عواقب سکولاریزاسیون «بنسلمان» برای جامعه عربستان
به گزارش خبرگزاری رسا، برنامه محمد بنسلمان از زمان انتصاب وی به عنوان ولیعهد عربستان بر مبنای معرفی چهره جدیدی از عربستان در منطقه و محیط بینالملل بنا شده است. بنسلمان درنظر دارد بر اساس سند ۲۰۳۰، تحولات بنیادی در حوزه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی این کشور ایجاد کند.
خارج کردن اتکای اقتصاد از درآمدهای نفتی، مبارزه با رانت و فسادهای دولتی، ایجاد اشتغال برای نسل جوان تحصیلکرده و تغییر موقعیت زنان مهمترین سرفصلهای این برنامه است. ولیعهد جوان در نظر دارد اسلام میانهرو را جایگزین اندیشههای افراطگرایانه کند، اما این اقدام با توجه به زیرساختهای فرهنگی و مذهبی این کشور میتواند تبعات ویرانگری برای خاندان سعود به دنبال داشته باشد. علت این مسئله به اتحاد آلسعود با روحانیون وهابی از ابتدای حاکمیت این خاندان بر عربستان برمیگردد.
از سال ۱۹۳۲ که ملک عبدالعزیز به طور رسمی رهبر عربستان شد، تشکیلات وهابیت ارتباط تنگاتنگی با حاکمیت داشت و روحانیون وهابی در ازای دریافت مبالغ هنگفتی از درآمدهای نفتی که صرف تفسیر و تبلیغ این مذهب در سراسر جهان میشد، مشروعیت حکمرانی سعودیها را تضمین میکردند. از زمان به قدرت رسیدن ملک سلمان روند تضعیف قدرت روحانیون و دستگاه مذهبی در عربستان آغاز شده است. این مسئله با ارتقای جایگاه محمد بنسلمان به مسند ولیعهدی و برنامه وی برای مدرنیزاسیون یک حکومت اسلامی محافظه کار سرعت بیشتری گرفت.
اقدامات بنسلمان تا امروز که شامل کاهش حوزه عمل پلیس مذهبی، محدود کردن نقش روحانیون در دولت، دستگیری مفسدان اقتصادی، برگزاری کنسرتهای موسیقی مختلط و ارائه آزادیهای اجتماعی و فرهنگی به زنان از جمله حق رانندگی، ورود به ورزشگاهها و حق انتخاب پوشش میشود، گویای یک انقلاب در عربستان سعودی است. اما با توجه به مخالفتهای زیادی که از سوی روحانیون و قشر سنتی- مذهبی این کشور بروز یافته نمیتوان گفت: انقلاب مذکور دورنمای روشنی دارد.
رویکرد بنسلمان خوشایند نسل جوان است، اما این گروه فاقد قدرت هستند. قدرت در دست شاهزادگان و تعداد زیادی از روحانیونی است که در حال حاضر احساس طرد شدن به حاشیه را دارند.
بنسلمان برای جلوگیری از بروز موانع و مخالفتها، سال گذشته شماری از تاجران را دستگیر و زندانی کرد. زندانی کردن تاجران و برخی مقامات دولتی و افراد خاندان سلطنتی به جرم فساد اقتصادی در واقع پیامی برای دیگر مخالفان سیاستهای جدید ریاض بود.
اما با توجه به جایگاه مذهب و اهمیت این مسئله برای مردم و تشکیلات وهابیت، عواد القرنی و شیخ سلمان العوده، دو تن از روحانیون سرشناس وهابی بدون نگرانی از واکنش بنسلمان اعتراض خود را به شکستن تابوهایی از قبیل: برگزاری کنسرتهای مختلط و ورود زنان به محیطهایی که طبق نگاه وهابیت ممنوع است، اعلام کردند. ولیعهد هم در پاسخ به این اعتراض، فرمان دستگیری آنها را صادر کرد که در دهه ۹۰ میلادی نقش مهمی در جنبش بیداری با هدف اعمال سختتر قوانین اسلامی داشتند.
اولین تبعات این اقدام، بیانیهها و اقدامات داعش و القاعده بود. القاعده که تا پیش از این، این روحانیون را منحرف میدانست، برای آنکه بتواند سخنگویی اپوزیسیون عربستان را در دست بگیرد، به حمایت از این افراد برخاست. القاعده بدون ورود به موضع براندازی، صرفاً خواهان تغییر رویکرد بنسلمان شد. اما جهادیهای داعش بدون طرفداری از روحانیون دستگیر شده، تلاش کردند حامیان براندازی را نمایندگی کنند. آنها با شعار کنار زدن آلسعود از قدرت نیز چندین عملیات تروریستی هم در این کشور صورت دادند.
اما نگرانی از واکنشهای سخت حکومت به روحانیون مخالف، اجازه چنین اعتراضات صریحی را به همه نمیدهد؛ لذا این احتمال وجود دارد که این روند به شکلگیری اپوزیسیونی در قالب تشکیلات مذهبی زیرزمینی منجر شود. از نگاه روحانیون وهابی، اصلاحات بنسلمان به ویژه در حوزه زنان و تغییر در مفاد آموزشی کتب درسی به معنای نفوذ اندیشه لیبرال به عربستان است. از نگاه روحانیون تغییر مفاد آموزشی کتب دینی دانشآموزان که اخیراً وزارت آموزش و پرورش با همکاری ارتش به آن مبادرت کرده، میتواند مبنای عمل نسلهای آتی این کشور را متحول سازد و به زعم آنها سنگ بنای ایدئولوژی فاسدی باشد که با فاصله گرفتن از اصول وهابیت رخ میدهد.
سومین واکنشی که محتمل است در نتیجه ادامه روند اصلاحات صورت بگیرد، تکرار تجربه سال ۱۹۷۹ است. در سال ۱۹۷۹ مسجدالحرام به دست یک گروه مسلح بنیادگرای اسلامی مخالف خاندان سعودی تصرف شد. این اتفاق که منجر به کشته شدن تعداد زیادی از حجاج گروگان گرفته شده، نیروهای امنیتی و مهاجمان شد، ریاض را به اعمال اقدامات سختگیرانه مذهبی سوق داد. در واقع این اتفاق واکنشی به برخی اصلاحات ملک فیصل بود که از جمله میتوان به تأسیس مدارس دخترانه در آن دوران اشاره کرد.
اما پس از این حادثه تهدید آمیز که میتوانست بنیان سلطنت آلسعود را از بین ببرد، ملک فیصل با توقف اصلاحات، دوباره زنان را از زندگی عمومی کنار گذاشت و بر قدرت عمل پلیس مذهبی و مقامات دینی افزود.
اصلاحات در ساختار سیاسی بسته عربستان میتواند هویت حکومت این کشور را تغییر دهد و تضعیف ایدئولوژی محافظهکار وهابیت با ورود اندیشههای سکولاریستی میتواند زمینهساز واکنشهایی از سوی گروههای بنیادگرا و تشکیلات وهابی شود که با توجه به جامعه سنتی عربستان، مردم به آنها گرایش مییابند./۹۶۹//۱۰۲/خ
منبع: رسالت