۱۵ شهريور ۱۳۹۶ - ۱۴:۱۰
کد خبر: ۵۲۳۱۵۶
سرمقاله؛

انقلابي های پشيمان

وقتي در زمان پيامبر(ص) ، انقلاب اسلامي، با نزول قرآن آغاز شد و وقتي پيامبراسلام(ص) بي دريغ ، همه حيات و هستي خود را وقف مبارزه در راه اين نهضت الهي نمود تا فرهنگ و نظام جاهلي واژگون شود و فرهنگ و نظام الهي جايگزين آن گردد، از همان ابتدا معضل بزرگي سدّ راه شد که اصل انقلاب و نهضت اسلامي را مورد تهديد قرار داد.
یادداشت
 به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از روزنامه رسالت، برخي از اصحاب بزرگ و معتمدين مسلمانان، در مواجهه با مشكلات بزرگي که در مسير اين مبارزه بزرگ بود  ، د چارترس و تزلزل شده، به تدريج  در اصل   انقلاب و ارزش هاي آن دچار ترديد  شدند . در ادامه ، باورهاي اوليه خود  را از دست  دادند  .  پشيماني از گذشته انقلابي  در آنها پديد  آمد  وبعضي آشکار وبعضي پنهان ، راه بازگشت از انقلاب را در پيش  گرفتند . تهديدها ، تطميع ها، تحريم ها ، تحقير ها و تهاجم هاي دائمي  قدرت ها که يکي از تبعات قطعي هر انقلابي است ، نقشي تعيين کننده  در اين تزلزل ها  و برگشت ها داشت. اولين شعار اسلام و شرط مسلماني کلمه لا الهَ الا الله بود که پرستش را فقط براي معبود يگانه سزاوار مي دانست .
 
يکي از ابعاد  پرستش ، اطاعت کردن است و با شعار اوليه اسلام، اطاعت غير خدا ، نفي مي شد . يعني با همان کلمه  اول  ، نه تنها بت ها ي
سنگي و چوبي نفي شدند ، بلکه طاغوت ها، قدرت ها و سرمايه پرست هاي حاکم  هم که مردم را در اطاعت خود مي خواستند هم  نفي  شدند.
 
عدم اطاعت ، به طور طبيعي ، سيطره آنها ،  نظام اجتماعي آنها و منافع آنها را در هم مي ريخت و اطاعت خدا را جايگزين اطاعت  آنها مي کرد .
اين شعار ، در ذات خود شعاري انقلابي و حاوي فرهنگي  انقلاب آفرين  است.
 
اين شعار  درهر مقطعي از تاريخ و در هر سرزميني مطرح و اجرايي شود ، انقلابي را پديد خواهد آورد ، قدرت هاي غير خدايي را به زير خواهد کشيد  تا اطاعت مخصوص خدا و اولياء خدا باشد  . لا اله نه فقط  فرياد مرگ بر بت ها است، نه فقط  فرمان رجم شيطان درون است ، بلکه  فرياد  مرگ بر طاغوت مستکبر هم هست  و لذا  تا ابد پرچم انقلاب را  در جامعه اسلامي در اهتزاز نگه مي دارد  . انقلاب  پايان يافتني نيست .
 
لا اله الا الله، جوهره  اصلي همه اديان الهي  است  و هرگز و تا وقتي، صبح و ظهر و شام اين کلام نوراني از مأذنه ها  به سراسر جامعه ابلاغ مي شود و در  نماز هاي يوميه  بيش از پنجاه بار تکرار مي‌شود ، هيچ مسلماني  از اين مسئوليت انقلابي که به عهده گرفته    معاف نخواهد بود . انقلاب دروني و بيروني و حاکم کردن الله به جاي طاغوت ، شرط اول مسلماني است . نه پاياني دارد و نه برگشتي چرا که برگشت از آن برگشت از مسلماني است. طبيعي است که  انقلاب و  دگرگوني  و نفي اطاعت و ربوبيت از قدرت ها و طاغوت هاي  زمانه ، خطرات ، زحمات و مشکلات   بسيار  دارد . اما چرا در ميانه راه ، گروهي از مؤمنان و مبارزان و شهادت طلبان  ، حتي  مؤمنين پر اعتبار ، طاقت نياورده  متزلزل مي شوند، پشيمان مي شوند و بازمي گردند . پشيماني از انقلاب و بازگشت، آفت بزرگي است که همه مجاهدان و مبارزان راه خدا را تا آخر  تهديد مي کند. بازگشت برخي بزرگان و مسئولان  از انقلاب ، فقط پديده امروز نيست .
 
