مبلغان نماد خدمت رسانی اجتماعی/ حاکمیت به نقش ستادی خود برگردد
اشاره
فعالیتهای فرهنگی در سال های گذشته با خلأهای زیادی مواجه شده و فعالان فرهنگی که با دستورات حاکمیتی کار فرهنگی را انجام می دادند در این استیصال قرارگاههای فرهنگی، چندی است که به صورت آماده باش متوقف شدهاند.
با توجه به سخنان رهبر معظم انقلاب که زمان حال را دوران از کار افتادن بخش عملیاتی در امور فرهنگی توصیف کردند و از فعالان فرهنگی خواستند تا به صورت آتش به اختیار به انجام کارهای فرهنگی تمیز همت گمارند، خبرنگار سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا با رویکرد معرفی سربازان آتش به اختیار در عرصه فرهنگ و نشر و توسعه تجارب این افراد در سلسله گفت و گوهای تفصیلی مواردی از فعالیتهای فرهنگی خودجوش را معرفی میکند.
در این گفت و گو؛ نظرات و تجارب حجت الاسلام داوود صالحی، مبلغ و فعال جهادی حوزه علمیه قم که با ظرفیت مردمی به مدافعان حرم و مانند آنها که در راه مقاومت دچار استضعاف شدهاند خدمت رسانی میکند از نظر میگذرد.
رسا ـ تاریخچهای از فعالیت خود در عرصه فرهنگی بفرمایید.
من و دوستانم به چند سالی است که به این نتیجه رسیدهایم که برای اثرگذاری حرف دینیمان باید به حوزه مسائل اجتماعی و مسائلی که دغدغه مردم هست ورود کنیم؛ مسائلی مانند فقر، اعتیاد، ازدواج در سنین بالا و هر چیزی که مسأله روز مردم است؛ این یک راهبرد حیاتی است.
همان گونه که میدانید فعالیت ما خدمت رسانی به افرادی است که در راه مقاومت دچار استضعاف شدهاند؛ در این بین ایرانی، افغانی، پاکستانی یا سوری بودن این افراد برایمان ملاک نیست؛ برای این کار عدهای از طلاب و دانشجویان دور هم جمع شدهایم و با کمال افتخار این کار را انجام میدهیم.
مدتی در کشور سوریه بودم، تعدادی از همرزمان عراقی ما شهید شدند، برای مراسم تشییع و تدفین دوستانم به عراق رفتم و در این سفر با زندگی خانواده شهدایی مواجه شدم که در روستاهای جنوبی عراق در دمای بالای پنجاه و پنج درجه بدون وسایل سرمایشی حتی یک یخچال که تنها نان آور خانواده در جنگ با دشمنان اسلام به شهادت رسیده بود.
نمیشود همه بار را بر دوش حاکمیت گذاشت
پس از مواجهه با این فضاها به فکر چاره و انجام تکلیف شرعی خود افتادم؛ برای کمک گرفتن از نهادهای حاکمیتی در ایران و عراق باید مسیری طولانی را طی میکردم و از طرفی نمیشد همه بار را بر دوش حاکمیت گذاشت، یک راه هم این بود که از ظرفیت خودمان استفاده کنیم و معطل کسی نمانیم، بنابراین به تعبیر حضرت آقا که برای ما شفاف کردند، آتش به اختیار وارد عمل شدیم، یعنی خود را معطل کسی نکردیم؛ معنای آتش به اختیار هم این نیست که ما خارج از قاعده کار کنیم، به نظرم این است که برای انجام تکلیف خود معطل کسی نمانیم و منتظر کسی نباشیم.
یک کانال درست کردم و حدود چهل نفر از رفقا که فکر میکردم در این موضوع میتوانند کمک کنند را عضو کردم و پس از تشریح و توصیف وضعیتی که با آن مواجه شده بودم دوستان سریع کمک کردند و افرادی را به این کانال افزودند؛ پس از آن به سراغ خانواده دیگری رفتیم و آن را هم اعلام کردیم، این کار آرام آرام سر زبان رفقایی که ما را میشناختند افتاد.
