عملکرد جمهوری اسلامی ایران در ترویج معنویت طی چهل سال و نگاهی به آینده
به گزارش خبرگزاری رسا، معنویت گرایی مقوله ای است که از دیرباز مورد توجه مردم و جوامع مختلف بوده؛ هرچند در شکل و شیوه تفاوت هایی با هم داشته اند. جمهوری اسلامی ایران نیز طی بیش از چهار دهه، در زمینه ترویج معنویت گرایی فعالیت هایی انجام داده که برخی موفق بوده و برخی نیز کاستی هایی داشته است. امروزه نیز با توجه به ورود معنویت های نوظهور و مدرن در جهان، بایسته است با نگاهی به آینده، دستاوردهای جمهوری اسلامی در ترویج معنویت بازخوانی شود.
مصاحبه زیر، حاصل گفت و گوی دکتر احمد شاکرنژاد؛ مدیر گروه اسلام و مطالعات معنویت با حجت الاسلام دکتر مسعود آذربایجانی؛ عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه است:
می دانیم که از چهل سال پیش تا کنون، انقلاب اسلامی ایران در زمینه ترویج معنویت گرایی فعالیت هایی داشته و سناریوهایی نیز برای آینده در نظر دارد. لطفاً در مقدمه مصاحبه، بفرمایید با توجه به پیشینه معنویت گرایی، آیا سناریوهای محتمل، با آینده معنویت گرایی در ایران انطباق پیدا می کند یا خیر؟
در ابتدا باید نکاتی را به عنوان سر نخ و نکات کلیدی مطرح کنم؛ انقلاب ما یک انقلاب با رویکرد معنوی بوده که شواهدی نیز برای آن وجود دارد؛ یکی این که رویکرد عرفانی- مذهبی خود حضرت امام، به عنوان رهبر و بنیان گذار این انقلاب بوده که در گفتار، سیره و آثار ایشان مشهود است.
به ویژه تأکید ایشان بر محور قراردادن خدا و مبدأ قدسی در همه امور از جمله آزادی خرمشهر. با تحلیل محتوایی سخنان امام راحل، می بینیم که تقریباً بدون استثنا، تمام سخنرانی های امام (ره)، رویکرد بحث های معنوی الهی با مبدأ قدسی داشته اند.
دیگر این که در پدیدارشناسی رفتارهای مردم طی دهه اول انقلاب، رویکرد معنوی مشهود بود؛ عمدتا گذشت و بخشش در میان مردم بیشتر بود و دعواها و اختلافات، دنیایی نبود؛ به صورت جدی و جهادی به محرومان و بینوایان رسیدگی می کردند و سطح توقعات برای اموری چون ازدواج و مسکن و ... پایین بود. از این رو این مبنا وجود دارد که اصل انقلاب اسلامی یک انقلاب معنوی بوده و این نظام سیاسی با رویکرد معنوی در نظامات اجتماعی تأثیر فراوانی در تعاملات و رفتارهای مردم گذاشت.
البته متاسفانه این امر به دلایل مختلفی در جامعه نهادینه نشد و از دهه دوم انقلاب به تدریج کم رنگ شد؛ به گونه ای که در دهه های اخیر این بحث را کم تر مشاهده می کنیم. البته گفتنی است که این معنویت هیچ گاه خاموش نشده و هم چنان وجود دارد. از آن جمله می توان به مراسم دعای کمیل، توسل و ندبه، ارتباطات با ائمه معصوم به ویژه امام هشتم (ع) و زیارت های عرفه و اربعین، رشد تصاعدی اعتکاف در دو دهه اخیر و ... اشاره کرد که رگه هایی از این معنویت هستند و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی پررنگ شده اند.
پس معتقدید دستاوردهای خودجوشی که در دهه اول انقلاب بوده، نهادینه نشد، ولی در دهه های بعد، برای نهادینه کردن معنویت کارهایی انجام شده است.
بله، باید اذعان داشت که خود نگاه مقام معظم رهبری در مسائل معنویت یک نگاه جدی است و یک از ترجیع بندهای موکد ایشان به خصوص در رابطه با اقشار جوان، مسائل معنوی و ارتباط با خدا و انس با قرآن است
به نظر جناب عالی، چرا بحث معنویت در کشور به طور شایسته نهادینه نشد؟
البته این مسئله باید آسیب شناسی شود. به عقیده بنده عوامل مختلفی دخیل بوده اند؛ یکی از آن ها بخش معرفتی است؛ یعنی نظامات معرفتی درستی نداشتیم که آن قالب ها و گزاره ها را در نظامات اجتماعی بریزیم. دیگری بحث های مدیریتی است که با تخلفاتی که پیدا شد، مردم به تدریج رویگردان شدند. ناکامی های سیاسی داخلی و خارجی و دشمنی های بیرونی هم بخش دیگری از این عدم توفیق بود و همه این هاله های سیاسی، به مسائل دین و معنویت در جامعه هم سرایت پیدا می کند و باعث رویگردانی و کم عنایتی به دستگاه حاکمیت می شود.
