فلسفه حکمت در تمدن اسلامی باید احیا شود
به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه، مقاله بررسی نقش علوم انسانی در علوم تجربی بر اساس فرهنگ اسلامی ایرانی با تکیه بر دانش پزشکی توسط منصوره معینی استادیار زبان وادبیات فارسی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اکبر کلاهدوزان استادیار زبان وادبیات فارسی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان و ثریا اسدی کارشناس مدیریت و برنامه ریزی آموزشی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان نوشته شد و در همایش چیستی و چگونگی تحول در علوم انسانی از دیدگاه آیتالله خامنهای که ۲۴ و ۲۵ آبان ماه در دانشگاه شیراز برگزار شد، ارائه شد.
اکنون گزارشی کوتاه از این مقاله از نظر شما می گذرد:
نهضتی که در تاریخ علم و تمدن ایران به نام «نهضت ترجمه» شهرت یافت، حاصل رهنمود تعالیم اسلامی به کسب علم و شوق مسلمانان به رهنوردی مرزهای دانش بود. مسلمانان در جنبشی فراگیر به ترجمه دستاوردهای فکری و علمی تمدنهای دیگر پرداختند. عصر ترجمه که از زمان امویان آغاز شد، در زمان عبا سیان اوج گرفت و سبب پیشرفت و رشد علمی تمدن اسلامی در شاخههای مختلف دانش گشت.
این خیزش علمی به راه تقلید و یکسونگری و از خود بیگانگی و سقوط در سراشیب سطحینگری نرفت. هدف و آرمان اندیشمندان مسلمان در این نهضت علمی روشن بود؛ بنابراین اهداف روشن، شیوههای مناسب و روشهای کارآمد به وجود آورد و بهاینترتیب ترجمهمتون سبب توقف تفکر علمی نشد بلکه از رهگذر بحث و بررسی و نقد و تفسیر و حاشیهنویسی و نظریهپردازی و بومیسازی و نگارش کتابها و رسالههای گوناگون و به مدد انگیزشهای اندیشهاسلامی چنان سبب زایندگی فکر و تولید علم گشت که در دستاوردهای فکری دیگر ملتها نیز تأثیر ژرف نهاد.
هدف ما در این نوشتار بررسی نهضت ترجمه و تأثیرات آن نیست اما با نگاهی به نقش این نهضت در شکلگیری تمدن اسلامی میتوان دریافت که استواری فعالیتهای علمی و شیوه یابی مناسب برای تحقق اهداف آن تنها بر زیربنای بینش و تفکر انسانی و جهانبینی جامعهعلمی و با توجه به نیازهای هر عصر و دوره و ملتی امکانپذیر است.
نهضت ترجمه در پی اندیشههای هستی نگر و بینش توحیدی و رهنمودهای مبتنی بر آن در مسیر درست خود قرار گرفت و چنان تحولی ایجاد کرد که آثار حاصل از آنهمواره در تاریخ علمی جهان دارای اهمیت خواهد بود.
به نظر میرسد امروزه اندیشه«بومیسازی علوم» و توجه به «نقش بنیادی علوم انسانی در تمدن سازی و جهتدهی به علوم تجربی» میتواند مقدمات یک تحول علمی را فراهم نماید و این خیزش علمی اگر در مسیر مناسب خود هدایت گردد بیشک نقطه عطفی در تاریخ تمدن اسلامی خواهد بود.
نهضت تولید علم بدون مبنا قراردادن علوم انسانی میسر نخواهد شد. اهمیت این علوم دراین خصوص دردومحورقابل طرح است: نخست این که گستره ی تولیدعلم عرصه ی پویایی ذهن، زایندگی تفکر، تجزیه و تحلیل، توانمندی ادراک انسانی وآشنایی با وسعت و بیکرانی هستی است.
بررسی تاریخ علم وبه ویژه تاریخ پزشکی نشان می دهد چهره های اثرگذار و ماندگار جهان دانش با بهره مندی از ریشه های استواردانش انسانی و نگاه هستی نگر، ازسطح محفوظات گذشته و به ژرفای ادراک بشری رسیده اند. در تاریخ تمدن ایرانی ـ اسلامی دانشمندانی که دانش خویش را بر این بنیاد استوار بنا نهادند جایگاهی والا و ماندگاردرتولید علم یافتند. دانش بشری درگذشته های دورگستره ای یکپارچه بربنیاد علوم و معارف انسانی داشت و بر چنین اساسی، کشف و تولید علمی در شاخه ها و نمودهای مختلف رشد می یافت.
نقش دانش زا بودن علوم انسانی وقدرت آن درپیوند دانش به ریشه های ژرف، بنیادی ترین عامل دررهیابی به جایگاه تولیدعلم درتمدن ایرانی-اسلامی بوده است.توجه به این نقش درجامعه معاصرایران زمین نیزمی تواند زمینه های گسترش و تولیدعلمی را بیش ازپیش فراهم سازد.
محوردوم دربیان اهمیت علوم انسانی، جهت بخشیدن به علوم تجربی است . گسستگی میان این علوم درجهان معاصر، سرگشتگی ودشواری هایی را به وجودآورده است که جهان غرب را برای برون رفت ازآن باردیگربه سمت موضوع پیوستگی علوم و اهمیت علوم انسا نی رهنمون گشته است. جهان بدون علم جهانی است که در آن علم و فناوری نقطه ارجاع واقعی ندارد و فاقد قطب نمای فرهنگی است.
در این گفتار تلاش میکنیم دورنمایی از نقش علوم انسانی در علوم تجربی به ویژه دانش پزشکی ترسیم نماییم و با تکیه بر تاریخ علم نشان دهیم که استواری دا نش پزشکی بر پایهعلوم انسانی و نگاه هستی نگر از سویی خاستگاه تولید و کشف علمی میگردد و از سوی دیگر تحقق ارزشها و آرمانهای انسانی – اجتماعی آن را امکانپذیر میسازد.
