در منطق اهل بیت اصالت نه با جنگ است نه با صلح
به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از مهر، پیشرفت اسلام با عمیق شدن و تثبیت دین و ایمان در دل مردم میسر میشود. جنگ یا صلح وقتی اهمیت دارند که در جهت تثبیت و گسترش دین، ایمان و اعتقادات دینی مردم تأثیر داشته باشند. پس از رحلت رسول گرامی اسلام(ص) با اینکه امام علی(ع) می توانست از قدرت شمشیر برای تصدی حکومت استفاده کند، اما تشخیص داد که این کار به سستی ایمان مردم منجر میشود. برعکس سکوت ایشان باعث شد که نهال نورس ایمان به خداوند، نبوت پیامبر اسلام(ص) و لزوم حکومت احکام دینی در دلها استحکام یابد. اگر در گذشته شمشیر حضرت این مهم را تأمین می کرد، در آن مقطع زمانی سکوت ایشان بود که دین اسلام را نجات داد. در گفتگو با محمدعلی فتح اللهی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی به بررسی سیاسی و حقوقی به عهدنامه صلح امام حسن(ع) پرداختیم که اکنون متن آن پیش روی شماست.
*آقای دکتر! پس از رحلت رسول گرامی اسلام(ص) با اینکه امام علی(ع) می توانست از قدرت شمشیر برای تصدی حکومت استفاده کند، اما این کار را نکرد. امام حسن(ع) هم مجبور به صلح شد. آیا می توان گفت که در منطق اهل بیت(ع) صلح ارجحیت دارد؟
در منطق اهل بیت(ع) اصالت نه با جنگ و نه با صلح است، بلکه با تربیت و زندگی ایمانی مردم می باشد. جنگ و صلح هر دو جزء زندگی هستند و نمیتوان به بخشی از زندگی اصالت داد و بخش دیگر را نادیده گرفت
به نظر می رسد در منطق اهل بیت(ع) اصالت نه با جنگ و نه با صلح است، بلکه با تربیت و زندگی ایمانی مردم می باشد. جنگ و صلح هر دو جزء زندگی هستند و نمیتوان به بخشی از زندگی اصالت داد و بخش دیگر را نادیده گرفت. زندگی باید توأم با رشد و پیشرفت همه جانبه و دینی باشد و هر روزی که می گذرد با گذشته فرق کند و معرفت و درک بیشتری حاصل شود. برای زندگی کردن گاهی جنگ و گاهی صلح انتخاب می شود. جنگ، صلح را با خود دارد و صلح هم توأم با جنگ است و هر دو وسیله ای برای پیشرفت و تعالی زندگی هستند. آنچه اهمیت دارد پیشرفت زندگی است و این امر گاهی با یک عهدنامه صلح و گاهی با شمشیر زدن به دست می آید. صلح و جنگ هردو به ما نشان میدهند که حقیقت زندگی در دنیای دیگری است و این دنیا موقتی است. اگر جنگ یا صلح اصالت داشتتند، نتیجه آن بود که همه حیات را در همین دنیا خلاصه میکردیم.
تردیدی نیست که هدف امامان(ع) هدایت انسان هاست و این هدایت فکری، اعتقادی و اخلاقی و ایمانی قاعدتاً باید ابزار متناسبش را داشته باشد. هر ابزار تربیتی هم باید به نوبه خود اقناع ایمانی را موجب شود. جنگها و مصالحهها در رفتار های سیاسی اهل بیت در این راستا معنا پیدا می کنند. به همین دلیل نرمشهای ایشان در برابر حکام را به تعبیری نرمش قهرمانانه می نامیم. نرمش و یا سختگیری باید قانونی صورت بگیرند و نهایت تلاش و برنامه ریزی انجام شود که هزینه های کمتری متوجه جامعه گردد. وقتی در منطق امام مجتبی(ع) دقت میکنیم، مشاهده می کنیم که ایشان به گونه ای مدیریت کردند که بیشترین دستاوردها با کمترین هزینه حاصل شود. نه تنها قانونی عمل کردند، بلکه یک قانون اساسی به وجود آوردند.
*بیشتر توضیح می دهید، یعنی امام حسن(ع) سنتی علاوه بر پیامبر(ص) و امام علی(ع) بنا نهادند؟!