با توجه به موفقیت اولیه فعالیت خود را گسترش دادیم و کار توسعه پیدا کرد، به برکت اسم شهدا و کمک دوستان طلبه، دانشجو و علاقمندان دیگر کار بسیار وسیع شد و رشد کرد تا اینکه الان کانال حدود پنج هزار نفر عضو پیدا کرد؛ پس از آن برای توسعه بیشتر به دنبال مجموعههایی که با خانواده شهدا ارتباط داشتند و خدمت رسانی میکردند رفتیم؛ خانوادههای انصار المجاهدین را پیدا کردیم و ارتباط گرفتیم.
رسا ـ آیا مردم به شما اعتماد دارند؟
مردم به طلبهها اعتماد دارند، علیرغم تصویر رسانهای که از روحانیت ساخته میشود، حتی مردمی که خیلی با فضای مذهبی خوب نیستند به طلبهها بیشتر اعتماد دارند؛ حتی تا چند ماه پیش با اینکه حساب به نام شخص من بود ولی مردم با اعتماد کامل کمک میکردند.
پس از اینکه با دوستانی که این فعالیت را انجام میدهیم به این تصمیم مشترک رسیدیم که این کار نباید تعطیل شود، چون مقاومت تعطیل بردار نیست و از آنجا که رویارویی حق و باطل همیشه وجود دارد و مقاومت حق در برابر باطل هیچ وقت تعطیل نمیشود به این نتیجه رسیدیم که فعالیت خود را ثبت رسمی کنیم؛ از آن پس این کار را در «بنیاد خیریه مهرپیشه فرید» انجام میدهیم؛ این بنیاد ثبت رسمی بهزیستی و نهادهایی است که به امور خیریه ارتباط دارد و از طرفی هم هماهنگی با نهادهای متولی این کار دارد؛ کاری که ما انجام میدهیم در کشور متولی خاص دارد، بنابراین با آنها هم هماهنگ شدیم و به عنوان مکمل این نهادها خلأهای موجود را پوشش میدهیم.
رسا ـ خدمت رسانی خود را به مستضعفین توسعه دادید یا هنوز در حد همان مدافعان حرم است؟
ما به این نتیجه رسیدیم که اگر میخواهیم حرفهای دینیمان اثرگذار باشد باید حرفهای مذهبی و دینی را روی بستر خدمت و نوکری و خاکساری برای مردم مخصوصاً اقشار مستضعف بزنیم، لذا در بحث مسائل خیریه فعالیت خود را گسترش دادیم؛ در این بنیاد خیریه بخشی از کار ما مدافعان حرم و مقداری عامتر مقاومت است؛ هر کسی که برای مقاومت دچار استضعاف شده است؛ حتی از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس از جانبازان یا هر موضوعی که مقاومت ربط پیدا کند.
مجموعه خیریه ما در حقیقت دارای یک بخش حمایت از مدافعان حرم و بخش دیگری عمومی است، هر کسی در کشور ما دچار فقر باشد به او کمک میکنیم.
بخش محرومان هم بخش دیگری از فعالیت مجموعه خیریه ما است که برای سرپرستی ایتام به نام «خانه امید» در تهران راه اندازی شد که سرپرستی حدود چهل یتیم را بر عهده داریم؛ در بخش دیگر از فعالیتهای خود بستههای ارزاق ماهانه است که برای برخی اقشار در نظر گرفتهایم؛ بحث درمان و کارهای مختلفی که در حوزه خیریه است.
رسا ـ هزینههای ستاد را چه کسی تأمین میکند؟ آیا از کمک مردم استفاده میکنید؟
ما برای تأمین کمکهایی که به مردم انجام میشود صد در صد از کمکهای مردمی استفاده میکنیم، یعنی تهیه ارزاق یا نگهداری ایتام یا ایجاد اشتغال با خود مردم است؛ حتی آدمهایی که شاید نگاه مذهبی نداشته باشند برای کارهای خیریه و انسان دوستانه کمک میکنند، لازم است که مردم اعتمادشان جلب شود، اگر اطمینان پیدا کنند که این کمکها درست مصرف میشود، کمک میکنند.
مردم همه منتظر فردی امین برای کمک هستند
الحمدلله تا الان در همه موارد مردم مازاد بر نیاز کمک کردهاند، ما از مردم وکالت میگیریم که مازاد کمکهایتان را در موارد دیگر هزینه کنیم.
