راز عذرخواهی در حکمت متعالیه ولایت فقیه
به گزارش خبرگزاری رسا، روزنامه کیهان در یادداشتی به قلم محمد ایمانی آورده است:
1- فراز و نشیب تحولات، مانند دزدگیر عمل میکند. «منافقگیر» است، همچنانکه «مومنیاب» است. دگرگونی حالات و شرایط، سنت الهی است تا عیار انسانها و صدق و کذب دعاوی آنها معلوم شود. مومن سرشار از امید و حسن ظن به وعدههای نصرت و هدایت الهی است. به همین دلیل، دریافت مومن و منافق از یک رویداد، متفاوت از هم است. دشمن در جنگ خندق با تمام توان آمده بود کار را یکسره کند. اما مومنان برخلاف منافقان، بشارت پیامبر(ص) درباره فتح ایران و روم را به جان خریدند. «هُنَالِكَ ابْتُلِيَ الْمُؤْمِنُونَ وَزُلْزِلُوا زِلْزَالًا شَدِيدًا. مؤمنان آنجا مبتلا شدند و سخت تکان خوردند. و آن هنگام که منافقان و آنهایی که در دلهایشان بیماری است، میگفتند خدا و پیامبرش جز فریب به ما وعده ندادند... و هنگامی که مؤمنان، احزاب (دشمن) را دیدند، گفتند این همان است که خدا و پیامبرش به ما وعده دادهاند و خدا و پیامبرش راست گفتهاند. و (دین این صحنه) جز به ایمان و تسلیمشان نیفزود».
2- انقلاب اسلامی آخرالزمانی، فرود و فراز دارد تا به سنت خداوندی، مدعیان همراهی را غربال کند، هر که میخواهد باشد. در این غربالگری، گاه قائممقام رهبری و رئیسجمهور سقوط میکنند اما گمنامان پارسا، یکشبه ره صدساله ریاضتکشیدگان عارف را طی میکنند و میشوند حجت الهی. چندین بنی صدر هم که سقوط کنند، با جمله به خون امضا شده شهید چیت سازیان برابری نمیکند: «اگر میخواهید از سیم خاردار دشمن عبور کنید، باید از سیم خاردار نفس عبور کنید». یا آن چند جمله که شهید مزرجی شب عملیات والفجر 8 به شهید شوشتری گفت؛ «امشب اگر عراقیها ما را نزنند، توی آب کوسهها میزنند. اگر هیچ کدام نزنند، لای سیم خاردار و تلههای انفجاری گیر میکنیم.
با محاسبات مادی، امشب ما نمیتوانیم از آب رد بشویم. من امشب فقط وارد آب میشوم تا به امام در جماران خبر بدهند که آقا! بچهها به عشق تو زدند به خط. دیگر برای من مهم نیست آن طرف خط برسیم یا نرسیم. آنی که وظیفه ماست وارد آب شدن است، از این آب بیرون آمدن دیگر در اختیار و وظیفه ما نیست؛ آناش با خداست. خدای آن طرف اروند، خدای این طرف اروند است. اگر کسی این طرف قلبش آرام است، آن طرف میترسد، توحیدش مشکل دارد».
3- همین ماهها و سالها که خط نفوذ و انحراف و تحریف، مسئله تولید میکنند تا اولویتهای مهم فراموش شود، برخی سیاستبازان از دو منتها الیه، مشغول چاقکردن کار دشمن بودهاند. چرا کار انقلاب اسلام آن چنانکه باید پیش برود، پیش نرفته است؟ چرا از امیرمومنان(ع) تا امام و رهبری از مردم فرودست تشنه عدالت عذرخواهی کردند؟ ولایت فقیه مانند اصل امامت، متاسفانه هنوز مجال بروز و تحقق پیدا نکرده است. به شهادت تاریخ، لغزش خواص و دودسته کردن مردم همواره موجب شد دشمنان مجال پیدا کنند و نظام «امت-امامت» آنگونه که باید برقرار نشود. سه جنگ از دو جنگ امیرمومنان (ع) به نبرد فرسایشی با یاران پیمانشکن گذشت.
4- نامه6 فروردین 68 حضرت امام به آقای منتظری، سندی تاریخی است؛ «با دلی پر خون و قلبی شکسته چند کلمهای برایتان مینویسم... شما در اکثر نامهها و صحبتها و موضعگیریهایتان نشان دادید که معتقدید لیبرالها و منافقین باید بر کشور حکومت کنند... در مسئله مهدی هاشمی قاتل، او را از همه متدینین متدینتر میدانستید و با اینکه برایتان ثابت شده بود قاتل است، مرتب پیغام میدادید که او را نکشید. نامهها و سخنرانیهای منافقین که به وسیله شما از رسانههای گروهی به مردم میرسید؛ ضربات سنگینی بر اسلام و انقلاب زد... والله قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم... و الله قسم، من با نخستوزیری بازرگان مخالف بودم ولی او را هم آدم خوبی میدانستم. و الله قسم، من رای به ریاستجمهوری بنیصدر ندادم و در تمام موارد نظر دوستان را پذیرفتم... تاریخ اسلام پر است از خیانت بزرگانش به اسلام».
