از تلمذ در محضر امام تا درک محضر علامه طباطبایی
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا در همدان، در یکی از روز های بهاری سال 139۶ توفیق زیارت آیت الله جلال گنبدی را به همراه حجت الاسلام رسولی مدیر حوزه علمیه آیت الله دامغانی(ره) و حجت الاسلام بهرامی معاون پژوهش مدرسه و تعدادی از طلاب را داشتیم.
منزل ایشان منزلی با صفا و قدیمی و البته نیازمند به بازسازی بود از این رو خیلی ها اصرار دارند که منزل قدیمی ایشان را مرمت کنند ولی ساده زیستی ایشان مانع این مساله شده است، اصلا رنگ و بوی خانه ایشان با همه خانه هایی که تا آن روز دیده بودیم متفاوت بود، ولی از همه مهم تر شخصیت جذاب وی بود، لبخندی دلنشین و گرمای وجودی ایشان.
خلاصه ای از زندگی آیت الله جلال گنبدی:
وی از فرزندان مرحوم آقا شیخ علی گنبدی بود که امام خمینی در سال های پیش از انقلاب و در دوران زندگی شیخ علی گنبدی برای درک مباحث اخلاقی به محضر او در گنبد همدان حضور می بافته است و از دو سه سالگی فعالیت طلبگی را شروع کرده و بیشتر اوقات در کنار پدر بود و این طور نبود که مثل معمول کودکان در کنار مادر باشند، درس را با صرف و نحو شروع کرده تا به معالم و شرایع و مقداری طب اسلامی و مقداری ادبیات عرب رسید و مقدمات را نزد پدر بزرگوارشان گذراند.
بعدها هم از خدمت آقای حاج سید علی عرب و مرحوم آقا نجفی که الان یکی از خیابان های شهر ملایر به نام ایشان مزین است روانه شد و رسائل و مکاسب را نزد آیت الله آقا حیدر و آیت الله تالهی گذراند.
وی بعد از گذراندن سطح به قم عزیمت کرده و از آیت الله بروجردی بهره برد، که آیت الله بروجری طبق آشنایی قبلی با پدر ایشان محبت خاصی به ایشان داشت و در این رابطه آیت الله گنبدی می فرماید ایشان هم از سر آشنایی ای که با ابوی مرحوم بنده داشت بسیار برما محبت می کرد و رابطه بسیار خوبی با بنده داشت، سه چهار سالی هم از محضر علامه شریف و بزرگوار طباطبایی بهره بردم و در کنار این بزرگوار از درس امام راحل سید روح الله خمینی(ره) هم بهره مند شدم.
حاج آقا متولد چه سالی هستید؟
تقریبا در سال 1300 متولد شده ام اما سن شناسنامه ای ام قدری کم و زیاد دارد.
از اساتیدتان سخن به میان آمد، آیا خودتان هم در حوزه تدریس داشتید؟
گاهی آقایان و طلابی بودند، همدان که بودم گاهی مدرسه آیت الله دامغانی(ره) می آمدم معالم می خواندند و من هم برایشان تدریس می کردم، قم نیز معالم و مطول را تدریس می کردم.
الان هم طلاب می آیند از شما درس فرا بگیرند؟
در حال حاضر برای طلاب همدانی برنامه درس اخلاق را به فراخور نیاز مدرسه ها دارم و از بابت خدا را شکر می کنم.
محل تحصیل شما کدام شهر ها بود؟
ملایر که تحصیلی نداشتم، در گنبد، خدمت شیخ علی گنبدی ابوی بزرگوار بودم، در نجف و قم هم مدتی بودم.
فرمودید در طب هم درس خوانده اید، درست است؟
بله طب هم خوانده ام، البته در طب ،قانون شیخ الرئیس را خواندم، یکی از شاگردان شیخ الرئیس به نام علاءالدین قرسی که از اساتید حوزه علمیه عربستان و دمشق و این نواحی بود کتاب شیخ الرئیس را خلاصه کرده بود و اسمش را الموجز فی الطب گذاشته بود که این کتاب را نزد آقای گنبدی از اول تا آخر خواندم.
