حوزه تحول یافته جامعه را متحول می کند
اشاره: حوزه و روحانیت پیوند ناگسستنی با نظام اسلامی دارد نظامی که مهمترین هدفش رسیدن به تمدن اسلامی است تمدنی که در زمان ظهور حضرت بقیهالله(عج) کامل می شود دورانی که تازه اول دنیا و سرآغاز حرکت انسان در صراط الهی است.
برای ایجاد تمدن اسلامی دو عنصر اساسی تولید فکر و پرورش انسان لازم و ضروری است؛ فکر اسلامی همانند دریای عمیقی می ماند که تولید آن در هر زمان و مکانی متناسب با نیاز آن مکان و زمان از اقیانوس عظیم معارف ممکن است.
دومین عنصر در ایجاد تمدن اسلامی پرورش انسان است، کسانی می توانند انسان پرورش دهند که بتوانند افکار را به مسیر صحیح هدایت و روح ایمان را در وجود انسان ها پرورش دهند و علمای دین و حوزه نقشی یگانه در پرورش ایمان مردم برعهده دارند.
امام خمینی(ره) در عصر کنونی بهترین الگو برای علمای دین به شمار می روند، ایشان جایگاه روحانیت را در نظام اسلامی با به حرکت در آوردن و متلاطم ساختن اقیانوس عظیم ملت ایران برای نابودی حکومت طاغوتی و استقرار حاکمیت اسلام در کشور نشان دادند.
نقش روحانیت در پیروزی انقلاب و استقرار نظام اسلامی در کشور نشان داد که ثمره تحول حوزه، متحول شدن جامعه است و این امر با تربیت نیروی انسانی و تولید علم بر محور نظام تهذیب یعنی خلوص، اخلاق و تربیت نفوس محقق می شود.
بر این اساس خبرنگار خبرگزاری رسا، با حجت الاسلام سعید دسمی تولیت مدارس علمیه بقیةالله(عج) به گفتوگو نشست که در ادامه تقدیم علاقه مندان می شود:
رسا_لطفاً بفرمایید تحولآفرینی در نظام اسلامی به ویژه در حوزه علمیه چه ویژگی و شاخصههایی دارد؟
من ابتدا چند نکته در خصوص اصل تحول و ناظر به تحول در نظام عرض میکنم با این مقدمه بهتر میتوانیم به موضوع تحول در حوزه بپردازیم.
نخست اینکه تحول امام و محور میخواهد، تحول یک حقیقتی است که بدون امام و محور به ضد خود تبدیل میشود و به سرانجام مطلوب نمیرسد، تحول که به تعبیری یک حسن فعلی است و شامل مجموعه اقداماتی برای رسیدن به یک هدف میشود بدون انضمام حسن فاعلی امکانپذیر نیست.
حسن فاعلی نیز در افرادی که میخواهند این سیر تحول را داشته باشند و همچنین در وجود آن فردی که میخواهد این سیستم را راهبری کند لازم و ضرورت است.
به یک تعبیری تحول بهسان حرکتی است که این حرکت اجزاء و لوازمی دارد، یک حرکت به محرک، متحرک، بستر و غایت حرکت نیاز دارد و نقش محرک در هر حرکتی نقشی اساسی و بیبدیل است.
بنابراین کسانی که تصور میکنند تحول بدون امام، محور و راهبر تحول امکانپذیر است بهشدت در اشتباه هستند، به همین خاطر حضرت آقا فرمودند امام ما أمام تحول بود هم إمام تحول بود، امام محور و جلودار تحول شد تا اینکه تحول به سرانجام رسید.
امروز محور و امام تحول رهبر معظم انقلاب و ولی امر مسلمین هستند، اگر امروز کسی به معنای حقیقی کلمه به دنبال تحول است، تحول جز از این مسیر و درگاه امکانپذیر نیست. تحولی که نقش بیبدیل، بنیادین و اساسی رهبری و رهبر تحول در آن دیده نشود تحول ابتری است و به سرانجام مطلوب نمیرسد.
رسا_ لطفاً بفرمایید آرمان تحول چیست؟
آرمان تحول در یک مرحله نظام ساز، در مرحله دیگر جامعهساز و در مرحله نهایی تمدن ساز است، تحولی که منجر بهنظام سازی بشود یک تحول مطلوب و آرمانی است، امام، امام تحول برای تحقق نظام بود. تحولی که به معنای حقیقی کلمه امتداد داشته باشد و منجر به جامعه سازی و درنهایت منجر به تمدن سازی شود. آرمان تحول بر اساس تعریفی که از انسان، حقیقت و هستی میشود، شکل میگیرد.
