احیای وقف نیازمند تغییر رویکرد مدیریتی
به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، وقف با موضوعات فراوانی در جامعه درهمآمیخته و مدیریت مستقل و جزیرهای آن بدون نگاه واقعی به جامعه نتیجه مطلوبی نخواهد داشت. فرهنگ، اقتصاد، دین و شعار آن، از موضوعات کلانی هستند که ارتباط عمیقی با مقوله وقف دارند. البته تمام زیر موضوعاتی مانند علم، بهداشت و ... که واقفان با آن نیتها اموال خود را وقف کردهاند نیز میتواند با وقف مرتبط باشد. استفاده حداکثری از این فرصت، نیازمند مدیریتی مقیّد و در عین حال چابک دارد.
تولیت اوقاف در برخی کشورهای اسلامی مانند مصر، مالزی، ترکیه، عراق و... با یک وزارتخانه است و متولی اوقاف در قامت یک وزیر باید پاسخگوی نهادهای نظارتی و افکار عمومی باشد.
رویکرد سازمان اوقاف
به نظر میرسد در ایران، سازمان اوقاف و امور خیریه، به واسطه ضمانتهای شرعی که در اسلام برای موقوفات بیان شده، خود را در موضع قدرت یافته و همین مساله را برای انجام وظایف و پیشبرد اهداف کافی میداند. اساساً نگاه طلبکارانه و از بالا به پایین، در این بخش، گاه سبب مقاومت مردم در مقابل این نهاد قانونی و دینی شده است. در برخی از موارد، مردم اوقاف را مانند ظالمی میدانند که فقط به دنبال وصول طلب خود میگردد و هیچ ملاحظهای نیز ندارد.
از سوی دیگر گاهی سوء مدیریتها سبب هدر رفت منابع شده و مدیران این سازمان نیز به حداقلها راضی شدهاند که تأمین نشدن نیت واقفان را به دنبال داشته است. مثلاً زمین وقفی در اختیار افراد قرار گرفته و مغازه یا خانهای در آن ساخته سرقفلی آن را با رقمهای میلیاردی خرید و فروش میکنند و اساساً هیچ توجهی به وقفی بودن زمین آن ندارند! البته بسیاری از مشکلات اوقاف، ریشه در دوران سیاه پهلوی دارد که بسیاری از موقوفات را فروخته یا از بین بردند و یا به اصطلاح «از کیسه خلیفه بخشیده» و بدون هیچ دلیلی موقوفات را بین مردم تقسیم کردند.
در روزهای گذشته و با انتشار اخباری مبنی بر وقف بخشی از قله دماوند، دوباره موضوع اوقاف بر سر زبانها افتاد و ضرورت تغییر رویکرد مدیران این سازمان، بیشتر به چشم میآید. شاید لازم باشد مسؤولان اوقاف از سایه خارج شوند و نسبت به این مسائل اظهار نظر و روشنگری داشته باشند. معمولاً در این قضایا، دشمن نیز تلاش میکند با ایجاد فضای روانی، منافع ضد دینی خود را تأمین کند و بخشی از جامعه را نسبت به امورات دینی مانند وقف بدبین نماید. مانند تیتر «پای دماوند در بند وقف» که در برخی روزنامههای یک جریان خاص سیاسی دیده میشود.
برخی از مسؤولان قضایی، منابع طبیعی و... در این چند روزه در دفاع و یا علیه وقف سخن گفتهاند و حتی برخی از بازگرداندن اراضی مورد بحث به بیتالمال عباراتی را بیان کردهاند! در سایه سکوت مسؤولان اوقاف چنین القا میشود که مقوله وقف دامی است که حتی پای قله شکوهمند دماوند نیز در آن گیر کرده و برخی میخواهند با احساس تکلیف اجتماعی او را از دام برهانند! متأسفانه همچنان اوقاف خود را مستغنی از اظهارنظر میداند و خاموش در گوشه رینگ ایستاده است!
ضرورت تحول در سازمان اوقاف
ارتباط بهتر و بیشتر مسؤولان اوقاف در سراسر کشور با رسانهها، مردم و مستأجران موقوفات، میتواند ثمرات بسیاری به دنبال داشته باشد که به برخی از آنها اشاره میشود.
1. تبیین جایگاه و حرمت موقوفات در جامعه؛ تغییر و تصحیح نگاه مردم، به حفظ و حراست از موقوفات خواهد انجامید. بخشی از جامعه به واسطه اطلاعات کم دینی و حقوقی نسبت به موقوفات توجه و التزام کافی را ندارند. بهطور یقین اگر آگاهی بخشی لازم در سطح نخبگانی و عمومی جامعه صورت پذیرد، تأثیرات آن در کوتاه مدت نمایان خواهد شد.
2. رغبت و تشویق مردم به ایجاد وقفهای جدید؛ مردم با مشاهده و تبیین ثمرات وقف و ارائه گزارش مبنی بر هزینه کرد درآمدها و منافع موقوفات، به این اطمینان خواهند رسید که اموالشان از بین نخواهد رفت و بر اساس نیت آنان مصرف خواهد شد. در نتیجه این آگاهیبخشی، مردم به ایجاد وقفهای جدید تشویق خواهند شد اما در مقابل بسیاری از مردم به دلیل مشاهده رکود و یا هدر رفت اوقاف و یا بیاطلاعی از سرنوشت موقوفات، وقف اموال را معادل با از بین رفتن آن میدانند.