جناب عالی به عنوان یک متخصص روان شناس بفرمایید که علت بروز کاستی هایی در نهادینه سازی معنویتِ دهه نخست انقلاب، عدم توجه به تیپولوژی های روانی و شخصیتی بود یا تناسب نداشتن آن با نیازهای اجتماعی و فرهنگی مردم؟
در لایه های عمیق، ما روان شناسان قوی نداشتیم که روان شناسی اجتماعی مردم را رصد و برآورد کنند و با پدیدارشناسی دقیق، بتوانند بر اساس آن سیاست گذاری نمایند؛ از این رو برخی کارها باعث انزجار و حتی رویگردانی مردم گردید و باعث شد مردم نتوانند ارتباط خوبی برقرار کنند. در لایه های ظاهری هم گاهی برخوردهای اخلاقی درستی با مردم نمی شد؛ به مردم بها داده نمی شد؛ ارتباط گیری نمی شد؛ همان موقع هم گاهی نقدهایی بر بعضی نهادها و ارگان های نظام وارد بود... . همه این ها باعث شد بخشی از مردم را از دست بدهیم و مردم نیز به دلیل معنویتی که خاستگاه آن دین بود، این دو مقوله را به هم گره زدند و تمایلاتشان کم شد.
تا این جای بحث مربوط به گذشته معنویت طی این چهار دهه بود؛ در خصوص سناریوهای قابل پیش بینی برای آینده مطالبی را بفرمایید.
با توجه به فضای جهانی موجود که بعضی «پست مدرن» نام گذاری می کنند، دست کم ما باید یک تکثر را به دست آورده و بشتاسیم؛ یعنی درواقع در ادامه «لا اکراه فی الدین»، «لا اکراه فی المعنویت» را هم باید قبول داشت. قطعاً اگر یک راه باریک و مخصوص به خودمان را بخواهیم طی کنیم، شکست مان قطعی است و شاهد آن خواهیم بود که «یخرجون من دین الله افواجاً».
از آن جا که نگاه به انسان، یک نگاه توأم با اراده، اختیار، سلیقه ها و گرایش هاست و نمی توان انسان را یک ماشین و ربات در نظر گرفت، بنابراین باید وجود یک نوع تکثر گرایی را پذیرفت؛ تمایلات، گرایش ها، علایق و احوالات روان شناسی، تیپ های شخصیتی انسان را به رسمیت شمرد. البته ممکن است این تکثرگرایی لزوماً مخالف مبانی دینی ما هم نباشد و یا ممکن است صددرصد هم انقلابی نباشد؛ گرایش هایی مثل گرایش های مکتب نجف یا مکتب اهل بیت، لازمه یک جامعه هشتاد میلیونی و جزو حداقل های سیاست گذاری مدیریتی برای جامعه است.
دومین نکته این است که پس از پذیرفتن تکثرگرایی، چند گرایش را که در وهله اول بیشتر مساعد با دین و در مرحله بعد، مساعد با نظام است، تقویت کنیم تا دست کم در مقابل گرایش های معنوی ضددینی یا غیردینی بتوانند بروز و ظهور بیشتری داشته باشند.
نکته سوم هم این که چنین توقع و انتظاری غیرمنطقی نیست که حکومت ها برای مجموعه هایی که بیشتر با آنان هم راستا باشند، طبعاً بیشتر سرمایه گذاری می کنند. یعنی اگر برخی گرایش ها افزون بر معنویت، منطبق با اهداف انقلاب و مدافع آرمان های انقلاب بود، سازمان های رسمی و NGOها نیز بیشتر برایشان هزینه می کنند.
چه خطرات و آسیب هایی در آینده راه معنویت وجود دارد و چگونه می توان از بروز آن ها جلوگیری نمود؟
یکی از مواردی که می تواند برای معنویت دینی مخاطره ایجاد کند و آن را دچار بحران و اشکال نماید، اهمیت بیش از حد دادن به یکی و بی اهمیت کردن دیگری است؛ مثلاً از طریق رسانه های جمعی – که بر بخش قابل توجهی از جامعه سیطره دارند- بیاییم یک گرایش مختصر را عَلم کنیم و بقیه را تخریب، منکوب و یا طرد نماییم. این نگاه ها مخاطره انگیز است و می تواند درصد قابل توجهی از متدینین را که حتی گرایش معنوی دارند، از معنویت زده کند.