5- امام همچنین 26 مرداد 1358 عذرخواهانه گفتند: «اشتباهی که ما کردیم این بود که به طور انقلابی عمل نکردیم و مهلت دادیم به این قشرهای فاسد... من از پیشگاه خدای متعال و از پیشگاه ملت عزیز، عذر میخواهم، خطای خودمان را عذر میخواهم... من هم انقلابی نیستم. اگر ما انقلابی بودیم، اجازه نمیدادیم اینها اظهار وجود کنند... من توبه میکنم از ایناشتباهی که کردم و اعلام میکنم به این قشرهای فاسد که اگر سرجای خودشان ننشینند، ما به طور انقلابی با آنها عمل میکنیم... ما نمیخواهیم وجاهت در ایران، در خارج کشور پیدا بکنیم.... مسامحه حدودی دارد، جلب وجاهت حدودی دارد. مصالح مسلمین را نمیگذارند به این امور از بین برود. دادستان انقلاب موظف است مجلاتی که بر ضد مسیر ملت است و توطئهگر است تمام را توقیف کند. موظف است کسانی که توطئه میکنند و اسم «حزب» روی خودشان میگذارند، رؤسای آنها را بخواهد و آنها را محاکمه کند». (جلد ۹ صحیفه امام، صفحات ۲۸۱ تا 283)
6-حضرت امام یک سال بعد (۲۹ تیر ۱۳۵۹) در حالی که فتنه بنیصدر و سازمان منافقین در حال تصاعد بود، فرمودند «من هر روزی که از این انقلاب میگذرد توجه به این معنا بیشتر پیدا میکنم که ملت ما انقلابی عمل کردند و ما نکردیم. ما یا مقصریم یا قاصر. و در هر دو جهت آن، در پیشگاه ملت جواب باید بدهیم... همان مسامحه موجب شد که این گرفتاریها را تا حالا پیدا کردیم و از این به بعد هم داریم، مگر اینکه انقلابی جبران کنیم. الآن که مدتهاست یا عزای عمومی اعلام میکنیم یا تشییع جنازه میرویم یا راهپیمایی میکنیم برای کشتارهایی که شده... ضایعه پشت سر ضایعه. همین چند روز چقدر جمعیت پاسداران شهید شدند... از اول هم که ما - به حسب الزامی که من تصور میکردم، - دولت موقت را قرار دادیم خطا کردیم... اگر ما دولتمان باز مثل سابق باشد، و آنطور وضع و آنطور دید را داشته باشد، ما باید عزای این نهضت را بگیریم.
اگر ما آن خطا را نکرده بودیم که هی آمدند به من گفتند، هی گفتند این مصلحتاندیشان که «اینهایی که، سازمانیهایی که آدم نکشتهاند و چه نکردهاند، عفو بشوند» این عفو بر خطا واقع شد، و اینها ریختند مشغول توطئه شدند.... ایناشخاصی که انقلابی نیستند باید در رأس وزارتخانهها نباشند. و آقای بنی صدر باید امثال اینها را معرفی به مجلس نکند و اگر کرد، مجلس رد بکند و هیچ اعتنا نکند... اگر بنا باشد اینطوری باشد، باید ما عزای اصل جمهوری را بگیریم». (صحیفه امام، جلد13، صفحات ۴۶ تا ۵۲)
7- مسئله خواص مخالف خوان چیست که امر را بر مردم مشتبه میسازند؟ به تعبیرآیه 7 سوره آل عمران «آنان که در دلشان میل به باطل است، به خاطر تأویل (برگرداندن آیه از معنای خود به معنایی دیگر) و فتنهگری، از پی متشابه میروند» و محکمات را وامی گذارند. امیرمومنان (ع) درخطبه 87 نهجالبلاغه درباره «آنچه سبب هلاكت مى شود» فرمود «در شگفتم و چرا شگفت زده نباشم از خطاهاى فرقه هاى گوناگون كه هریك را در دین خود، حجّت و دلیلى دیگر است... به غیب ایمان ندارند و از عیب نمىپرهیزند. یَعْمَلُونَ فِى الشُّبُهَاتِ وَ یَسِیرُونَ فِى الشَّهَوَاتِ... كَاَنَّ كُلَّ امْرِئٍ مِنْهُمْ إمامُ نَفْسِهِ. در شبهه عمل میکنند (بازنمی ایستند) و در مسیر امیال خود گام مىزنند. هر چه را بپسندند، معروف بدانند و هر چه را ناخوش دارند، منكر شمارند. در مسائل دشوار به خود پناه ببرند و در مبهمات به آراء خود تكیه کنند. گویا هر یك از آنها، امام خویش است»!
