روحیه محافظهکاری مهمترین نقص دستگاه سیاستخارجی است
به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از سیاست روز نوشت: بخش نخست مصاحبه از تحلیلهای برجامی و مذاکرات دو تیمهای هستهای با ۱+۵ همراه بود، اما علی باقری معاون دبیر پیشین شورای عالی امنیت ملی اینبار در بخش دوم تحلیل مفصلی بر برنامههای مدون در دولت یازدهم و دوازدهم در بخش سیاست خارجی دارد. او نگاههای دولت را با سخنان و وعدههای دولتمردان میسنجد و بر همین اساس درباره تطبیق نداشتن یا منطبق بودن حرف و عمل وزارت خارجه صحبت میکند. از نداشتن راهکارهای اقتصادی و جذب بازارهای منطقه که با حضور مؤثر مستشاران کشور در منطقه از مناسبات اقتصادی بیبهره ماندیم، از وزارتخارجه بسیار گلایه دارد و میگوید چرا باید سیطره سیاسی ما در عراق با نفوذ اقتصادی منطبق نباشد و این جز ضعف دیپلماسی هیچ چیزی را نشان نمیدهد. او راهبردهای وزارت خارجه را بررسی و میگوید در دولت راهبردی برای مقابله با تنش و مدیریت تنش با امریکا تعریف شده است چیزی که براساس مبنای دیدی که امریکا نسبت به ایران دارد بیمعنی است چراکه امریکا قصد براندازی حکومت را دارد و در پذیرش پایه مردمسالاری دینی ایران مشکل دارد و تنشی برای مدیریت شدن با ایران در عرصه دیپلماسی وجود نداشته و این کشور دشمن است نه یک واحد پر تنش و متخاصم! ادامه گفتوگوی سیاست روز با علی باقری را میتوانید بخوانید؛
خب در چارچوب نظام بینالملل بودن مگر بد است، لزوما این به معنی جدایی از دین نیست.
چارچوب نظام بینالملل یعنی چه؟ اولاً نظام بینالملل به یک معنا یعنی نظام سلطه. ثانیاً آیا معنای آن این است که ما الزامات این نظام را باید بپذیریم یا اینکه با توجه به واقعیتهای نظام بینالملل برای برپایی حکومت دینی تلاش کنیم. این دو نظر است. نظر اول ادغام در جامعه بینالمللی است که به اضمحلال هویت اسلامی، انقلابی و ملی ملت ایران منجر خواهد شد، اما نظر دوم به معنای حرکت به سمت اهداف انقلاب اسلامی است، اما با درک صحیح موانعی که نظام سلطه در برابر نظام اسلامی قرار داده، باید با سرعت بیشتر و هزینه کمتر به اهداف جمهوری اسلامی دست یابیم. از اینرو براساس نظر اول، دقیقاً جدایی دین از سیاست پیشنیاز پذیرش ایران از سوی نظام سلطه است و اگر چنین نشود، آنها ما را در جمع خود راه نخواهند داد. اتفاقاً دشمنان ما بر این نکته تأکید دارند تا ما را از پایبندی به هویت اسلامی، انقلابی و ملی بازداشته و به سمت اضمحلال هویتی بکشانند. در این چارچوب آنها بارها بر این مسئله تأکید کردهاند که ایران باید تکلیف خود را روشن کند تا معلوم شود آیا همچنان به اهداف انقلاب اسلامی پایبند است یا نه.
کیسینجر پس از توافق ژنو در سال ۱۳۹۴ طی سخنانی در مرکز مطالعات استراتژیک و بینالملل آمریکا تصریح کرد: «ایران باید میان آرمانگرایی و واقعگرایی یکی را انتخاب کند» وی در ادامه به طور ضمنی به قدرتی که آرمانگرایی به ایران اعطا میکند اذعان کرده و میافزاید: «آرمانگرایی ایران باعث میشود تا ما در کارهایی که میتوانیم در رابطه با این کشور انجام دهیم، محدود شویم». مقامات عربستان نیز چند بار گفتهاند اگر ایران قصد مصالحه با ما را دارد باید تکلیف خود را روشن کند که "دولت" است یا "انقلاب" و به تعبیر خودشان «ایرانالدوله یا ایرانالثوره». چند سال قبل نیز وزیر خارجه انگلیس در سفر به تهران همین موضوع را مطرح کرد. بنابراین مشاهده میکنید که حضور و ورود دین در حاکمیت که موجب بروز و ظهور آرمان گرایی و انقلابیگری در حکومت میشود، نه تنها از جنبه ارزشی حایز اهمیت است، بلکه پایبندی مسئولان کشور به لوازم وجود دین در حاکمیت، خود یکی از مهمترین مؤلفههای قدرت جمهوری اسلامی محسوب شده و در عمل موجب اقتدار کشور میشود تا حدی که دشمنان این ملت خواهان گرفتن این عنصر اساسی قدرت ملت ایران شده و درپی جدایی دین از حاکمیت هستند.