3. تعامل بهتر با مستأجران و رضایت طرفینی؛ این تعامل میتواند منجر به احیا حقوق رقبه وقفی میشود و نگاه مردم به موقوفات که برخی آن را مانند گوشت قربانی بیصاحب میدانند نیز تغییر خواهد کرد. مستأجران و بهرهبرداران از موقوفات بهنوعی در احیای یک رقبه سهیم هستند و اگر این افراد نبودند آن وقف به منفعتی نمیرسید؛ با این توضیح، نگاه به این افراد باید تغییر کند که یقیناً در بهبود روابط مؤثر خواهد بود.
4. احیای موقوفات مغفول؛ بخشی از موقوفات به واسطه تغییرات سبک زندگی از کاربری افتادهاند مانند حمامهای عمومی که تقریباً به فراموشی سپرده شده و زمین بسیاری از آنها با تخریب بنا به دست افراد سودجو افتاده است. نمونه دیگر مکانهایی هستند که تغییر کاربری داده شده مثلاً کاروانسراها و مدارس علمیه به بازار تبدیل شدهاند مانند یک مدرسه علمیه در قم که حجرههای آن به مغازه تبدیل شده است. به میدان آمدن اوقاف و ارتباط با بدنه جامعه و استفاده از رسانه در تنویر افکار عمومی میتواند بسیاری از موقوفات را از غفلت و تصاحب عدوانی خارج کند. شاید اگر بسیاری از مردم بدانند که فلان مغازه در واقع به عنوان حجره برای طلاب علوم دینی وقف شده و هم اکنون طلاب برای اسکان دچار کمبود هستند، هیچگاه از آن مغازه خرید نکنند و در نتیجه غاصب مجبور به تحویل مال وقفی خواهد شد.
5. مصالحه در موقوفات مورد نزاع؛ بسیاری از موقوفات در کشور مورد نزاع و اختلاف بین مردم و سازمان اوقاف است. توجیه و تعامل سازنده با مردم میتواند بسیاری از آنها را نسبت به بازگرداندن موقوفات تشویق کند. قبلاً اشاره شد که بسیاری از این پروندهها به واسطه بیمبالاتی حکومت پهلوی در موضوع موقوفات بوده است که مردم پس از چند نسل، املاک را جزو میراث گذشتگان خود میدانند و به همین خاطر با سازمان اوقاف وارد چالشهای حقوقی میشوند. شاید تغییر رویکرد اوقاف از حجم دعاوی حقوقی بکاهد و ارتباط مستقیم و سازنده با مردم از رفتوآمد در دادگاهها و دادسراها آسانتر باشد. این نکته نیز باید مورد توجه قرار گیرد که در محاکم قضایی معمولاً یک طرف بازنده پرونده است و اگر آن یک طرف مردم باشند، اعتقادات دینی آنها دچار خلل خواهد شد!
در پایان یادآوری این نکته اهمیت دارد که استفاده از ابزار رسانه، برای گفتمانسازی حراست از وقف، احیا موقوفات، ایجاد وقفهای جدید و... بسیار کارآمد خواهد بود. ساخت مستندات رسانهای از سرنوشت موقوفات و تأثیرات اجتماعی، اقتصادی و دینی این عمل پسندیده میتواند به فرهنگسازی در این بخش کمک فراوانی کند. این برنامهها میتوانند مکمل یا جایگزین خوبی برای بیان احکام صِرف و از موضع قدرت درباره وقف باشد. به هرحال، تمام این نتایج و راهکارها زمانی حاصل خواهد شده که در رأس کار و بدنه اصلی سازمان اوقاف تغییرات و تحولات نگرشی اساسی به وجود آید و نتیجهکار نشان میدهد که رویه حاضر اصلاً مطلوب نیست./ی703/ف
محمد جواد حسنی، طلبۀ سطح عالی حوزۀ علمیه قم
دیده بگشا بر عدم، ای مستی هستی فزا
دیده بگشا ای پس از سوءالقضا حسن القضا
دیده بگشا از کرم، رنجور دردستان، علی!
بحر مروارید غم، گنجور مردستان، علی!
دیده بگشا رنج انسان بین و سیل اشک و آه
کِبر پَستان بین و جام جهل و فرجام گناه
تیر و ترکش، خون و آتش، خشم سرکش، بیم چاه
دیده بگشا بر ستم؛ بر این فریبستان، علی!
شمع شبهای دژم، ماه غریبستان، علی!
دیده بگشا! نقش انسان ماند با جامی تَهی
سوخت لاله، مُرد لیلی، خشک شد سَرو سَهی
زآ گهی مان جهل ماند و جهل ماند از آگهی
دیده بگشا ای صنم، ای ساقی مستان، علی!
تیره شد از بیش و کم آیینۀ هستان، علی!