۲۴ آذر ۱۳۹۶ - ۱۳:۳۰
کد خبر: ۵۴۳۳۱۵
یادداشت؛

«امر دینی» چیست و چه نسبتی با متون دینی دارد؟

وقتی می‌کوشیم برای امور عرفی(مانند صلح یا جنگ یا شیوه‌های قصاص)، از قرآن تایید بگیریم، در واقع به ماهیت عرفی آنها پشت کرده‌ایم.
متون دینی

به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از مهر، رضا بابایی، پژوهشگر و مدرس حوزه و دانشگاه طی یادداشتی درباره امر دینی نوشت:

آیا هر چیزی که در متون دینی دربارۀ آنها گفت‌وگو شده است، «امر دینی» است؟ مثلا چون متون دینی دربارۀ معاملات، فراوان سخن گفته‌اند، دین‌داران باید بپذیرند که اقتصاد تحت قیمومیّت دین است؟ آیا توصیه‌های متون دینی به فرزندآوری، آن را داخل مسائل دینی می‌کند؟ آیا وجود احکام برده‌داری در قرآن و روایات، به این معنا است که برده‌داری، موضوعی دینی است؟ «امر دینی» چیست و چه نسبتی با متون دینی دارد؟ آیا دین در ذیل تاریخ و متون دینی است؟ نظریۀ غالب و مشهور این است که وقتی متون دینی دربارۀ موضوع یا مسئله‌ای اظهار نظر می‌کند، بدین معنا است که آن موضوع و محمول آن، در قلمرو دین است. بنابراین، «امر دینی»، مساوی است با همۀ محتوای قرآن و حدیث و مقداری اجتهادات بر پایۀ همان متون.

نظریه یا فرض دوم، این است که متون دینی، اعم از دین است؛ یعنی گزاره‌هایی در متون دینی وجود دارد که ناظر به «امر دینی» نیست. مثلا روایات مربوط به خریدوفروش، معاملات را به امر دینی تبدیل نمی‌کنند؛ بلکه شاید در مقام تأیید بهترین شیوه‌های عرفی معامله در دوره‌ای از زمان باشند و در ادوار دیگر نیز باید همچنان بهترین شیوۀ عرفی معامله را برگزید؛ اگرچه در متون دینی نیامده باشد(مانند بیمه).

وقتی می‌کوشیم برای امور عرفی(مانند صلح یا جنگ یا شیوه‌های قصاص)، از قرآن تأیید بگیریم، در واقع به ماهیت عرفی آنها پشت کرده‌ایم؛ اما اگر پذیرفتیم که قرآنْ عُرفیات خاص نیز دارد، باید در آن امور، به عرف و تجربه زمان خود نیز مراجعه کنیم؛ وگرنه همواره میان پایبندان به عرف قدیم که به امر دینی تبدیل شده است، با طرف‌داران عرف جدید نزاع خواهد بود. دین‌داران، هیچ‌گاه بر سر امر دینی با یک‌دیگر نجنگیده‌اند؛ چون بر سر خداپرستی و اعتقاد به معاد و نماز و روزه توافق نسبی وجود دارد. گروه‌هایی مانند خوارج، از یکسان‌انگاری متون دینی و امر دینی پدید آمده‌اند؛ وگرنه در نماز و روزه و عبادت که نزاعی نبود.

نواندیشانی هم که برای مدارا و صلح و حقوق بشر و... از قرآن تأیید می‌گیرند، خطای خوارج را تکرار و امور عرفی را داخل مسائل دینی می‌کنند. از ایشان باید پرسید اگر شما توانسته‌اید از قرآن، صلح و مدارا بیرون آورید، چرا خوارج نتوانستند و به سوی خشونت رفتند؟ آنان که بیش از شما قرآن می‌خواندند و به عصر نزول هم نزدیک‌تر از شما بودند و صداقت نیز داشتند و به گفتۀ امام علی(ع) حق را می‌جستند، اما خطا کردند(نهج البلاغه، خطبۀ ۶۱).

آیا غیر از این است که آنان امر عرفی را به امر دینی تبدیل کردند و به همین دلیل نتوانستند با فهم عرفی خود مسائل روزگارشان را حل‌وفصل کنند؟ چرا آنان از راه قرآن به نتیجه‌ای نرسیدند که دیگران رسیده بودند؟ چون متون دینی، اعم از دین است و منازعات آن روزگار بر سر بخش‌هایی از متون و رویدادهای سیاسی زمانه بود که از قضا ربطی به امر دینی نداشت. اگر همۀ گزاره‌های متون دینی ناظر به امور دینی بود، باید قرآن‌خوانی و حدیث‌دانی دین‌داران صادق، آنان را بسیار شبیه یک‌دیگر می‌کرد؛ اما می‌دانیم که جنگ‌های داخلی دین‌داران با یک‌دیگر بیش از جنگ‌های آنان با ناباورمندان است.

پیچیدگی مسئله، آنجا است که اگر کسی متون دینی را با امور دینی مساوی نداند، باید شاخصی دیگر برای تعریف «امر دینی» ارائه دهد. کسانی مانند من که میان امر دینی و گزاره‌های موجود در متون دینی فرق می‌گذارند، امر دینی را این‌گونه می‌شناسند: امر دینی نسبتی روشن و مستقیم و نزدیک با امر قُدسی(مبدأ، معاد، معنویت...) دارد و بلکه بیش از یادآوری و احیای آن نیست. إِنَّمَا أَنْتَ مُذَکرٌ؛ بیش از این نیست که تو یادآورنده‌ای.» (غاشیه/ ۲۱) امر دینی، همان مشترکات همۀ ادیان و آیین‌های معنوی است. (آل عمران/ ۶۴) بخشی از متون دینی، بازنمایی تاریخ و جغرافیای دین‌داری در عصر رسالت است، و مشمول همۀ احکام زمان و مکان. «لِتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَی وَمَنْ حَوْلَهَا؛ تا انذار دهی مردم مکه را و پیرامون آن را.» (انعام/ ۹۲) تاریخ ادیان، تاریخ مواجهۀ امر عام دینی با عرف‌های خاص است. بنابراین همۀ ملاحظات عرفی باید در آن منظور گردد. امر دینی، بسیار شخصی است؛ چون معطوف به کمالات معنوی انسان است./۹۶۹//۱۰۲/خ

ارسال نظرات