یعنی معتقدید ایران بدون قدرت انقلاب قدرتی ندارد؟
اصلاً، اگر انقلاب اسلامی کنار برود، چه کسی حاضر است جان خود را برای امنیت ملی، منافع ملی و تمامیت ارضی کشور فدا کند. اگر انقلاب اسلامی از جمهوری اسلامی گرفته شود و حکومت ایران به یک حکومت اسلامی در نهایت به حکومت مسلمانان تبدیل شود، با چه توجیهی مردم لبنان، عراق، سوریه، یمن، و... برای اهداف ایران اسلامی جانفشانی کنند؟ ایران و عراق ۸ سال در جنگ بودند، اما امروز رهبر حشدالشعبی عراق با افتخار میگوید آرزوی هر شیعه عراقی این است که پس از مرگ در وادی السلام نجف دفن شود، اما من آرزویم این است که در قطعهی ۲۴ بهشت زهرا و کنار مزار شهید رجایی و شهید باهنر دفن شوم و وقتی از او میپرسند که رابطهی شما با حاج قاسم سلیمانی چیست؟ میگوید من سرباز ایشان هستم. دقت کنید، سردار سلیمانی یکی از فرماندهان دفاع مقدس است که در مقابل ارتش عراق جنگیده است، اما فرماندهی حشدالشعبی عراق میگوید من سرباز سردار سلیمانی هستم و بعد تصریح میکند به این سربازی افتخار میکنم. این نماد قدرت ایران است که برآمده از ذات و هویت انقلاب اسلامی است. اتفاقاً دشمنان ما که میگویند ایران نباید در منطقه دخالت کند، دقیقاً منظورشان این است که جلوی بسط نفوذ معنوی انقلاب اسلامی را بگیرند. این ظرفیت ایجاد شده در منطقه، قدرت انقلاب اسلامی است و ظرافت آن در این است که این قدرت توسط یک نهاد انقلابی به نام نیروی قدس و تحت اشراف یک فرمانده انقلابی به نام سردار سلیمانی ایجاد شده است.
کمی هم درباره سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در ۴ سال دولت یازدهم گفتوگو کنیم، به نظر شما چه میزان توانستهایم درپیشبرد اهداف سیاست خارجی از جمله در منطقه موفق عمل کنیم؟
همان طور که گفتم در منطقه ، ما موفقیتها و پیروزیهای ارزشمندی را داشته ایم که عقب راندن تروریسم در عراق و سوریه از جمله مهمترین آنها است. البته برآورد میزان نقش دولت و نوع نگاه سیاست خارجی دولت تدبیر و امید در این موفقیتها نیازمند بررسی است، چراکه نمیتوان از نقش بیبدیل نیروی قدس در این موفقیتها به راحتی گذر کرد. البته این موفقیتها توسط هر نهاد و دستگاهی که حاصل شده باشد مربوط به همهی ملت ایران و افتخار نظام اسلامی است، ولی این واقعیت قابل انکار نیست که همه موفقیتهای ما در منطقه مرهون رویکرد انقلابی و تعامل با بازیگران مؤثر منطقهای و عدم اکتفا به سیاستورزی با دولتمردان است. ایستادگی ایران در سوریه برای حمایت از جریان مقاومت بود که توانست روسیه را نیز به حمایت از سیاست ما در سوریه ترغیب کند تا حدی که روسیه حاضر شد تا هم در عرصهی سیاسی - بینالمللی و به طور مشخص شورای امنیت سازمان ملل حامی رویکرد ما در سوریه باشد و هم در عرصهی نظامی با گسیل داشتن توانمندیهای زمینی، هوایی و دریایی خود هماهنگ با جمهوری اسلامی ایران در سوریه وارد نبرد با تروریستها و حامیان آنها شود. به عبارت دیگر آمدن روسیه در سوریه ناشی از مذاکرات سیاسی نبود، بلکه پایمردی و ایستادگی ایران در مقابل تروریستها و نیز ایفای نقش تعیینکننده در مبارزه با تروریسم در سوریه بود که روسها را به نقشآفرینی در معادلهی سوریه در جبههی جمهوری اسلامی ایران ترغیب کرد.