اگر منظور شما از هزینههای ستادی حقوق افرادی است که کار میکنند، باید بگویم که این هزینه در بنیاد ما صفر است یعنی به پرسنل یک ریال هم حقوق نمیدهیم، کسانی که با ما همکاری میکنند خود در مشاغلی مشغول به فعالیت هستند و درآمد دارند، وقتهای اضافه خود را به صورت رایگان در خدمت بنیاد کار خیریه انجام میدهند.
بحث مکان هم اینطور است که در دفترهای خودمان انجام میدهیم، دوستان ما فعال هستند و هر یک در جایی مشغول به کار هستند، اغلب در دفاتر خود کارهای بنیاد را هم انجام میدهند؛ البته دفتری مرکزی در تهران داریم که آن هم متعلق به خیریه هست و آن هم توسط خیرین برای دفتر مجموعه در اختیار قرار داده شده است و تنها همین دفتر به عنوان مرکز کار ما وجود دارد.
رساـ چطور شما دوستانی را به کار گرفتهاید که هیچ توقعی ندارند؟
به طور کلی در بحث آتش به اختیار ما باید سبک زندگی بچههای حزب اللهی را تعریف کنیم که معیشت، کار، شغل و نگاهمان را به حاکمیت به قبل از انقلاب برگردانیم، یعنی بگوییم که فرض کنید که حکومت، اسلامی نیست، شما چقدر تلاش و کار میکردید؟ چطور کار میکردید؟ برای دلتان از جیبتان هزینه میکردید، برای عقیده خود از زمان، توان، مال و آبرویتان میگذشتید؛ الان هم باید همینطور باشد، لذا بچهها کار میکنند و از وقت شخصی و هزینه شخصی خود برای اداره کار میگذارند.
طلاب کماکان رتبه اول اعتماد مردمی را در اختیار دارند
مردم به طلبهها بیشتر کمک میکنند؛ معتقد هستم که اگر طلبهها مأمن مردم باشند، طوری باشد که بدانند طلبهها قادر هستند مشکلاتشان را حل کنند، یقین داشته باشید که حتی نفوذ کلام طلبهها را بیشتر میکند؛ مضافاً بر اینکه اثر معنوی خیلی بالایی دارد و در کارهای خیریه برکت و حجم کار هم قابل مقایسه با ورود غیر طلبهها نیست.
الان جریانات مختلفی در بحث خیریه کار میکنند اما هنوز حضور متدینین و طلبهها نسبت به انتظاری که داریم کم رنگ است، وقتی ما در مشکلات و مصائب مردم کنار آنها باشیم خواهیم دید که نفوذ کلمه و اثر تبلیغی و اثر فرهنگی بیشتری هم به وجود خواهد آمد.
رسا ـ شاید بعضی طلاب یک سری محدودیتهای مالی در زندگی شخصی خود داشته باشند که قادر به کمک مالی به مردم نباشند یا حتی اینکه مجموعهای را اداره کنند؛ این افراد باید چطور به چنین مسائل فرهنگی وارد شوند؟
طلبهها باید واسطه شوند، اهل خیر در جامعه خیلی زیاد هستند، فقط لازم ست که یک نفر اینها را سازماندهی کند، واسطه شود و از آن خیرین به آن نیازمندان برساند که اینجا طلبه خیلی برای مردم اعتبار دارد و مردم به طلبه خیلی بیشتر اعتماد دارند و واقعاً فقط پا پیش گذاشتن را میطلبد.
روزی که ما میخواستیم این کار را شروع کنیم اصلاً تصور نمیکردم که چنین اتفاقی بیافتد، یعنی به یک نحو جبر خیرین ما را در صحنه نگه داشت، واقعاً از اول اینطور نبود که ما طراحی کرده باشیم کاری با این گستردگی انجام دهیم، ولی وقتی پا جلو گذاشتیم دیدیم که کار خود به خود جلو میرود و حتی همه شئون کار را مردم به عهده گرفتند.
