۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۲۲:۱۲
کد خبر: ۴۹۸۰۷۳
تحلیلی بر مشارکت سیاسی زنان در نظام اسلامی؛

یادداشت/ مردواره شدن «زنان» اعطای آزادی نیست

امروز برخی جریان‌ها با هدف جمع آوری آرای زنان، سخن از اعطای حقی می کنند که خداوند آن را از زمان خلقت آدم(ع) و حوا(س) به زن داده و خاتم نگین انگشتری نبوت نیز بر این حق صحه گذاشته است.
مشارکت سیاسی زنان

به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، آزادی نخستین حق فطری و طبیعی است که خداوند به انسان اعم از زن و مرد اعطا کرده و حتی با وجود اینکه خداوند خالق انسان بوده و انسان در برابر خالق ازلی خود چیزی برای ارائه و اظهار وجود ندارد، بازهم خداوند حتی انسان را در عرصه بندگی خود آزاد گذاشته و با وجود اینکه هدف از خلقت انسان طبق آیه 56 سوره ذاریات « وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ» جز بندگی خدا نیست؛ باز خداوند انسان را در دین داری و بندگی اجبار نکرده است و در آیه 256 سوره بقره می فرماید« لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ» یعنی هیچ اجباری در دین نیست و در ادامه خداوند در دیگر آیات قرآن کریم بر این نکته تأکید ورزیده که «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً».

این آیات از سوره انسان و سایر آیاتی که بیان شد، نشان می دهد که آزادی فطری انسان است حتی در عرصه بندگی.

  مهم ترین ویژگی خلقت موجودی مانند انسان قدرت انتخاب و اختیار اوست و همین قدرت انتخاب و اختیار است که در عرصه بندگی انسان را مسجود فرشتگان کرده و گاهی او را به مقامی بالاتر از فرشتگان می رسد که می شود« فَکانَ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْني‏(9 نجم)».

اما متأسفانه در تاریخ پر تلاطم بشریت انسانی که با خداوند عهد بسته بود که جز او را نپرسد و تن به بردگی شیطان ندهد، عهد الست خود را از یاد برد « وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَني‏ آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلي‏ أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلي‏ شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هذا غافِلينَ( آیه172 اعراف)» و مصداق غافلان شد، غافلی که نه تنها بردگی شیطان را کرد بلکه به واسطه بردگی شیطان دیگر همنوعان خود را نیز به بردگی و استضعاف کشاند و در این میان استضعاف زنان و کودکان به تناسب وضعیت روحی و جسمی ایشان بیش از دیگران رخ نمایی کرد.

رخ نمایی که در قرون وسطا زن را از اولین حق او یعنی آزادی محروم کرد و او را مملکوک و برده مرد می خواند و در عصر جاهلیت اولی در میان عرب بادیه نشین، زن را به وضعی کشاند که نه تنها برده شوهر خود بود بلکه بعد از شوهرش نیزب رده سایر مردان وابسته به خود شده و مانند کالایی بی ارزش تنها به عنوان وسیله التذاذ مردان به فروش می رسید

اما خداوند زن را یک کالای جنسی خلق نکرده بود، بلکه قرار بود زن به عنوان بستری شود برای معراجی و ملکوتی شدن مرد و در همین جا بود که تاریخ ورق خورد و نگین خاتم بشریت حضرت محمد مصطفی(ص) به پیامبری مبعوث شد.

 

 

با بعثت پیامبر(ص) زن دیگر کالا نبود؛ بلکه فرشته ای بود که از دامن او مرد به معراج می رفت و حوراء الانسیه ای بود که خداوند خلقت جهان را به خاطر او رقم است.

اسلام و بعثت پیامبر(ص) برای اولین و آخرین بار جایگاه فراموش شده زن را به او بازگرداند و به زن نشان داد که تنها یک ابزرا و کالای جنسی نیست بلکه موجودی که نه تنها بهشت زیر پای اوست بلکه می تواند زمینه بهشتی شدن تمام نسل بشریت را فراهم کند.