البته برای ارزیابی اجمالی سیاست خارجی دولت یازدهم در منطقه میتوان به مقایسه سطح مشارکت کشورهای منطقه در دو آیین تحلیف سالهای ۱۳۹۲ و ۱۳۹۶ توجه کرد، چراکه سطح مشارکت مقامهای خارجی در آیین تحلیف سالجاری محصول عملکرد ۴ ساله دولت تدبیر و امید است. یک بررسی اجمالی براساس اطلاعات رسانهای نشان میدهد که سطح مشارکت مقامهای ۲۰ کشور منطقه در سال ۱۳۹۶ نسبت به سال ۱۳۹۲ کاهش محسوسی داشته است، به طوری که اولاً؛ سطح مشارکت هیچ کشوری افزایش نداشته، ثانیاً؛ فقط سطح مشارکت ۶ کشور کاهش پیدا نکرده، ثالثاً سطح مشارکت ۱۲ کشور کاهش داشته و رابعاً دستکم دو کشور که در سال ۱۳۹۲ در سطح وزیر و رئیس مجلس در آیین تحلیف شرکت داشتند، در سالجاری هیچ نمایندهای برای حضور در این مراسم اعزام نکردند. این در حالی است که دولت یازدهم مدعی بود اولویت مهم سیاست خارجیاش کار با همسایگان است و حتی به دولت دهم اشکال میگرفت که آنها همسایگان و کشورهای منطقه را رها کرده و به دیگر مناطق غیرهمجوار و دور دست مانند امریکای لاتین اولویت دادهاند.
ارزیابی شما از عملکرد سیاست خارجی دولت یازدهم در قبال امریکا چیست؟
در پاسخ به سوال شما میتوان به مفاد برنامه سیاست خارجی دولت تدبیر و امید در موضوع امریکا توجه کرد. نکته اول آن است که بخشهایی از برنامه سیاست خارجی دولت یازدهم در موضوع امریکا منطبق با واقعیتها نبود و بیشتر به آمال و آرزوهای این دولت شبیه بود تا هدفی که بتوان در طول چهار سال به آن دست یافت. برای مثال در این برنامه «مدیریت روابط با امریکا» به عنوان یکی از سرفصلهای راهبردهای عملیاتی سیاست خارجی بیان شده که بدیهی است صرف نظر از نگاه ارزشی و بدون توجه به خیالها و آمالها دولت تدبیر و امید برای بهبود مناسبات ایران و امریکا، تصور وضعیت میان ایران و امریکا که در طول ۳۷ سال گذشته نه تنها هیچ رابطهای با هم نداشته اند، بلکه در این مدت امریکاییها در اعمال دشمنی با ملت ایران از هیچ تلاشی فروگذار نکردهاند، این واقعیت را اثبات میکند که دیدگاه دولت تدبیر و امید کاملاً غیرواقعبینانه بوده و این دولت درک درستی از واقعیتها در عرصهی سیاست خارجی ندارد. به هر حال هر ناظر بیطرفی این واقعیت را درک میکند که طی ۴ سال گذشته دولت تدبیر و امید چه دستاوردی از «مدیریت روابط با امریکا» داشته است. البته ذکر این نکته مناسب است که در برنامهی دولت دوازدهم راهبردِ عملیاتیِ «مدیریت روابط با امریکا» به «مدیریت تنش با امریکا» تغییر یافته است.
