بحران مدیریت، ثمره مدیریت اشرافی!
به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از روزنامه «جوان»، سیدعبدالله متولیان در این روزنامه نوشت:
در سالهای اخیر شاهد وقایع و حوادث ناگوار قابلپیشبینی و پیشگیری و غیرمترقبه در چهار گوشه میهن عزیزمان بودهایم که مردم بزرگوار کشورمان را با آلام روحی و روانی مواجه ساخته و علاوه بر خسارات جانی، خسارات فراوان مادی و معنوی را نیز بر مردم تحمیل کرده است.
در حوادث و رخدادهای قابل پیشبینی و غیرقابل پیشبینی در سالهای اخیر، مثل آتشسوزیهای سریالی بهویژه در تأسیسات نفتی و پالایشگاهی، مفاسد اقتصادی سریالی، حقوقهای نجومی، سیلهای ویرانگر سریالی، آتشسوزی اتوبوس و تصادفات جادهای، هجوم ریزگردها به برخی شهرها و استانها، آلودگی شدید هوای شهرهای بزرگ و صنعتی، قطع شدن یا کم شدن فشار گاز، قطعی بلندمدت برق، آب و گاز در مناطق برفگیر و سیلزده در شمال و جنوب کشور و مدیریت اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور، آنچه که بیش از پیش اذهان عامه مردم را به خود مشغول ساخته، علل ناتوانی مسئولان در پیشبینی و پیشگیری از وقوع حوادث در وهله نخست و کنترل و مدیریت بحران در وهله ثانی و بالاخره کم کردن آثار زیانبخش بعد از اینگونه وقایع و حوادث در وهله ثالث است.
بعضی از امکانات و تواناییهای مادی و معنوی کشور ایران در کمتر کشور پیشرفتهای پیدا میشود؛ با این همه امکانات که از آن برخورداریم و در جهان کمنظیر است، از نظر اقتصادی در وضعیت مطلوبی قرار نداریم و نابسامانی اوضاع اقتصادی مستقیماً بر اوضاع فرهنگی، اجتماعی و سیاسی کشور تأثیر منفی داشته است.
مردم به هیچ وجه نه میپذیرند و نه قبول دارند و نه باور میکنند که جمهوری اسلامی ایران با ظرفیتهای فراوانی که در عرصههای مختلف در اختیار دارد، نتواند حوادث و رخدادهای اینچنینی را پیشبینی و پیشگیری کرده و در مواجهه با حوادث نیز نتواند بحران ناشی از حوادث را مدیریت کند. مردمی که حوادث و بحرانهای بسیار سنگینتر و غیرقابل کنترل ناشی از حوادث سالهای نخستین انقلاب مثل کودتاهای رنگارنگ، فتنهگری گروهکهای الحادی و منافق، جنگ تحمیلی، ترورهای کور و هدفمند و در نمونهای نادر انفجار حزب جمهوری اسلامی و دفتر نخستوزیری و از بین رفتن هر سه قوه (با کشته شدن رئیسجمهور، نخستوزیر، نمایندگان مجلس شورای اسلامی، رئیس شورای عالی قضایی و...) را دیده و مدیریت انقلابی، جهادی و منحصربهفرد نظام در کنترل بحرانها را به بهترین شکل ممکن مشاهده کردهاند، این حجم از ناتوانی در مدیریت بحران را غیرقابل تحمل دانسته و هرگز نمیتوانند آن را باور کنند.
در دهه نخست انقلاب اسلامی، بهرغم وجود مشکلات ناشی از جنگ و محاصره شدید اقتصادی ایران به وسیله امریکا و حوادث مختلف پیش گفته، بهدلیل حضور مدیران باانگیزه، انقلابی، جهادی، دلسوز و متخصص، نه تنها موفق به کنترل بحرانها و ریشهکنی زمینههای بروز بحرانها شدیم و اعجاب همگان را برانگیختیم (اعجاب سرویس جاسوسی امریکا از موفقیت ایران در ریشهکنی فتنه گروهکها بهویژه احزاب چپی)، بلکه علاوه بر کنترل و مدیریت بزرگترین جنگ سده اخیر و بحرانهای جانبی آن، در زمینه توسعه اقتصادی و روستایی گامهای خوبی برداشته شد و با استفاده از مدیران مؤمن و هوشمند که قدرت مدیریت بحران را داشتند، بحرانهایی که به تدریج به کشور آسیبهای جدی وارد میکرد، مهار و از تهدیدها به عنوان فرصتی برای پیشرفت و خوداتکایی استفاده شد.