پیامبر(ص) زمانی که از غار حراء پایین آمد هیچ تفاوتی میان زن و مرد قائل نشد و همان گونه که اسلام را به علی(ع) نوجوان عرضه کرد، اسلام را به خدیجه(س) که مادر اسلام شد، نیز عرضه کرد و در اینجا بود که مشخص شد« يا أَيُّهَا النّاسُ إِنّا خَلَقناكُم مِن ذَكَرٍ وَأُنثى، وَجَعَلناكُم شُعوبًا وَقَبائِلَ لِتَعارَفوا، إِنَّ أَكرَمَكُم عِندَ اللَّهِ أَتقاكُم ، إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ خَبيرٌ( حجرات 13)» یعنی ای زن تو در بندگی و رسیدن به مقام انسانیت هیچ تفاوتی با مرد نداری و برترین شما در نزد پروردگار با تقوا ترین شما است.

آری این نخستین باری بود که دیگر زن با نگاه جنسیتی مورد تحلیل قرار نمی گرفت و اسلام و پیامبر اسلام(ص) بود که به زنان این حق را یادآوری کرد که شما انسان هستنید نه صرفا یک جنسیت و پیامبر(ص) بود که به مردان فهاند باید به زن به عنوان یک انسان نگریست نه به عنوان یک جنسیت و پیامبر(ص) بود که به زنان کرامت بخشید که با شخصیت انسانی خود در اجتماع حاضر شوند نه با شخصیت جنسیتی.

اما این ها تازه آغاز راه پیامبر(ص) برای احقاق حقوق زن بود؛ سال دوازدهم بعثت، شرایط بر پیامبر(ص) بسیار تنگ شده بود و پیامبر(ص) باید از مکه هجرت یم کرد؛ بنابراین اولین سنگ بنای هجرت یعنی پیمان عقبه نخست را گذاشتند و در این سال با دوازده تن از هفت خانواده دو قبیله اوس و خزرج در عقبه دیدار کردند که در این بیعت، زنی به نام عفراء دختر عبیدبن ثعلبه حضور داشت که برخی از مورخان حضور او را در زمانه ای که زن از اولین حقوق فردی و اجتماعی خود محروم بوده، بسیار شگفت آور و مهم شمرده اند؛ اما پیامبر(ص) به دلیل زن بودن از بیعت با این زن خود داری نکرده و با او نیز بعیت کردند.

سال سیزدهم بعثت، دومین پیمان عقبه که زمینه ساز هجرت شد، بسته شد و در این بیعت نیز پیامبر(ص) با 73 تن از مسلمان که تعدادی از آنها زن بودند، بعیت کردند که این افراد بنابر اقوال تاریخی نسیبه دختر حارث انصاری و خواهرش، نسیبه دختر کعب از بنی خزرج، ام منیع و اسماء دختر عمروبن عدی بودند.

«بیعت» مهم ترین فصل در تاریخ سیاسی اجتماعی اسلام است و امام علی(ع) در مورد اهمیت بیعت می فرمایند«ایهاالناس انکم بایعونی علی ما بویع علیه من کان قبلی و انما الخیار للناس قبل ان یبایعوا فاذا بایعوا فلا خیار لهم و ان علی الامام الاستقامة و علی الرعیة التسلیم و هذه بیعة عامة من رغب عنها رغب عن دین الاسلام و اتبع غیر سبیل اهله و لم تکن بیعتکم ایای فلتة و لیس امری و امرکم واحدا و انی اریدکم لله و انتم تریدوننی لانفسکم.» یعنی ای مردم شما بامن بر همان اساس بیعت کردید که با دیگران پیش از من براساس آن بیعت کردند، مردم پیش از آنکه بیعت کنند، صاحب اختیارند; اما هنگامی که بیعت کردند، دیگر اختیاری (در نافرمانی) برای آنان نیست. همانا وظیفه امام، استقامت است و وظیفه مردم، تسلیم نظر او بودن و این بیعت همگانی بود. کسی که از آن روی بگرداند، از دین اسلام روی گردان شده و راه دیگری به غیر از راه اسلام را پیموده است و بیعت شما با من یک امر ناگهانی و بدون فکر و آگاهی نبود و امر من با شما یکی نیست، من شما را برای خدا می خواهم و شما مرا برای خودتان می خواهید.

