپوست و جهانسومیهای ساکن در آمریکا بود. سرخپوستهای بومی از اولین قربانیان بودند.
در سال 1966 در تمامی بیمارستانهای مربوط به سرخپوستان برنامه عقیمسازی در دستور کار قرار گرفت و تا سال 1977 حدود یکچهارم زنان سرخپوستی که به هر دلیلی به بیمارستانی در اوکلاهاما مراجعه کردند عقیم شدند.
بنگاههای صهیونیستی، عامل اصلی جنگ جمعیتی
ورود جمعیت شناسان به مباحث سیاستهای جمعیتی، سبب شد تا به پشتوانه حمایت مالی بنیادهای فراملیتی، نظیر بنیادهای یهودی فورد، راکفلر و نهادهایی که در سطح بینالمللی فعالیت داشتند، نظیر آژانس توسعه ایالاتمتحده و صندوق جمعیت سازمان ملل متحد بودجه هنگفتی به فعالیتهای علمی و پژوهشی جمعیتشناسی اختصاص یابد.
آنها در پی آن هستند که زنان و مردان فقیرترین کشورها را در قالب ژست انسان دوستانه واکسیناسیون، با واکسنهایی چون کزاز و دیفتری، برای همیشه عقیم سازند.
واکسنهای ضد باروری اتحاد جهانی برای واکسینه کردن و مصونسازی (GAVI)
هدف اعلام شده اتحاد جهانی GAVI که در سال 2000 با کمک «بنیاد یهودی گیتز» ایجاد شد، واکسینه کردن تمام مردم جهان سوم است. ازجمله سازمانهای عضو GAVI به گواهی وبسایت آن عبارتاند از: دولتهای ملی اهداکننده و کشورهای درحالتوسعه، برنامه واکسینه کردن کودکان «بیل و میلندا گیتز»، «فدراسیون بینالمللی انجمنها و مجامع تولیدکنندگان»، «بنیاد راکفلر»، «یونیسف»، گروه بانک جهانی و سازمان بهداشت جهانی هم یکی از شرکای اتحاد GAVI هستند.
هنری کیسینجر وزیر سابق امور خارجه آمریکا نیز در یادداشت مطالعات امنیت ملی 200 در سال 1974 نوشت جمعیت جهان باید به 2 میلیارد نفر کاهش یابد و راه خلاص شدن از 4 میلیارد دیگر کشف و گسترش ویروس ایدز بود.
پروژه بزرگ NSSM200
طی دهه هفتاد و در زمان هنری کسینجر مشاور امنیت ملی رییس جمهور وقت، پروژهٔ مطالعاتی درباره تأثیر روند رشد جمعیت جهانی بر امنیت ملی آمریکا انجام شد. این پروژه که NSSM200 نام گرفت، روند فزایندهٔ رشد جمعیت جهانی را برخلاف امنیت ملی آمریکا دانسته و با تشریح استراتژی آمریکا در مورد جمعیت جهانی، سیاستها، راهکارها، چگونگی همکاری سازمانهای بینالمللی و روش ترغیب و اقناع رهبران کشورهای مورد نظر برای کاهش روند رشد جمعیت را تبیین میکند.
بر اساس این پژوهش، جمعیت کشورهای درحالتوسعه و با منابع غنی در صورتی که با همان ضریب رشد، افزایش یابد، موجب بهشدت بالا رفتن خواستها و انتظارات عمومی در میان مردم ازجمله آموزش، اشتغال، بهداشت و مسکن میشود که خود به ناپایداریهای اجتماعی و سیاسی در این کشورها تبدیل خواهد شد. این ناپایداریها در کشورهای دارای منابع غنی تا اندازهٔ زیادی منافع کشورهای صنعتی همچون آمریکا و بهره آنها از این منابع و سرمایهگذاری در کشورهای فوق را به خطر خواهند انداخت.
