آمریکای بزکنشدنی با یادی از نامه ۴۷ سناتور
به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از روزنامه قدس، سخنان و اقدامات خصمانه رئیسجمهور آمریکا بلافاصله با موجی از واکنشها در کشورمان روبهرو شد. در شرایطی که دشمنان میکوشند با فعال کردن گسلهای اجتماعی و قطبیکردن جامعه، از آب گلآلود اختلاف ماهی بگیرند، اتحاد و واکنش توافقی در مقابل دشمنیها امری مبارک است؛ بویژه که آن دشمن، همان آمریکایی باشد که در چند سال اخیر جریانی خاص تلاش زیادی کرد تا تصویر آن را در ذهن جامعه ایرانی از «مستکبر و زورگو» به «مؤدب و باهوش» تغییر دهد.
در واقع، اکنون آن تجربه ملی که رهبر انقلاب اسلامی از ابتدای مذاکرات هستهای بر آن تأکید داشتند - یعنی اثبات غیرقابل اعتماد بودن آمریکا- پیش چشم همه شکل گرفته است؛ در بحبوحه مذاکرات هستهای رهبر انقلاب بارها بر این موضوع تأکید کردند، از جمله: «گفتیم به طرف مقابل اعتماد نکنید، به لبخند او فریب نخورید، به وعده نقد که میدهد اعتماد نکنید، وقتی خرش از پل گذشت، برمیگردد و به ریش شما میخندد! این قدر اینها وقیحند. ۲۰/۱/۱۳۹۴»
اما آیا جریان غربگرا در مقابل این نتیجه تسلیم خواهد شد و طرح جدیدی برای بزک آمریکا در نخواهد انداخت؟ مسلماً این طور نیست، زیرا تثبیت بیاعتمادی به آمریکا به منزله ضربه جدی به «پروژه نفوذ» و اخلال در باورها و محاسبات مردم و مسئولان است و بستهشدن رخنههای نفوذ مساوی است با افول جدی جریان غربگرا و عقیم شدن برنامههای بعدی آنان در تهاجم به محتوای جمهوری اسلامی.
بر این اساس، جریان غربگرا از ابتدای روی کار آمدن ترامپ تلاش زیادی دارد تا همسو با رسانههای جریان اصلی در دنیا، رئیسجمهور کنونی آمریکا را یک استثنا و نه یک قاعده معرفی کند. بر اساس این روایت، ترامپ دیوانهای معرفی میشود که تصمیمات و اقدامات او تابعی از سیاستهای کلی ایالات متحده آمریکا نیست، بلکه حاصل ماجراجوییها و تصمیمات شخص اوست.
روایت مزبور از رئیسجمهور کنونی آمریکا بدون انسجام تحلیلی است، زیرا نه میتواند چگونگی روی کار آمدن او و برخاستن از مافیای پیچیده حزبی در آمریکا را توضیح دهد و نه قادر است قرائن معتبری از تضاد و حتی تباین تصمیمات و اقدامات او در ماههای اخیر، ارائه دهد؛ در واقع، اگرچه ترامپ، بیپرواتر از برخی اسلافش، از واقعیتهای آمریکا بهعنوان یک نظام استکباری رونمایی کردهاست، اما در ماهیت، تغییری ایجاد نشده و این فقط دستکش مخملی است که از روی دست چدنی افتادهاست.
بهعنوان نمونه جریان غربگرا تلاش دارد در موضوع هستهای و برجام چنین وانمود کند که ترامپ خلاف قاعده و خارج از سیاستهای کلی رهبران آمریکا عمل میکند؛ در حالیکه این ادعا، کاملاً غلط و در راستای خط انحرافیِ بزککردن آمریکا با استثنا کردن ترامپ است.
به طور اجمال اینکه هم اوباما رئیسجمهور سابق و دموکرات آمریکا در خلال مذاکرات هستهای به صراحت اعلام کرد: اگر میتوانستیم تمام پیچ و مهرههای هستهای ایران را باز میکردیم؛ و هم در اوج مذاکرات هستهای ۴۷ سناتور جمهوریخواه (از مجموع ۱۰۰ عضو مجلس سنا) در اسفند سال ۹۳ و در شرایطی که هنوز هیچ خبری از ترامپ بهعنوان گزینه حزب جمهوریخواه نبود، در نامهای سرگشاده به مقامات کشورمان نوشتند: «هر گونه توافق هستهای که با دولت اوباما به امضا درآید بعد از پایان دوران ریاستجمهوری اوباما معتبر نیست و ادامه نخواهد داشت.»
آن اقرار اوباما و این نامه ۴۷ سناتور، از مهمترین اسنادی است که نشان میدهد اخلال اخیر در برجام به هیچ وجه برخاسته از تصمیم و ماجراجویی شخص ترامپ نیست، بلکه حاکی از واقعیت یک نظام غیراخلاقی و غیرقابل اعتماد است.
در هر حال، اکنون که تشت رسوایی اعتماد به آمریکا به زمین افتاده است، باید هوشیار بود و اجازه نداد با ترفندهایی همچون استثنا نشان دادن ترامپ، یا انتقال موقت مرکز ثقل اعتماد از آمریکا(کدخدا) به اروپا، وقت و توان کشور صرف سرابهای جدید و محاسبات مهمل شود.
امروز باید بیش از هر زمان دیگری، همگی قدردان رهبری باشیم که در مقابل پروپاگاندای پر حجم غرب و غربگراها ایستاد، شجاعانه اجازه نداد که مارپیچ سکوتی بر خلاف منافع ملی شکل بگیرد و در مقابل جریانی که تلاش داشت سازش را مسیر جبری و ناگزیر جمهوری اسلامی معرفی کند، بر قویشدن تأکید کرد و مدام راه طلایی قوی شدن را به مردم و مسئولان گوشزد کرد و گفت: «کلید حل مشکلات در لوزان و ژنو و نیویورک نیست، بلکه در داخل کشور است.» نسخه شفابخش عبور از شرایط فعلی و ناامید کردن دشمن از حربه فشار علیه ملت، کماکان اقتدار و انسجام ملی و عزم عمومی برای قوی کردن کشور و اقتصاد آن است./۱۳۲۵//۱۰۳/خ