ظهور نقش بسیج کننده هویت دینی در ۹ دی
به گزارش خبرگزای رسا، ارزیابی و تحلیل رخداد 9دی به عنوان رویهای که محصول کنش جمعی یک جامعهی کاملاً سیاسیشده بود، چشمانداز جامعهشناختی ویژهای را مقابل تحلیلگران بازمیگشاید. با بازگشت به بستر شکلگیری فتنهی 88 مؤلفه و عناصر جامعهشناختی رویداد 9دی را میتوان به مانند «احیای همبستگی اجتماعی» و ترمیم «شکافهای اجتماعی ناشی از فتنه» تبیین کرد.
۹دی و ترمیم شکافهای اجتماعی
فتنهی 88 را از جنبههای مختلف میتوان تحلیل کرد. یکی از مهمترین جنبههای آن، گسست اجتماعی بود که در طول فعالیت انتخاباتی و اعتراضات پس از آن شکل گرفت. منشأ این گسست به سالهای دور برمیگشت و به عبارتی، یک اتفاق دفعی و ناگهانی نبود، بلکه عقبهی تاریخی و سیاسی داشت که در تداوم خود، ابتدا در مقطع کوتاهی در حد فاصل دوران قانونی تبلیغات انتخاباتی تا روز 29 خرداد و خطبههای تاریخی رهبر انقلاب به شکل یک شکاف رخ نمود و بعد از آن، تا روز عاشورای سال 88، به صورت مزمن تداوم یافت.
این نزاع و اختلاف اجتماعی، از یک طرف از برنامهریزی همهجانبهی مراکز غربی برای عملیاتی ساختن الگوی انقلابهای رنگی در ایران خبر میداد و از سوی دیگر، انعکاس دل بریدن و دور شدن بخشی از نخبگان سیاسی سابق از بدنهی عام نخبگان نظام اسلامی بود.
این شکاف یک شکاف تاریخی و تدریجی بود که سالها در ذیل مفهوم «اصلاحطلبی و خط امام» به حیات خود ادامه داده بود و در قالب آن، نخبگانی از درون نظام به صورت نامحسوس و بنا به دلایلی، از جمع حامیان و مدافعان نظام خارج شده بودند؛ به طوری که در رأس آنها فردی قرار داشت که روزی نخستوزیر جمهوری اسلامی بود و دیگری سالها مسئولیتهای کلیدی داشت و حتی اطرافیان آنها همگی در نظام اسلامی مسئولیتهایی داشتند.
جالب توجه بود که این اشخاص در یک کنش سیاسی قانونی به صحنه آمدند و با فرصت فراخ، خود و برنامهها و اولویتهای خود را معرفی و تبیین کردند و در معرض انتخاب مردم قرار دادند. اما به محض اینکه در یک بستر قانونی و آزاد، نتیجه را خلاف خواست خود دیدند، دست به اعتراض و تهییج مردم علیه ساختارهای قانونی زدند.
واقعیت این است که شکاف بین این چهرهها با نظام اسلامی در یک پروسهی زمانی بیستساله رشد کرده و ریشه دوانده بود و در انتخابات 88 بروز و ظهور یافت. این طیف در طی بیست سال، به تدریج نسبت به پایبندی به آرمانهای انقلاب و نظام جمهوری اسلامی دچار تردید شده بود و آرایش تبلیغات انتخابات ریاستجمهوری زمینهی علنی شدن این تردید و واگرایی را فراهم ساخت.
از همان ابتدای فعالیت تبلیغاتی، این جریان تلاش کردند نظام انتخاباتی جمهوری اسلامی را به عنوان یکی از شاخصههای مردمی بودن نظام، با چالش مواجه سازند و با ترتیب دادن نهادهای موازی و غیرقانونی مانند «کمیتهی صیانت آرا»، کلیت نظام را به مبارزه طلبیدند؛ چنان که در ادامه، سعی نمودند با طرح مباحث ساختارشکنانه، جریانهای تجدیدنظرطلب را پیرامون خود جمع نمایند. با این قبیل اقدامات بود که یک شکاف خفته علنی شد و با تحرکات بعد از انتخابات، با بیانیهها و سپس تجمعات غیرقانونی مورد حمایت سران فتنه، علنیتر گردید.
