چند توصیه غیر بهداشتی به مسئولان وزارت بهداشت
باشگاه نویسندگان حوزوی خبرگزاری رسا، مجید پاکنیت
در سال 1391 با 20 نفر از دوستانم برای اولین بار توفیق زیارت اربعین را پیدا کردم. در نجف مهمان «ابومصطفی» شدیم و آمادۀ ادای فریضۀ شام مفصل! با نگاه به چهرۀ میزبان اندیشناک شدم. رنگ رخسارش تیره شده بود و بیماری پوستی هم داشت؛ چیزی شبیه اگزما. خودش میگفت به تشخیص پزشکان، این بیماری ارمغان حملۀ آمریکاست[1] و سالی چند بار برای درمان به ایران سفر میکند. از میان زائران اربعین کمتر کسی به این موضوع توجه میکند که باید همنشین کسانی همچون ابومصطفی شود، آن هم نه فقط از نوع عراقی، بلکه باید با زائران افغانی، پاکستانی، لبنانی، سوری، یمنی، بحرینی و ... برادرانه دست دوستی دهد و همراهیشان کند –که البته خطرش از قهقهۀ مشترک زدن با جنایتکاران ادکلنزده بسیار کمتر است-.
در سفر اربعین حسینی، امکان سرایت بیماریها از سوی برخی زائران هست. شکی هم نیست که زائران حسینی با کمبودها و کاستیهایی روبرو میشوند، چنان که قاعدۀ هر سفری همین است. اما درد اینجاست که عدهای با بزرگنمایی از مشکلات، چنان تهِ دل مردم را خالی میکنند که انگارنهانگار، در دراز مدت آمار جان باختگان این سفر از تلفات جانی تب کِریمه کمتر است و آمار تصادفات در سفرهای نوروزی دهها برابر بیشتر از سفر اربعین است.
چرا برخی چارۀ سلامتی را تنها در مراجعه به موکبهای ایرانی میدانند؟ چنین زیرساختی حتی از سوی ستاد اربعین آماده نشده. انتظار پذیرایی موکبهای ایرانی، از دست کم سه میلیون نفر جز گزافه نیست. خوشمزهتر این که عدهای سفارش میکنند: غذای کنسروی بخورید! و حواستان باشد، با برخی غیرایرانیها همجوار و همسفره نشوید! این توصیهها در حالت خوشبینانه حکایت ضرب المثل «نشسته کنار گود میگه لنگش کن!» است.
مگر با این قیمتهای کهشکشانی کنسرو هم میشود خرید، از کجا، از سر کوچۀ مسئولین؟! آیا گرم کردن کنسرو در آشپرخانۀ موکب چنگ انداختن به صورت آبروی میزبان نیست؟ آیا سم بوتولسیم کنسور گرمنشده، کُشنده نیست؟ آیا در پیادهروی، به همراه داشتن بار اضافه نابخردانه نیست؟ آیا سفارش به فرار از روبرو شدن با چند میلیون نفر انسان، سخنی توهینآمیز و نژادپرستانه در مورد یک قوم یا ملت نیست؟ مثل این است که مسئولین عراقی پشت تریبون اعلام کنند: به علت شیوع تب کریمه در بعضی مناطق ایران، زائران ایرانی را به موکب راه ندهید.
این توصیههای «مکُش مرگِ ما»، چه از روی ناآگاهی و دلسوزی یا خدایی نکرده کوردلی، بازتاب رسانهای خوبی ندارد و سبب اختلافافکنی است. از قدیم گفتهاند «بفرما، بنشین، بِتَمرگ» یک معنا دارد، اما «هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد». روا نیست هر مطلبی را در میان مردم شایع کرد؛ اگرچه به حق باشد و گرچه خیلی مواقع به حق نیست.
اگر بنای عدهای بر انجام وظیفه بود، به سگبازان و آنتالیابازان نیز چنین سفارشهای میکردند. البته شاید هم حق دارند، توصیههای بهداشتی به سگدوستان، «یاسین خواندن درگوش» و «آب در هاون کوبیدن» است. شاید هم مشکل از دورکاری، کمکاری و و زبانم لال (!) خرابکاری بعضی از مسئولین ماست؛ چرا که به گفتۀ شاهدان عینی از جمله نگارنده، سفر اربعین دچار رکود تورمی بهداشتی و محیط زیستی نبوده و نیست.
به هر حال موکبداران عراقی سالبهسال کمبودها را بر طرف و کاستیها را جبران کردهاند. بر خلاف تصور عدهای، میزبان عراقی هر ساله کیفیت پذیرایی خود را بالا برده، امکانات بهداشتی را افزایش داده و نقصهای احتمالی را کمتروکمتر کرده است. اکنون نیز این روند ادامه دارد. از این رو چشمهای بدبین به مردم عراق را باید شست و زائر غیرایرانی را جور دیگر باید دید.
اما نکتۀ پایانی؛ در این سفر گاهی باید چشم بسته غذا و میوه خورد، و آب و چای نوشید. آنچه پس از چند ساعت پیادهروی، خستگی را از جان میزداید، نه آب بطری پلمب شده است، نه غذای موکب ایرانی! چاره، نوشیدن یک استکان چای لیموست، آن هم از نوع عراقی! نه در لیوانهای یک بار مصرف کاغذی یا پلاستیکی، بلکه در همان استکانهای چند بار شسته شده در تشت آب! توصیه میشود به جای پناه بردن به آب و غذای موکب ایرانی و فرار از روبرو شدن با دیگر زائران، یادمان باشد «اگر تیغ عالم بجنبد ز جای، نبرد رگی تا نخواهد خدای»؛ باید اربعین را درک نکرده سخن نگفت./918/ی703/س
[1]. طبق تحقیقات انجام شده، ارتش آمریکای در حمله به افغانستان و عراق از مهمات حاوی اورانیوم ضیعف شده استفاده میکرد.