رسا_ از واقعبینی در تحول برایمان بفرمایید:
واقعبینی در تحول به معنای التزام به قواعد تدبیر برای تغییر واقعیتهای غلط است. انسان وقتی در مسیر تحول حرکت میکند برای اینکه از حرکتهای شتابزده و هیجانی در امان باشد، باید واقعبینانه عمل کند.
واقعبینی مرز محافظهکاری و انفعال است، ممکن است بعضی واقعبینی را سقوط در دره انفعال و محافظهکاری تلقی کنند درصورتیکه واقعبینی بستر آرمانگرایی و در حقیقت عمل به قواعد تدبیر برای تغییر واقعیتهای غلط و نامطلوب و حرکت به سمت حقایق آرمانی و مطلوب است.
رسا_ لطفاً بفرمایید مبانی تحول کدام است؟
رهبر معظم انقلاب فرمودند تحول میبایست دارای اساس، ریشه، مبنا و عمق بوده و باید استحکام، تکیهگاه، مرجعیت و اتکاء داشته باشد، تحول با چنین ویژگیهایی بهطور طبیعی بر قواعد نظام و سنن الهی مبتنی میشود.
این عالم حسب یک سلسله نظامات، سنن، قوانین و مقرراتی اداره میشود اگر تحول در بستر سنن الهی صورت بگیرد بر اساس قانون الهی که میفرماید: «ان تنصرالله ینصرکم» محکومبه پیروزی و موفقیت است.
اگر تحول بر اساس قواعد و سننی که در باب تزیین عالم وجود دارد، صورت بگیرد چنین تحولی بر اساس مبنا خواهد بود تحولی که هر عنصر تحولآفرین در جای خود قرار دارد. در تحول صحیح مبانی، روشها، اصول، سیستمها و ساختارها هرکدام در جایگاه خود قرار دارند، در این صورت است که حیثیتها باهم خلط نمیشوند.
برای مثال درجایی میخواهید ارتباط موضوعات، محمولات و احکامی که صادر میکنید وابسته به امری باشد اینکه آیا این امر را بهعنوان قید قرار میدهید یا بهعنوان علت مسأله مهمی است، اگر حیثیتها هرکدام در جای خود به طرز صحیح و مطلوب قرار بگیرد مبنای تحول و چیدمان صحیح تحول در مسیر درست خود قرار خواهد گرفت.
رسا_ جایگاه مردم در این تحول کجا است؟
جایگاه مردم در یک حرکت تحولی حقیقتاً بهمثابه جزء اخیر علت در تحقق آن امر هم حدوثا و هم بقائا قرار دارد، جایگاه مردم بهقدری بنیادین و اساسی است که اگر جایگاه مردم و جایگاه این بخش از خلقت الهی مورد غفلت قرار بگیرد اساس تحول محقق نخواهد شد و اگر هم ابتدائا جایگاه مردم لحاظ شود و بعد از آن صرفنظر شود و مورد غفلت قرار بگیرد بقاء این حرکت تحولی محکومبه قهقرا و نابودی خواهد بود.
رسا_ از الزامات تحول التزام به قواعد مجاهدت است، لطفاً درباره این مهم برایمان بفرمایید:
مجاهدت به معنای تلاش خستگیناپذیر است، مجاهدت یکی از الزامات تحول است یعنی انسان بااستعدادها، قابلیتها و ظرفیتهای بیپایانی که خدای متعال در وجود او به ودیعه گذاشته، مجاهدت و تلاش خود را تماماً مصروف حرکت تحولی کند.
هرجایی که امر مجاهدت کاهش پیدا میکند و حقیقت مجاهدت لطمه میخورد از سرعت تحول بهشدت کاسته میشود بنابراین سرعت و تطور تحول بستگی به میزان التزامی است که نسبت به قواعد مجاهدت صورت می پذیرد.
رسا_ برای ایجاد تحول درک صحیحی از قواعد عالم هستی باید باشد، در این خصوص برایمان صحبت بفرمایید:
درک صحیح از قواعد عالم هستی ضروری است، بنابراین همه دستاندرکاران و متولیان این امر در هر نقطهای از نقاط سیر تحول که قرار دارند باید تفسیر درستی از عالم، هستی، انسان، جامعه و تاریخ داشته باشند و بدانند همیشه در طول تاریخ دوست و دشمن، عدل و ظلم و دو مسیر حق و باطل وجود دارد.
