عواقب تکبعدی شدن سیاست خارجی؛
دولت با تمرکز بر غرب، حوزههای علاقهی ایران را فراموش کرد
یکی از مسائلی که در حوزهی سیاست خارجی بایستی به آن توجه داشت، به فراموشی سپردن مسائل مورد علاقهی انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی در حوزهی سیاست خارجی و نظام بینالملل است. دولت با تمرکز بر تسهیل و بهبود رابطه با غرب، سایر حوزههای سیاست خارجی را مورد بیمهری قرار داد.
به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از برهان، تنوع در سیاست خارجی، موضوعی است که هم به سیاست خارجی، قابلیت عمل در حوزههای متعدد مورد علاقهی یک کشور را میدهد و هم پتانسیلهای یک کشور در سطوح متعدد را شکوفا میکند. یک سیاست خارجی کارآمد، سیاست خارجیای است که در آن حوزههای متعددی از نفوذ وجود داشته باشد. تمرکز صرف بر یک محیط در سیاست خارجی، سبب تکبعدی شدن آن و متعاقباً ضعف آن خواهد شد.
برای مثال، آمریکاییها حوزههای علاقهی خود را، هم به محیطهای امنیتی، هم اقتصادی، هم سیاسی و هم حقوقی در فضای بینالملل تسری میدهند و در این حوزهها دست به بازیگری و کارگردانی میزنند. علاوه بر این حوزهها، تواناییهای خود در مناطق را نیز گسترده میکنند و اینگونه نیست که توجه خود را صرفاً بر اروپا متمرکز کنند یا توجه را صرفاً بهسمت شاخصهای اقتصادی سیاست خارجی سوق دهند. در یک محیط منطقهای، سطوح مختلف را مورد پیگیری قرار میدهند. برای مثال، در محیط منطقهای غرب آسیا و شمال آفریقا، سطوح متعدد سیاست خارجی در حوزههای امنیتی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و حتی حقوقی را مورد پیگیری قرار میدهند و تلاش میکنند منافع ملی آمریکاییها در تمام این سطوح را به منصهی ظهور برسانند. شاید تصور عمومی بر این باشد که آنها برای مثال، در محیط منطقهای شرق آسیا، صرفاً اهداف اقتصادی را پیجویی میکنند، اما واقعیت این است که آنها در آن محیط کاملاً اقتصادی نیز اهداف امنیتی، سیاسی و فرهنگی خود را پی میگیرند. برای آمریکاییها، سیادت فرهنگی و هژمونی فرهنگی در ژاپن و کرهی جنوبی بهمراتب بیشتر از انتفاع اقتصادی آنها در مالزی و شرق آسیاست.
به همین ترتیب، در حوزههای منطقهای دیگر مثل اروپا و اروپای شمالی نیز آنها اهدافشان را صرفاً به مسائل فرهنگی، مطابقت و اشتراک منافع صرف در حوزهی سیاسی خلاصه نمیکنند، بلکه به مسائل اقتصادی، نظامی و سیاسی نیز بهعنوان حوزههای نفوذ و همکاری خود با اروپاییها میاندیشند و این اندیشه را نیز به عمل تبدیل میکنند. بنابراین سیاست خارجی یک مقولهی متنوع در حوزههای متعدد مورد علاقه است. از مثال آوردن از آمریکا بهدنبال تصدیق سیاست خارجی و اهداف سیاست خارجی این کشور نیستیم. در این تمثیل صرفاً بهدنبال تقریب به ذهن مسئلهی تنوع و تعدد علائق و موضوعات در سیاست خارجی در حوزههای عدیده هستیم.
بنابراین یک سیاست خارجی صحیح، سیاست خارجی تکبعدی نیست. سیاست خارجیای در مسیر صحیح منافع ملی یک کشور گام برمیدارد که به اهداف متعدد بنگرد. خلاصه کردن سیاست خارجی در یک موضوع، از بین بردن پتانسیلهای یک کشور را بهدنبال دارد.