شما نزد علامه طباطبایی هم فلسفه خوانده اید؟
نزد مرحوم علامه طباطبائی(ره) فلسفه، هیات، نجوم و تفسیر را در حد توان فرا گرفتم.
نحوه ی آشنایی شما با علامه چگونه بود و چطور شد که در درس علامه شرکت فرمودید؟
از روزهای اولی که طلبه ها با علامه آشنا شده بودند و از محضرش نفع می بردند ما از جمله اولین طلابی بودیم که در درس ایشان شرکت میکردیم. سال 27 که علامه تازه وارد قم شده بودند ما دو نفر بودیم که در درس ایشان شرکت می کردیم و ایشان برای ما دو نفر درس می گفتند من بودم و آقای میرزا احمد مسائلی.
می شود جریان شرکت در درس علامه را برایمان بیان فرمایید؟
من و آقای مسائلی با هم، هم حجره بودیم و ایشان خبر فردی با سواد را به من دادند و در صبحی پاییزی به من گفت که من می روم درس، البته می دانستم که درس آقای دامادی می روند ولی از او پرسیدم درس چه کسی می روید، گفت درس آقای طباطبایی ،ایشان هیات تدریس می کنند، من هم ابراز علاقه کردم و با ایشان هم درس شدیم و به همین خاطر از اوایل ما در درس ایشان بودیم و تا آخر هم از حضورش و درسش بهره بردیم چه در هیات چه در فلسفه و چه در تفسیر، البته من به خاطر یک سری مشکلات مثل رحلت ابوی بزرگوارمان گاهی دور بودم از ایشان گاهی نزدیک.
در کدام درس از دروس امام شرکت می کردید ؟فقه یا اصول؟
هر دو درس را شرکت می کردم همان مدرس معروف امام در یخچال قاضی که دیگر همه می شناسند، همسایه امام بودیم خانه مان آنجا بود آقا هم می آمدند مسجد کنار یخچال قاضی یک مسجدی که رطوبت زیادی داشت در آنجا درس می دادند.
از سختی های دوران طلبگی خودتان بیشتر برایمان بگویید.
همه اش سختی بود، البته سخت و شیرین بود، سهل و ممتنع بود، مشکلات زیاد بود اما خب تحمل هم بالا بود، خداوند رحمت کند همه عالمان بزرگ به ویژه آقای آخوند ملاعلی معصومی(ره) را. یک روزی با هم نشسته بودیم برای من تعریف می کرد که هر وقت عطش در قم به ما دست می داد می رفتیم کمی آب می خوردیم از خشتگی درس و بحث تمام قوای بدنمان از بین می رفت، مسجد سلماسی سی تا پله می خورد می رفت پایین ما نیز چون دنبال آب خنک تر بودیم و احتمال می دادیم که آب در آنجا بسیار خنک و یخ است می رفتیم آب می خوردیم و بالا می آمدیم و همین که می آمدیم بالا دوبار ه تشنه مان می شد، غذای چندانی نبود بیشتر تغذیه آب خالی یا لقمه ای نان و پنیر و سبزی و آنهایی که اعیانی بودند آب گوشت هم می خوردند، با این سختی ها زندگی ما می گذشت، اما این سختی ها در خانه آسان تر می شد و یک قدری راحت تر می شد، البته خانه آقای گنبدی "ابوی " هم کمتر از آنجا نبود و بسیار قناعت در آن بود.
آقای گنبدی مجتهد همدان بود در گنبد کنار همدان ساکن بود .همه عمرش آنجا بود، گنبد در همه ایران و در نجف معروف است، آقای شیخ علی گنبدی که می گفت فامیلیشان این نبوده و در اصل فامیلیشان لطیفی بوده است و مردم بهشان گنبدی می گفتند.
بزرگان بسیاری به دیدار آقا ،می آمدند بزرگانی چون آیه الله قمی جد مادری امام موسی صدر، حاج آقا حسین قمی که توسط شاه خبیث تبعید بود بعد از رفتن شاه از ایران و سفر عتبات ایشان ،در گنبد به دیدار آقا آمدند و با او ملاقت داشتند.