برای مثال بنیاد ما یک وبگاه دارد که تعدادی از دانشجویان مشهدی که شرکتی داشتند این وبگاه را برایمان رایگان طراحی کردند؛ یا در بحث قربانی، عقیقه و مانند اینها که برایمان سخت بود کسانی که میخواهند قربانی را انجام دهند نیت را به ما اعلام میکنند و مبلغ را به حساب واریز میکنند تا ما بین خانوادههای نیازمند توزیع کنیم، الان حدوداً روزی سه چهار قربانی داریم، وقتی که من برای این موضوعات میگذارم در حدی است که فقط یک پیامک بزنم و اعلام کنم، در همه شهرها نماینده داریم، خود مردم هم هستند، قصاب متدین آن شهر است که مورد اعتماد صد در صد ماست، مثلاً وقتی از او یک گوسفند میخریم ده درصد گوشت اضافه میکند، شرایط عقیقه را هم بلد است، مرتب میکند، نفری داریم که با موتور خودش رایگان میآید تحویل میگیرد، لیست مشخص است که به چه کسانی قبلاً تقدیم شده و به چه کسانی نشده است؛ میبرند و توزیع میکنند؛ یعنی خود مردم خودکار این کارها را انجام میدهند، فقط یک سازماندهی لازم دارد.
شأن طلبه در امور اجرایی و فرهنگی مدیریت است
به نظرم شأن طلبه چه در امور اجرایی و چه در امور فرهنگی مدیریت است، باید اداره کند، نباید لزوماً خودش وارد کار شود، البته اگر وارد شود خیلی خوب است؛ امیر المؤمنین هم به مالک وقتی فرماندار شدند فرمودند که درست است مدیریت میکنی، ولی بخشی از وقتت را برای ارتباط مستقیم با مردم بگذار؛ این کار اثر دارد، روح را تربیت میکند و باعث میشود که انسان فراموش نکند که کجاست و چه بوده است. این ده درصد کار است، نود تا نود و پنج درصد کار را خود مردم جلو میبرند و واقعاً معونه ندارد.
رسا ـ چطور مردم اعتماد میکنند؛ این اعتماد سازی از چه طریقی باید صورت بپذیرد؟
فرآیندهایی وجود دارد که اعتماد را ایجاد میکند، از جمله اینکه کار ثبت و ضبط داشته و شفاف باشد؛ کارهای مالی مشخص باشد، هیچ انسان عاقلی نباید خود را در معرض تهمت قرار دهد، شبههای مبنی بر اینکه حسابهای شخصی خود را پر میکند یا هر چیز دیگری که ذهن مردم را منحرف کند؛ اینها را باید دقت کنیم و شفافیت مالی داشته باشیم و به مردم گزارش بدهیم.
این امکان باید فراهم شود که هر کدام از مردم خواستند بیایند و ببینند، یا ثبت و ضبط حاکمیتی داشته باشد، با نهادهایی که متولی هستند، مانند وزارت کشور، بهزیستی و بقیه بخشهایی که متولی هستند باید شفاف باشد که کسی زیر سئوال نرود و از زیر و بم کار را خبر داشته باشند، اینها اعتماد ساز است.
البته مؤلفه طلبه بودن خودش بهترین اعتماد سازی است؛ طلبه اگر واقعاً طلبه باشد و وسط بیاید میتواند امور را حل و فصل کند؛ مردم به همه نحو بحثهای مالی را تأمین میکنند، بارها و بارها به شخص من مبالغی برای خودم پیشنهاد دادهاند که این مبلغ را برای شخص خود بردار، البته من نیاز نداشتم، قبول کردم و و از طرف خودم به فرد دیگری هدیه کردم.
من معتقد هستم که مردم زندگی خود طلبه را هم تأمین میکنند؛ ما برای تأمین زندگیمان جلو نمیرویم اما زندگیمان تأمین میشود؛ البته برکتی که دعای یک محروم ایجاد میکند قابل احصاء نیست.
رسا ـ آیا در این بین توصیهای به طلبهها دارید؟
ما طلبهها باید ملجأ مردم باشیم، در مباحث فکری، اعتقادی، شبهات، مسائل تئوری و چه در مسائل روزمره، مردم وقتی حرف یک طلبه را میپذیرند که در همه مسائلشان کنارشان باشد، در سختیها، مشکلات، بدبختیها، اعتیاد جوانش، از دست دادن عزیزش، در هر مشکل اجتماعی که برای او ایجاد میشود.
طلبهها باید علمدار جریانات اجتماعی شوند
بعد از انقلاب به دلیل اینکه بخش زیادی از مسائل اجتماعی را حاکمیت به عهده گرفته است، آرام آرام از این مسأله فاصله گرفتهایم و به نظرم باید باز طراحی کنیم، کاری کنیم که طلبهها علمدار جریانات اجتماعی شوند، چرا برای یک طلبه مهم نیست که در این شهر چقدر معتاد وجود دارد؟ انگار که مسأله من و شما نیست؛ یا حتی بیکاری، مسائل محیط زیست، اصلاً مردم احساس میکنند که طلبهها در این قضایا هیچ حسی ندارند.