مسئلهی تکبعدی بودن سیاست خارجی ایران
سیاست خارجی ایران در زمانهایی تکبعدی بوده است. برای مثال، سیاست خارجی در دولت فعلی تکبعدی است. علائق کشور در حوزههای متعدد در محدود کردن تواناییهای کشور برای نزدیک شدن به اروپا و آمریکای شمالی خلاصه شد. موضوعی که با تغییر رویکرد آمریکاییها از باراک اوباما به دونالد ترامپ، یک بار دیگر مسئلهی تکبعدی بودن حوزههای سیاست خارجی را زیر سؤال برد.
از منظر موضوعی نیز سیاست خارجی ایران در دورهی دولت فعلی، در پرونده هستهای و به سرانجام رساندن آن خلاصه شد. موضوعی که تمام تمرکز دستگاه سیاست خارجی و حتی دستگاه اجرایی را به خود معطوف کرد. بهدلیل محدود کردن سیاست خارجی به این موضوع خاص، تواناییهای کشور در حوزههای دیگر مورد توجه قرار نگرفت و متعاقباً به شکوفایی نرسید. همین توجه سبب شد تا اطراف دیگر تعامل با ایران، که بهشدت بهدنبال تحدید و تهدید ایران و همچنین مهار منطقهای تهران بودند، به این اندیشه فروروند که آسیبپذیری ایران در این زمینه بسیار بالاست و به همین سبب، وقت و هزینهی بیشتری را از دستگاه سیاست خارجی کشور در این زمینه گرفتند.
تکبعدی شدن سیاست خارجی در دورهی فعلی سبب شد تا حوزههای مورد علاقهی دیگر ایران در نظام بینالملل، دستخوش فراموشی قرار گیرد. برای مثال، طی یک دههی اخیر، علائقی از ناحیهی ایران در منطقهی آمریکای لاتین صورت گرفته بود که سبب اشتراک منافع ایران و برخی کشورهای آمریکای لاتین شده بود. موضوعی که هم اهداف و منافع ملی ایران را پوشش میداد و هم اصول سیاست خارجی ایران، یعنی مبارزه با تکقطبیگرایی آمریکا را پیگیری میکرد. اما بااینحال بهدلیل تمرکز صرف بر تکقطبی کردن سیاست خارجی بهسمت موضوع هستهای و منطقهی اروپا و آمریکای شمالی، بهکلی از اقتصاد و منافع ملی ایران و اصول سیاست خارجی ایران در آمریکای لاتین چشم پوشیده شد.
مثال دیگری که میتوان در این زمینه بیان کرد، غرب آسیا و شمال آفریقاست.
بعد از انقلابهای بیداری اسلامی در سال 2011 و متعاقباً انقلابهای مصر، تونس، یمن، بحرین و حتی قیام مردم در عربستان، علائقی برای نزدیکی به ایران در این کشورها و در منطقهی غرب آسیا و شمال آفریقا شکل گرفت که نشان میداد این قیامها بهدنبال برپایی الگویی از همگرایی بین ایدئولوژی مردمسالاری دینی موجود در ایران و پتانسیلهای داخلی کشورهای خودشان در این عرصهها بودند. اما با روی کار آمدن دولت فعلی و تعویض تمایلات بهسمت «ترمیم چهرهی ایران در سطح بینالمللی»، شاهد تغییر در استراتژی سیاست خارجی کشور بهسمت مفاهیمی مثل «عزت ملی و نگاه بینالمللی» بودهایم. مسئلهای که سبب از بین رفتن یا حداقل کمتوجهی به سایر تمایلات ایران در سطح بینالمللی شده است. برای مثال، در این دولت شاهد هیچ تلاش جدی برای حضور در حیاطخلوت پیشین آمریکاییها، یعنی منطقهی آمریکای لاتین نبودهایم یا مسئلهای مثل توجه به هژمونی منطقهای ایران بهطور کلی مورد بیمهری و بیتوجهی قرار گرفته است.