شما با امام موسی صدر هم ارتباط داشتید؟
بله ارتباط زیاد داشتیم با ایشان. وی رفیق آقا موسی زنجانی بود و با هم منزل می آمدند، آقای صدر خودشان و پدرشان آبسیار به ما محبت داشتند.
از امام خمینی ره خاطره ای دارید بفرمایید تا طلاب استفاده ببرند؟
امام همه اش خاطره بود، آن زمانها که در درسش شرکت می کردیم می فرمود شما دنبال این نباشید که چه کسی اعلم است چه کسی نیست، اگر می خواهید بدانید اعلم العلما کیست اعلم العلما خود شیطان بود؛ آخر کارش این شد، اعلم بودن یا اعلم العلما بودن اینها مهم نیستند، مهم عاقب به خیری و به انسانیت رسیدن و شکر نعمت کردن است و اهمیت دارد، می گویند فلانی اعلم است فلانی اعلم نیست مگر اعلم بودن هم مقام است، اگر مقام باشد پس شیطان هم اعلم العلما بود.
در دوران طلبگی خودتان لطفی از امام زمان(عج) دیده اید که برای طلاب قابل گفتن باشد؟
ما حالا به آن درجه نرسیده ایم، اگر بتوانیم عبادت های واجب خود را انجام دهیم، همین که بتوان خود را از اقل شیعیان قرار بدهیم برای ما بسیار جای شکر است. ولی در زندگی انسانها کرامت زیاد است و عبرت ها فراوان، ولی کم می شود که انسانها از آن عبرت گیرند و این موضوع اهمیت دارد.
توصیه تبلیغی شما برای طلاب جوان و مبلغ چیست؟
طلاب در مرحله نخست اهمیت و ضرورت تبلیغ دین الهی را باید درک کنند و در نهایت از منابع محکمی همچون معراج السعاده و جلاءالعیون و یا لهوف مطالب را نقل کنند.
طلبه باید خودش را بسپارد به امام زمان(عج)، توکل کند به خداوند و غرور را از خود دور کند مبادا غفلت او را فرا گیرد در آن رشته ای که توانایی دارد و می تواند مطالب مفید و تازه ای به مردم بگوید، سخن بگوید.
او باید مردم را به یاری و امداد رهبری معظم انقلاب حضرت امام خامنه ای فراخواند و قدردان مردم باشد، از این متانت نجیب مردم ایران که این همه در انقلاب اسلامی فداکاری کرده اند، صبر کرده اند، مدارا کرده اند، الان هم صبر دارند مدارا می کنند به کم و کاستی های به تحریم ها استقامت نشان می دهند،اجرشان در پیش گاه خداوند محفوظ است و خداوند مطمئنا آنها را یاری خواهد کرد.
طلاب مبلغ همچنین از گفتن مطالبی که مدرک معتبر و قوی ای ندارند جدا بپرهیزند که مبادا خدای ناکرده دروغی به اسلام نسبت داده باشید که عقوبتش سخت است.
امروزه وظیفه اهم ما حفظ و ترویج انقلاب است کسانی که در جامعه برخی اوقات گلایه ای دارند؛ مخالف با انقلاب نیستند بلکه لحظاتی اوقاتشان تلخ می شود مثل این که زن با مرد، مرد با زن، بچه با پدر، مقعطی از یکدیگر ناراضی هستند، مدتی می گذرد و همه ناراحتی ها و کدورت ها از بین می رود به گونه ای که انگار اصلا نبوده است، همه مرید می شوند همه دعاگو می شوند.
برخی مسؤولان هم نا آگاه هستند و بین خودشان اختلاف نظرهایی دارند البته با انقلاب و رهبری هیچ اختلافی ندارند ولی بین خودشان گفت و گوها، داد و بیدادی و حرفی، ولی بحمدالله در نظام اسلامی جایگاه رهبری و خود رهبر معظم انقلاب بدخواه ندارد./404/979/ب1