ضرورت دقت در نقل منابع عاشورا
به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، منابع تاريخ عاشورا، پس از قرن نهم و دهم هجری، تا حدّی متعدّد و متنوع هستند كه نمى توان به همه آنها پرداخت امّا به طور كلّى شاید بتوان این گونه گفت كه اعتبار اين كتاب ها، تابع اعتبار منابع مورد استفادۀ نویسندگان آنهاست.
گزارش كتاب های پس از قرن نهم و دهم، به هر اندازه که متّكى بر كتاب هاى كهن و معتبر باشد و در نقل آن، امانتدارى و دقّت بيشترى رعايت شده باشد، طبیعتاً قابل اعتمادتر خواهد بود.
جالب اين كه برایتان بگویم گزارش منابع كهن تا قرن نهم در باره واقعۀ عاشورا، تفاوت و تمايز چشمگیری با گزارشهاى پس از آن دارد و این قابل تأمل و بررسی است. از جمله اين كه:
الف- در کتاب های نگاشته شده در سده هاى اخير، صدها بلكه هزارها گزارش نو ديده مى شوند كه در منابع كهن، اثرى از آنها نيست!
ب- شيوهاى كه کتاب های نگاشته شده در سده هاى اخير انتخاب كرده اند، شيوۀ داستان سرايى به جاى نقل مستندِ تاريخى است. از اين رو، گزارش هاى كوتاهِ کتاب های کهن و اصلى، در کتاب های نگاشته شده در سده هاى اخير، به داستان هايى بلند با جزئيات فراوان، تبديل شده اند.
ج- متأسفم که بگویم در برخی از داستان سرایی های کتاب های نگاشته شده در سده هاى اخير، براى تحريك عواطف مردم، ناخواسته و از روی غفلت حتّى تا مرز ناديده گرفتن عزّت و كرامت خاندان رسالت، پيش رفته اند.
نكته قابل توجّه
ممكن است در دفاع از گزارش هاى کتاب های نگاشته شده در سده هاى اخير، شما بگویی: نبودن اين گزارش ها در منابع اصلىِ فعلى، دليل مستند نبودن آنها نيست زيرا ممكن است نویسندگان آنها به منابعى دسترس داشته اند كه نزد آنها معتبر بوده و آن منابع به دست ما نرسيده است.
پاسخ اين سخن
اوّلًا، هيچ يك از نويسندگان این كتاب ها، ادّعا نكرده اند كه به نسخه اى معتبر، دسترسی داشته اند كه ديگران از آن، بى بهره بوده اند و معمولًا گزارش هاى آنان، مستند نيست، و گاهی گزارش هاى خود را مستند به كتاب هايى نظيرِ خود كرده اند كه بعضاً همين استنادها هم نادرست است.
مانند ماجراى ترك صحنه كربلا توسّط برخى ياران امام عليه السلام در شب عاشورا كه نویسندۀ محترم کتاب الدمعة الساكبة (ج 4 ص 271) از كتاب نور العين نقل مىكند ولى در اين كتاب، يافت نشد و يا به احتضار افتادن امام عليه السلام هنگام ميدان رفتن على اكبر كه معالى السبطين (ج 1 ص 254) از شيخ جعفر شوشترى نقل مى كند كه در كتاب هاى وى، يافت نشد و يا سه شعبه بودن تيرى كه به على اصغر اصابت كرد كه تذكرة الشهداء (ص 218) از مقتل منسوب به ابو مخنف نقل مىكند و در آن پيدا نشد.
ثانياً، اين گونه كتاب ها، در مواردی، گزارش هاى خود را به منابع معتبر، مستند مى كنند امّا وقتی به منابع ياد شده مراجعه می کنی، متوجه مى شوی كه استناد آنها اشتباه است.
مانند ماجراى هلال بن نافِع در شب عاشورا، كه نویسندۀ محترم كتاب الدمعة الساكبة (ج 4 ص 272) به جناب شيخ مفيد نسبت مى دهد ولى در هيچ يك از كتاب هاى موجود شیخ مفيد و حتی غير او از علمای گذشته، چنين مطلبى نیامده است يا ماجراى نماز شب خواندن جناب زينب سلام الله علیها در شب يازدهم به صورت نشسته، كه نویسندۀ محترم کتاب وفيات الأئمّة (ص 440) از كتاب مثير الأحزان نقل مى كند ولى در آنجا وجود ندارد.
در اینجا به نمونه هايى از گزارش های نگاشته شده در کتاب های سده هاى اخير يا نقل های شهرت یافته در زبان مرثيه سرايانْ، که در منابع اصلى اثری از آن ديده نمى شوند، به طور اجمال، اشاره ای مى كنم.
گزارش فتواى شُرَيح قاضى در باره امام حسين عليه السلام و آنچه شهرت يافته كه وى، فتواى قتل امام حسين عليه السلام را صادر كرده است. این گزارش تنها در منابع متأخّر مانند کتاب تذكرة الشهداء كه در قرن چهاردهم نگارش يافته ديده مىشود.