در بحث درباره جنگ جمعیتی و ابعاد روانی آن، نباید اهمیت NSSM200 را دستکم گرفت، زیرا این برنامه مؤثرترین برنامهای است که برای دو دهه، بر جمعیت زدایی جهانی مسلط بوده است. به زبان NSSM200 برنامه عمل جمعیت جهانی به خودی خود رشد نمیکند و به تلاشهای جدی توسط کشورهای ذینفع نیازمند است که فعالیت آژانسهای سازمان ملل و دیگر مجموعههای بینالمللی آن را اثربخش مینمایند. رهبری ایالاتمتحده عاملی ضروری و اصلی است. در گذشته و در دهه 70 میلادی، سیزده کشورِ هند، بنگلادش، پاکستان، اتیوپی، مکزیک، اندونزی، برزیل، فیلیپین، تایلند، مصر، ترکیه، نیجریه، کلمبیا، هدف اول این جنگ بودند.
اما از دهه هشتاد به بعد با پیروزی انقلاب اسلامی کشورهایی مانند ایران، افغانستان و عراق و سوریه و لبنان و در این فهرست وارد شدند. دو روش جنگ مسلحانه برای نسلکشی و جنگ جمعیتی برای نسلسوزی همزمان، مدّ نظر قرار گرفت. صدها هزار کشته و میلیونها مجروح و بیخانمان در جنگهای چهار دهه اخیر در منطقه و جهان نمونه آن است؛ اما جنگ غیرمسلحانه یا جنگ جمعیتی که بخشی از جورچین جنگ فرهنگی و تهاجم فرهنگی است در اولویت قرار گرفت. گویا در این جنگ ایران هدف اول بود.
جنگ جمعیتی؛ خطرناکترین جنگ علیه ایران قوی
انواع سیاستهای فریبنده در عرصه بهداشت و درمان و کشاورزی و صنایع غذایی در قالب پروژههای مختلف در این مسیر به کارگرفته شده است که پروژه NSSM200 از مهمترین آن است. ابتدا چند کشور و سپس دهها کشور دیگر به این فهرست افزوده شدند. ایران ازجمله مهمترین کشورهای هدف بود که آماج جنگ جمعیتی قرار گرفت.
ادوار جنگ جمعیتی علیه ایران
ایران؛ یکی از مهمترین و تاریخسازترین کشورهای جهان و منطقه است که سابقه تمدنی چند هزار ساله دارد. ایران، با پذیرش فرهنگ ناب اسلام و آئین انسانساز تشیع و پیروی از اهلبیت علیهمالسلام توانست قلههای بلند دانش و فرهنگ را فتح کند. به همین جهت هدفِ اول جنگ جمعیتی قرار گرفت.
هولوکاست ایرانی؛ نماد جنگ جمعیتی علیه ایران
شاید بارزترین و بیسابقهترین نسلکشی و جمعیتسوزی را همزمان با جنگ جهانی اول در فاصله سالهای 1296 تا 1298 بتوان نام برد. سالهای سیاهی که 9 میلیون نفر از جمعیت 20 میلیونی ایران به خاطر قحطی و گرسنگی و بیماری ساختگی توسط استعمار انگلیس بیگناه و بیپناه و مظلومانه جان باختند و ایران؛ تقریباً نیمی از جمعیتش را از دست داد!
جنگ جمعیتی؛ این بار نرم و خزنده!
با حاکمیت تام و تمام فرهنگ غربی و استیلای نرم و خزنده استکبار بر تاروپود فرهنگ و زیست مردم ایران در زمان پهلوی یکی از اصلیترین سیاستهای اجتماعی و فرهنگی استکبار همین سیاست کاهش و کنترل جمعیت بود. تلاشی که از دهه 20 آغاز شد و با پیروزی انقلاب اسلامی متوقف شد؛ اما یک دهه بعد به خاطر غفلت مسؤولان و فعالیت نفوذیها با شدت ادامه یافت. این ادوار را به دو دوره میتوان تقسیم کرد:
الف - قبل از انقلاب اسلامی
قبل از انقلاب اسلامی ایران و از حدود سال 1320 رژیم پهلوی به بهانه کاهش مرگومیر کودکان، بهداشت کودکان و سلامت مادر و کودک اقداماتی را در راستای کنترل جمیعت انجام داد. پس از سرشماری سال 1345 و روشن شدن حدود موالید و رشد آن، سیاستهای کنترل جمعیت بهطور رسمی بهعنوان یکی از برنامههای مهم در برنامههای عمرانی چهارم و پنجم رژیم گذشته منظور شد. علاوه بر عدم گستردگی برنامههای تنظیم خانواده به دلایل اجتماعی، اقتصادی و سیاسی در آن زمان، در فاصله سالهای 1345 تا 1350 رشد جمعیت از 1/3 به 7/2 کاهش یافت، اما برخی از صاحبنظران معتقدند که بهطور کلی رژیم گذشته در اجرای برنامههای تنظیم خانواده موفق نبوده است. علت آن هم عدم اعتماد اکثریت مردم به حکومت پهلوی بود.