حتی در مواردی چون عَلَم این مسائل را جریانات معاند به عهده گرفتهاند یک طوری احساس کردهاند که ما از ورود به برخی از عرصهها منع داریم؛ مثلاً در جریان محیط زیست که عرض کردم چرا یک طلبه برایش مهم نباشد که در محیط زیست چه اتفاقی میافتد؟ این مسأله مردم است و ما باید ورود کنیم؛ اگر به این مسائل ورود کنیم خیلی اثرگذارتر خواهیم بود.
از طرفی مردم انتظار دارند که طلبهها مطالبه حق مردم از حکومت اسلامی را هم داشته باشند، نه اینکه ما خودمان یک طرف قضیه قرار بگیریم، مردم انتظار دارند که ما بایستیم کارهایشان و مسائلشان را پیگیری کنیم و حتی مطالباتشان را از حاکمیت پیگیری کنیم؛ این را طلبهها نباید فراموش کنند.
یکی از مصادیق اکمل و اتم این موضوع جریانات خیریهای است؛ در عرصههای مختلف درمان، ایتام و مانند اینها؛ ما الان نزدیک به دویست هزار یتیم در کشور داریم که ظاهراً تحت پوشش هستند؛ خوب اگر طلبههای هر شهر برای کمک ورود کنند، مردم هم کمک میکنند و لحظهای دریغ مالی در این قضیه وجود ندارد؛ در بحث درمان و هر چیز دیگری همینطور؛ صد در صد مردم بیش از نیاز کمک میکنند؛ طلبهها اینها را به عهده بگیرند، خواهند دید که چقدر اثرگذار است.
افراد زیادی به من مراجعه کردهاند که ما خیلی دلمان میخواهد که کارهای بزرگی در امر خیریه انجام دهیم ولی یا اطمینان نداریم یا نمیشناسیم، طبیعی است که مردم یک مقدار نسبت به مسائل حاکمیتی با ملاحظه برخورد میکنند، ولی اگر یک مسجد متولی کار خیر شود مردم خیلی بیشتر کمک میکنند؛ یک امام جماعت متولی شود خیلی بیشتر کمک میکنند؛ طلبهها از قدیم مأمن و پناه مردم بودهاند که امیدواریم کماکان اینطور باشد.
رسا ـ میتوان گفت در عرصههای مختلف یکی از آفتهای بزرگ موازی کاری است؛ در کارهای فرهنگی مانند تأسیس بنیادهای خیریه مانند بنیاد شما، چطور میتوان از موازیکاری پرهیز کرد؟
حضرت آقا میفرمایند که در کار فرهنگی اصلاً موزای کاری نیست، البته ایشان در شرایط خاصی این را فرمودند، به خاطر کمبود حجم فعالیتهای فرهنگی موجود ایشان فرمودند که خلأ و ضعف ما اینقدر زیاد است که فعلاً هیچ موازی کاری معنی ندارد؛ آقا اصلاً معطل نمانید هر کاری میتوانید بکنید و نگران هم نباشید که کارمان موازی باشد؛ البته این کلام اقتضائی است، معنی آن این نیست که همیشه اینطور خواهد بود، این کلام را در برهه اصلاحات فرمودند.
ما در کل کار گروهی و جبههای را آموزش ندادهایم، مشکل اصلی به سبک آموزش ما بر میگردد، در آموزش و پرورش و دانشگاه واقعاً کار گروهی، جبههای و تشکیلاتی به هیچ وجه آموزش نمیبینیم، این خلأ و نقص بسیار بزرگی است که باید دربارهاش فکری شود.
حاکمیت به نقش ستادی خود برگردد
اما به نظرم ورود نهادهای حاکمیتی موازی کاری را ایجاد میکند؛ کارهای فرهنگی به هیچ وجه نباید از دست مردم گرفته شود، نهادهای متولی در حاکمیت تنها باید نقش ستاد را ایفا کنند، دقیقاً مطالبه ما از حاکمیت همین است؛ حاکمیت تنها در نقطه تشخیص مسائل، رصد و شناسایی بنشیند و به مجموعههای مردمی گرا بدهد و مجموعههای مردمی خودشان عمل کنند.
