مباحث اجتماعی در آثار اسلامی پررنگ است
اشاره: جامعه انسانی در کنار هم قرار گرفتن افرادی است که شیوه ارتباط گرفتن، نحوه تعامل مردم با همدیگر و اخلاق جمعی گوشهای از مسیری است که فرهنگسازی جامعه را شکل میدهد، انسان مدرن در یک ساختار تکنولوژیکال به دنبال ساختاری رفته است تا بتواند با آن الگویی برای بشر باشد و این مدل را به تمام دنیا نشر میدهد.
حالا غرب با همه شیوههای تغییر نگرش به میدان آمده است تا یک بازنگری صوری در محوریت اندیشه ایجاد کند، از این رو خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، برای بررسی به نزد حجت الاسلام وحید سهیلی پژوهشگر علم اجتماعی مسلمین و دبیر جامعه شناسی موسسه امام خمینی(ره) رفته است.
رسا- از نظر اسلام جامعه دارای چه نقشی است و چه رویکردی برای جامعه وجود دارد؟
به نظر میآید که اسلام تفاوتی بین اجتماع و جامعه با آن توضیح تاریخی که برای غرب در قرن 18 و 19 گفتم، جامعه معنای خاص و متفاوت با اجتماع پیدا کرد، به همین خاطر یک جامعهشناسی و مردمشناسی دارند.
این تفاوت را بین اجتماع و جامعه با این نوع نگاه در اندیشه اسلامی نداریم، یعنی انسانها بدون تشکیک، حیات اجتماعی دارند، این حیات اجتماعی را شما میخواهید اسمش را جامعه یا اجتماع بگذارید، بالاخره چون مربوط به حوزه کنش اجتماعی افراد است، اسلام نسبت به این ورود پیدا میکند و به آن نظم میدهد.
تفکیک اجتماع و جامعه از نظر تاریخی در غرب تفکیک میشود و از نظر محتوایی در سنت ما این تفکیک گذاشته شده است و انسانها اینطور تقسیم بندی نشدهاند. غرب در عصر روشنگری و شکلگیری جهان مدرن از دکارت شروع میشود و از نظر فکری و تاریخی از قرن 18 و 19 شعارهای مدرن و زندگی مدرن را سر میدادند.
نگاه خطی و تکاملی به فلسفه تاریخ
در نگاه فلسفه تاریخ معتقدند که انسان مدرن وجه بالغ و پختهای از انسان است و در دوران قبل از مدرنیته انسانیت هنوز کامل و شکوفا نشده بود. به این خاطر که فلسفه تاریخ را به صورت خطی و تکاملی میدیدند و به همین خاطر معتقدند که انسانهای گذشته، انسانیتشان هنوز شکوفا نشده بود و در عصر مدرن به مرور زمان بروز مییابد و شکوفا میشود.
از این رو بود که دو عنوان تحقیقی و علمی شکل گرفت و جامعهشناسی یکی از آنها بود، جامعهشناسی دغدغه انسان مدرن و زندگی اجتماعی انسان مدرن را داشت و جامعه به اجتماعی تبدیل شد که انسانها در مدرنیته آن را به فعالیت رساندند.
رسا- دغدغه انسان مدرن به کدام سمت حرکت میکند و چه تفاوتی میان انسان پیش از مدرنیته با انسان بعد از مدرنیته وجود دارد؟
جامعه شناسان دغدغه مطالعه غرب مدرن دارند و مبتنی بر جامعه واقعی انسان شکل میگیرد، انسانهای قبل از این چیزی شبیه به انسان بودند و هنوز به آن تکامل کافی برای فعلیت در انسانها نرسیده بودند و در حیات اجتماعیشان هنوز به این بلوغ نرسیدهاند، حتی بعضی از آثار از انسانهای بدوی به عنوان گله نام میبرند و اینگونه با آنها برخورد میکنند.
به همین خاطر است که رشته مردم شناسی به میان آمد و انسانهای ماقبل مدرن روابط اجتماعی دارند و این روابط اجتماعی به بلوغ و تکامل نرسیده و میتوانیم اسمش را جامعه بگذاریم و نگاه غرب به این انسانها کاملا عقب افتاده است. یعنی اگر بخواهیم مردمشناسی را به این معنا به کار ببریم، درست نیست.
