۲۷ مهر ۱۳۹۶ - ۰۴:۳۰
کد خبر: ۵۳۲۲۵۵
شاخصه‎های تمایز داعش و القاعده از منظر اندیشه؛

از امارت القاعده تا خلافت داعشی

زمینۀ رشد و گسترش سلفی‎های افراطی با تحولاتی چون حملۀ شوروی به افغانستان و شروع اقدام‌های جهادی علیه نیروهای متجاوز به این کشور، تأسیس رژیم صهیونیستی در فلسطین اشغالی، شکست اعراب از اسرائیل طی جنگ‎های چهارگانه و روی کار آمدن دولت‎های سکولار در کشورهای اسلامی فراهم شد.
روابط اعراب با اسرائیل

به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از قدس آنلاین، تغییر و تحولات خاورمیانه بویژه از بُعد سیاسی همواره به دلایل گوناگون به جلب توجهات جهانی منجر شده و از زوایای گوناگون مورد مطالعه و واکاوی قرار گرفته است. مهم‌ترین مصداق این تحولات سیاسی که پیامدهای اجتماعی و اقتصادی را نیز در سطوح منطقه‌ای و جهانی داشت، نوع نگاه و عملکرد جنبش‌های جهادی فعال در منطقه است.

ازجمله مهم‌ترین این جنبش‌های جهادی، گروه‌های داعش و القاعده هستند که با تأثیر زیادی که بر معادلات منطقه‌ای و حتی جهانی داشتند، توجهات زیادی را به خود جلب کرده‌اند. این دو گروه اغلب دو عنصر به‌هم‌پیوسته با تفاوت‌هایی در برخی ابعاد و شاخصه‌ها نظیر ساختار نظامی و اطلاعاتی، عمق استراتژیک، توان مالی و اقتصادی برای لجستیک... ارزیابی می‌شوند. این مطالعه در صدد است به بررسی مهم‌ترین وجوه افتراق دو گروه مذکور از منظر اندیشۀ سیاسی آنان بپردازد.

در بررسی پیشینۀ این دو گروه نوسلفی، یعنی القاعده و داعـش، بـا نظریه‌پردازان سلفی-جهادی از دو دستۀ متفاوت روبه رو هستیم. دستۀ‌ اول‌ که تا حدی قدیمی‌ترند و شـامل احـمدبـن‌حنبل، ابن‌تیمیه و عبدالوهاب هستند که‌ در این میان نقش ابن‌تیمیه‌ بیشتر از دیگران‌ بوده‌ اسـت.

ابـن‌تـیمیه بر مواردی مانند منع‌ شفاعت، قابل رؤیت بودن خداوند، مرتد بودن شـیعیان و تـوسعۀ قلمرو کفر و شرک تأکید داشت. این عقاید را متفکران متأخر مثل‌ سیدقطب مصری، ابوالاعلی‌ مودودی‌ پاکـستانی و مـحمد عبدالسلام فرج؛ منطبق‌ با شرایط روز تئوریزه کردند. فروپاشی عثمانی و سپس از بین رفـتن خـلافت، لرزه‌ای بر اندیشه‌های‌ اهل‌سنت بویژه خـلافت‌گرایان‌ وارد کـرده‌ است. (بخشی ۱۳۹۳‌).

زمینۀ رشد و گسترش سلفی‌های افراطی با تحولاتی چون حملۀ شوروی به افغانستان و شروع اقدام‌های جهادی علیه نیروهای متجاوز به این کشور، تأسیس رژیم صهیونیستی در فلسطین اشغالی، شکست اعراب از اسرائیل طی جنگ‌های چهارگانه و روی کار آمدن دولت‌های سکولار در کشورهای اسلامی فراهم شد. شکل‌گیری و گسترش این روند در سراسر منطقه یکسان و مشابه نبوده و سبب ایجاد دو جریان متمایز شد: یک جریان معتقد به شروع مبارزه از بیرون یعنی مبارزه با غرب و سپس مبارزه در درون؛ و جریان دیگر درصدد یافتن نقطۀ آغازین جهاد در درون جوامع اسلامی بود.

القاعده به‌عنوان نمایندۀ جریان اول، ایجاد جامعۀ اسلامی را از طریق هدف قرار دادن و مبارزه با حامیان بین‌المللی و غربی دولت‌های سکولار کشورهای مسلمان عملی می‌داند؛ درحالی‌که جریان دوم که قدمتی بیش از القاعده دارد، ضمن باور به همزیستی مسالمت‌آمیز با غرب و در رأس آن‌ها آمریکا، به تلاش نظام‌های سیاسی سکولار بومی کشورهای مسلمان برای ایجاد جامعه‌ای اسلامی معتقد است.