با این خطبه امام علی(ع)، اهمیت بیعت در تاریخ اسلام به خوبی آشکار می شود و نشان می دهد که اگر رسول خدا(ص) خواستار مشارکت زنان در عرصه های اجتماعی از جمله حق تعیین حاکم و حق دخالت در امور سیاسی نبودند، هرگز به زنان بیعت نمی کردند.

همچنان که بیان شد پیمان های عقبه و مفاد آن نخستین مفاد احقاق حقوق زن در جامعه اسلامی نبودند بلکه رسول خدا(ص) در جریان هجرت از مدینه به مکه، در جریان هجرت به حبشه،( هجرت اسماء بنت عمیس) و فتح مکه، باز جریان مشارکت زنان در عرصه اجتماعی را تکرار کردند و نشان دادند که زنان و مردان از نظر مشارکت در عرصه اجتماع با هم برابر بوده و بعیت گسترده ایشان با زنان پس از فتح مکه که پیامبر(ص) دست خود را در ظرف آبی گذاشته و برداشتهو پس از ایشان زنانی که مایل به بعت با رسول خدا(ص) بودند دست خود را در همان ظرف آب به نشانه بیعت قرار می دادند نشان می دهد که اسلام و خاتم پیامبران با حق مشارکت سیاسی زنان و حق تعیین حاکم اسلامی موافق هستند؛ اما ماجرای ظرف آب و دست گذاشتن در آن نشان می دهد که این مشارکت با حفظ حریم ها بوده و مشارکت به معنای حریم شکنی نیست.

 

 

 اجازه مشارکت در حق انتخاب حاکم سیاسی تنها به عصر رسول خدا(ص) محدود نبود بلکه در آخرین حج پیامبر(ص) که قرار بود جامعه بشری در فروغ نبوت، خورشید امامت را به نظاره بنشیند نیز زنان در غدیر با امام علی(ع) به همان سبک پیامبر(ص) بیعت کردند،هر چند که پس از غدیر زنان نیز به مانند مردان بیعت شکستند و نه تنها راه رشد و فلاح را به روی خود بستند و بازگشت خود را به عصر جاهلیت و وضعیتی به مراتب بدتر از عصر جاهلیت اولی فراهم کردند بلکه زمینه بردگی خود و نسل خود را نیز فراهم کردند.

با غروب آفتاب عمر پیامبر(ص) و خروج امامت از مسیر اصلی خود و روی کار آمدن سقینه ای که زمینه ساز بردگی شیطان شد، نه تنها زنان حق مشارکت سیاسی را خود در تعیین حاکم از دست دادند بلکه دوباره به عنوان یک کالای جنسی به عنوان ابزار تلذذ مردان در جامعه جابجا شدند و آخرین باری که مسجد در جامعه اسلامی شاهد حضور یک زن در خود به عنوان حامی مقام امامت و احیاگرر حقوق خود به عنوان یک بیعت کننده بو؛د مسجد مدینه بود که برای آخرین بار گام های استوار یک بعیت کننده زن را به خود دید و پس از آن خورشید حضور زن به عنوان یک انسان بر تارک تاریخ سرنوشت بشریت غروب کرد تا این که با ظهور انقلاب اسلامی دوباره زن و حقوق  او مطرح شد.

هر چند که باید یادآوری شود آخرین حکومت عدل الهی در روی زمین باز مانند دوران رسول خدا(ص) اوج تبلور حضور زنان در عرصه اجتماعی بر مدار انسانیت خواهد بود و 50 زن دوباره گام های حضرت زهرا(س) را در مسجد کوفه زنده خواهند کرد.