اقدامات این دوره را با عناوین اهداف، اقدامات و مسؤولین و مدیران و کارشناسان به این شرح است:
اول - آخرین سال زمان رضاخان سال 1320
اقدامات جمعیتی:
1 - ورود لوازم و خدمات ضدبارداری توسط سربازان متفقین با همکاری بنیاد (راه)
2 - تأسیس انجمن بهداشت خانواده
3 - با حمایت «سازمان همکاری بینالمللی» در برنامه «اصل چهار» که بخشی از برنامههای آموزش روشهای جلوگیری بود، فعالیتهای کنترل جمعیت آغاز شد.
مسؤولین، مدیران و کارشناسان: هاجر تربیت رئیس کانون بانوان ایران که تحت نظر شمس پهلوی برای اجرای کشف حجاب و گسترش فرهنگ غرب تشکیل شده بود، در سال 1320 و زمانی که جمعیت ایران فقط حدود 11 میلیون نفر بود، فعالیتهای کنترل جمعیت را از طریق تهیه و ارائه گزارشی اسفبار از مرگومیر مادران و کودکان آغاز کرد.
دوم - زمان محمدرضا پهلوی از سال 1330 تا 1356
اقدامات جمعیتی:
- ایجاد سازمان بهداشت بینالمللی در سال 1330 برای تشریح روشهای پیشگیری از بارداری
- ورود برنامه کنترل جمعیت در برنامه سوم توسعه
- با تأسیس اداره بهداشت مادران و کودکان در وزارت بهداری قرص و IUD وارد ایران شد.
- در سال 1337 انجمن راهنمای بهداشت خانواده برای ارائه خدمات تنظیم خانواده ایجاد شد.
- ایجاد مشوقین روستایی (مشابه رابطین) با آموزش زنان روستایی برای کنترل جمعیت
- برنامهریزی آموزش، تحقیقات، ارزشیابی، هماهنگی، نظارت در اجرای برنامههای تنظیم جمعیت با زیرپوشش گرفتن 500 هزار زن در 5 سال
- برنامه عمرانی چهارم (1347 تا 1351) با هدف رسیدن به رشد (1%) جمعیت طی 20 سال
- تأمین دارو و وسایل جلوگیری از بارداری پوشش 000/090/1 زن در سن باروری
- آموزش در دبیرستانها و مدارس عالی در موضوع کنترل جمعیت
- تأسیس 4 مرکز جمعیتشناسی
- تأسیس مراکز شبانهروزی سپاهیان خدمات اجتماعی زنان
- تأسیس مرکز اسناد جمعیت و تنظیم خانواده
- اجرای 125 طرح تحقیقات جمعیتی
- اعزام 340 نفر به خارج از کشور برای کسب آموزش، تجربه و مهارت لازم در کنترل جمعیت
- آموزش 239/251 نفر کادر پزشکی و پرستاری
- اجرای 75 پروژه برای کنترل جمعیت
- اعزام سپاه دانش به روستاها برای تسهیل انتقام پیام تنظیم خانواده
- اجرای قانون عقیمسازی در سال 1350 و زمینه قانونی کردن سقط در سال 1351. این قانون در سال 53 و 55 با اصلاحاتی شرایط راحتتری را برای سقط جنین فراهم کرد.
- پیشگیری از تولد 000/300/1 کودک در پنج سال
- تصویب برنامه ششم باهدف جلوگیری از تولد دو میلیون کودک
با پیروزی انقلاب اسلامی این اقدامات و مراکزی که برای این فعالیتها منظور شده بود تعطیل شدند.