در اینجا لازم است به چند نکته به عنوان حواشی و حوالی این بحث اشاره ای داشته باشیم که بسترهایی را برای معنویت فراهم می کند:
یکی این که اگر ما معنویت را در یک تعریف ابتدایی بپذیریم که « فرارَوی از پوسته و ظاهر به عمق و باطن و سمت و سوی خداوند» است، یکی از لوازمی که به بسترسازی معنویت کمک می کند، دوری از سطحی نگری، ظاهرگرایی و نگاه فرمالیسم است؛ یعنی در واقع گرایش به سمت عمق نگری و محتواگرایی را ترویج نماییم که بستری برای معنویت است. مثلاً در سوگواری برای اباعبدالله الحسین (ع)، اگر فرمالیسم و ظاهرگرایی حاکم شود، ممکن است از معنویت اصیلی که در نهضت امام حسین (ع) بوده، غافل شویم.
خردگرایی و عقلانیت نیز دومین عاملی است که می تواند بستر معنویت را فراهم و آن را تقویت کند. ما معتقدیم معنویت نابی که در دین اسلام وجود دارد، معنویتی است که با عقلانیت گره می خورد و از عقلانیت برخاسته است. در روایت مفصلی از امام صادق(ع) نقل شده که «ان اولی الالباب الذین عملوا بالفکر حتی ورثوا منه حب الله»؛ در واقع می خواهد بگوید که یکی از شاخص های مهم معنویت و رابطه انسان با خدا، رابطه حب، عشق و علاقه است. این حب الله از اولی الالباب آغاز می شود؛ زیرا اولو الالباب ژرف نگرند، نه سطحی نگر ؛ و کنش آن ها «عملوا بالفکر» است. پس فراهم شدن این دو شاخص و بستر، حب الله را به دنبال دارد و آن را نهادینه می کند.
اگر عقلانیت تقویت نشود، گرایش به خرافات زیاد می شود و جنبش های معنوی ای که مبنای عقلانی دارند، دور می شوند و افزون بر آن، کسانی که به معنویت نگاه عقلانی دارند، از نظام فاصله می گیرند. به همین دلیل، باید سیاست گذاری های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و حتی سیاست داخلی و خارجی، بهره قابل توجهی از عقلانیت داشته باشند؛ هم ثبوتاً و هم اثباتاً. یعنی هم در واقیت این گونه باشد و هم بتوان مردم را متقاعد کرد. اگر این امر محقق شد، همان عمق نگری و خردگرایی می تواند بستر معنویت هم باشد.
بحث سوم، معنویتی است که یکی از شاخص های مهم آن پاکی، طهارت، خلوص و صداقت است. اگر مجموعه نظام و سناریوهایی که در پیش داریم، با مقوله های یادشده در تضاد باشد، شکست معنویت دینی حتمی است؛ یعنی اخلاق و بالاتر از آن، طهارت و پاکی است که آسیب می بیند. نظام ما باید این قدرت پالایش و پالودگی را برای خود داشته باشد که یک نمود آن، در مسائل اخلاقی است که در مقابلش، فساد، تبعیض، تخلفات و ... قرار دارند.
این ها با معنویت سازگار نیست و نظام ما باید یک نظام پالایش گری معنوی را برای خودش ایجاد کند؛ و خود یک نظام طهارت گر باشد. این که تخلفی اتفاق نیفتد، امری نشدنی است، اما باید حکومت پالایش و برخورد جدی کند. این عوامل کم کم باعث سلب امید مردم می شود و معنویتی هم که بخواهد به وجود بیاید، با این ها گره نمی خورد و مردم احساس می کنند که آنان پاک نیستند و طهارت کافی ندارند. عملکرد نظام باید به گونه ای باشد که بتواند با معنویت گره بخورد. ما باید به یک مرتبه مطلوب از طهارت و خلوص برسیم. رعایت مسائل اخلاقی در مقامات، مسئولان و حتی فرایندها می تواند ما را به این هدف برساند.
امروزه متأسفانه دروغ گفتن در جامعه ما از طرف مسئولان، تبدیل به امری ساده و نهادینه شده؛ مدیران و مسئولان کشور به راحتی خلف وعده می کنند، غافل از این که نمی دانند با این دروغ ها و وعده های کذب، چه تیشه ای به ریشه نظام اخلاقی جامعه می زنند. وقتی مسئولی بدقولی می کند و وعده دروغین می دهد و هیچ گونه برخوردی با وی صورت نمی گیرد، این رویّه به لایه های پایین هم سرایت می کند و موجب از بین رفتن مرزهای اخلاق و خلوص در بین مردم و عادی شدن دروغ و فریب خواهد شد؛ چرا که «الناس علی دین ملوکهم»./1330/ج