پيامبران الهي، همواره  با  بردگان آزاد شده اي  که حاضر نيستند تا آخر بايستند و هزينه هاي آزادي و عزت و استقلال خود   را بپردازند   روبرو بوده اند .  بخش عظيمي از مشکلات رسولان الهي نه از جانب طاغوت ها و فرعون ها و قيصر ها  ، بلکه از سوي اين بردگان آزاد شده ولي روگردان از مبارزه و  دل بسته به دنياي حقيرشان  بوده است . حديث شريف پيامبر بزرگوار که فرمودند شَيَّبَتْني سُورَةُ هُود، و اشاره آن بزرگوار به آيه فَاستَقِم كَما أُمِرتَ وَمَن تابَ مَعَكَ وَلا تَطغَوا . بيانگر وجود اصحاب و بزرگاني است که در ايجاد انقلاب نقش آفريني کرده و زنجيرهاي بردگي را گسسته اند ، اما  در ميانه راه  و در مواجهه با مشکلات و خطرات  و تهاجمات، استقامت و پايداري لازم را نداشته ، پشيمان شده، برمي‌گشتند و گاه راه طغيان عليه انقلاب را برمي‌گزيدند .
 
اگر پيامبر فرمود سوره هود مرا پير کرد ، اشاره  به همين اصحاب متزلزل و آماده برگشت بود که  با مشاهده هر مشکلي عقب نشيني مي کردند و مردم را به عقب نشيني سوق مي دادند . آنها پيامبر را پير کردند  نه کفّار وسرمايه پرستان  و برده فروشان   که رودر رو با پيامبر مي جنگيدند .
 
همه پيامبران با  مصيبت بازگشت و ارتداد  بزرگان و اصحاب خود  روبه رو بوده اند . قرآن بيش از همه بر مصيبت هاي حضرت موسي (ع) تأکيد کرده و قوم بني اسرائيل را نمونه شاخص  ارتداد از انقلاب معرفي کرده است .  قوم بني اسرائيل در مصر ، بردگان قوم فرعون بودند . هنگامي که انقلاب موسائي براي آزادي و عزت و سربلندي و سروري آنها آغاز شد ، خشنود شدند و به انقلاب  موسي پيوستند و خود را از بردگي رها کردند و به اين علت قوم برتر  و نمونه خداوند شدند ، اما هنگامي که  سختي ها ي راه رخ نمود ، ترديدها،تزلزل ها ، تجديد نظرها  ، عقب گردها و پشيماني ها  آغاز شد و بزرگاني از  اصحاب  حضرت موسي ، يک به يک از قطار انقلاب پياده شدند و رودرروي پيامبر خدا قرار گرفتند .
 
قرآن رفتار آنها را تبيين کرده است  .گاه پيامبر خدا را سرزنش مي‌کردند  أُوذِينَا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَأْتِيَنَا وَمِنْ بَعْدِ مَا جِئْتَنَا . پيش از آمدننت در سختي و آزار  بوديم و پس از آمدننت هم در سختي و آزار هستيم . وقتي تهديدي و خطري پيش مي آمد ، وحشت زده فريادشان بلند مي شد که  إنا لَمُدْرَكُونَ  کارمان تمام شد ، نابود شديم ، ديگر راه نجاتي نداريم و بايد تسليم شويم .
 
آنها با وجودي که مائده آسماني را چشيده و نصرت الهي را در نابودي فرعون به چشم خود ديده بودند و به ارض موعود الهي دعوت  شده بودند  بازهم وسوسه زندگي حقير عرفي و بازگشت از انقلاب  در جانشان بود و خواستار عيش دنيايي با همان معيارها و ارزش هاي حاکم بر   جوامع ديگر بودند  اجْعَلْ لَنَا إِلهًا كَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ  . براي ما الهه ها و  بت هائ مثل الهه ها و بت هاي آنها قرار ده  تا ماهم  زندگي مشابه آنها داشته باشيم .
 