همچنین باید بدانند در هر مقطعی از قطعات تاریخ حق و باطل مظاهر و تجلیاتی دارند و حقایق عالم هستی نسبت به تجلیات حقیقت و نسبت به بروزات باطل بایستی واکنشهای جذبی و دفعی متناسب از خود نشان دهند.
اگر متولیان امر تحول در این خصوص به آنچه حقیقت واکنش است ملتزم و مقید نباشند و درک صحیحی از قواعد عالم هستی نداشته باشند قطعاً تحول از مسیر خود و ریل حق و حقطلبی خارج خواهد شد، یا خنثیشده و یا حتی به نفع و یا در مسیر باطل قرار خواهد گرفت و تحول به ضد خود که تخریب اساس و بنیانها خواهد بود مبدل میشود.
رسا_ هدف تحول در نظام اسلامی چیست؟
هدف تحول تحقق حیات طیبه است؛ اینکه همه عالم دستبهدست هم میدهند تا تحول به تحقق حیات طیبهای منجر بشود که یک جلوه آن در این دنیا و جلوه دیگرش در عالم آخرت است به همین خاطر همواره رصد و توجه کردن به آن نقطه آرمانی حیات طیبه در تحول امری لازم و ضروری است.
بستر تحقق تحول و دستیابی به حیات طیبه مسأله عدالت است، عدالت به تعبیری که در کلام امیرمومنان علی(ع) آمده عبارت است از قرار گرفتن هر چیزی در جای خود؛ به تعبیر دیگر عدالت آن قدرتی است که عامل ایجاد تعادل بین قوا است و یا آن عاملی که ایجاد تعادل میکند بین الزامات حرکت و بهتناسب سرعت سیر الزامات تعادل، سرعت را فراهم میکند. چنین عدالتی در صحت، سلامت، رسیدن به هدف، دستیابی به مطلوب و حفظ هویت تحول نقش تعیینکنندهای دارد.
همچنین حفظ جوهره تحول با اعتماد و اتکا به قوه پیشران جامعه که همان روحیه جوانی، تحولخواهی و تحولآفرینی است در تحول نظام ضروری است. روحیه جوانی همان منبع فیض و چشمه جوشان حفظ حیات تحول است، هر جا از این چشمه جوشان یعنی از روحیه نشاط، شور و شوق جوانی غفلت شود و به این روحیه اعتماد نشود جوهره تحول لطمه میخورد و تحول از این حیث دچار مشکل میشود.
رسا_ حوزه چگونه میتواند متحول شود و تحول ایجاد کند؟
حوزه در صورتی میتواند از درون متحول و در بیرون تحول ایجاد کند که منشأ تولید قدرت باشد، اگر حوزه در جایگاه منشأ تولید قدرت حقیقی در اجتماع و جامعه قرار گیرد میتواند منشأ تحول شود در غیر این صورت انتظار تحولآفرینی و یا ایجاد تحول درونی در حوزه امری بسیار سخت و شاید دستنیافتنی باشد.
حوزه به دو تحول درونی و بیرونی نیازمند است یا به تعبیری میتوان گفت حوزه به دو حرکت درونی و بیرونی نیاز دارد، نسبت به وضعیت درونی حوزه، حوزه بین حفظ و حراست از اصل جواهر سلف صالح و بین ضرورت به پاسخگویی به تطورات و تحولات بسیار پرشتاب عصر کنونی در مقایسه با وضعیت سابق تلاش کمسابقه و کمنظیری را مبذول داشته است.
حقیقتاً حوزه امروز قابلمقایسه با حوزه سابق نیست، امروز حفظ بنیانها، دستاوردها و سرمایههای بهدستآمده براثر مجاهدت چند صدساله نسلاندرنسل علما و حفاظت از این جواهر و گوهر گرانبها از طرفی و حفظ جوهره فهم و درک دین و اصالتهای اصیل دینی و جوهره دین از طرف دیگر و همچنین قواعد پاسخگویی، حلوفصل و تطبیق با تحولات بسیار سریع و کمنظیر عصر کنونی طبیعتاً این دوگانه و این تناسب و تعادل را ایجاد کردن امر ساده و راحتی نمیتواند باشد؛ بنابراین حوزه به یک تحول درونی با این دغدغهای که بیان شد نیاز دارد.