پس از جنگ تحمیلی و در دوران بازسازی و پساجنگ موسوم به عصر سازندگی، به اقتضای شرایط محیطی و ظهور طیفی از مدیران غربباور در حوزه اجرایی کشور، متأسفانه شاهد تضعیف ارزشهای انقلابی و جهادی بوده و مدیرانی سکان امور را در دست گرفتند که اساساً به رویکرد انقلابی و تکیه بر ظرفیتهای داخلی اعتقاد و اعتماد نداشته و حل همه مشکلات کشور را در گرو تعامل با غرب و استفاده از توانمندی و مدیریت بیگانه جستوجو میکردند. بر اساس همین تفکر است که بعد از 28 سال از پایان جنگ از ضرورت بهرهگیری از مدیران خارجی و وارداتی در اداره کشور سخن گفته میشود و شعار غرورانگیز «ما میتوانیم» ناباورانه تبدیل به سخن تحقیرآمیز «هنر مردم ما فقط پخت آبگوشت بزباش و قورمه سبزی است» میشود.
تقویت رویکرد غیرانقلابی، بهتدریج موجب تحکیم و تقویت خوی اشرافیگری در بدنه مدیریتی کشور و فاصله گرفتن از ارزشهای اسلامی و انقلابی شده و کشور را با مشکل بزرگتری بهنام «بحران مدیریت» مواجه ساخته است. بعد از طرح موضوع گلهمندی مردم، تحرک اخیر مدیریت اجرایی کشور در کنترل بلایای طبیعی در استانهای مختلف کشور مثل مالچپاشی، نهالکاری، بهکارگیری ماشینآلات مقرهشویی، برفروبی، ژنراتور برای ایستگاههای پمپاژ و... قویاً ناکارآمدی مدیران غیرانقلابی و پوچ بودن توجیهات آنان در نبود امکان ارائه خدمات جهادی و انقلابی به مردم را ثابت میکند.
با جرئت میتوان گفت ضعف موجود در تشخیص، پیشبینی، پیشگیری، مدیریت وقایع و حوادث و مقابله با عوارض ناشی از بلایای طبیعی و غیرطبیعی بیش از آنکه محصول کمبود امکانات و... باشد بیشک دستاورد «بحران مدیریت » بوده و بحران مدیریت نیز مولود نامیمون اشرافیگری است.
ترویج فرهنگ منحط اشرافیگری در بدنه مدیریتی کشور، رفته رفته پایههای تفکر مستقل و ملی را در احزاب و جناحها متزلزل ساخته و موجب پیدایش و تقویت رویکرد ترجیح منافع فردی و حزبی بر منافع ملی و به خطر افتادن پایههای امنیت ملی شده و بهدلیل ضعف مشهود در مدیریت بحران، ضمن تضعیف ایمان و باورهای مردم، امنیت ملی را با مخاطره روبهرو ساخته است و مردم به عنوان صاحبان اصلی کشور و انقلاب اسلامی، احساس میکنند برای حل مشکلات کشور کاری انجام نمیشود یا ارادهای وجود ندارد.
تجربه چهار دهه گذشته ثابت کرده که هر گاه مدیران مؤمن، بسیجی و جهادی با روحیه انقلابی و اعتقاد به شعارهای اصیل نظام نظیر «نه شرقی، نه غربی» و باور به «ما میتوانیم» در مصادر امور قرار گرفتهاند، منشأ تحول اساسی شده و برای نظام و کشور افتخارآفرین بودهاند که سبقتگیری از سایر کشورها در بسیاری از شاخههای علوم نظیر نانو، سلولهای بنیادی و صنعت موشکی از نمونههای بارز و روشن مدیریت جهادی، انقلابی و اثربخش است.
به نظر میرسد در سالهای پایانی دهه چهارم انقلاب بهدلیل ظهور و تقویت اشرافیگری و فراگیر شدن اندیشه تکاثر ثروت در عرصه مدیریتی کشور، مردم به این نتیجه رسیدهاند که انقلاب اسلامی به یک خانهتکانی اساسی و تجدید نفس نیاز دارد و خواص کشور در تأمین این خواسته بحق و فوری مردم و فاصله گرفتن از نگاه تحقیرآمیز به غرب، توهمپنداری و غربزدگی، رسالتی بس سنگین و دشوار پیش رو دارند. امروز رسالت خواص در بازگرداندن و تقویت اعتماد و باورهای صدمه دیده (در جدال با مدیریت بروننگر و غربزده) همراه با روحیه نشاط و شادابی امری حیاتی است.
شرایط حاکم بر کشور ضرورت انقلاب مدیریتی با رویکرد جهادی و عزم جزم برای حل مشکلات کشور مبتنی بر ظرفیتهای داخلی و ارادههای مستحکم ملی و مردمی بیش از پیش اجتنابناپذیر ساخته است. بدیهی است که مردم برای ایجاد تحول در نظام مدیریتی کشور مبتنی بر اندیشههای ناب حضرت امام خمینی (ره) و آموزههای اسلامی و انقلابی فرصت زیادی در اختیار خواص قرار نخواهند داد و در صورت بیبصیرتی یا کمبصیرتی خواص، در مقطع انتخابات وارد میدان شده و رأساً نسبت به انتخاب رئیسجمهور جهادی، انقلابی و تحولآفرین تصمیم خواهند گرفت./1325//102/خ