انقلاب اسلامی و حق تعیین سرنوشت

در آستان قرن نوزدهم که غرب وحشی پس از رویایی با جوامع اسلامی و فرهنگ اسلامی در جنگ های صلیبی، شروع به باز سازی هویت خود بر مدار فرهنگ اسلامی اما به اسم اصالت غربی کرده بود، خود را داعیه دار حق آزادی انسان و حق آزادی زن معرفی می کرد و غربی که تا قبل از آن زن را مملکوک مرد و برده او می دانست، امروزه در ازای استفاده از نیروی کار رایگان زن حاضر شده بود که او را مالک درآمد خود دانسته و به او حق آزادی سیاسی و حق رای بدهد که البته زن برای این آزادی ظاهری بهای گزاف پرداخت کرد و نه تنها جنسیت و انسانیت خود را از دست داد بلکه مرد واره شد و به عنوان یک کالای دست دوم و جسن دست دوم در جامعه که به ظاهر آزاد است، حقوقی به ظاهر طبیعی به دست آورد غافل از اینکه حق مالکیت بر درآمد، حق انسانیت و حق تعیین سرنوشت حقی بود که خداوند از بدو خلقت به او داده بود و آخرین نگین انگشتری نبوت نیز این حق را به صورت تاریخی و مستند به او تفهیم کرده بود.

غرب که حال خود را داعیه دار حقوق بشر و حق زن می دانست حکومت های دست نشانده و تحت سلطه خود را مجبور کرد که در راستای این که بتواند به قول خودش بهره کشی بیشتری از جوامع جهان سومی داشته باشد به زنان و مردان حق آزادی و حق رای اعطا کنند و این در حالی بود که همانطور که گفته شد این حق، حق طبیعی هر انسانی بود و نمی شد حقی را که خدا به انسان داده بود از او سلب کرد و دوباره  این حق را با دریافت امتیازهای از او به او باز پس داد.

حکومت پهلوی با کشف حجاب و انقلاب سفید سعی کرد که اهداف استعماری غرب را در ایران اجرا کند اما از آن جایی که این جزیره با ثبات دچار بی ثباتی شده بود انقلاب اسلامی رخ داد و انقلاب نه تنها آزادی های غرب را مرجع آزادی ها زن و مرد به حساب نیاورد بلکه بنا را بر حقوق فطری و خدادی انسان گذاشته و رسالت اسلام را در زمینه  احقاق حقوق زن احیا کرد به گونه ای که امام خمینی(ره) به عنوان معمار کبیر انقلاب در رهنمودهای خود فرمودند«زن باید در مقدّرات اساسی مملکت، دخالت کند.»

 

 

این در حالی بود که غرب در تمام سال های پس از انقلاب، و تاکنون سعی کرده است که انقلاب را عامل عقب ماندگی علمی ملت ایران و عقب ماندگی زنان در این کشور معرفی کند؛ اما تحولات سال های پس انقلاب نشان داد که انقلاب نه تنها احیاگر حقوق زن و به ویژه حق مشارکت سیاسی زنان است بلکه در زمینه حقوق زن از غرب نیز بدهکار است؛ زیرا غرب آزادی زن و حق رای او را با مردواره شدن اشتباه گرفته در حالی که نظام اسلامی به دنبال مرد واره کردن زن نیست بلکه می خواهد زن را بر مدار همان هویت اصیل انسانی و اسلامی نه بر مدرا جنسیت در عرصه ها مختلف اجتماع مشارکت دهد.

باید گفت که درقانون اساسی ایران حق مشارکت سیاسی به عنوانی یک حق برای زنان به صورت طبیعی مد نظر قرار گرفته شده اما این حق به معنای مرده وار کردن زن و نادیده گرفتن حریم ها نیست بلکه رهنمود رهبر معظم انقلاب در این زمینه فصل الخطاب است که در  21 اردیبهشت 92 در دیدار جمعی از بانوان فرهیخته حوزوی و دانشگاهی فرمودند«مردواره کردن زن؛ یعنی به دنبال این بودند که مشاغل گوناگونی که با ساخت جسمی و عصبی و فکری مرد سازگارتر است را بکشانند به سمت بانوان و زنان، و این را یک افتخار برای زن و یک امتیاز برای زن قرار بدهند.