حوزه به یک حرکت و تحول بیرونی نیازمند است تا بهنوعی بانی تحول و حرکت بیرونی شود که این حرکت در دو بعد باید صورت بپذیرد که نخستین حرکت نسبت بهنظام اسلامی و دیگر ناظر بهنظام بینالملل است.
رسا_ حوزه برای این تحول چه سرمایه هایی دارد؟
سرمایه حقیقی حوزه منوط به تولید دو سرمایه اساسی است یعنی اگر بخواهیم یک وزنی به سرمایه حقیقی حوزه بدهیم آنچه کفه سرمایه حقیقی حوزه را سنگین میکند نخست سرمایه انسانی و دیگر سرمایه علمی یعنی تولید انسان و تولیدات علمی است.
حوزه به میزان و مقداری که در عرصه تولید سرمایه و منابع انسانی پیشرفت و موفقیت کسب کند وزن سرمایه حوزه افزایش پیدا میکند بهاندازهای که حوزه در تولید سرمایه حقیقی علمی به دستاوردها و پیشرفتهای جدیدی برسد و در این بعد سرمایه خود را افزون کند این سرمایه با ضریبی که در سرمایه انسانی به وجود میآید یک سرمایه بیبدیل، کمنظیر و حقیقی را در حوزه رقم خواهد زد و از ارکان مهم منشأ تولید قدرت حوزه در درون و بیرون خواهد بود.
سرمایه انسانی ناظر بر دو بعد است یک بعد کادر حوزه و بعد دیگر مربوط به کادر نظام میشود، حوزه به لحاظ کادر حوزه باید کادری جامع برای درون حوزه تربیت کند، برخی تلقی و تفسیر میکنند که امروز حوزه نیازمند کادری علمی است یا به کادر آموزشی، پژوهشی، مدیریتی و اجرایی نیاز دارد، هرچند این نوع تقسیم کردن طبق قواعد متعارف جاری در علوم متعارف عصر کنونی ظاهراً تقسیمبندی درستی به نظر میآید ولکن به نظر میرسد نقطه تمایز حوزه در تولید کادر خودش تولید کادر جامع است.
حوزه هرکجا سرمایهای تولید کرد و از جامعیت برخوردار بود آن عنصر، جایگاه، شخصیت و یا فرد توانست منشأ تحولآفرینی جامع شود. حوزه هر زمان که توانسته عناصری تکبعدی و متخصص در یک عرصه و بعد تربیت کند در همان عرصه و بعد توفیقاتی به دست آورده و موفقیتهای شگرفی کسب کرده است.
برحسب نقلهایی که وجود دارد و اگر صحیح باشد نقلشده مرحوم شیخ انصاری به مرحوم ملاهادی سبزواری فرمودند که من مسؤول امور داخله اسلام هستم و آن قوانین، الزامات و تقیدات درونی را رسیدگی میکنم و شما نیز مسؤول امور خارجه در پاسخگویی به شبهات، اشکالات و سؤالات مکاتب مختلف فکری و غیره هستید.
نقشآفرینی و تلاش امثال شیخ اعظم و ورود ایشان به برخی عرصهها بهعنوان یک مکتب بیبدیل و کمنظیر است و یا امثال ملاهادی حقیقتاً وجود بیفروغ و کمنظیری تا عصر کنونی به شمار می آیند ولکن آن جامعیتی که ما در وجود پر خیروبرکتی مانند حضرت امام خمینی(ره) میبینیم که هر دو لسان داخله و خارجه را دارا بوده و علاوه بر فقیه، فیلسوف، عارف، مدیر و مدبر بودن شخصیتی انقلابی، مجاهد و مبارز درعینحال در همه ابعاد بسیار ملتزم و مقید بودند.
در هر عصری حوزه به سمت تربیت اینچنین شخصیتهایی همت گماشت و زمینه رشد یک چنین استعدادهایی را مهیا و فراهم ساخت و ظروف نیز یاری کرد تا این استعدادها به ظهور، بروز و فعلیت برسد در چنین مقاطعی حوزه جایگاه حقیقی خودش را پیداکرده و حوزه، حوزه شده است.