یکی از دستاوردهای 9دی، ترمیم این شکاف توسط مردم بود. مردم در 9دی با شعارهای واضح و روشن سیاسی، که در طول سالهای بعد از انقلاب بیسابقه بود، توانستند هم صف خود را از این جریان جدا سازند و هم حد فاصلی بین این اشخاص و نخبگان انقلابی ترسیم کنند. بدین ترتیب، در 9دی نخبگان سیاسی نظام پالایش شدند؛ به طوری که هم این اشخاص مردد و پشیمان از بدنهی نظام سیاسی طرد شدند و هم طیفی از نخبگان که نسبت به فتنه موضع صریح و روشنی نداشتند، در مواجهه با موضع جدی مردم، مواضع خود را شفاف ساختند. با این پالایش، نخبگان درونی نظام هماهنگ و همسو با مردم، در حفاظت از آرمانهای انقلاب به صحنه آمدند.
دومینشکاف و نزاعی که پیرامون این شکاف تاریخی و به صورت دفعی و مقطعی شکل گرفته بود، فضای دوقطبی انتخابات ریاستجمهوری و تسری آن به بعد از انتخابات بود. در فضای تبلیغاتی سال 88، فضا به شدت دوقطبی شد. اتفاقی که از همان ابتدا نگرانیهایی را به دنبال داشت؛ به طوری که رهبر انقلاب در سخنرانیشان در سالگرد ارتحال امام فرمودند: «هر کدام از نامزدهاى محترم هم طرفدارانى دارند. بعضىها از این طرفداران متعصب هم هستند، خیلى علاقهمند سرسختاند به آن نامزد خودشان. خیلى خوب، باشند، حرفى نیست؛ اما مواظب باشید، مراقب باشید که این علاقهمندىها به اصطکاک نینجامد، به اغتشاش نینجامد. شما دارید براى عقیدهى خودتان، براى ایمان خودتان تلاش میکنید. نگذارید دشمنِ این ایمان، دشمنِ این آرمان از شما سوءاستفاده کند. من شنیدم و اطلاع پیدا کردم که در خیابانها بعضى از جوانان طرفداران نامزدها میروند (حالا من دربارهى این رفتن تو خیابانها حرفى نمیزنم) اما مؤکداً میگویم: مبادا این خیابانگردىها به مقابله، به مجادله، به درگیرى بینجامد، مواظب باشید. اگر کسى دیدید که اصرار بر اغتشاش و درگیرى دارد، بدانید او یا خائن است یا بسیار غافل است.»[1]
این نزاع گرچه در بین مردم مقطعی بود، اما رقبای انتخاباتی به شدت بر روی آن برنامهریزی کرده بودند. به عبارتی این فضای دوقطبی انعکاس شکاف نخبگان بود که در جهت دستیابی به اهداف خود، نیاز به این درهمریختگی سیاسی و فروریختگی همبستگی اجتماعی داشتند و لذا با موضعگیریهای افراطی خود، هر چه بیشتر به فضای سیاه و سفید دامن میزدند؛ در حالی که مردمی که در مراحل ابتدایی با اعتراضات همراه شدند، متوجه پیامد رفتار خود به عنوان یک اختلاف رو به تزاید نبودند؛ چرا که صحنهگردانان فتنه، به دلیل سوابق و جایگاههای درونحاکمیتی گذشتهی خود، مورد اعتماد واقع شده بودند و آرای قابل توجهی را به خود اختصاص داده بودند که بخشهای بزرگی از رأیدهندگان نمیتوانستند قضاوت خود را نسبت به آنها به سرعتی که آنها از نظام و انقلاب فاصله میگرفتند، تغییر دهند. بنابراین این افراد بدون آنکه نیت و انگیزهی سوئی داشته باشند، تا مقطعی با مواضع و تصمیم آنها همراهی نشان دادند.[2]
بعد از گذر از ایام انتخابات، با تلاش سران فتنه و فعال شدن جریانهای معاند و جنگ روانی رسانههای بیگانه، فضای دوقطبی اجتماعی کمکم به سمت شکاف بخشی از مردم و نظام سوق یافت و به عبارتی نخبگان طردشده جهت اختلافات را از بین دو دسته از مردم به سمت رودررو قرار دادن بخشی از مردم با نظام هدایت کردند.