هریک از این بیمهریها سبب از بین رفتن تلاشها و هزینههایی خواهد شد که پیشتر توسط دولتهای پیشین صرف شده و هدفی جز گسترش حوزهی نفوذ ایران در ابعاد دیگر نداشته است. مسئلهی بازگشت بهسمت موقعیتها و موفقیتها در سیاست خارجی بسیار موضوع دشوار و هزینهبری است و به این دلیل که دولتها ریسکپذیر هستند و کمتر حاضر به پرداخت هزینهای فراتر از برنامههای خود برای مسائل بینالمللی هستند، ممکن است برخی از حوزههای نفوذ و موضوعی ایران دیگر به مرحلهی قبلی برنگردد. بنابراین یکی از نتایج موضوع تکقطبی کردن سیاست خارجی، همین مسئلهی عدم توجه یا کمتوجهی به حوزههای مورد علاقهی پیشین است که بازگشت به آن مستلزم پرداخت هزینه خواهد بود.
ایران و تنوع در حوزههای مورد علاقه
لاجرم ایران دارای حوزههای متنوع در سیاست خارجی است. ایران یقیناً با کشورهایی مثل عراق، سوریه، عربستان، یمن، قطر و... متفاوت است. این تفاوت نیز هم از ناحیهی موقعیت جغرافیایی مشتق میشود و هم از ناحیهی تواناییها. علاوه بر این، بخشی از این تعلقات مربوط به دامنهی تفاوت ایران در حوزههای ایدئولوژیک و مسائل مربوط به اصول سیاست خارجی است. بهدلیل این تنوع در اصول، اهداف و ایدئولوژی است که تفاوتها تعریف میشود. دولتها نیز در ایران بایستی به این علائق واقف باشند و به آنها احترام بگذارند و آنها را عملیاتی یا پیجویی کنند. حوزههای علائق ایران، هم در موضوعات و هم در مناطق، بسیار متنوع است. تکبعدی کردن سیاست خارجی و محدود کردن آن به یک حوزه و منطقهی خاص، نهتنها منافع کشور را تأمین نخواهد کرد، بلکه سبب خسران در تأمین و پیگیری منافع ملی نیز خواهد شد. موضوعی که بهراحتی میتوان آن را در سالهای اخیر مشاهده کرد.
عمق استراتژیک
ایران، منطقهی غرب آسیا و شمال آفریقا را منطقهای مورد علاقه، هم بهلحاظ کاربردی و اقتصادی و هم سیاسی، فرهنگی و حتی امنیتی، قلمداد میکند. رها کردن این منطقه و امکان بازیگری در آن، موجب از بین رفتن حوزههای منافع ملی ایران خواهد شد. لذا توجه به این منطقه بسیار ضروری است. موضوعی که در این دولت بهدلیل سیاستهای صرفاً توسعهمحور و آنهم توسعهی متناسب با مکانیسم سازمان تجارت جهانی و سیستم اقتصادی جهانیِ جهانی شدن، شاهد آن نبودهایم. این توجه صرف به مسائل اقتصادی، همانطور که ذکر شد، تبدیل به پاشنهی آشیل دولت نیز شده است؛ بهگونهای که هم کشورهای ثروتمند از این موضوع مطلع هستند که ایران در این زمینه آسیبپذیر است و هم سازمانهای بینالمللی تلاش میکنند سیاستهای تعدیل ساختاری را در ایران پیگیری کنند. موضوعی که در معادلات و مبادلات سازمان تجارت جهانی و سازمانها و وزارتخانههای اقتصادی ایران در این چند سال اخیر، آن را بهخوبی میتوان مشاهده کرد. بنابراین روی دیگر توجه به توسعهگرایی و توجه صرف بر مسئله یا موضوع اقتصاد، حتی برای کشور آسیبزا نیز بوده است؛ چراکه سبب گروگانگیری آن توسط سازمانهای بینالمللی اقتصادی و کشورهای ثروتمند نیز شده است.