امام راحل میفرمایند: زمانی که مرحوم مدرس(ره) وارد مجلس میشدند مجلس، مجلس میشد؛ همین تطبیق نسبت به حوزه صادق است اگر کسی بخواهد حقیقت و تصویر اصلی حوزه را نمایان و اشاره کرده و نشان دهد میبایست نمادهای حقیقی و واقعی حوزه را در امثال وجود مقدس امام راحل جستجو کرد چراکه ایشان مصداق اتم حوزه محسوب میشوند.
البته هرکسی که از ابتدای تأسیس حوزه نقشی در این مکتب ایفا کرده ولو یک نقش حداقلی نزد خداوند متعال مأجور است و به تعبیری قطعات تحقق این تکون شخصیت حوزه بوده زیرا هرکدام از این بزرگواران خشت و جایگاهی را برای حرکت روبهجلوی حوزه ایفا کردند.
حتی آنکسانی که سبب شدند در مقاطعی حوزه با مسائل و مشکلاتی روبرو شود مانند تطوراتی که در علم اصول، یا مسائلی که نسبت به اهل حدیث، و یا مشکلاتی که درزمینهٔ عرفان و فلسفه به وجود آمد، همین تضارب آرا و افکار و این مباحثه شدید طلبگی که در حوزه اتفاق افتاد آن مقدار از اختلافات که در بستر تقوا محقق شد مایه خیروبرکت برای حوزه شد. حتی آن دسته افرادی که انقلت و مخالفتهایی داشتند خود آن انقلت و مخالفتها که بعضاً تلخ و آسیبزننده نیز به شمار می رود از یک منظر زمینه حرکت، جوشش و تحول حوزه را فراهم کرد.
بنابراین حوزه اساس فعالیت خودش را باید بر پایه تربیت کادر جامع قرار دهد و از تربیت کادر سکولار بپرهیزد، حوزه نیاز به جامعیت در کادر دارد تا اساس و نظام سرمایه انسانی خودش را بر این معنا متمرکز کند.
رسا_ تولید سرمایه علمی چگونه میتواند موجب تحول حوزه شود؟
سرمایه علمی بخشی ناظر بر درون حوزه یعنی تولید سرمایه برای استقامت، استمرار و تداوم حوزه و بهعنوان عامل محرک و سوخت حوزه بوده و دیگر سرمایهای که بهواسطه آن سرمایه سوخت حرکت جامعه فراهم شود؛ بنابراین حوزه باید به این دو سرمایه علمی ملتزم و مقید باشد که بخشی از آن ناظر بر حوزه معرفت است از باب همان روایت معروفی که فرمودند آیة المحکمه؛ بخشی نیز به حوزه اخلاق و بخش دیگر مربوط به رفتار، التزامات و تقیدات میشود.
سطح وزانت معرفتی و اخلاقی درون حوزه با سطح و وزانت معرفتی و اخلاقی شرایط بیرونی حوزه ازنظر رقت و غلظت با یکدیگر تفاوتهایی دارد در همین خصوص برای دستیابی به چنین سرمایهای حوزه به مجموعهای از نظامات نیازمند است.
البته درزمینهٔ نظامات حوزه زحمات بسیاری کشیده شده و مدیر محترم حوزه علمیه جناب آیتالله اعرافی و کسانی که وی را مساعدت و کمک میکنند اقدامات خوب و ارزشمندی در این خصوص انجام دادند؛ آنچه به نظر میرسد حوزه به یک مجموعه نظامات درونی و بیرونی نیازمند است نظامات بیرونی که حوزه در آن نظامات به عنوان یک مؤسس نقشآفرینی کند نه بهعنوان یک بازی گری که از قبل میدان بازی را برای او تعریف کرده باشند.
اگر حوزه بتواند نقش تأسیسی را در نظامات بیرونی ایفا کند میتواند منشأ و تحولات نظامات بیرونی قرار گیرد در غیر این صورت اگر در حد بازی گری که زمینبازی و قواعد آن از قبل تعریفشده باشد ایفای نقش کند طبیعتاً چنین حوزه این نقشی حداقلی و کمرنگ در جامعه خواهد داشت.
لذا در نظامات درونی حوزه که امروزه درباره آن بحث و گفته میشود حوزه نیازمند نظام آموزش، نظام تهذیب، نظام پژوهش و نظام فعالیتهای تبلیغی دارد؛ همه این مباحث صحیح است اما باید توجه داشت که خود تشتت نظامات خلاف فلسفه وجود نظام است.