ما در مقابل این دچار انفعال شدیم، یعنی دور خوردیم؛ ما هم نادانسته، ناخواسته، این گفتمان را قبول کردیم، می بینید ما الان افتخار می کنیم که فلان تعداد زن، در فلان بخشهای اجرایی کشور داریم؛ اشتباه نشود، از اینکه این بانوان در این مناصب اجرایی باشند من هیچ مشکلی ندارم؛ یعنی منع نمیکنم، نفی نمی کنم، ایرادی هم برایش قائل نیستم - فرض کنید وزیر بهداشت ما یک خانم بود، یا معاونین رییس‌جمهور مثلاً یا بخشهای مختلف در بینشان بانوان هستند، این از نظر من اشکالی ندارد - آنچه اشکال دارد، افتخار به این است؛ که ما به رخ دنیا بکشیم که ببینید، ما در بخشهای اجرایی اینقدر زن داریم این همان دور خوردن است، این همان منفعل شدن است؛ این افتخاری ندارد.

خیلی خب، یک خانمی است، ارزشهایی داشته، توانایی هایی پیدا کرده، مناسبِ این مقام شده؛ خیلی خب، بگذارند، خلاف قانون هم که نبوده؛ امّا اینکه ما به این افتخار بکنیم که ببینید، ما این تعداد خانمِ مسؤولِ در بخشهای اجرایی داریم، این غلط است. اگر ما افتخار کنیم که این تعداد خانم روشنفکر، خانم تحصیلکرده داریم، این خوب است، این جا دارد؛ اگر بگوییم این مقدار خانم نویسنده، خانم فعّال فرهنگی یا فعّال سیاسی داریم، اشکالی ندارد؛ اگر بگوییم این مقدار خانم شهادت‌طلب و مجاهده‌کار در میدانهای گوناگون داریم، این خوب است؛ اگر بگوییم این مقدار خانمی که در عرصه‌های سیاسىِ انقلابی فعّالند - گوینده‌اند، نویسنده‌اند - داریم، این خوب است؛ افتخار به اینها خوب است؛ امّا افتخار به اینکه ما این تعداد وزیر زن، این تعداد نماینده‌ی زن، این تعداد معاونِ بخشهای مختلفِ زن، این تعداد رییس مؤسساتِ تجاری زن داریم، افتخار به این غلط است؛ این انفعال در مقابل آنها است.

مگر بنا بوده ما کارهای مردانه را به زنها بدهیم نه، جایگاه زن و هویّت و شخصیّت زن، در جنس خود زن یک هویّت بسیار بالا و با کرامتی است، از بعضی جهات از مردها بالاتر است. در مجموع هم که نگاه کنیم، زن و مرد فرقی ندارند؛ از لحاظ خلقت، از لحاظ خصوصیّاتِ کیان طبیعیشان که خدای متعال خلق کرده، یک امتیازاتی جانب زنانه دارد، یک امتیازاتی جانب مردانه دارد؛ خدای متعال یک مقدار خصوصیّاتی را به این جنس داده، یک مقدار خصوصیّاتی را به آن جنس داده؛ یک برجستگیها و ارزشهایی این دارد، یک برجستگیها و ارزشهایی آن دارد؛ لذا است که با همدیگر از لحاظ آنچه که مربوط به انسانیّت است هیچ فرقی ندارند، هیچ تفاوتی ندارند؛ در آن چیزهایی که خدای متعال برای انسان قرار میدهد - از لحاظ حقوق انسانی، از لحاظ حقوق اجتماعی، از لحاظ ارزشهای معنوی و سیر تکامل معنوی - هیچ فرقی ندارند؛ یعنی یک مردی مثل علىّ‌بن‌ابی‌طالب میشود، یک زنی مثل فاطمه‌ی زهرا میشود؛ یک مردی مثل عیسی میشود، یک زنی مثل مریم میشود؛ تفاوتی ندارند با همدیگر.

پس این نگاه درست است که ما زن را در جنسیّت خودش - همان‌جور که هست، زن واقعی، مؤنّث واقعی - بشناسیم، و ببینیم چه ارزشهایی میتواند این فرد متعلّق به این جنس را یا این جامعه‌ی این جنسیّت را رشد بدهد و تعالی ببخشد؛ این نگاه، نگاه درست است ما نباید در مقابل نگاه غرب دچار این انفعال میشدیم که متأسفانه شدیم.»