مردم شناسی معنایی دارد و البته در علوم اجتماعی نیز معنای خاصی از آن برداشت میشود، نگاهی که در غرب وجود دارد و خودشان را انسانهای برتری میدانند و سایر اقوام را در مرحله پایینتری تصور میکنند که هنوز به این مرحله نرسیدهاند.
نگاه اسلام به مراتب متفاوتتر از غرب است
اسلام به انسان اینگونه نگاه نمیکند، کسی که به یک نقطه رسید، انسان است و کسانی هم که به این نقطه نرسیدند، انسان نیستند، این تفکیک برای اسلام قابل قبول نیست و آن را رد میکند، به همین خاطر تفکیک اجتماع و جامعه در غرب که توضیح دادم، ثمرهاش جامعه شناسی و مردم شناسی به صورت تفکیک شده ایجاد شد. ما به دلیل بنیادهای انسان شناسی که در اسلام داریم و در دل اندیشه اسلامی وجود دارد، تفکیک به این معنا را نمیپذیریم.
ما انسانی داریم که دارای ابعاد وجودی مختلف است و یکی از این ابعاد وجودی حیات اجتماعی است، یعنی کنش اجتماعی معنادار و هدفدار با بقیه انسانها برقرار میکند و این حوزه هم یکی از حوزههای تاثیرگذار بر انسان برای رسیدن به سعادت است، به همین خاطر انسان در این حوزه طرح دارد و یعنی تئوری ارائه میدهد و این راهکار را ارائه میکند تا به نظم و ثبات خاصی برسد.
رسا- یعنی از نگاه اسلام، اجتماع و جامعه هیچ تفاوتی با هم ندارند؟
بله، آنها به دلیل اینکه فلسفه تاریخشان، فلسفه تاریخ داروینی است و ما آن را نداریم تا بخواهیم چنین نگاهی داشته باشیم. اسلام حرف دارد و به بعد اجتماعی زندگی افراد نیز توجه کرده است، در سنت تاریخی اندیشمندان، حکما، فقها و دانشمندان هم متاثر از این توجهی است که اسلام به حیات اجتماعی دارد و ماحصلش حرفها، تئوریها و نگاههایی است که پیرامون زندگی اجتماعی بیان کردند.
به عنوان مثال در ارتباط با فلسفه و نگاه فلسفی ما، در کتاب حکمت نظری و فلسفه اولی چیزی به نام حکمت عملی داریم که پیش از سیاست متن دارد و در این ارتباط سخن میگوید. بحثهای اجتماعی، نظریهپردازی اجتماعی و مفسرین ما خیلی وقتها در تفسیرهایشان نیز تفسیر و تبیین اجتماعی نیز ارائه کردهاند.
در سنت تاریخی دچار انقطاع شدیم
از قصیده گرفته تا رویکردهای علمی و عرفان به این موضوع توجه جدی داشتند و ورود کردند و یکی از گروههایی که جدی به این مسئله پرداخت و البته منفورند، جریان عرفان اسلامی است. البته در 100 تا 200 سال گذشته به خاطر اینکه با سنت تاریخی خودمان دچار یک انقطاع شدیم و توجه کمتری به این موضوع داشتیم، برای ما شاید ناآشنا باشد.
زمانی که آثار فارابی یا خواجه نصیر را ورق میزنید، مباحث اجتماعی در آن به شدت پررنگ است و میتوانیم از آنها استفاده کنیم و جامعه امروز خودمان را مبتنی بر بنیادهای فکری اسلامی مورد بازخوانی قرار دهیم و نسبت به آن راه حل و تبیین مناسب پیدا کنیم و آن را به کار ببندیم. /882/ 402/
خبرنگار: امیررضا سلیمانی
بنظر می آید که قطار انقلابی گری و گرایش مردم به سمت انقلابیون راه افتاده است؛
بحول و قوه ی الهی بر روی صندلی مجلس ما افرادی نشسته اند که بوی خوش انقلابیگری و پیرو ولایت بودن از آن ها به خوبی فهمیده می شود
اما از شواهد بر میآید که می خواهند با تبلیغات کاذب و جنگ هیبریدی مثل یک سوزن بان ریل انحرافی را باز کنند تا این دومینوی به سمت دولت اسلامی شکست بخورد...
قرائن اولیه نشان از این دارد که در این فرصت یکساله تا انتخابات ریاست جمهوری ، بدنبال تطهیر برخی از عاملین بدبختی مردم هستند تا در انتخابات ریاست جمهوری مردم در انتخاب دچار اشتباه شوند و این قطار به سر منزل مقصودش نرسد.