البته هر چند انتخاب این راهبرد نشاندهندهی اعتراف دولت مردان به غلط بودن راهبرد قبلی است و خود همین اعتراف مایه امیدواری است، اما راهبرد جدید هنوز فرسنگها با واقعیت فاصله دارد، چراکه دولتی که به طور علنی هدفش را براندازی نظام جمهوری اسلامی اعلام کرده است، دشمن ملت و کشور ایران محسوب میشود نه یک دولت در حال تنش با ملت ایران! برای مثال مصداق تنش در روابط اقدامهای ایذایی ترکمنستان در سختگیری به رانندگان کامیونهای ایرانی و بهانهجویی در مورد عبور آنها از مرز است، اما هیچ عقل سلیمی میپذیرد که کشوری که از ابراز دشمنی با ملت ایران در بالاترین سطح هیچ ابایی ندارد، فقط در حال تنش با ما است؟ بر این اساس این بخش از برنامهی دولت تدبیر و امید نشانگر ناتوانی این دولت از درک واقعیتها در عرصهی مناسبات بینالمللی است که این درک نادرست میتواند موجب خطا در برآورد تهدیدها و یا فرصتها در مناسبات خارجی و به تبع آن تحمیل هزینههای سیاسی، امنیتی و راهبردی بر کشور گردد.
نکتهی دوم وجود نمادهای وادادگی در قبال امریکا است که نمودهایی از آن در برنامهی سیاست خارجی دولت یازدهم وجود داشت که متأسفانه در برنامهی دولت دوازدهم هم تکرار شده است. برای مثال در ذیل راهبرد عملیاتی «مدیریت روابط با امریکا» در برنامهی دولت یازدهم و نیز در ذیل راهبرد عملیاتی «مدیریت تنش با امریکا» در برنامهی دولت دوازدهم، از راهبردی با عنوان «کاستن تدریجی ظرفیتهای خصومتسازی امریکا» یاد شده است. البته من از کنه ذهن طراحان این راهبرد خبر ندارم و درباره آن قضاوت نمیکنم، اما آنچه که از این عبارت بر میآید این است که دولت تدبیر و امید قصد دارد تا ظرفیتهای جمهوری اسلامی ایران که موجب خصومت امریکا با ایران میشود، به تدریج از بین ببرد. اگر از هر کارشناس واقع بین سوال شود چه ظرفیتهایی در جمهوری اسلامی ایران موجب خصومت امریکا شده است، پاسخ قاعدتاً چیزی جز این نخواهد بود که "قدرت موشکی ایران" (همان چیزی که امریکاییها از آن به عنوان مایهی نگرانی یاد میکنند)، "پایبندی نظام به مردمسالاری اسلامی" (همان چیزی که امریکاییها از آن به عنوان نقض حقوق بشر یاد میکنند)، "حمایت از مقاومت ملتهای منطقه" (همان چیزی که امریکاییها از آن به عنوان حمایت از تروریسم یاد میکنند)، "نقشآفرینی سپاه در صیانت از امنیت ملی و تأمین منافع ملی" (همان چیزی که امریکاییها حمایت سپاه از تروریسم یاد میکنند) و "عدم مشروعیت رژیم صهیونیستی" (همان چیزی که امریکاییها از آن به عنوان ایجاد تنش در منطقه از آن یاد میکنند) از جمله مهم ترین ظرفیتهای خصومتساز امریکا در قبال ایران است. حال سوال این است آیا دولت تدبیر و امید قصد دارد تا این ظرفیتها را که به واقع منابع قدرت ملی هستند، به تدریج مضمحل نماید تا به تعبیر برنامهی دولت، "روابط با امریکا" و یا "تنش با امریکا" مدیریت شود؟
البته از کارهای نابجای دولت تدبیر و امید در قبال امریکا که نماد آن در مکالمهی تلفنی آقای روحانی با اوباما متبلور بود، نباید به آسانی گذشت، چون متأسفانه همین رویکرد بارها از سوی رئیس دستگاه سیاست خارجی کشور در قالبهای دیگر از جمله عکس گرفتن با همتای امریکایی زیر پرچم امریکا تکرار شد. اگر برای موضوع هستهای اجازه داده شده تا وزیر خارجهی کشورمان با طرف امریکایی دیدار کند، اما این امر دلیلی برای قرابت با دشمن محسوب نشده و همانطور که در عمل نیز مشاهده شد، این اقدام هیچ تأثیری در کاهش دشمنی امریکا با ملت ایران نداشت. صرف نظر از اینکه اینگونه اقدامها چه تناسبی با روحیهی انقلابی و انقلابیگری دارد، سوال این است که این حرکات چه تأثیری در تأمین منافع ملی داشته است؟ قابل ذکر است که مصادره بیش از ۳ میلیارد دلار از داراییهای ایران در امریکا طی اردیبهشت تا اسفند ۱۳۹۵، تصویب قانون اعمال محدودیت صدور روادید برای کسانی که از سال ۲۰۱۱ به بعد به ایران سفر کردهاند در آذر ۱۳۹۴، تمدید قانون جامع تحریمهای ایران (ISA) در آذر ۱۳۹۵و نیز تصویب قانون موسوم به مقابله با اقدامهای بیثباتکنندهی ایران ۲۰۱۷ در مرداد ۱۳۹۶ که از آن به عنوان مادر تحریمها یاد میشود، از جمله اقدامهای ضد ایرانی امریکا در دورهی پس از برجام محسوب میشود.