به‌بیان‌دیگر، هدف هر دو جریان در نهایت ایـجاد جـامعۀ جهانی اسلامی است؛ اما دربارۀ القـاعده فـرض بـر ایـن اسـت که برای تـشکیل حـکومت اسلامی لازم نیست از دولت‌ دست‌نشاندۀ‌ سکولار این کشورها آغاز کرد و از آنجا که حامی اصلی این دولت‌ها غـرب و آمـریکاست، بـاید مستقیم از آنجا شروع کرد. به‌ باور بن‌لادن، نـابودی درخـت (آمـریکا) سـبب نابودی‌ سایه‌اش‌ (دولت‌های دست‌نشانده در کشورهای اسلامی) نیز خواهد شد؛ ولی جریان مقابل معتقد است، جامعۀ اسلامی مبتنی بر قوانین اسلام باید از داخل بنیان گیرد که‌ از براندازی این دولت‌های دست‌نشانده‌ آغـاز می‌شود.

داعش با این اعتقاد، هدف فوری خود را تأسیس خلافت می‌داند و القاعده اولویت را به مبارزه با کفار غیرمسلمان و آمریکا اختصاص می‌دهد. ازاین‌رو، داعش برخلاف القاعده‌ به‌ تکفیر مسلمانانی روی می‌آورد کـه بـرخلاف اندیشه و عمل آنان رفتار کنند؛ پس دایرۀ اسلام و مسلمانان در نظر داعش بشدت تنگ می‌شود. (بخشی ۱۳۹۳).

با این توضیحات با نگاهی اندیشه‌ ورزانه به بررسی مهم‌ترین وجوه افتراق این دو جنبش جهادی سال‌های اخیر خاورمیانه که تأثیرهای انکارناپذیری در عرصه‌های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی منطقه داشته‌اند، می‌پردازیم.

نگاه ایدئولوژیک به‌ دشمن‌

مهم‌ترین وجه تمایز القاعده و داعش در نگاه این دو جنبش به دشمن پدیدار می‌شود که از منظری ایدئولوژیک صورت می‌گیرد. گفتمان متفاوت این دو جنبش که هر دو به جنگ با کفر اعتقاد دارند، بر اساس نظریۀ «دشمن بعید» و «دشمن قریب» شکل می‌گیرد.

داعش دولت‌های عربی منطقه را در زمرۀ «دشمن قریب» دانسته و غرب و آمریکا را «دشمن بعید» خود اعلام کرده است. در این راستا کشتن شیعیان برای این گروه در اولویت بوده و مبارزه با دولت‌های کشورهای پیرامون خود را به‌صورت کاملاً آشکار و مستقیم جزو اهداف خود قرار داده است. اقدام‌های این جنبش جهادی مبیّن پرهیز از جنگ با غرب و اسرائیل و مبارزه‌ و جنگ علیه شیعیان و دولت‌های عراق و سوریه است. این گرایش طایفه‌ای داعش، یکی از وجوه تمایزش با القاعده محسوب می‌شود.

داعش در بحث نگاه ایـدئولوژیک بـه دشمن، از رشید رضا، نظریه‌پرداز سلفی و ابن‌تیمیه‌ تبعیت‌ و شیعیان را تکفیر می‌کند و خونشان را مباح می‌داند. (قادری ۱۳۹۰، ۲۲۵). الزرقاوی نخستین کسی است که هدف ‌قراردادن شیعیانی را که در فرایند سیاسی سال ۲۰۰۴ مشارکت کرده‌اند، مـجاز شـمرد، سپس‌ این حکم پیشرفته‌تر شد و عموم شیعیان را هدف قرار داد و در همین ایام مواضعی از سوی رهبران القاعده در عراق صادر شد که مستند به تفکرات ابن‌تیمیه‌ در تکفیر شیعیان و جواز کشتن‌ آن‌ها بـه‌عنوان طایفه‌ای مشرک بود.

پس از آنکه داعش از دل القاعدۀ عراق متولد شد، این تفکر شدت یافت و تمام شیعیان جهان را در این چارچوب قرار داد. اختلاف القاعده‌ با داعش در این راستا به گونه‌ای اسـت کـه الظـواهری در ژوئن ۲۰۰۵ طی نامه‌ای که بـه الزرقـاوی مـی‌نویسد، بشدت به تکفیر شیعیان از سوی الزرقاوی و یارانش انتقاد می‌کند و به‌ وی هشدار نیز می‌دهد. (مزاحم ۲۹/۰۴/۲۰۱۵).