وقتي با دشمن قدرتمندي روبه رو مي شدند همه وعده هاي الهي را فراموش مي کردند و از مبارزه با دشمن سر باز مي زدند قالُوا يا مُوسي‏ إِنَّ فيها قَوْماً جَبَّارينَ وَ إِنَّا لَنْ نَدْخُلَها حَتَّي يَخْرُجُوا مِنْها .  گاه  با پشت کردن به انقلاب  ، وليّ خدا را و خيمه گاه نبوت و امامت را رها کرده و در اطراف فرصت طلبان عوام فريب و مروجان جاهليت نو  حلقه مي‌زدند ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ العِجلَ مِن بَعدِهِ . به جاي پيامبر  گرد گوساله اي سخنگو حلقه مي زدند . 
قرآن اين پديده برگشت از انقلاب و ارزش هاي انقلاب را به عنوان يکي از اصلي ترين خطرات تهديد کننده نهضت انبياء  مطرح و کرارا آن را نهي فرموده . لَا تَرتَدُّوا عَلَي أَدْبَارِكُمْ  از اين وادي مقدس الهي که به آن وارد شده ايد  باز نگرديد و رجعت نکنيد .
 
بازگشت ، قرين محروميت ازالطاف ويژه خداوند خواهد بود مَن يَرتَدِ مِنکُم عَن دينِهِ فَسَوفَ يَاتي الله بِقوم يُحِبُهُم وَيُحِبونَه   ْاگر از ارزش هاي انقلاب و دين  موسائي بازگرديد ، خداوند شما را وامي گذارد و قوم ديگري را  وارث زمين خواهد کرد  . برگشت از ارزش هاي انقلاب و رو کردن به ارزش هاي حقير دنيا طلبانه موجب نفرين پيامبر خداست فَافْرُقْ بَيْنَنَا وَبَيْنَ الْقَوْمِ الْفَاسِقِينَ . کساني که در ميانه راه  به نهضت موسي پشت کردند و  مردم را هم از ادامه راه منصرف کردند  ، افراد عادي نبودند . افراد عادي چنين نفوذ و قدرتي ندارند .
 
سامري و قارون و بلعم باعورا  ، از برترين مؤمنان و  ياران و نزديکان حضرت موسي و از مسئولان و روحانيون و علماء و مروجين دين او و از فداکاران بزرگ نهضت او بودند . بلعم باعورا در مقام بلند تقرب قرار داشت ومستجاب الدعوه  بود  . در ميان بزرگان اصحاب و حواريون حضرت عيسي نيز اين برگشت از ارزش ها و اصول انقلاب  و پشيمان شدن از انقلاب ، مشاهده مي شد . آنها هم در هنگام مواجهه با مشکلات و خطرات از عيسي و انقلاب او روگردان شدند .
 
آن بزرگان قوم و سابقه داران در دين و انقلاب در جلسه اي حرف آخر را زدند و در مقام انکار و در حالت بي اعتمادي  به وعده هاي خداوند ، به حضرت مسيح گفتند آيا خدا مي تواند از آسمان مائده نازل کند  قَالَ الْحَوَارِيُّونَ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ هَلْ يَسْتَطِيعُ رَبُّکَ أَنْ يُنَزِّلَ عَلَيْنَا مَائِدَةًمِنَ السَّمَاءِ. خداوند در پاسخ  ، باطن آنها را آشکار کرد و فرمود إِنِّي مُنَزِّلُهَا عَلَيْكُمْ فَمَنْ يَكْفُرْ بَعْدُ مِنْكُمْ فَإِنِّي أُعَذِّبُهُ عَذَابًا لا أُعَذِّبُهُ أَحَدًا مِنَ الْعَالَمِينَ.   يعني مائده نازل خواهد شد ولي برگشت از مسير مقدس مسيح ، قرين  سخت ترين مجازات ها خواهد بود  .
 
روايات بيان مي‌کنند که  پس از نزول مائده  آسماني ، بازهم عده اي از همين حواريون که نزديک ترين  ياوران حضرت عيسي و بزرگ ترين شخصيت هاي روحاني  و جزء نخستين  ايمان آوردندگان به او بودند بر ارتداد و بازگشت از انقلاب  پاي فشردند ، از راه عيسي برگشتند و اصول و مباني نهضت عيسوي را زير پا گذاشتند  . کار اين بزرگان و خواص و صاحبان نفوذ ، يک گناه فردي فردي نيست که قابل جبران باشد  . آنها با عقب گرد خود ،  جامعه را هم به عقب سوق داده و  از ارزش هاي الهي و انقلابي روگردان کنند ، سزاي اين کار ، شديدترين عذاب هاست . إِنَّ أَشَدَ النّاس عَذابا يَومَ القِيامة مَن كَفَرَ مِن أصحابِ المائدة...بايد پديده بازگشت خواص از انقلاب را به عنوان يکي از مهم ترين و بزرگ ترين موانع نهضت انبياء از نو بشناسيم و بشناسانيم  تا چراغ راه ما باشد./۱۳۲۵//۱۰۲/خ
ارسال نظرات