با توجه به اینکه سیاست خارجی، محور اولویتدار و اساسی در دولت یازدهم بود، به نظر شما به طور کلی چه میزان از اهداف این دولت در سیاست خارجی محقق شده است؟
به طور کلی ارزیابی دقیق سیاست خارجی کار آسانی نیست، چون اولاً یک امر کیفی است و ثانیاً کنش و واکنش یک بازیگر در میان کنش و واکنش دهها بازیگر مسئول (دولتها) و غیرمسئول (ابرقدرتها، گروهها) است، اما این واقعیت غیرقابل انکار است که دولت یازدهم عمدهی تلاش و توان خود در عرصهی سیاست خارجی را بر روی برجام متمرکز کرد. از اینرو ارزیابی جامع از عملکرد سیاست خارجی دولت یازدهم میتواند تا حدی تبیینکنندهی میزان واقعگرایی این دولت در این عرصه باشد. برای مثال پس از روی کار آمدن دولت یازدهم و به ویژه پس از برجام هیچ اتفاقی در مناسبات ایران و کانادا رخ نداد و با وجود اقامت ۵۰۰ هزار ایرانی در کانادا و نیز تغییر دولت در این کشور و ابراز آمادگی ایران برای گشایش در روابط، هنوز افق روشنی برای از سرگیری روابط دو کشور متصور نیست. از سوی دیگر با وجود گذشت نزدیک به دو سال از تحقق شرط سازمان شانگهای برای عضویت ایران در این سازمان، هنوز معلوم نیست چرا تاکنون ایران به عضویت این سازمان پذیرفته نشده است. همچنین قطع روابط چند کشور و نیز کاهش سطح روابط چند کشور دیگر با ایران طی چند سال گذشته، به ویژه اینکه اکثر این کشورها همسایگان ایران هستند، تصویر مثبتی از عملکرد موفق سیاست خارجی دولت تدبیر و امید در این زمینه را نشان نمیدهد.
با توجه به برجام و گشایش در روابط کشورهای جهان با ایران، ارزیابی شما از پیامدهای سفرهای هیأتهای خارجی و آثار آن در حل مشکلات اقتصادی چیست؟
طبق گزارش وزارت خارجه در دیماه گذشته حاصل سفرهای هیأتهای خارجی به ایران پس از برجام، ۲۶۳ تفاهمنامه در حوزهی آب و برق، ۳۰ تفاهمنامه در حملونقل دریایی و ۱۷ تفاهمنامه در حوزهی نفت و گاز بوده است، اما گزارش دقیقی از نتیجهی این تفاهمنامهها منتشر نشده است، البته علت اصلی عدم پیشرفت تفاهمنامههای دوجانبه را میتوان در عدم برقراری روابط کارگزاری بانکی و نیز بازگشتپذیری تحریمها و حتی عطف بماسبق شدن تحریمهای رفع شدهی امریکا و اروپا دانست که این دوعامل نیز ناشی از ضعفهای ساختاری و کاستیهای اساسی برجام است که مسئول پاسخگویی به این ضعف و کاستی نیز وزارت خارجه است، چون مسئول مذاکرات و مرجع ایرانی تدوین برجام بوده است. از سوی دیگر با وجود افزایش میزان فروش نفت، ولی براساس شواهد موجود کماکان دسترسی آزاد به پول نفت دچار مشکل است.