پیامبر اسلام(ص) حکومت خود را بر اساس منشور مدینه و به تعبیر دیگر یک قانون اساسی بنا نهادند. اما بعد از ارتحال پیامبر اسلام(ص) دیگر این توافق قانونی و جامعیت را نمی بینیم. به ویژه پس از قتل عثمان، این اختلاف و دو دستگی تشدید شد. یکی از دلایلی که امام علی(ع) هم علیرغم اصرار مردم، حکومت را نمی پذیرفتند همین گسیختگی اجتماعی بود. حضرت با اینکه حکومتشان از جنس حکومت پیامبر(ص) بود ولی فرصت نکردند که یک منشور مورد اتفاق همه را تثبیت حکومتی کند.
امام حسن(ع) بودند که موفق شدند با عهدنامه صلح خود در واقع مجدداً جامعه اسلامی را بر محور یک قانون اساسی، متحد و منسجم نمایند
امام حسن(ع) بودند که موفق شدند با عهدنامه صلح خود در واقع مجدداً جامعه اسلامی را بر محور یک قانون اساسی، متحد و منسجم نمایند. به تعبیر دیگر عهدنامه صلح امام حسن(ع)، عهد و پیمان و قانون اساسی است که همه در مورد آن توافق و آن را امضا کردند و مقرر شد که نظام چرخش قدرت در چارچوب قانون اساسی مورد اتفاق همه انجام پذیرد، لذا می توان گفت که امام حسن(ع) در واقع کار نیمه تمام پدرشان را تمام کردند.
شهادت حضرت علی(ع) و روی کار آمدن امام حسن (ع) باعث شد که جوهر حکومت امام علی(ع) نمایان شود. چرا که در زمان حیات امام علی(ع) عده ای میگفتند حضرت با معاویه بر سر قدرت میجنگد، اما وقتی امام حسن(ع) روی کار آمد و به حکومت رسید، معلوم شد که خود ایشان و علی(ع) هرگز به دنبال جنگ قدرت نبودند و بلکه امر امامت الهی، حقیقتی ورای قدرت طلبی های مرسوم حکام است. وقتی که امام حسن (ع) به حکومت رسید مسئله خونخواهی عثمان، موضوعیت خود را از دست داد. در زمان حکومت کوتاه امام حسن(ع) مشخص شد که جنس حکومت علی(ع)، جنس حکومت پیامبر(ص) است و جنس حکومت معاویه از جنس دیگریست.
*پس با این وجود معتقدید اثرات عهدنامه صلح امام حسن(ع) بسیار فراوان است؟ عهدنامه صلح امام حسن(ع) با معاویه چه تأثیرات ظاهری و باطنی داشت؟
نه جنگ اصالت دارد و نه صلح، بلکه اقدام در چارچوب قانون اساسی اصالت دارد. اقدام قانونی ممکن است روزی به جنگ و روز دیگر به صلح منجر شود، اما هر کدام از اینها خارج از چارچوب قانونی، خلاف و مذموم خواهد بود
همان طور که گفتم نه جنگ اصالت دارد و نه صلح، بلکه اقدام در چارچوب قانون اساسی اصالت دارد. اقدام قانونی ممکن است روزی به جنگ و روز دیگر به صلح منجر شود، اما هر کدام از اینها خارج از چارچوب قانونی، خلاف و مذموم خواهد بود. این عهدنامه به مثابه قانون اساسی که امام حسن(ع) با سیاست و هوشمندی موجب تحقق آن شدند باعث شد که مردم بتوانند بر اساس آن قضاوت کنند و مسلمانان قدرت قضاوت پیدا کردند. با عهدنامه صلح است که مردم می توانند بگویند فلانی براساس قانون عمل کرد و عمل فلانی خلاف قانون است، حتی اهل سنت هم می توانند بر اساس آن نسبت به حکومتها قضاوت داشته باشند.
هرچند که اهمیت این مسئله بیشتر از مفاد عهدنامه بود، اما آن مفاد هم به نوبه خود و خصوصاً برای آینده جهان اسلام بسیار تعیین کننده بوده است. همین سند بود که راه امام حسین(ع) را برای قیام هموار کرد. در این سند قانونی یعنی عهدنامه صلح امام حسن(ع) آمده است که بعد از معاویه حکومت به امام حسن(ع) منتقل خواهد شد و اگر برای امام حسن(ع) هم حادثه ای بیفتد امام حسین(ع) حکومت را برعهده خواهد داشت، لذا جامعه آن روز حتی کسانی که مخالف بودند برطبق عهدنامه، در انتظار حکومت امام حسین(ع) بودند که آن نامههای فراوان دعوت از ایشان را ارسال کردند. امام حسین(ع) از لحاظ حقوق اساسی باید قیام می کردند و اگر این قیام اتفاق نمی افتاد، یزید چیزی از اسلام باقی نمیگذاشت و اسلام برای همیشه دفن شده بود. عاشورا است که باطن و حقیقت پیام اسلام را برای همیشه آشکار نمود و اگر صلح امام حسن(ع) نبود امکان ظهور این حقیقت میسر نمی شد و عمق راه پیامبر اسلام(ص) در عاشورا نمایان نمی گردید. آنچه دایره صدر اسلام را تکمیل کرد و حلقه اتصال شد، عهدنامه صلح امام حسن(ع) بود.
