حاشیهنشینان شهری
به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از روزنامه «رسالت»، این روزنامه در سرمقاله شماره امروز خود نوشت:
1- از هنگام آغاز حیات مکتب اتریش و تبعات سترگ آن بر کل پیکره علوم انسانی جهان، یک چیز مسجل شده است؛ و آن این که به کلانشهر مدرن، و مردم عمدتاً مصرف کننده آن باید به چشم یک آسیب نگریست. اجماع نیرومندی پدید آمد حول این مدعا که صدای مطالبه یقه سپیدان شهرها، بیش از سایر مردم موطن شنیده میشود، و آسیب متابعت بی چون و چرا از شهروندان کلانشهرها که حکام بلامنازع دموکراسیهای امروز هستند، بیش از منافع حاصل از آن برای کشور است. مردم کلانشهرها به دلیل خصلت ادبیات و زبان و ارتباطات و آموزش خود، در مقایسه با مردم شهرستانها و حاشیهنشینان و فرودستان، عدم رضایت خود را با شمار بیشتری از شهروندان در میان میگذارند، و «جو» میسازند، و به این ترتیب، گاه بر مسائل واقعی ملت، با منافع و سود خویش سرپوش میگذارند.2- اما سلطه قشر متوسط شهری و یقه سپیدان، همواره استثناهای مهمی داشته است.
وقتی شکاف میان حاشیه و مرکز، پیرامون و متروپل، شهرستان و کلانشهر، و جنوب شهر و شمال شهر، به نحو مفرطی عمیق شود، در یک جرقه، نا آرامیهای اجتماعی عظیمی به وقوع میپیوندند. بنا به این اصل، دم و دستگاه حکمرانی باید به سمت اعتدال راستین میل کنند و بهتر است به دنبال ایجاد سیستمها و شبکههایی برای انتقال صدای مردم فرو دست باشد که به عنوان بستری برای به اشتراکگذاری نظرات آنان به کار گرفته شود. باید دیدگاههای آنها به خوبی بازتاب یابند.
3- امروزه، اقشار فرودست و محروم شهرستانها و حاشیه شهرها، هر چند که از سطح «محرومیت مطلق» بسیار کهتری در مقایسه با محرومان چند دهه قبل رنج میبرند، ولی «فشار زمانه» بیشتری را در مقایسه با نسلهای پیشین تحمل میکنند و از این رو «نرخ سرشکستگی» برای گذر از مشکلات در میان آنان بیشتر است. از این قرار، سیاستمدارانی که اغلب، میانسال و کهنسال هستند، و وضع و حال محرومان را با محرومیتهای دوران قبل مقایسه میکنند، ممکن است از درک وضع و حال آنها ناتوان باشند. برای علاج این اوضاع و احوال، باید حساسیت مفهوم «فشار زمانه» و «نرخ سرشکستگی» مردم را در هسته مرکزی فرآیند تعامل خود با مردم قرار دهند.
4- در همین ارتباط، نکته مهم بعد آن است که تصورات متعارفی از مطالبات مردم فرو دست، دیگر روا نیست. آنها فقط دنبال پول یا سبد کالا و خدمات و کمک نیستند. گروه عمدهای از آنها، منطقاً نیازمند و خواهان بسته تأمینهای مادی و همچنین و بویژه تأمینهای
«غیر مادی» هستند؛ آنها بیش از تأمینهای مادی، میخواهند به درستی دیده شوند و درون یک اتحاد فرهنگی به رسمیت شناخته گردند. آنها بیشتر نیازمند یک معنای فرهنگی خوب و یک چشمانداز روشن هستند. چنین تأمینهای مادی و معنوی همه جانبه که رکن اصلی آن در جنبه معنوی و به رسمیت شناختن هویت غنی این مردم آسیب دیده است، تأثیر قابل توجهی بر میزان وفاداری آنان خواهد داشت. مردمی که این نوع از تأمینهای معنوی را تجربه میکنند، اغلب به میزان چندین برابر تأمینهای مادی احساس رضایت خواهند کرد.
5- نکته بعد این است که باید فرو دستان را به طرح صریح خواستهها تشویق کرد و میتوان از گروههای فارغ التحصیل علوم انسانی برای تحقیق میدانی در مورد مسائل و آسیبهای آنها کمک گرفت. ولی مهمتر از جلب و جمعآوری این اطلاعات، آن است که مهیای حل و فصل این مسائل باشیم. یک دم و دستگاه حکمرانی که تماماً در شاخصهای کلان سیر میکند و عمیقاً در محاصره روشنفکران برج عاج نشین است، ابداً مناسب اجرای راه حل مسائل این روزگار نیست. وقتی مردم بدانند که حاکمان از مسائل آنها خبر دارند، ولی کاری برای تسکین دردهای آنها نمیکنند، یا نمیتوانند کاری انجام دهند، آن گاه در وضعیت خطرناکتری قرار میگیرند.
امروزه در سایه مفاهیم مهمی که در علوم اجتماعی ابداع شده، واضح گشته است، عدم موفقیت در رسیدگی به مطالبات «ابراز شده» به جامعهپذیری سیاسی کمتر میانجامد. نکته این است که تسهیل طرح شکایات و مطالبات، بدون کارآمد سازی مکانیسمهای حل و فصل، خود، عاملی تأثیرگذار در افزایش سطح انتظارات مردم خواهد بود که به نوبه خود، باور به ناتوانی سیاست را افزایش میدهد. امروزه، مردم محروم از مسئولان میخواهند که صادق باشند و به تمامی جوانب شکایات آنان توجه داشته باشند.
6.نکته بعدی این است که اغلب سیاستمداران ما عادت به خواندن بولتنها پیدا کردهاند، یا از خلال شبکههای اجتماعی به دنبال کشف اولویتهای موضوعی جامعه میگردند. بدانید که استفاده از تکنولوژی محدودیتهایی در پی دارد و برخی از مردم ترجیح میدهند به طور مستقیم با مسئولان تعامل داشته باشند. با در نظر گرفتن انقلابهای تکنولوژیک اخیر نظیر رواج رسانههای اجتماعی، سیاستمداران تصور میکنند بهتر است با استفاده از سیستمهای آنلاین به تعامل با مردم بپردازند؛ این در حالی است که یک پژوهش در زمینه سازمان و مدیریت که در سال 2013 در ایالات متحده انجام شده است نشان میدهد که اغلب افراد (66 درصد) از تلفن برای طرح نظرات خود استفاده میکنند، و تنها 6 درصد مردم از اینترنت به عنوان اصلیترین ابزار طرح گلایهها از مسئولان نام میبرند. این یعنی، قرار دادن ابزارهای فنی جدید، برای ارتباط مسئولان با مردم روشی ناقص است، زیرا، مردم اصولاً در پی روابط صمیمیتر هستند و ترجیح میدهند مشکلات خود را تحت تعاملات انسانیتر طرح کنند. مسئله، «به رسمیت شناخته شدن» است. موضوع هویت و سلیقه، تعامل مردم با حکومت را پیچیده کرده است.
7.عاقبت این که به طور قطع، ایجاد روشهای مناسب ارتباط گرفتن با مردم، از جمله امور دشوار و انرژیبر برای مسئولان است، و در عین حال، وجه امتیاز اصلی سیاستمداران موفق از کمتوفیقها هم هست. اگر چه سطح توسعه ارتباطات اجتماعی دستاوردهای جدیدی را در این خصوص به ارمغان آورده است، اما، همزمانبر میزان پیچیدگیهای خدمات و فرصتها نیز افزوده است./۱۳۲۵//۱۰۲/خ