ب - پس از پیروزی انقلاب اسلامی
1 - سالهای 1357 تا 1366
در دوره دوم یعنی در دهه اول انقلاب اسلامی (سالهای 1357 تا 1366) جمعیت ایران رشد فزایندهای یافت و به 9/3 درصد رسید؛ دلایل اصلی رشد در این دوره را میتوان به عوامل زیادی نسبت داد، ازجمله تعطیلی کلیه فعالیتهای سازمانهای بینالمللی در اوایل انقلاب در کشور که مشوق زیادی برای کنترل جمیعت بودند، تشویق و حمایت مالی دولت از زوجهای جوان، کاهش میزان مرگومیر، بهخصوص کاهش میزان مرگومیر نوزادان در مناطق روستایی به علت راهاندازی شبکههای بهداشتی و درمانی کشور، توسعه راهها، گسترش برقرسانی، توسعه وسایل ارتباط جمعی، توزیع مناسب منابع غذایی و افزایش سواد بهویژه در مناطق روستایی. مهمتر اینکه مردم انقلابی با پیامهای کنترل جمعیت به دلیل اینکه برنامههای کنترل جمعیت قبل از انقلاب را تداعی میکرد مقابله میکردند.
2 - از آغاز سال 1367 تاکنون
در دوره سوم که از سال 1367 تاکنون را شامل میشود، اقدامات وزارت بهداشت در این زمینه نتیجه داد و با جلب نظر و توجیه علما، شرایط پذیرش برنامههای تنظیم خانواده را ایجاد کرد، گسترش شبکههای بهداشتی که تحت عنوان «سیاستهای غیرمستقیم» یا «سیاستهای ضمنی» از آن نام برده میشود را نیز میتوان از عوامل اصلی اقدامات بسترساز برای اجرای رسمی برنامههای تنظیم خانواده از سال 1367 دانست.
موضوع کاهش جمعیت و سطح باروری و رشد جمعیت و درنهایت کاهش تعداد و حجم جمعیت برای اولین بار پس از انقلاب اسلامی در برنامه اول توسعه کشور بهصراحت هدفگذاری شد. بر اساس این برنامه کاهش نرخ باروری کل از 6/4 فرزند در سال 1365 باید به 4 فرزند در سال 1390 برسد و نرخ رشد جمعیت نیز از 9/2 به 3/2 درصد برسد، اما مجموعه اقدامات نظیر قانون تنظیم خانواده و بهکارگیری کلیه روشهای پیشگیری از بارداری و تبلیغ همهجانبهٔ رسانهای برای فرزند کمتر - زندگی بهتر و قوانین محدودکننده و ضد ارزش دانستن خانواده پُراولاد و... موجب شد تا دوره 5 ساله یعنی بعد از مصوبه نرخ باروری کل در سال 1371 به عدد 4 برسد و اهداف برنامه اول توسعه در همان انتهای برنامه یعنی سال 1371 محقق شود ازاینرو باید با اتمام برنامه 5 ساله و تحقق هدف، اقدامات کنترل و کاهش جمعیت متوقف و سیاستهای تثبیتی اجرا میگردید.
اما... و افسوس...
اما بدون در نظر گرفتن تحقق هدف و عواقب امر و بدون آیندهنگری جمعیتی، لایحهای دائمی برای سیاستگذاری در راستای کاهش جمعیت در سال 72 در مجلس شورای اسلامی تصویب شد که تنبیهات سختگیرانهای برای خانواده دارای 4 فرزند و بیشتر تعریف نمود. عدم رصد و بازنگری سیاستهای جمعیتی موجب شد تا در انتهای دهه هشتاد نرخ باروری کل پایینتر از حد جایگزینی قرار گیرد. با ادامه سیاستهای کاهش جمعیت، نرخ باروری کل از 4 فرزند در سال به 1/2 در سال 1379 رسید که درواقع خط قرمز جمعیتی بود، اما هیچ توجهی به آن نشد! و سیاستهای کاهش جمعیت همچنان ادامه یافت، بهطوری که نرخ باروری اکنون به 8/1 رسیده است. این کاهش شدید در جهان بیسابقه بود بدینجهت مجامع بینالمللی از آن تعبیر به «انقلاب»! کردند زیرا این تحول جمعیتی در کشورهای بهاصطلاح توسعهیافته هر 100 تا 150 سال اتفاق افتاده و شتاب کاهش باروری در ایران 15 ساله بوده است./9314/ی704/ب1
هادی رحیمی