گزارش صفحۀ 118 کتاب "عنوان الکلام" از امام زين العابدين عليه السلام كه در پاسخ اين پرسش كه: در طول سفر، كجا به شما سختتر گذشت؟ سه بار فرمود: امان از شام!
گزارش صفحۀ 59 از کتاب "مجالس المواعظ" که از همبازى بودن زُهَير بن قين با امام حسين عليه السلام در كودكى و در دوران حيات پيامبر صلى اللَّه عليه و آله خبر می دهد و اين كه او در همان زمان، خاكهاى زير قدمهاى امام حسین عليه السلام را بوسيده و از این رو مورد ملاطفت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله قرار گرفته است.
گزارش صفحۀ 342 کتاب "روضة الشهدا" از اين كه امام حسين عليه السلام، على اصغر را روى دست گرفت و به سپاه كوفه فرمود: وى را يك جرعه آب دهيد كه از شدت تشنگى، شير در پستان مادرش نمانده است.
گزارش صفحۀ 411 کتاب "منهاج الدموع" از سخن حرمله به مختار، با اين مضمون كه: اكنون كه مرا مىكُشى، بگذار كارهاى خود را بگويم تا قلبت را بسوزانم: من، سه تير سه شاخۀ زهرآلود داشتم. يكى را به گلوى على اصغر زدم، دومى را به قلب حسين، و با سومى، گلوى عبد اللَّه بن حسن را هدف گرفتم.
گزارش صفحۀ 105 کتاب "محرق القلوب" از تبسّم على اصغر به امام حسين عليه السلام پس از تير خوردنش.
گزارش صفحۀ 268 کتاب "عنوان الکلام" از آمدن شير در سينه مادر على اصغر، پس از خوردن آب در شب يازدهم محرّم، و اين كه وى پستان هاى خود را سرِ دست گرفته و گفته: نورِ ديده، على اصغر! كجايى كه پستان هاى من، پُر از شير است؟
گزارش صفحۀ 54 کتاب "عنوان الکلام" از بيرون آورده شدن قُنداقه على اصغر از زير خاك توسط دشمن و جدا كردن سر او و به نيزه كردن آن!
گزارش صفحۀ 277 از جلد 1 کتاب "معالى السبطين" از سفارش امير مؤمنان عليه السلام در شب 21 ماه رمضان به فرزندش عبّاس عليه السلام كه: مبادا در روز عاشورا آب بخورى، در حالى كه برادرت حسين، تشنه است!
گزارش بدون مدرک (حتی ضعیف) از سخن فاطمه كِلابى (جناب امُّ البَنين) كه وقتى به خانه امير مؤمنان عليه السلام رفت، تقاضا كرد كه ايشان، او را فاطمه خطاب نكند تا فرزندان زهرا عليها السلام به ياد مادرشان نيفتند.
گزارش صفحۀ 98 کتاب "انوار المجالس" از ماجراى جلوگيرى برخى از اهل بيتِ امام عليه السلام از حركت اسب ايشان و تقاضاى پايين آمدن از اسب و يا بوسيدن زيرِ گلوى ايشان!
گزارش بدون مدرک (حتی ضعیف) از گفتن جملۀ مشهورِ منسوب به جناب زینب سلام الله علیها که مَهلًا مهلًا، يَابنَ الزهراء!
گزارش صفحۀ 347 کتاب "تذکرة الشهدا" از سراسيمه آمدن زينب عليها السلام نزد امام زين العابدين عليه السلام در خيمه، پس از شهادت امام حسين عليه السلام و پرسيدن علّت دگرگون شدن اوضاع عالَم، و سخن امام عليه السلام به وى كه: اى عمّه! دامن خيمه را بالا بزن و نگاه كردن امام عليه السلام به سر بُريده پدر و مخاطب قرار دادن زينب عليها السلام كه: اى عمّه! مُهيّاى اسيرى باشيد، كه پدرم را شهيد كردند.
گزارش صفحۀ 183 کتاب "منتخب طریحی" از هجوم به خيمهها و تصريح به كتك خوردن اهل حرم امام عليه السلام.
گزارش صفحۀ 53 کتاب "نور العین" از كشيدن زيرانداز از زير امام زين العابدين عليه السلام و بر زمين افكندن ايشان!
گزارش صفحۀ 160 کتاب "وفیات الائمة" از زيرِ دست و پا ماندن برخى از كودكان!
گزارش صفحۀ 52 از جلد 2 کتاب "معالی السبطین" از دستور امام زين العابدين عليه السلام به عمّهاش زينب عليها السلام كه: عَلَيكُنَّ بِالفرار؛ بر شما بادْ فرار! در پاسخ چاره جويى او!
گزارش صفحۀ 52 از جلد 2 کتاب "معالی السبطین" از سرشمارى كودكان كاروان در پايان كار و مشخّص شدن اين كه دو تن از آنان در نقطهاى جان سپرده اند.