بدین ترتیب، فضای رادیکال حاکم در مدت هشت ماه، زمینهساز فعالیت تخریبی دشمن و عوامل نفوذی آن بود که به شکلگیری اغتشاشات و آشوبهای خیابانی در مقاطعی چون روز قدس و 13آبان و 16آذر منتهی شد. به طوری که هر چه زمان میگذشت، گرچه از کمیّت عوامل خیابانی آشوبها کاسته میشد، ولی اقدامات و حرکتهای براندازانه تشدید میشد؛ چرا که سران فتنه تلاش داشتند خطوط اختلاف را هر چه بیشتر تشدید کنند و با تند شدن لحن بیانیهها و سخنان آنان، اختلافات اجتماعی نیز تشدید میشد.
روند صعودی این گسیختگی، همراه با شدت یافتن ناهنجاریهای رفتاری، شرایط تصمیمگیری و حرکت را سخت میکرد و به نوعی ساخت سیاسی، ساخت اجتماعی و ساخت فرهنگی در یک عدم تعادل و ناهمپوشانی مقطعی قرار گرفتند و حتی نظام اقتصادی هم از این اوضاع متأثر گردید.
در چنین شرایطی، پیشبینی تحلیلگران از آیندهی نظام سیاسی و چگونگی بازسازی تعامل آن با نظام اجتماعی، مبهم و دشوار مینمود. در این میان، یک رویداد به عنوان نقطهی عطف، اوضاع را کاملاً دگرگون ساخت و آن حرمتشکنی عاشورا توسط فتنهگران بود؛ اتفاقی که کاملاً معادله را دگرگون ساخت و فضای دوقطبیشده را کاملاً یکدست و همسو در مقابل یک اقلیت برانداز قرار داد.
ظهور نقش بسیجکنندهی هویت دینی در 9دی
هنگامی که روز 6دی، مصادف با عاشورای حسینی، حامیان جریان فتنه به خیابانها آمدند و با حمله به نمادهای عاشورا و عزاداران حسینی، به هلهله و شادی پرداختند، به نوعی هویت جمعی مردم ایران را نشانه رفتند. عاشورا و عزای حسینی به مثابهی شاخص دینداری، از عناصر هویتبخش مردم و از عوامل حفظ انسجام اجتماعی در جامعهی ایران است. هدف قرار گرفتن این عامل هویتبخش، بر خلاف انتظار جریان فتنه، واگرایی و نزاع موجود را به انسجام و همبستگی اجتماعی تبدیل نمود؛ همان طور که عاشورا در فرآیند مبارزات انقلابی علیه رژیم پهلوی، عامل اتحاد و انسجام و در نهایت پیروزی بود.
بنابراین زمانی که حامیان فتنه باورهای دینی مردم را، با هدف تقابل و مبارزهجویی با نظام اسلامی، هدف قرار دادند، ناخواسته نقطهی تلاقی مشروعیت نظام اسلامی و هویت نظام اجتماعی را نشانه گرفتند و به این ترتیب، مردم و نظام اسلامی در یک نقطه به همگرایی رسیدند. لذا افکار عمومی به این نتیجه رسید که راه صیانت از هویت جمعی خویش، حفاظت و دفاع از مشروعیت نظام و رهبری انقلاب است.