8- برخی عناصر بیصداقت که قیافه نصیحت به خود میگیرند، انسان را یاد سردسته خوارج (اشعث بن قیس) میاندازند. رفتار گستاخانه با نقاب ناصحانه که فقط به نامه سرگشاده نیست. این چهره با نفوذ دوره عثمان و امیر مومنان (ع)، در حالی که امام در حال خطابه بود، با گستاخی و اعتراض گفت یا علی این سخن که گفتی، به زیان تو بود نه مصلحت تو. امام با گوشه چشم به او نگريست و لعنتش کرد و فرمود «تو چه ميداني چه چیزی به زیان یا نفع من است؟!...کسی که شمشير دشمن را به قوم خود راهنمائي کند و مرگ را بسوي بستگانش بکشاند، سزاوار است که نزديکان با او عداوت بورزند و بيگانگان از او در امان نباشند».
9- انقلابی ناصح، نامه سرگشاده نمینویسد. صادق است نه اهل دروغ و تحریف. کسی که راست و دروغ به هم میبافد و میل به متشابهات و چند پهلو حرف زدن میکند، وارد مدار نفاق شده است. پیش رهبری میرود و درخواست ملاقات و کسب اجازه میکند، اما اگر مخالف میلش شنید، به انکار و سپس تحریف میپردازد! یا آن دیگری میگوید گفتار رهبری به مفهوم قرآنی کلمه «قول سدید» است اما خلاف مواضع روشن امام و رهبری حرکت میکند.
10- مگر فلان رجل سیاسی آذر 84 نگفت «عشق من آقای خامنهای است. در موارد اختلاف میان من و رهبری، قانوناً و شرعاً باید از رهبرم اطاعت کنم. من نمیتوانم صرفاً به نظر خود عمل کنم، باید قانوناً و شرعاً تبعیت کنم» و مرداد 87 در مصاحبه با جام جم تصریح نکرد «زیر آسمان آبی به هیچ کس به اندازه آیتالله خامنهای اعتماد ندارم... ایشان بر من حق ولایت دارند... یک بار در نماز جمعه اعلام کردم حاضرم کاغذهای سفیدی را امضا کنم و به ایشان بدهم تا هرچه خواستند در این کاغذها [درباره من] بنویسند... من معتقدم اگر در کشور بحرانی پیش بیاید باز هم ولی فقیه است که میتواند بنبست شکنی کند»؟ آیا شبیه این جملات را از رقیب همین سیاستمدار نشنیدیم؟ چه رخنه و عقبگردی رخ داد که به فاصله 8 سال، دو نامه سرگشاده و طلبکارانه نوشتند و اراده آشوبافکنی کردند؟! نامه بدون سلام یک همراه انقلاب به امام در تاریخ 25 اسفند 59 را با دقت بخوانید تا عدم درک از ولایت روشنتر شود:«اینجانب که جنابعالی را مثل جانم دوست دارم و روی زمین کسی را صالحتر از شما سراغ ندارم، گاهی به ذهنم خطور میکند که تبلیغات دیگران شما را تحت تأثیر قرار داده و قاطعیت و صراحت لازم را ضعیفتر از گذشته نشان میدهید»! شبیه همین تلقی را حلقه انحرافی درباره رهبری گفتند.
11- حلقه انحرافی و فتنهگران به کار هم میآیند و از کج رفتاری یکدیگر تغذیه میکنند؛ فتنه گران میخواهند با استناد به عملکرد حلقه انحرافی، وطن فروشی خود را به فراموشی بسپارند و حلقه انحرافی خیال میکنند خیانت هایشان به استناد عملکرد ناکارآمد تکنوکراتهای آلوده به فتنه پنهان میماند. با این حال برای انداختن مسئولیت کم فروشی و خیانتهای خود به دوش نظام توافق دارند! جالب اینکه سرگشادهنویسان مدعی سازندگی وعدالت و اعتماد ملی، بارها برای تعطیلی انتخابات 76 و 84 و 88 و 92 و 96 خیز برداشتند یا دعوت به معارضه مشترک کردند اما رهبری، مجال دیکتاتوری به آنها نداد.
12- مدیریت رهبر انقلاب را باید در مواجهه حکیمانه با بدعملی برخی سیاسیون و تحولات جهانی (فروپاشی بلوک شرق، انقلابهای مخملی و سه بار حمله به عراق و افغانستان) که آمریکا را یاغی بیافسار کرده بود، مطالعه کرد. با وجود امواج تند معارضه، پیروزیهای بزرگی به دست آمد، تا آنجا که پمپئو رئیسسیا به شبکه MSNBC گفت «امروز نفوذ ایران در منطقه در مقایسه با ۷سال گذشته بسیار بیشتر شده است» و نشریه امریکن اینترست بر اساس گزارش نهادهای امنیتی غرب نوشت «ایران به هفتمین قدرت بزرگ دنیا تبدیل شده است». این افزایش اقتدار با وجود آن خیانتها، سند حقانیت حکمت متعالیه ولایت فقیه است./۹۶۹//۱۰۲/خ
منبع: کیهان