زیرا کلمه نظام برای وحدت است یعنی نظام منجر به یک منظومهای خواهد شد که آن منظومه دال مرکزی دارد و آن دال مرکزی وحدتآفرین است و تفرق و تشتت در آن حس نمیشود در غیر این صورت برنامه آموزش یا برنامه تهذیب میشود برنامههایی که در عرض یکدیگر و یا در موازات هم پیش میروند و میتوانند بدون هیچ همافزایی و ارتباط، ترتیب و توالی با یکدیگر نداشته باشند بر این اساس به نظر میرسد دال مرکزی و نظام محوری حوزه باید نظام تهذیب قرار گیرد.
یعنی با محوریت نظام تهذیب همه نظامات در حوزه رقم بخورد، اساس نظام تعلیم، اساس علمآموزی، اساس تولید علم، اساس پژوهش، اساس خدمت به جامعه، اساس تبلیغ و اساس همه نظامات در حوزه باید بر محور نظام تهذیب یعنی خلوص، اخلاق، تربیت نفوس و بر مبنای عامل هدایت شکل بگیرد.
اگر نظام تهذیب به نحو صحیح تعریف شود و شکل بگیرد طلبهای که میخواهد درس طلبگی بخواند اساس علمآموزی خود را قربت الی الله قرار میدهد و فقط برای خدا درس میخواند؛ این همان نورانیت و اتصال به منبع نور و منشأ علمی میشود که حوزه به دنبال آن است، این نور باطنی و درونی نهتنها به کسب علم ظاهری کمک میکند بلکه موجب گشایش و رفع سختی کارها شده و خیرات و برکات فراوانی به دنبال خواهد داشت.
امروز بعضاً سخن از آموزش محور و یا پژوهش محور شدن حوزه به میان میآید همه این سخنان درعینحال که از یک منظر صحیح است و نمیشود به خاطر خیرات و برکاتی که به آن مترتب است بهصورت مطلق آن را رد کرد ولکن اگر تهذیب محور نظامات در درون حوزه قرار گیرد حوزه به تمام آرمانهای خودش در تمام نظامات مطرحشده دست خواهد یافت؛ البته نظام تهذیبی میتواند بهعنوان نظام مادر تلقی شود.
رسا_ حوزه چگونه میتواند جامعه را متحول کند؟
اگر حوزه بنای خودش را بر این بگذارد که بهصورت مساله محور ارتباطات بیرونی خودش را تنظیم کند و اساساً متکفل و پاسخگوی مسائل به زمینمانده در سطح جامعه باشد حوزه میتواند اجتماع و جامعه را متحول کند.
البته در طول تاریخ این مطلب ثابتشده است که هرکجا جامعه اسلامی مسائل خویش را به معنای واقعی کلمه به حوزه عرضه و برای حوزه نسبت به آن مساله ایجاد تکلیف شرعی و وظیفه دینی کرده است حوزه بهصورت انقلابی در حل آن مساله وارد میدان شده و بهصورت فوقالعاده ایفای نقش کرده است.
لذا امروز حوزه را باید بهعنوان مرجع حل مسائل و مشکلات قرارداد و حوزه نیز نظام مساله محور را در تحول اجتماعی بپذیرد که امروز زمینه این پذیرش فوقالعاده در حوزه وجود دارد تا آن رسالت و وظیفهای که در جانمایی نظامات درونی و بیرونی حوزه مورد توقع و انتظار است اتفاق بیفتد./813/گ402/ب1
مطالب خوب و مفیدی بود
با تشکر
البته در طول تاریخ این مطلب ثابتشده است که هرکجا جامعه اسلامی مسائل خویش را به معنای واقعی کلمه به حوزه عرضه و برای حوزه نسبت به آن مساله ایجاد تکلیف شرعی و وظیفه دینی کرده است حوزه بهصورت انقلابی در حل آن مساله وارد میدان شده و بهصورت فوقالعاده ایفای نقش کرده است.
لذا امروز حوزه را باید بهعنوان مرجع حل مسائل و مشکلات قرارداد و حوزه نیز نظام مساله محور را در تحول اجتماعی بپذیرد که امروز زمینه این پذیرش فوقالعاده در حوزه وجود دارد تا آن رسالت و وظیفهای که در جانمایی نظامات درونی و بیرونی حوزه مورد توقع و انتظار است اتفاق بیفتد