چون نهادهای حاکمیتی خودشان ورود کردهاند و اجرا میکنند این آسیب به وجود آمده است که شأن خود را از دست دادهاند؛ چون هیچ وقت شأن یک مجموعه مردمی نیست که بتواند رصد تام داشته باشد، این شأن حاکمیت است، منتها وقتی حاکمیت خودش به اجرا ورود کرده است، خودش یک مجموعه کنار بقیه مجموعهها شده و نتیجهاش این شده است که در مرحله نخست به دلیل بزرگی نهاد حاکمیت، مجموعههای مردمی دیده نشدهاند؛ ثانیاً شأن حاکمیت در حوزه فرهنگ که رصد، شناسایی، جبههسازی و مانند این شئونات است فراموش میشود.
مشکل بعدی این است که گاهی نهاد حاکمیتی به صورت ناموزون در حوزههای مختلف فرهنگی پول توزیع میکند؛ در نتیجه مجموعههایی کار میکنند، فارغ از اینکه نیاز هست یا نیست؛ فارغ از اینکه در این حوزه کارهای مشابه وجود دارد یا وجود ندارد؛ این آسیب بزرگی است.
راه حل این معضل این است که مجموعههای فرهنگی ـ مردمی از لحاظ معیشتی و مالی باید معطل مردم باشند؛ خود مردم ما را مدیریت خواهند کرد، وقتی ما یک کاری را انجام دادیم وقتی اشباع وجود داشته باشد مردم اقبال نمیکنند؛ برای مثال اگر در یک منطقه تعداد محدودی بچه دبستانی وجود داشته باشد که در یک دبستان تحصیل میکنند مردم به ساخت دبستان دیگری در آن محل کمک نخواهند کرد؛ ریشه آسیب هزینه در موارد غیر ضرور جامعه ورود ناموزون و ناهماهنگ نهادهای حاکمیتی است.
رساـ خلاصه بحث ورود حاکمیت به عرصه فرهنگ چیست؟
پس اول اینکه باید نهادهای حاکمیتی را متقاعد کنیم و باید به این نتیجه برسند که خصوصاً در کارهای فرهنگی، طلبگی و چیزهایی که به فرهنگ و طلبه مربوط است تنها نقش ستاد و قرارگاه داشته باشند؛ اگر الان حضرت آقا میگویند که دیگر در قرارگاه خبری نیست همگی به خط بزنید برای این است که از آن نهادها قطع امید کردهاند؛ برای کار کردن معطل نمانید، معطل نمانید که کسی به شما دستور یا بودجه بدهد یا نقشه راه ارائه کند، فرمودند که ما به آنجا دیگر امیدی نداریم، خودتان عملیات کنید.
در کارهای فرهنگی نیاز مردم را مرتفع کنیم
بخش دیگر این است که کارهایی که ما انجام میدهیم باید طوری طراحی کنیم که مردم پولش را بدهند، یا مردم باید کالای ما و محصول ما را بخرند، یا باید مردم بیایند و برای کار ما وقف و نذر و تبرعات بدهند؛ از این حالتها خارج نیست.
وقتی ما کاری میکنیم که با مردم ارتباط ندارد، یعنی اصلاً مهم نیست که مردم کار ما را ببینند یا نبینند، کار و کالا و خدمات ما را بخرند یا نخرند، بیایند یا نیایند، طبیعی است که این کار رشدی ناموزون خواهد داشت؛ ما اگر خودمان را در معرض قضاوت مردم در انتخاب کالا، خدمات و برنامههایمان بگذاریم خود مردم انتخاب خواهند کرد؛ عرضه و تقاضا با هم متوازن خواهد شد؛ ریشه این به ورود ناموزون نهادهای حاکمیتی بر میگردد.
رسا ـ با توجه به فرمایش آقا نسبت به آتش به اختیار حداقل میبینیم که در فضای رسانهای یک جریان و موجی در بچههای انقلابی و طلبه راه افتاده است؛ شاید خیلی این انگیزه برایشان ایجاد شده باشد که ما برویم و یک کاری انجام دهیم؛ توصیه شما برای دوستانی که تازه میخواهند در این عرصهها وارد شوند و کارهایی مشابه کار شما یا در عرصههای دیگر کار فرهنگی به صورت آتش به اختیار انجام دهند چیست؟ شما چه کارهایی را در اولویت میبینید؟
در بحث فرمایش حضرت آقا در موضوع آتش به اختیار معتقد هستم که نظر آقا کار بیضابطه، بیقانون و بیحساب و کتاب نیست؛ ایشان فقط منظورشان این است که معطل کسی نمانید، هر کاری روش، قاعده، ضابطه و قانون خود را دارد و خودشان تبیین نمودند کار فرهنگی تمیز.