چهره زنانه سیاست پس از انقلاب

در آستانه انتخابات ریاست جمهوری عده ای به بهانه آزادی فراگیر، آزادی زنانه از نوع غربی را در عرصه سیاست دنبال کرده و برخلاف رهنمودهای رهبر معظم انقلاب، به جای این که شخصیت زن را بر مدار هویت و انسانیتش تقویت کنند بر آمار و ارقام تأکید کرده و می گویند که اگر ما رای نیاوریم عده ای زمینه ساز عقب ماندگی زنان می شوند، زن را به خانه کشانده و او را فقط درخانه ها می خواهند.

اگر ما رای بیاوریم زنان آزای فراگیر کسب کرده و در تمامی عرصه ها مدیریتی کشور سهمی برابر با مردان خواهند داشت؛ این عده برای اینکه در برابر غرب پوز روشنفکری و اپوزیسون بدهند راه غرب را در پیش گرفته و بدون توجه به ماهیت اسلام و هویت جسمی، جنسی و انسانی زن او را به بی محابا به اجتماع کشانده اند، او را مانند مردان وارد عرصه های مردانه کرده اند و امروز به بهانه حقی که حق طبیعی زنان است می خواهد سعی کنند با فریفته کردن افکار عمومی رای زن را جلب کنند آرای که سرانجام آن بیگاری زنان و بیکاری مردان است.

 

 

غافل از این که زنی که در تمام مدت شبانه روز و 24 ساعت در محیط کار باشد، هویت زنانه و ظرافت زنانه اش را از دست می دهد چراکه زن ریحانه است و یک ریحانه را نمی توان در داخل یک گیره قرار داد و او را از هر جهت فشرده کرد و بعد به او افتخار کرد که ما تو را به عرصه اجتماع آورده و به غرب با این زن از هم گسیخته از نظر شخصیتی، پوز اپوزیسون بدهیم

این راهی است که غرب رفته است و امروز بسیاری از زنان غرب به دنبال بازگشت به درون خانه ها هستند تا شاید از تعرض در محیط کار، کار طاقت فرسا، برابری با مرد در تأمین مخارج خانه، کار اجباری نه اختیاری در محیط بیرون از خانه و انجام کارهای مردانه رها شوند.

امروز زن در غرب بی هویت شده و مردی است با جنسیت مؤنث، مردی که نه مرد است و نه زن و تمام حقوق زنانه اش را در پس آزادی ظاهری از دست داده و به کالایی تبدیل شده که همواره مورد بی مهری از سوی همسر و فرزندانش قرار می گیرد کالایی که تا آخر باید با جسم ظریف همچون یک مرد بار مخارج زندگی را به دوش کشیده و در پایان در خانه سالمندان در تاریکی و غربت با زندگی وداع کند که این حاصلی جز در نتیجه به دست آوردن آزادی ظاهری نیست، آزادی که شاید در ظاهر به زن استقلال داده ولی در باطن محبت همسری وفادار و فرزندان حمایتگر و مهربان را از او گرفته و شاید چنین زنی هرگز به خاطر مرده واره بودن لذت زن بودن و مادر شدن را درک نکند چراکه مادری مخل اشتغال اوست.

امروزه عده ای در سال های اخیر حق زنان را در عرصه اشتغال با مردان بیشتر از گذشته کردند، زنان را وارد مشاغل مردانه کرده و موجب شدند که طلاق افزایش یابد، مهد کودک، کودکانی به عاطفه تربیت کند، مردان بی بندبار شده و برای جلوگیری از  بندباری زنان و کارتون خواب شدن زنان و تولد فرزندانی نامشروع از نان معتاد مجبور شدند که به قانون عقیم کردن زنان روی آوردند و علت این موضوع چه بود؟

چرا دولتی که می خواست حق زنان را اعاده کنند آسیب هایی اجتماعی بر پیکره زنان وارد کرد و موجب شد که آنها در سن ازدواج از طبیعی ترین حق خود یعنی داشتن همسر و تشکیل زندگی مشترک محروم شوند چرا که آزادی فراگیر چشم و دل مردان جوان را پر کرد و بیکاری که بخشی از آن در نتیجه وارد کردن بی رویه زنان به اجتماع و مشاغل مردانه بود موجب شد که مردان جوان توان اداره و توان مالی خود را از دست داده و نتوانند ازدواج کنند زیرا دختران شاغل حاضر نبودند همسر مردی بیکار شوند و توقعات زیادی داشتند.