درست است که مفاد صلح، حکومت را برای یک دوره موقت از جایگاه امامت خارج می کند اما مهم این است که کارها بر اساس میثاق و عهدنامه انجام پذیرد، البته در زمینه مفاد عهدنامه هم امام حسن(ع) دقت های لازم را داشتند که موارد ظالمانه ای در آن نگنجد و جلوی جنگ و خونریزی گرفته شود. تلاش کردند که مفاد عهدنامه عادلانه باشد و موجب حفظ دماء مسلمین شود و جلوی ظلمهای بعدی را هم بگیرند. در تدوین مفاد عهدنامه مشارکت عمومی وجود داشت، نظرات همه سرشناسان گرفته می شود و سپس حضرت نظرات همه را مشاهده و به همه ریزه کاریها توجه کامل می کرد.
عهدنامه امام حسن(ع)، هم تاریخ گذشته اهل بیت(ع) را به سرانجام رساند و هم فعالیتهای آینده را زمینه سازی نمودند. معاویه آنچنان مجذوب به دست گرفتن حکومت بود که اهمیت قطعنامه را متوجه نشد و فکر میکرد که وقتی به حکومت برسد این عهدنامه بی ارزش خواهد بود، اما پس از اینکه به حکومت رسید، هرچه زمان می گذشت سنگینی این عهدنامه را بیشتر احساس می کرد. همین عامل بود که اقدام به شهید کردن امام مجتبی(ع) نمود. عهدنامه صلح امام حسن(ع) تأثیرگذاری فوق العاده ای در میان جامعه مسلمانان داشته است و مسلمانان را با زندگی در پرتو حقوق اساسی آشنا نمود.
*حقوق اساسی و قانون اساسی از دستاوردهای بشر در دوره مدرن است، این برای ما مایه افتخار است که پیامبر(ص) و امام حسن(ع) در حکومت قانون اساسی داشتند؟
بعضیها نسبت به عهدنامه صلح امام حسن(ع) نگاه ساده ای دارند و به صورتی عمیق به دلایل این اقدام حسن(ع) توجه نکرده اند و گمان می کنند این اقدام صرفا نشانه ای از صلحطلبی است. در صورتی که قضیه، جنگ طلبی یا صلح طلبی نیست
اینکه باید قانون اساسی یا میثاقی در جامعه وجود داشته باشد و اقدامات براساس آن انجام شود، سنت نبوی است که امام حسن(ع) آن را زنده کردند. بر این اساس است که امروز ما می توانیم با مبنای دینی بگوئیم که بدون قانون اساسی نمی توان کشور را اداره کرد. قانون اساسی باید وجود داشته باشد و حدود گردش قدرت را سازماندهی کند. وجود قانون اساسی در کشور چنان حائز اهمیت است که امام خمینی(ره) پس از پیروزی انقلاب اسلامی، اولین اقدامشان تدوین و تصویب قانون اساسی بود.
بعضیها نسبت به عهدنامه صلح امام حسن(ع) نگاه ساده ای دارند و به صورتی عمیق به دلایل این اقدام حسن(ع) توجه نکرده اند و گمان می کنند این اقدام صرفا نشانه ای از صلحطلبی است. در صورتی که قضیه، جنگ طلبی یا صلح طلبی نیست، بلکه هدف اصلی این بود که اجرای قوانین الهی باید در قالب یک بیعت، میثاق و سند عمومی تحقق یابد. این امر مهم در زمان امام حسن(ع) اتفاق افتاد و البته نیاز امروز ما هم است. جامعه امروز ما نسبت به قانون اساسی اهمیت و اصالت قائل هست و حکومت را متعلق به قانون اساسی می داند و کشورهای فاقد قانون اساسی را عقب مانده می دانیم. آیا میتوانیم بدون قانون اساسی، حکومت دینی داشته باشیم؟ به طور مثال بگوئیم چون ولی فقیه هست نیاز به قانون اساسی نداریم؟! منشور مدینه و عهدنامه صلح امام حسن (ع) نشان می دهد که حتی حکومت پیامبر اسلام(ص) و امام معصوم(ع) هم که حجت الهی هستند، با تدوین قانون و منشور اساسی شکل گرفت./۱۳۲۵//۱۰۲/خ