مردم در 9دی، جهت نمایش همبستگی اجتماعی حول عامل هویتبخش خویش و همچنین حمایت از مشروعیت دینی نظام و رهبری، به صورت فراگیر و گسترده به صحنه آمدند. حضور اقشار و سلایق مختلف سیاسی و فرهنگی و حتی فکری مردم در 9دی را نیز میتوان از همین زاویه تحلیل کرد.
از این منظر، آوردگاه 9دی از جهتی واکنش جمعی مردم به یک ناهنجاری و آنومی در حال گسترش بود که جریانهایی برای نهادینهسازی آن میکوشیدند تا عوامل قوامبخش نظام سیاسی و اجتماعی را متزلزل سازند. بنابراین روز واکنش جمعی به یک بیماری عارضی و هدایتشده بود که هویت دینی و انقلابی مردم را نشانه رفته بود که رهبر انقلاب از 9دی به عنوان واکنشی به بیماری فتنه تعبیر نمودند: «این فتنه صرفاً منحصر به حضور عدهای افراد در خیابانها نبود، بلکه ناشی از یک بیماری بود که با اقدامات سیاسی و امنیتی قابل دفع شدن نبود و به یک حضور عظیم مردمی نیاز داشت که چنین هم شد.»[3]
جنبهی مهم دیگر فتنه، تلاش سران آن برای انحراف افکار عمومی از اهداف ساختارشکنانه و براندازانهی خود بود که حماسهی 9دی این تلاش را نیز خنثی ساخت. ادعایی مانند پیروی از خط امام، در حالی سرفصل سخنان و بیانیههای سران فتنه بود که در روز قدس و 13آبان و 16آذر با شعارهایی مانند «نه غزه، نه لبنان...»، «مرگ بر اصل ولایت فقیه» و... مورد چالش قرار گرفت. اما این حادثهی عاشورا بود که همهی آنچه را که جریان فتنه در طول هشت ماه اندوخته بود از بین برد.
آنها تلاش کردند واقعهی روز عاشورا را نیز مصادره به مطلوب و ابزاری برای مظلومنمایی خود سازند و با وقوف بر قدرت هویتسازی عاشورا، سعی کردند از این مفهوم برای هویت جعلی و برساختهی فتنهگران پایهی اتکایی بسازد. چنان که یکی از سران فتنه از آشوبگران عاشورا تحت عنوان مردم خداجوی نام برد. اما شفافیت پیام عاشورای حسینی مانع از این شد که فتنه بتواند برای تداوم حیات خود، بعد از ظلم نابخشودنی فتنهگری و حرمتشکنی عاشورا، از دین بهرهبرداری کند. لذا 9دی روز انعکاس نفرت و خشم جامعه حول محور باورهای مشترک نسبت به جریان برانداز شد.
اما نکتهی آخر اینکه در این بین، نباید از قدرت مدیریت و تدبیر رهبر انقلاب غافل بود. رهبر انقلاب خیلی زودتر از اینکه شرایط پیچیده شود، نسبت به پتانسیل تأثیرگذار مردم متذکر شده و در خطبهی 29 خرداد فرمودند: «اگر کسانی بخواهند راه دیگری (غیر از راه قانون) را انتخاب کنند، آن وقت بنده دوباره خواهم آمد و با مردم صریحتر از این صحبت خواهم کرد.» رهبر انقلاب در مدت هشت ماه، ضمن حفظ رابطهی مستمر خویش با مردم و تشریح مکرر اهداف فتنهگران و ابعاد و زوایای فتنه، لوازم حضور مردم در صحنه را در قالب بصیرت و استقامت تبیین فرمودند و بستر نقشآفرینی مردم بر محور دفاع از مشروعیت و حقانیت نظام را فراهم ساختند./۸۷6/ د۱۰۳/س
منابع