۱۶ مرداد ۱۳۹۸ - ۱۸:۳۸
کد خبر: ۶۱۶۰۳۸

ازدواج یک معامله‌ مالی نیست

ازدواج یک معامله‌ مالی نیست
امروز پاشنه آشیل جامعه‌ی بشری، از بین بردن ازدواج پاک و سالم توحیدی است که زیر نگاه خدا این شجره‌ی طیبه رشد کند.

به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری رسا، بسیاری از جوانان مجرد و خانواده‌هایشان وجود برخی مشکلات مالی را مانع اصلی در مسیر ازدواج میدانند و یا توقعات مالی بیش از حد از شریک زندگی آینده‌شان دارند و به این بهانه‌ها، از تشکیل خانواده استنکاف میکنند. 

بخش زن و خانواده پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR  جهت بررسی تصورات مالی غلط و نحوه‌ی مواجهه با نگاه‌های اشتباه در این حوزه، با سرکار خانم فروغ نیلچی‌زاده، استاد حوزه و دانشگاه به گفتگو پرداخته است.
 
* از نظر مالی و در مورد برگزاری مراسم، چه الزاماتی در ازدواج وجود دارد؟ مهریه، جهیزیه و ولیمه‌ی عروسی هر کدام چه جایگاهی در اسلام دارند؟

از نظر فرهنگ اسلامی و توحیدی، الزام خاصی نیست جز این که زن و مرد به هم تعهد می‌دهند که در سختی و راحتی همراه هم باشند. مراسم و مناسبت‌ها کاملاً وابسته به عرفیات اجتماعی است که برای اهل تقوا این عرفیات می‌شود عرفیات مؤمنانه؛ یعنی چیزی که لزوماً بر اساس قواعد قرآن باشد. مثلاً یکی از آن قواعد، «قانون دوری از اسراف و تبذیر» است که متأسفانه در مراسم‌های ما به شکل وسیعی وجود دارد. در حالی که قرآن آن را یک خط قرمز جدی‌ اعلام می‌کند: «إنَّ المُبَذِّرینَ کانُوا إخوانُ الشَّیاطین» یا «إنّ اللّهَ لا یُحِبُّ المُسرِفینَ». این‌ها هشدارهای کم‌رنگی نیست، ولی در فرهنگ‌سازی اجتماعی ما متأسفانه بر این دو مبنا به عنوان سیستم‌های خطاسنجی و خطاشناسی مطلقاً تأکید نمی‌شود و این بلای اجتماعی مدام گسترش می‌یابد.

اضافه کردن مراسم و رسومات بیهوده  فقط تشریفات و تفاخر است. مثلاً شاید تا ۲۰ یا ۲۵ سال پیش، مراسم حنابندان مربوط به شهرستان‌ها و شهرهای دورافتاده بود؛ آن هم به صورت بسیار زیبا و خانوادگی و برای نوعی تبرک و اتفاقاً دوری از مدهای پوک و مدرن غربی امروز. امروزه اما این مراسم در شهرهای بزرگی مثل تهران، مشهد، تبریز، اصفهان و شیراز به یک رسم تفاخری تبدیل ‌شده و در آن کلی بریز و بپاش می‌شود، طوری که هم حدود الهی رعایت نمی‌شود متأسفانه و هم حدودی که در مسائل مالی هست.
 
از این نظر فکر می‌کنم به بازخوانی و بازنویسی مراسم و آداب و رسومی نیاز داریم که تعهدات مالی را به وجود می‌آورد و فرهنگ‌سازی می‌کند. بسیاری از این رسوم صراحتاً هیچ کارکردی در عمیق کردن رابطه‌ی زوجین، رابطه‌ی خانواده‌ها یا روابط این‌ها با دیگر افراد فامیل ندارند؛ جز این که آن‌ها را از خدا دور می‌کند و توقعات جدید می‌آفریند.

رهبر معظم انقلاب تأکید می‌کنند که از تجملات و تشریفات بیهوده بپرهیزید. متأسفانه چون اساتید دانشگاه، اساتید حوزه، مبلغان دینی و فرهنگ‌سازان اجتماعی در جاهای مختلف، کار جدی در این زمینه انجام نمی‌دهند، مدام می‌بینیم که این مسأله مثل یک زخم بدخیم مدام متورم‌تر می‌شود.