جایگاه علوم انسانی و علوم تجربی در طبقهبندی علوم و چگونگی پیوند دانش پزشکی با علوم انسانی، شکلگیری رشتههایی همچون «فلسفه پزشکی» و «علوم انسانی پزشکی» و پیشینه آن در تاریخ علم اسلامی – ایرانی و راهها و مقدمات شکلگیری آنها در دانشگاههای علوم پزشکی کشور بر اساس فرهنگ اسلامی – ایرانی و مقتضیات و دستاوردهای آنها از فرازهای دیگر این نوشتار است. هدف غایی تاکید بر لزوم تحقق مفهوم حکمت در دانشگاه های پزشکی کشوراست. براساس چنین هدفی پس ازطرح مبانی نظری موضوع، درجهت پاسخ به این پرسش که راهکارهای عملی برای آموزش بنیادی علوم انسانی دردانشگاه های پزشکی چیست وچگونه می توان مسیراین پیوند خجسته را که درتاریخ تمدن اسلامی سبب تولید و اعجازعلمی گشته است هموارساخت ؛ به طرح پیشنهاداتی برای تحقق عملی این آرمان پرداختیم.
آنچه امروزه با عنوان «پیوستگی علوم» در جهان علم مطرح میشود و بر اهمیت آن تأکید میگردد در تاریخ علم و فرهنگ اسلامی بسیار دیرینه و بنیادی است هر چند طبقهبندی علوم در تمدن اسلامی از نوع طبقهبندی ارسطو تأثیر گرفته اما ویژگی وحدتگرا و آرمانگرای اندیشهی اسلامی کاملاً در آن آشکار است.
قلمرو حکمت در تمدن اسلامی تنها شامل اقلیم خاصی از دانش نیست بلکه وسعتِ پیوندیافتهای از تمامی شاخههای دانش را در برمیگیرد و از ریشههای بینش انسانی سیراب میگردد و «حکیم» کسی است که با بینش خویش در این وسعت سیر میکند و در پی پاسخ به پرسشهایی که روح و ذهنش را درگیر میسازد، به ادراک علمی یا اعجاز دست مییابد و با ذهنی زنده و زاینده به تولید علم میپردازد.
به سبب همین بهرهمندی از سرچشمههای نگاه وحدتگرا و آرمان نگر و پیوند علوم تجربی و انسانی، در طول تاریخ علم اسلامی نام و آثار حکیمانی ماندگار و اثرگذار ثبتشده که بنیاد بینش انسانی، پیوند جلوههای گوناگون دانش را در وجود خویش محقق ساختهاند.
جهان غرب پس از یک دوره گسست میان علوم تجربی و علوم انسانی، امروز نظریاتی را مبتنی بر لزوم پیوند این دوشاخهی علمی ارائه میدهد و گذر از فلسفهی دانش و دستیابی به فلسفه حکمت را بهعنوان راهکاری آرمانی مطرح میسازد.
دیدگاه مکانیکی در طب مدرن جسم انسان را همچون ماشینی تصور مینماید که پزشک به اصلاح اجزای آن میپردازد اما امروزه ناکارآمدی این دیدگاه آشکارشده و دانش پزشکی را بهسوی پیوند و بهرهمندی از علوم انسانی رهنمون گشته است و سبب شده «علوم انسانی پزشکی» و میان رشتههایی مانند فلسفهی پزشکی، معنا درمانی، سلامت اجتماعی، دین و سلامت، طب و ادبیات، اخلاق پزشکی و … موردتوجه قرار گیرند.
گسترهی تولید علم، گسترهی پویایی ذهن، قدرت اندیشه، زایندگی تفکر و تجزیهوتحلیل امور هستی است و تحقق این امور بدون توانمندیِ ادراک انسانی و آشنایی با گسترهی روح انسانی و آشنایی با گسترهی روح انسانی و وسعت هستی ممکن نیست.
خاستگاه دانش در تمدن اسلامی، بینش انسانی و هستی نگر است که با پیوند ویژگیهای سرشتین انسان به عظمت لایزال هستی، نگاهی یکپارچه و درکی توحیدی به وجود میآورد که با رسیدن به هر یک از سطوح دانش، پردهای از حقیقتی ژرف را در بیکران هستی کنار میزند.
جامعه علمی و دانشگاهی ایران باید بار دیگر فلسفه حکمت را که در تمدن اسلامی سبب تولید علم بوده است احیا کند. در این میان به سبب فراگیری دانش پزشکی و نیاز روزافزون جامعه و از سوی دیگر به سبب چالشهایی که طب مدرن با آن روبروست احیای حکمت اسلامی در دانشگاههای علوم پزشکی کشور اهمیت زیادی مییابد. با تأکیداتی که امروزه در مورد «بومیسازی علوم انسانی» و «نقش بنیادی علوم انسانی در تمدن سازی و جهتدهی به علوم تجربی» در جامعه ایران صورت میگیرد، مقدمات یک خیزش علمی فراهم گشته است و دانشگاههای علوم پزشکی کشور میتوانند با ایجاد رشتهها یا گروههایی همچون «علوم انسانی پزشکی»، توجه به رشتهها و پژوهشهای میانرشتهای، ایجاد کانونها و مراکز تحقیقات علوم انسانی انتشار مجلات طب و علوم انسانی، برگزاری هماندیشیها و کارگاههای میانرشتهای و مدیریت و بازنگری دروس علوم انسانی و تدوین کتابهای درسی مناسب و … میتوانند گامهای بسیار مؤثری در این خیزش عظیم بردارند. /۸۴۱/د۱۰۲/س