از طاعون انگلیسیساز تا عریانی مدرن
به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، «إنّ المُلوکَ اذا دَخَلوا قَریهً أفسَدوها و جَعَلوا أعِزَّهَ أهلِها اذِلّه و کَذلِکَ یَفعَلون»؛ میگویند انرژی نه به وجود میآید و نه از بین میرود و تنها از حالتی به حالت دیگر منتقل میشود. شاید ذائقه ملتها هم همین طور باشد!!! شاید گاهی از حالتی به حالت دیگر تبدیل شود!
تا سالها قبل مردمِ ما شخصیت اِستِر همسر خشایارشاه -مومنه شریعت موسی- را میپسندیدند که شجاعانه پای عقایدش ایستادگی کرد. تا سالهای نه چندان دور در نظر مردم حماسه به معنای قیام گوهرشاد بود. آیا واقعاً ممکن است یک روز همه این هنجارها تغییر کند؟
سالها قبل وقتی سریال کلاه پهلوی را نگاه می کردم یادم هست در سکانسی از سریال، -غربی ها و غرب زدهها- مثلاً دور یک میز نشسته بودند و در حالی که برای کشف حجاب در بلاد (سامان) برنامهریزی می کردند، در عین حال از مزایای کشف حجاب زنان ایران برای دولت باصطلاح فخیمه انگلیس سخن میگفتند؛ و معتقد بودند که اگر زنان ایرانی به مانند اروپائیان کشف حجاب کنند، فرهنگ آنها نیز لاجرم اروپایی میشود و زنان ایران هم به خوردن چای و قهوه و شکلات روی می آورند و این موقعیت تجاری خوبی برای دولت فخیمه خواهد بود.
آن لحظه با خود فکر کردم مگر ایرانِ زمان کشف حجاب، تحت استبداد و استعمار برزیل بود که بخواهند با ترفندهایی مثل کشف حجاب میزان صادرات قهوه و امثالها را به مستعمره خود -ایران- افزایش دهند؟!!!
بدیهی است که نه! این انگلیس بود که قزاق بیسوادِ از پشت کوه آمده را از دربانی سفارت هلند به رأس قدرت ایران رساند و مهرههای پیاده نظام خود (امثال سیدضیاء و آیرونساید و فروغی و...) را دور تا دور او چید و چکمه ظلم را روی گلوی گربه پیر گذاشت. انگلیسی که جالب است که تجارت او در آن سالها یک چیز بود: پارچه انگلیسی!
به راستی اگر مسئله کشف حجاب تجاری بود، نه تنها باید زنان ایرانی را به داشتن حجاب تشویق می کردند، بلکه در دیگر مستعمرات خود هم –منجمله هند- حجاب را اجبار میکردند، تا از راه فروش چادر و چاقچور پولی به جیب می زدند، نه آن که هر جا پا میگذاشتند به ازای هر سال حضور آنها از حجاب زنان آن کشور هم کاسته شود.
یاد حکایتی از کوروش کبیر افتادم. فارغ از آنکه کوروش مطابق نظر علامه طباطبایی، همان ذوالقرنین قرآن است و یا طبق عقاید باستانگرایان، پادشاهی آتئیست! و بدون در نظر گرفتن این که این داستان چقدر میتواند حقیقت داشته باشد، کلید بسیاری از ابهامات تاریخ است.
نقل است که وقتی کورش به لیدیه لشگر کشید و آنجا را تصرف کرد، پادشاه لیدیه -کروزس- که کوروش را مردی الهی دید به خدمت او درآمد.
کوروش یکی از فرماندگان لشگرش را والی لیدی کرد و خود به همراه کروزس برگشت. مردم لیدی که از پادشاه خود قطع امید کرده بودند، علیه نماینده کوروش کودتا کردند و لیدی را پس گرفتند و والی کوروش را از آنجا بیرون کردند.
کوروش که خبر را شنید، مجددا به لیدی رفت و آن شهر را فتح کرد.
داستان این جاست که کروزس به کوروش میگوید: «اگر میخواهی از فتنه آنها در امان باشی، بین آنها موسیقی و فحشا را رواج بده. چرا که ملتی که این دو عامل در آنها نفوذ کند روحیه جنگاوری خود را از دست خواهند داد.»
کوروش با ناراحتی کروزس را از خود راند و گفت: «من به نسل آینده لیدی خیانت نمی کنم.»
حالم خوب نیست... نوشتههایم به جای آن که طبق معمول حالم را بهتر کند، این بار، بار سنگینی بر دوشم شده. این بار گفتن درد دلهایم سینهام را سبکتر نکرد.
حالا من غصه دارم... به اندازه غصه مردگان قحطی و طاعون انگلیسیساز سالهای آخر قاجار... در هم شکستهام. با اندوهی به وسعت شهدای قیام گوهرشاد... و محبوسم. مانند زنی که در به لطف کشف حجاب سالهاست پا از خانهاش بیرون نگذاشته است.
احساس بدی است!... شاید ما واقعاً فرق کردهایم. شاید درون قلبهایمان انقلابی رخ داده. انگار دیگر رستم دستان ها مردهاند و حالا دنکیشوتها با افتخار در کوچه و خیابان پرچم سفید تسلیم بلند کردهاند.../۸۴۱/ی۷۰۴/س
سیدمحمدحسین آلمجتبي، طلبه حوزه علمیه قم
منابع
1- سوره مبارکه نمل/ آیه شریفه 34
1- تفسیر المیزان/ جلد سیزدهم