* به نظر شما مشکلات مالی چه هنگامی می‌تواند مانع ازدواج باشد؟ آیا مثلاً اگر جوانی بیکار باشد؟

مشکلات مالی وقتی می‌تواند مانع باشد که سه تصویر غلط از بنیه‌ی مالی وجود داشته باشد: اول این که مثلاً خانواده‌ی عروس و داماد یا خود عروس و داماد فکر کنند که هر چه بتوانند از طرف مقابل بیشتر دریافتی داشته باشند، سود بیشتری می‌برند؛ مثل یک معامله‌ی کاملاً سودمحور و نه مصلحت‌محور. به همین دلیل مثلاً خانواده‌ی عروس فکر می‌کنند اگر خانواده‌ی داماد کمتر خرج کند، خانواده‌ی عروس ضرر کرده، یا برعکس. انگار هنوز خودشان را از هم نمی‌دانند، یعنی به عنوان یک خانواده تلقی نمی‌کنند. این‌ها جزو همان قصه‌های بد فرهنگی اجتماعی است.

نگاه غلط دوم این است که فکر کنیم بنیه‌ی مالی و مسائل مالی حرف اول و آخر را می‌زند. یعنی برای شروع یا استمرار زندگی، مسائل مالی را شاه‌کلید بدانیم. قرآن هم به ما می‌گوید این یک چهره‌ی فرهنگی مشرکانه‌ی جدی دارد. می‌فرماید جوان‌هایی که می‌خواهند ازدواج کنند، اگر ندارند و‌ در مسائل مالی واقعاً در فقر و زیر خط فقر هستند، خدا از فضلش آن‌ها را بی‌نیاز می‌کند؛ «إن یَکُونُوا فُقَراء یُغنِهِم اللّهُ مِن فَضلِه». یا همان آیه‌ی شریفه‌ای که در خطبه‌ی عقد باید به خودمان و بقیه یادآوری کنیم، ولی هیچ‌وقت به آن توجه نمی‌شود. آیه‌ی قرآن خواندن، یک آداب و رسوم کلیشه‌ای و دکوری نیست؛ قرآن کتاب زندگی ماست تا خوشبختی‌مان را تأمین کند و تا وقتی که آن را نفهمیم و به آن عمل نکنیم، قطعاً‌ این کارکردش به صورت حقیقی وارد زندگی ما نشده است.

سومین نگاه غلط این است که فکر کنیم برای شروع زندگی مشترک باید توانمندی مالی متوسط رو به بالا داشته باشیم و این وقتی پیش می‌آید که سطح توقعات در جامعه بالا برود و تشریفات، مراسم‌ و تعهدات غلط مالی دو خانواده نسبت به هم بیشتر شود. بعد خود ازدواج به یک مسأله‌ی فرعی تبدیل می‌شود، چون مسائل جنبی‌اش اصل می‌شود. این متأسفانه نه‌تنها مسأله‌ی کشور ما، که یک مسأله‌ی جهانی است و از هندوستان گرفته تا ژاپن و چین و کشورهای آمریکای لاتین (یعنی در پنج قاره) می‌بینیم که شیطان مکر می‌کند و موانع توهمی و خیالی ایجاد می‌کند یا موانع واقعی را بزرگ می‌کند که دختر و پسری به اراده‌ی خودشان و به اجازه‌ی خداوند نتوانند به صورت حلال با هم زندگی کنند. یکی از آن موانع، همین مسائل مالی است.
 
در صورتی که نگاه عمیق در قرآن و سیره‌ی اهل ‌بیت و‌ زندگی مشترک حضرت امیر علیه‌السّلام و حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها نشان می‌دهد که مسائل مالی هیچ کارکرد حقیقی ندارد، بلکه کارکرد واقعی دارد. اگر واقعاً‌ این دو نفر بدانند که چرا قرار است با هم زندگی کنند و به قول معروف اگر «چرا»یی داشته باشند، با هر «چگونه»ای می‌سازند؛ وگرنه خودشان یا والدین‌شان بهانه‌تراشی می‌کنند که شما پول ندارید و نمی‌توانید و نمی‌شود و ...بعد هم شیطان آبراهه و گندراهه‌ی روابط ناهنجار و حرام را فراهم می‌کند که عُلقه‌های عاطفی و روابط غلط غریزی خارج از چهارچوب ازدواج است.