معنی آتش به اختیار این است که نباید معطل و منتظر کسی بمانیم، منتظر دستور از قرارگاه نباشیم، مصداق اَتَمِّ کسانی که کار فرهنگی میکنند طلبهها هستند؛ طلبهها حتی لباسی متمایز دارند؛ لباسشان علامتی بر این است که من متخصص و متولی کار فرهنگی هستم.
با توجه به اینکه نزدیک به بیست سال است که خارج از نهادهای حاکمیتی، کار مردمی انجام میدهم، نظرم این است که باید کارهایی انجام دهیم که مسأله مردم را حل کنیم، کار فرهنگی که مسأله مردم را حل نکند نه تنها اثرگذار نیست، مطمئن باشید که بعد از یک مدت تعطیل خواهد شد، برکت هم ندارد و خود افراد و متولیان کار هم سرخورده میشوند.
اول باید مسأله مردم را پیدا کنیم، پس از آن طبیعتاً خود به خود به سمت حل مسأله خواهیم رفت، پس اولویت اول مسألهیابی است؛ اگر مسألهیابی اتفاق نیافتد و متناسب با حل مسأله هدفگذاری نشود کاری بی حاصل است و تعطیل خواهد شد؛ خیلی از کارهای فرهنگی در کشور زود تعطیل میشوند، مؤسسات فرهنگی با صد سال یا دویست سال قدمت خیلی کم داریم؛ یکی از دلایلش همین است؛ مخصوصاً اینکه در این سه چهار دهه انقلاب کمتر از نقطه مسأله به اینکه باید چکار کنیم رسیدهایم.
دومین مسأله در روش کارمان است؛ اگر مردم کار فرهنگی ما را انتخاب نکنند و هزینههایش را ندهند موفق نخواهیم شد؛ اگر خدا گفته است که دیندار باشید، کنارش شرایط زیادی گذاشته است که اگر دیندار شدی باید هزینهاش را بدهی؛ خمس، زکات، انفاق، صدقه، قرض و هزار تکلیف مالی دیگر جزو همان دینداری است؛ الان ما به روشی کار میکنیم که مردم حس پرداخت هزینه کارهای فرهنگی را ندارند؛ جوان ما بیست یا سی هزار تومان یک وعده غذا در رستوران میخورد ولی وقتی به همان جوان بگوییم که برای فکر و روانت، برای کار فرهنگیات هزینه کن این هزینه را انجام نمیدهد؟ چون کار فرهنگی ما فاخر نیست و قابلیت هزینه کردن برای مردم ندارد.
کار فرهنگی ما خیلی جاها مسأله مردم را حل نمیکند؛ ما اگر مسأله مردم را حل کنیم خواهیم دید که مردم پای کار میآیند و ما را پشتیبانی میکنند؛ اگر دو مسألهای که عرض کردم را رعایت کنیم تا هشتاد درصد مسیر را رفتهایم.
قبل از ورود به کارهای فرهنگی مسأله یابی کنیم
طلبههای جوانی که دوست دارند به حوزه آتش به اختیار وارد شوند و باری از دوش جمهوری، حکومت و انقلاب اسلامی بردارند، در محله، فامیل، شهر، کشور و جامعه خود بگردند و ببینند که مسأله مردمشان چیست؛ بعد برای مسأله مردم راهکاری پیدا کنند که مردم بابت آن راهکار وسط بیایند و خودشان هزینه کنند، ما یک ریال از جیب خود هزینه نکردیم، مردم میآیند؛ مردم وقتی مسألهشان حل میشود شاعر میشوند و حرفهای دیگر مذهبی و دینی ما را بیشتر میپذیرند.