این نتیجه تبعیت و انفعال از غرب در عرصه حق مشارکت سیاسی بود و امروز آن عده که ادعای حقوق و آزادی زن را داشتند حاضر شدند به خاطر تبعیت کورکورانه از غرب سندهای بین المللی را پذیرش کرده، عفت زنان خود را زیر سوال بوده و ناموس مملکت خود را برای کار به آنتالیا بفرستند.

این ها مصداق همان آیه غافلین هستند که به جای توجه به کیفیت حقوق زن، فراهم کردن بستر حضور مفید زن در اجتماع و عرصه های مرتبط با زنان و به جای حمایت از مردان به عنوان همسران وفادار به زنان، زنان را بی محابا وارد اجتماع و عرصه سیاست کردند و به جز شرمساری و تضییع حقوق زن چیزی برای زن باقی نگذاشتند و امروز بدون شرم از اتفاقات گذشته باز شعار حضور افزایش زنان را در عرصه سیاسی می دهند؛ غافل از اینکه مردم می دانند این شعار چیزی جز کپی برداری ناقص و تقلید کورکورانه از غرب نیست.

 

 

مردم می دانند که این شعارها جز برای رای و کسب قدرت نبوده زیرا همان هایی که امروز شعار حمایت از حقوق زن و برابری و مشارکت سیاسی او را می دهند روزی می خواستند میان زن و مرد در دانشگاه دیوار بکشند که اگر امام خمینی(ره) و رهبر معظم انقلاب نبودند این ها جامعه را به عهدی بازگشت می دانند که از عهد جاهلیت اولی نیز بدتر بود.

همچنین بهتر است که عده ای که این شعارها را می دهند به یادآور آورده و اندکی تاریخ دولت های پس از انقلاب را مطالعه کنند و بدانند که همان هایی که روزی در متینگ های انتخاباتی با همسر خود حاضر شده و شعار آزادی زن را می دانند در دو کابینه خود به عنوان نخست وزیر حاضر نشدند کوچکترین حقی برای زنان قائل شده و آنهایی که سرمدار سازندگی بودن نیز توجه ای به زنان نداشته و حتی آنهایی که داعیه دار جریان اصلی اصلاحات بودند حاضر نشدند زنان را در دولت خود جای دهند.

اما آنهایی را که متهم به نادیده گرفتن حقوق زن کردند برای زنان حتی به عنوان وزیر شایستگی قائل شده و حاضر شدند با رعایت حریم ها زنان را مورد پذیرش قرار داده و با فراهم کردن امکان تحصیل از راه دور، حمایت از مشاغل خانگی و پرداخت تسهیلات به زنان شاغل در خانه، حمایت از صنایع دستی، افزایش مرخصی به زنان شاغل در ادارات، فراهم کردن بستر شاغل شدن زنان در محیط های زنانه، حمایت از زنان سرپرست خانواده و حمایت از اشتغال مردان به احقاق حقوق زنان کمک کنند.

اما دولتی که تدبیرگر بود و با کلید می خواست درهای قفل شده را به روی زنان باز کند با کپی داری از غرب و وارد کردن آماری زنان به عرصه های مردانه نه تنها حق زن را به او نداد بلکه تمامی طرح هایی را که در گذشته برای حمایت از زن بود را با کلید تدبیر قفل کرد و زنان را مجبور کرد که به خاطر پول تن به هر خفتی داده و حاضر شوند که برای خوش آمد روسای خود با لباس های بدن نما و آرایش های چشمگیر در محیط کار حاضر شوند، آرایشی که تیشه به ریشه ازدواج، عفت عمومی و نسل پاک زد و زنان را مجبور کرد که بهای حق مشارکت سیاسی برای پولی بی ارزش مانند زنان غربی راهی سرازیری سقوط و تباهی شوند، سقوط که سرانجامی جز نابودی مطلق زن ندارد./968/ی۷۰۱/س

نویسنده: فاطمه قاسمی

ارسال نظرات