اصل مسأله‌ی ازدواج نباید به یک حقیقت فراموش‌شده تبدیل شود؛ مثل یک زمین متروک. خداوند می‌فرماید در روز قیامت اعلام می‌شود که قرآن مهجور واقع شده است؛ «اتَّخَذُوا هَذَا القُرآنَ مَهجُوراً». یعنی با شدت و حدّت دریافت شده، اما ترک شده، طوری که کاملاً بی‌ارزش شده. مثل یک خانه‌ی بسیار باارزش، قدیمی و زیبا که سکنه‌ای نداشته باشد و رو به خرابی برود و محل رفت و آمد آدم‌های ناهنجار و مشکل‌دار و حیوانات محل شود و در آن زباله بریزند. الان ما نسبت به دستورهای مربوط به بحث ازدواج داریم وارد این حالت می‌شویم. یعنی دستورهای عمیقی که نسبت به این موضوع هست و همین آیه‌ی «یُغنِهِم اللّهُ مِن فَضلِه» که مهم‌ترین و شناخته‌شده‌ترین آیه است، فرهنگ‌سازی نمی‌شود و طبیعتاً شیطان راه پیدا می‌کند تا این مانع را از حالت واقعی به صورت حقیقی جا بزند یا اگر حتی به صورت واقعی هم وجود نداشته باشد، آن را به صورت بادکنکی مدام بزرگ کند.

* اگر والدین عروس و داماد بر انجام مراسم‌ پرخرج و غیر ضروری اصرار داشته باشند، عروس و داماد در برابر این اصرارها چه باید کنند؟

در این مواقع اگر عروس و داماد انتخاب صحیحی انجام داده باشند، قطعاً به کمک یک مشاور عاقل و دلسوز و خداترس می‌توانند نعل وارونه بزنند و بدون این که پدر و مادر را برنجانند یا خودشان خطا کنند، کار را درست پیش ببرند. مثلاً یکی از عرف‌های خوبی که سال‌هاست به لطف خدا در کشور رایج شده و زوج‌های جوان انجام می‌دهند، این است که گاهی برای پرهیز از گناه و خرج‌های اضافی، برای آغاز زندگی مشترک، به اماکن مقدس سفر می‌کنند و بعد نهایتاً یک جشن مختصر و خانوادگی می‌گیرند و این یعنی همان چیزی که ازدواج را معنی‌دار می‌کند.

لازمه‌اش این است که اولاً عروس و داماد انتخاب‌شان صحیح باشد. دوم این که توافق داشته باشند. سوم، یک یا چند مشاور عاقل و اهل ایمان داشته باشند که به آن‌ها کمک فکری بدهند تا روش‌های زیبا و عاقلانه را پیش بگیرند؛ طوری که مبادا این مسائل به یک بحران در خانواده تبدیل شود. چهارم، گام‌هایشان را محکم بردارند. آن‌گاه است که بعد از یکی دو سال می‌ببینند که الگوساز شده‌اند. یعنی جوان‌های دیگر هم به نوعی از آن‌ها پیروی می‌کنند.

* معیارهای اصلی و کافی اسلام برای ازدواج را چگونه می‌توان دسته‌بندی کرد؟

در معیارهای زنانه و مردانه تفاوت‌هایی وجود دارد. از اهل ‌بیت به ما رسیده که یک همسر به عنوان مرد، سه ویژگی اصلی باید داشته باشد: ایمان، اخلاق و امانت‌داری. اگر تحقیق و بررسی و سنجش کردید و این سه ویژگی اصلی را در حد مناسبی در او دیدید، معطل چیز دیگری نشوید وگرنه آسیب‌های روحی و اخلاقی مختلف برایتان پیش می‌آید. در مورد دختران هم نجابت، اصالت، سلامت اخلاقی و هنرِ خانم‌بودن لازم و کافی است. اسلام در بحث ازدواج شرط‌ها را به صورت کلیدی، اما حداقلی در نظر می‌گیرد و شرایط اصلی را برای رشد و تعالی تعیین می‌کند که افراد بتوانند با هم زندگی خوبی داشته باشند.