بیتردید مسئلهی ایران در سطح بینالمللی صرفاً اقتصادی نیست. کمااینکه در طول تاریخ بعد از انقلاب نیز صرفاً اقتصادی نبوده است. از اوان پیروزی انقلاب به اینسو، مسائل ایران در حوزهی سیاست خارجی دامنهای گسترده را دربرمیگرفته است. از حوزههای فرهنگی گرفته تا سیاسی، اقتصادی و حتی بازدارندگی نظامی و حضور در حیاطخلوت قدرتهای بزرگ که سیاست تضاد با جمهوری اسلامی را در سطح منطقهای در پیش گرفتهاند. یکی از مهمترین مسائلی که در این زمینه میتوان به آن اشاره کرد، اشتراک نظر ایران با کشورهای حوزهی آمریکای لاتین در سیاست خارجی بوده و هست.
ایران از یکسو از دامنهی گستردهای از مسائل در حوزهی تمدنی فارسیزبان برخوردار است و از طرفی نیز در حوزهی مشترکات انسانی، با کشورهای منطقهی آمریکای لاتین از مشترکاتی برخوردار است. مشترکاتی که سبب شده است و سبب میشود تا ایران الگوی نظم تحمیلی ایالاتمتحدهی آمریکا و کشورهای غربی را در منطقه به چالش بکشد و نظمی را ارائه دهد که براساس مقبولیت مردمی ابتنا یافته است. این نظم نیز بهدلیل همین خصیصهی مردممحور بودن، مورد پسند مردم آمریکای لاتین قرار گرفته است.
فرجام سخن
سیاست خارجی جمهوری اسلامی در دورهی اخیر به یک سیاست خارجی تکبعدی تبدیل شده است که محور اساسی آن مسئلهی هستهای و منطقهی مورد پسند آن نیز اروپای مرکزی و آمریکای شمالی بوده است. در این سیاست خارجی تکبعدی، حوزههای دیگر سیاست خارجی اعم از حوزههای فرهنگی مورد تمایل جمهوری اسلامی و مناطق نفوذ جمهوری اسلامی، مورد پیگیری و اعمال نفوذ سیاست خارجی دولت قرار نگرفته است و بهاینترتیب برخی از دستاوردهای جمهوری اسلامی در حوزهی سیاست خارجی مورد بحث قرار گرفته است که ضروری است مجدداً به آنها توجه شود تا پتانسیلهای ایران در حوزهی سیاست خارجی مورد بیمهری قرار نگیرد.
هر ملتی دستاوردها و تجارب خود در حوزهی سیاستورزی را با پرداخت هزینههای بسیار به دست میآورد. لذا برای نگهداری آن نیز باید تلاش کند و برای پاسداری از این دستاوردها، اقداماتی را ترتیب دهد. توجه صرف به سیاست خارجی و حل مسئلهی هستهای در سیاست خارجی، سبب شده است تا دولت سایر حوزهها را به فراموشی سپرده و دستاوردی در حوزههای دیگر نداشته باشد یا اگر در موضوعات دیگر دستاوردی داشته، قابل اظهار نیست. در حوزهی منطقهای نیز علیرغم اینکه بیان میشد نخستین محور تلاش دولت، مسائل و مشکلات منطقهای است، مشاهده میشود که مسائل منطقهای مورد بیمهری قرار گرفتهاند و حتی مواردی که در آنها ایران در منطقه مزیت نسبی داشته است نیز مورد بیمهری دولت قرار گرفته است. این موضوع نشان میدهد که برای دست یافتن به یک سیاست خارجی که مجدداً محورها و مناطق مورد علاقهی ایران را پی گیرد، بایستی تلاش دولت متوجه سیاستهای مورد علاقهی جمهوری اسلامی قرار گیرد.
علیرغم این تصور که پنداشته میشد با حل شدن مسئلهی هستهای و باز شدن باب مذاکره با آمریکا، دولت خواهد توانست بسیاری از مشکلات خود را حتی در حوزهی منطقهای حل و رفع کند، به نظر میرسد برای رسیدن به «حل مشکلات، حتی در رابطه با غرب و آمریکاییها»، که بیشترین وقت و هزینهی کشور را در این چند سال به خود اختصاص داده است نیز دولت موانع متعددی داشته و خواهد داشت./1325//102/خ
ارسال نظرات