گزارش صفحۀ 13 از جلد 5 کتاب "الدمعة الساكبة" از اين كه امام زین العابدین علیه السلام روى قبر پدر با انگشت نوشت: هذا قَبرُ حُسَينِ بنِ عَلِىِّ بنِ أبى طالِبٍ الَّذى قَتَلوهُ عَطشاناً غَريباً یعنی اين، قبر حسين بن على بن ابى طالب است كه او را تشنه و غريب، كُشتند.
گزارش صفحۀ 127 از جلد 2 کتاب "شعشعة الحسينى" از سخن زينب عليها السلام خطاب به جسد برادر: هل أنت أخى؟ هل أنت ابن أبى؟ آيا تو برادر منى؟ آيا تو پسر پدر منى؟
گزارش صفحۀ 363 کتاب "تذکرة الشهدا" از بوسه زدن جناب زینب سلام الله علیها بر حنجر و رگهاى بُريده برادر!
گزارش صفحۀ 57 کتاب "عنوان الکلام" از گفتن جناب زینب سلام الله علیها بر سر پیکر برادر: اللّهمّ تقبّل منّا هذا قليل القربان یعنی خدایا! اين قربانى اندك را از ما بپذير!
گزارشهاى صفحۀ 581 از جلد 2 کتاب "اسرار الشهادات" از اقدامات سَكينه در كربلا به عنوان كودكى خردسال، در صورتى كه بر پايه گزارش کتاب های معتبر، وى در آن هنگام، ازدواج كرده و همراه شوهرش به كربلا آمده بود.
گزارش صفحۀ 55 کتاب "نور العین" از مسلمِ جَصّاص درباره حضور اهل بيت امام عليه السلام در كوفه، نان و خرما دادن كوفيان به كودكان آنها و جلوگيرى امّ كلثوم عليها السلام از اين اقدام به دليل حرمت صدقه بر آنها و نيز اين كه زينب عليها السلام سرش را به چوب مَحمل زد و اشعارى خواند كه با اين بيت، آغاز مىشود: يا هِلالًا لَمَا استتمّ كمالًا ... یعنی اى هلالى كه كامل نشده ...!
گزارش صفحۀ 411 کتاب "تذکرة الشهدا" از ريختن آب و آتش و خاكستر بر سر اهل بيت امام حسين عليه السلام و افتادن آتش بر عمامه امام زين العابدين عليه السلام و سوختن سر ايشان در شام!
گزارش صفحۀ 473 کتاب "منتخب طریحی" از بستن اهل بيت امام عليه السلام به ريسمانى كه يك طرف آن به امام زين العابدين عليه السلام بسته بود و طرف ديگر آن به زينب عليها السلام!
گزارش صفحۀ 153 جلد 2 کتاب "شجرۀ طوبی" از قنداقه زينب عليها السلام هنگامى كه در كودكى آرام نمىگرفت، در دامن حسين عليه السلام گذاشتند و آرام شد.
گزارش صفحۀ 40 کتاب "انوار المجالس" از اين كه زينب عليها السلام در كودكى، در آفتاب خوابيده بود و حسين عليه السلام كه او را چنين ديد، مانع تابش نور آفتاب به او شد تا اين كه ماجراى كربلا پيش آمد و بدن امام عليه السلام در آفتاب ماند.
گزارش صفحۀ 433 کتاب "وفیات الائمة" از جناب زينب عليها السلام که هنگام ازدواج با عبد اللَّه بن جعفر، شرط ضمنِ عقد كرد كه او را از مسافرت با امام حسين عليه السلام منع نكند.
گزارش صفحۀ 441 کتاب "وفیات الائمة" از اين كه امام حسين عليه السلام در وداعِ آخر به جناب زینب سلام الله علیها فرمود: مرا در نافله شب، فراموش مكن!
گزارش صفحۀ 133 از جلد 2 کتاب "معالی السبطین" از اين كه جناب زينب عليها السلام شب يازدهم يا در برخى منازل راه شام، نماز شبش را نشسته خواند.
گزارش بدون مدرک (حتی ضعیف) از این كه جناب زینب کبری سلام الله علیها وقتی به مدينه بازگشت، شوهرش عبد اللَّه بن جعفر، او را نشناخت.
و صدها گزارش ديگر، از اين قبيل.
در پایان به كسانى که به دليل هيجان انگيز بودن این گزارش ها و مؤثّر بودن آنها در گرم كردن مجالس، نمى توانند از نقل آنها صرف نظر كنند، توصیه می شود که مراقب باشند که در نسبت دادن سخنى به اهل بيت عليهم السلام براى امرى مستحب، مرتكب حرامِ مسلّم و نهىِ قطعىِ "وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ" نشوند./۹۰۱/ی۷۰۲/س
حجت الاسلام علیرضا نظری خرّم