* بعضی می‌گویند وضعیت اقتصادی امروز نسبت به گذشته سخت‌تر شده و این را بهانه‌ای برای تأخیر در ازدواج قرار می‌دهند. توصیه‌ی شما در این باره چیست؟

وضعیت اقتصادی قطعاً سخت‌تر شده، اما سختی اقتصادی در خانواده‌ی والدین هم وجود دارد. با این تفاوت که شما در خانواده‌ی زوجیتی، با یک عشق پیگیر و پویا و ضمانت‌نامه‌های گارانتی‌دار خداوند مواجهید که خداوند صریحاً در قرآن می‌فرماید «یَغنِهِم اللّهُ مِن فَضلِهِ». اگر حیطه‌ی خداباوری، تلاش (لَیسَ للإنسانِ الاّ ما سَعی)، امید، حرکت جدی و پایین‌ آوردن سطح توقعات را جدی بگیریم، کمک خداوند را به‌وضوح خواهیم دید.
 

شاید لازم باشد برای این افراد، الگوهای عملیاتی را از جوان‌هایی که همین الان در شهرها و موقعیت‌‌های مختلف، با حداقل‌ها زندگی می‌کنند، معرفی کنیم. مثلاً دو یا سه دهه‌ی پیش رسانه‌ی ملی سریالی را نشان می‌داد که یک زوج بسیار جوان و خلاق در یک پارکینگ، اما در نهایت عشق و محبت و زیبایی زندگی می‌کردند. روی یک حصیر نقاشی کشیده بودند و آن را به چیزی شبیه یک باغ برای خودشان تبدیل کرده بودند. در پارکینگ زندگی می‌کردند، اما هنرها و مهارت‌های ویژه‌ای داشتند.

الان این خلأهای فرهنگی و عمومی وجود دارد. یعنی از فیلم خانگی و سریال تا فیلم سینمایی، تقریباً هیچ نمونه‌ی عملی پیش چشم جوان‌ها نمی‌گذارند. خطاب من به دست‌اندرکاران عمومی و مسئولان فرهنگی جامعه است. ما نهایتاً به مبلغانی اکتفا می‌کنیم که احیاناً نمونه‌های عملی را دارند. البته آن‌ها مؤثرند، ولی قطعاً کافی نیستند. یعنی ما نیاز داریم که مثلاً از زندگی علامه طباطبایی رحمت‌اللّه‌علیه و سختی‌هایی که در نجف کشیده‌اند یا زندگی دیگر عزیزانی که پیش چشمند، مستند و فیلم و داستانک بسازیم؛ مثل زندگی شهدا.

زندگی شهدا برای بخش قابل توجهی از جامعه ارجحیت دارد و زیباست، اما باید از شبکه‌های مختلف پخش شود که مثلاً این عالم دینی یا این استاد دانشگاه یا فرد برجسته و سرآمد کشور، با این مقام و موقعیت، زمانی چنین سختی‌هایی را پشت سر گذاشته است.

جا دارد از رسانه‌ی ملی‌مان یک شکایت بزرگ بکنم که چرا موضوع ازدواج و مسائل مربوط به خانواده را جدی نمی‌گیرند؟ ما امروز در رسانه‌ی ملی، شبکه‌ی پویا را داریم که از صبح تا شب برای بچه‌ها کارتون پخش می‌کند. یا شبکه‌ی سلامت که بحث‌های مربوط به سلامت و پزشکی را می‌گوید. شبکه‌ی ورزش را داریم و ... اما شبکه‌ی خانواده نداریم. پیامبر صلوات‌الله‌علیه‌وآله فرمودند محبوب‌ترین سازه در اسلام ازدواج است. یعنی ما این حرف را جدی نگرفته‌ایم.

پیامبر بر ازدواج آن‌قدر تأکید می‌کنند و می‌دانیم امروز پاشنه آشیل جامعه‌ی بشری، از بین بردن ازدواج پاک و سالم توحیدی است که زیر نگاه خدا این شجره‌ی طیبه رشد کند. لازمه‌اش این است که یک فرهنگ‌سازی عمیق و جدی کنیم. همه‌ی شبکه‌ها یک مقداری به بحث خانواده ناخنک می‌زنند، اما امروز بیش از هر زمان دیگری به شبکه‌ی خانواده نیازمندیم تا این الگوسازی‌ها، روش‌مندی‌ها، پایش خطرات و ناهنجاری‌ها را رصد و رفع کنیم و بموقع آن‌ها را به شکل هوشمندانه‌ای آموزش دهیم./841/

حسین ثالث موید
ارسال نظرات