آیا ایدههای جدیدی در برنامهی سیاست خارجی دولت دوازدهم وجود دارد؟
با وجود اینکه در برنامهی سیاست خارجی دولت دوازدهم بارها با تأکید بر تغییر موازنهها و معادلات بینالمللی به ضرر امریکا و به نفع قدرتهای نوظهور، از این وضعیت در عرصهی بینالمللی با عنوان "جهان پساغربی" یاد شده است، اما هنگامی که به بخش راهبردهای کلان و عملیاتی این برنامه که دستور کار وزارت خارجه در ۴ سال آینده را شکل میدهد، توجه کنیم، چیزی جز تجویزهای سنتی که هیچ سنخیتی با شاخصها و مختصات جهان پساغربی ندارد، مشاهده نمیکنیم. در این چارچوب بدون توجه به مزیتها و نقاط قوت ایران در عرصههای راهبردی منطقهای و نیز بدون لحاظ کردن نقاط قوت ایران از جمله در عرصههای علمی، فناوری و پزشکی، هیچ برنامهای برای استفاده از این ظرفیتها برای تحکیم مؤلفههای قدرت ایران و تبدیل آن به جلوههای سیاسی و راهبردی اقتدار ملی و منطقهای ارائه نشده است. جالب اینکه براساس برنامهی دولت تدبیر و امید، نهایت دستاورد دولت دوازدهم در پایان چهار سال فعالیت خود (سال ۱۴۰۰)، دستیابی به توافقی دربارهی سازوکار شکلگیری گفتوگوی منطقهای در خلیجفارس و اجرای آن خواهد بود.
اگر بخواهید برنامهی سیاست خارجی دولت دوازدهم را توصیف کنید، چگونه آن را ارزیابی میکنید؟
برنامه سیاست خارجی دولت دوازدهم در زمینه نگاه به آینده و تدوین سازوکار برای بهرهگیری هوشمندانه و حداکثری از فرصتهای پیشرو بسیار ضعیف است. برای مثال، در حالی که تروریسم در عراق و سوریه در حال افول است و پیشبینی میشود که در آیندهی نزدیک این دو کشور از شر تروریستها خلاص شوند، ولی دولت دوازدهم هیچ برنامهای برای حضور مؤثر در عرصهی بازسازی عراق و سوریه و نیز راهبری پروژههای نوسازی صنعت، کشاورزی، آب و برق و انرژی در این دو کشور ارائه نداده است. نکتهی دیگر عدم تناسب تجویزها و راهکارهای این برنامه با حجم تهدیدات توصیف شده در آن است. برای مثال در حالی که طبق تهدیدهای ناشی از عرصهی خارجی در برنامهی دولت دوازدهم بیش از ۶۰ درصد با همین تهدیدها در برنامهی دولت یازدهم متفاوت است، اما این تفاوت در بخش تجویزهای دو برنامه (راهبردهای عملیاتی) به کمتر از ۴۰ درصد میرسد.
در همین چارچوب بررسی مقایسهای دو برنامه نشان میدهد که با وجود تحولات و تغییرات مهم و اساسی در عرصههای منطقهای و بینالمللی از جمله مشکلات داخلی و خارجی رژیم ایالات متحده و اختلافات درونی در اتحادیهی اروپایی و نیز بروز جلوههای نوین از قدرت و اقتدار منطقهای جمهوری اسلامی ایران، برنامهی سیاست خارجی دولت دوازدهم حدود ۷۰ درصد با برنامهی دولت یازدهم مطابقت داشته و صرفاً برنامهی دولت دوازدهم ۳۰ درصد با برنامهی دولت یازدهم تفاوت دارد. در مجموع، فقدان ابتکار، خلاقیت و نوآوری در برنامهی سیاست خارجی دولت دوازدهم و نیز عدم وجود طرح عملی برای مقابله با حاکمیت روحیه محافظهکاری از جمله مهمترین نقیصههای این برنامه محسوب میشود./۱۳۲۵//۱۰۳/خ