مشکل نوع کارهای فرهنگی ما این است که قبل از اینکه مسألهیابی کنیم ورود میکنیم، نتیجه این میشود که بعد از یک مدت دچار یأس فلسفی میشویم که چرا من این کار را میکنم؟ نه مردم آن را دوست دارند، نه اقبال میکنند، من فقط خودم میگویم و خودم میخندم؛ اگر من گفتم و مردم خندیدند هنر است؛ این جنس ورود کار را حل میکند، مخصوصاً در حوزه فرهنگ که با دل، روان و عقول مردم کار دارد؛ باید مردم اقناع شوند؛ م تنها باید نقطه خلأ را پیدا کنیم.
رسا ـ کار فرهنگی و درس مانعه الجمع هست یا نه؟
طلبههایی تحصیلات میکنند که با مسائل مردم مواجه میشوند و میفهمند که باید چکار کنند، ما همیشه یک بخش علم برای علم داریم، این طرف میخواند که استاد شود و دوباره منتشر کند؛ این تولید علم است؛ اما قرار نیست که همه طلبهها اینطور شوند، این یک چالشی است که از قدیم در حوزه بوده است؛ میگویند که طلبه باید درس بخواند مرجع شود و دوباره درس بدهد، ولی یک درصدی از حوزه اینطوری است، بقیه حوزه طلبههایی است که باید بخوانند و مسائل و مشکلات مردم را حل کنند.
من معتقد هستم که طلبههایی که رفتهاند در کارهای مرتبط طلبگی و با مسائل مردم مواجه شدهاند اتفاقاً انگیزه بیشتری برای درس خواندن پیدا میکنند، و شاید کم درس بخوانند ولی درسهایی میخوانند که مشکل مردم را حل کند، نه درسهایی که تلمبار علم شود و آخرش هم به هیچ دردی نخورد، اتفاقاً معتقد هستم که رابطه به این شکل است که مواجه شدن با مردم اصلاً خودش هدایت تحصیلی میکند که شما چه چیزی بخوان، الان مشکل مردم اعتقادی است، احکام نیست که شما مدام احکام میگویید.
رسا ـ سخن پایانی خود را بفرمایید.
مدل کار بچه انقلابیها، طلبه یا غیر طلبه، ما نباید فقط از جیب ولی بخوریم، منظورم از خوردن فقط بحث مالی و معیشت نیست، ما باید کاری کنیم که مدام مشت ولی پر باشد، نمیگویم که جلوتر از ولی حرکت کنیم، هر کس جلوتر و عقبتر از ولی رفت نابود شد؛ آن کس که همراه ولی است موفق خواهد شد.
یک کرختی در ما ایجاد شده است که میگوییم حاکمیت و ولی هست و کار میکنند و باید به ما بگویند که چکار کنیم؛ این مرگ ماست؛ این آبی است که تبدیل به مرداب شده است؛ آب باید حرکت داشته باشد، آبی حیات بخش است و تشنگی را رفع میکند که زلال و در جریان باشد؛ طراحی دین خدا اینگونه است که مردم همیشه باید یاری کنند، نه اینکه خدا محتاج یاری ماست بلکه ما محتاج یاری ولی هستیم.
معتقدم که آقا در ما کمتر دیدهاند که ما بتوانیم ولی را یاری کنیم؛ در زمان انقلاب بازاریان و کشاورزان و همه پای دین خدا و ولی ایستادند، حتی وجوهات خود را با شرایطی به نجف میفرستادند حتی از نظر مالی مشت امام را پر میکردند، حالا غیر از یاری و حضور و حماسههایی که میآفریدند. چهل سالگی انقلاب گذشت و ما هنوز منتظریم از بالا به ما دستور دهند و از بالا ارتزاق کنیم، دیگر به جایی رسیدهایم که باید کار کنیم و تلاش کنیم و پشتیبان ولی باشیم.
بعد از هزار و اندی سال حکومت اسلامی ایجاد شده است، طلبهها اگر میخواهند حکومت اسلامی را یاری کنیم راهش این است که بیدار شویم، کرخت نباشیم، پر انرژی حرکت کنیم و باید جیب ولی را هم ما پر کنیم؛ مانند کسی که یک زمانی از جیب پدرش میخورده است و الان به یک روزگاری رسیده است که پدرش را هم باید اداره کند؛ البته گفتم شأن ولی این نیست؛ اینطور باید باشیم که بچهها حرکت کنند، و الا تا آخر اینقدر استفاده میکنیم که دیگر این سیستم تمام میشود؛ این سیستم به آخرش میرسد./۸۳۶/گ۴۰۱/س