اما القاعده در موضعی متفاوت از داعش، معتقد است، شیعیان «دشمن بعید» و صلیبی‌ها (غرب و استکبار) «دشمن قریب» هستند؛ این جنبش در وهلۀ نخست خود را به مبارزه و جهاد با دشمن قریب یعنی غرب به سرکردگی آمریکا ملزم می‌داند. باید در نظر داشت که اخیراً نسل جدید این سازمان بویژه شاخه‌های القاعده در برخی کشورهای عربی بر مبارزه با حکومت‌ها، دولت‌ها و ارتش‌های عربی تمرکز کرده و استراتژی خود را بر این مبنا تنظیم کرده‌اند. این جنبش جهادی در خصوص نوع رابطه با سایر گروه‌های اسلامی نیز مشی متفاوتی با داعش داشته و به اعتدال، همکاری و هماهنگی با آنان باور دارد؛ امری که برای داعش غیرقابل پذیرش است.

از سوی دیگر القاعده که جنگ با کشورهای فرامنطقه‌ای را راهبردی‌ترین اولویت خود قرار داده، در ادبیاتش چیزی به‌عنوان تکفیر شیعه ندارد؛ بدین شکل که تا پیش از ظهور ابومصعب الزرقاوی در عراق، در ادبیات گروه مذکور موردی در ارتباط با عنوان اطلاق حکم علیه شیعیان وجود نداشت. جهانی‌شدن جهاد برای القاعده با اولویت مبارزه با غرب بسته شده است؛ این مسئله را می‌توان در نامۀ بن‌لادن پیش از مرگش در ماه می‌۲۰۱۱ آشکارا دید. بن‌لادن‌ در ایـن نـامه انـتقاد و نارضایتی خود را از اقدام‌های برخی شاخه‌های القاعده بویژه القاعدۀ عراق اعلام می‌کند. (محمد ۰۸/۰۲/۲۰۱۵).

ادامه دارد...

منابع:

۱. بخشی‌ شـیخ احمد، مهدی و دیگران (۱۳۹۳‌). «بررسی‌ ایدئولوژی گروه‌ تکفیری‌-وهابی‌ دولت اسلامی عراق و شام (داعش) ». فصلنامه‌ علوم‌ سیاسی. سال ۱۶. شمارۀ ۶۴. زمستان.

۲. بن‌لادن، کارمن. پشت پرده بن‌لادن‌ها، در بطن پادشاهی. ترجمه: اسماعیل قهرمانی‌پور. تهران: نشر روزگار. ۱۳۸۴.

۳. توکلی، سعید (۱۳۹۳). «القاعده، داعش؛ افتراقات و تشابهات». آفاق امنیت. شمارۀ ۲۳. تابستان. صص ۱۹۶-۱۵۱.

۴. زارعی، محمد (۱۳۹۴). «سیر تحول و تطور گروه‌های تکفیری؛ مطالعۀ موردی: داعش و القاعده». مطالعات راهبردی جهان اسلام. شمارۀ ۶۲. تابستان. صص ۱۸۶-۱۳۹.

۵. عبدالحلیم، محمد (۱۱/۰۴/۲۰۱۵). «داعش و القاعده». أنجبهما الاحتلال‌ و فـرقتهما «الإمـارة». المـوقع دوت مصر.

۶. قادری، حاتم. اندیشه‌های سیاسی در اسلام و ایران. تهران: سمت. ۱۳۷۸.

۷. قادری، حاتم. اندیشه‌های‌ سیاسی در اسلام و ایران. تهران: انتشارات‌ سمت. ۱۳۹۰.

۸. محمد، جاسم (۰۸/۰۲/۲۰۱۵‌). «القاعدة» «داعش» «الإخوان». الجذور و الفروقات، شبکة الرؤیة الإخباریة.

۹. مزاحم، هیثم (۲۹/۰۴/۲۰۱۵). «داعـش» و «القـاعدة» و تـکفیر الشیعة. مرکز بیروت لدراسات الشرق الأوسط.

۱۰. مزوز، عبدالغنی (۲۰۱۵). «العقیدة‌ القتالیة لتنظیم الدولة الإسلامیة». مـوقع الإسـلام الثوری.

۱۱. ملازهی، پیرمحمد (۱۳۹۴). «داعش‌ جای‌ طالبان را خواهد گرفت». دیپلماسی ایرانی.

۱۲.   Uthman ibn ‘Abd al-Rah. man al-Tamimi, I‘lam al-anam bi-milad Dawlat al-Islam, Mu’assasat al-Furqan, ۲۰۰۷. The version of I‘lam referenced here is that published by Minbar al-Tawh. id wa’l-Jihad, available at http://www.tawhed.ws/dl?i=۴۳۶zeuhb.

*دانشجوی دکتری پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی/۹۶۹//۱۰۳/خ

ارسال نظرات