۰۶ آذر ۱۳۹۵ - ۲۰:۱۲
کد خبر: ۴۶۳۱۹۹
شاگرد خصوصی علامه جعفری در گفت‎وگو با رسا:

عده‎ای تازه به دوران رسیده می‎خواهند با نقد علامه جعفری خودشان را بزرگ جلوه دهند/ علامه ثانی ندارد

نمی‎دانم این افراد از تخریب کردن علامه چه سودی می‎برند؟! البته برخی تلاش می‌کنند با بزرگان در بیفتند تا بزرگ شوند. یعنی بگویند ما نظرات علامه را رد کردیم. بنده نمی‎گویم علامه معصوم بوده و اشتباه نداشته؛ چه بسا داشته و حتماً دارد، ولی علامه فعلاً ثانی ندارد.
حجت‌‌الاسلام و المسلمین قادر فاضلی حجت‌‌الاسلام و المسلمین قادر فاضلی

به گزارش سرویس اندیشه خبرگزاری رسا، حجت‌الاسلام و المسلمین قادر فاضلی، از پژوهشگران و محققان حوزوی است که تاکنون بیش از 80 جلد کتاب را به رشته تحریر در آورده و از این تعداد 64 جلد آن چاپ شده است. فرهنگ‌های موضوعی شامل «آثار مولوی»، «نظامی گنجوی»، «آثار عطار نیشابوری»، «دیوان امام خمینی، اقبال لاهوری، گلشن راز و...» و بررسی موضوعات عرفانی، قرآنی، نهج‌البلاغه، سیاست و اسلام شناسی در ابعاد مختلف از مهم‌ترین تألیفات استاد است.

یک دوره تفسیر قرآن کریم به شعر با عنوان «دُر منظوم» در 10 جلد با 60 هزار بیت شعر که در تاریخ اسلام بی‌نظیر است و ترجمه قرآن از دیگر تألیفات استاد است. حجت‌الاسلام و المسلمین فاضلی از شاگردان خصوصی مرحوم علامه جعفری بوده که قریب به 9 سال از محضر استاد بهره برده است. وی همچنین 25 سال سابقه تدریس در دانشگاه را دارد که به سبب عمل حنجره به مدت دو سال است تدریس را کنار گذاشته و در حال حاضر بیشتر کارهای تألیفی انجام می‌دهد.

مسؤولیت امور فرهنگی چندین دانشگاه، مسؤولیت پژوهشی مؤسسه امیرکبیر، مدیرکلی امور فرهنگی در وزارت کشور و مشاور وزیر در امور روحانیت نیز از سوابق کاری حجت‌الاسلام و المسلمین فاضلی است. در گفت‌وگو با حجت‌الاسلام و المسلمین فاضلی به بررسی ابعاد شخصیتی، علمی، عرفانی، فقهی، حوزوی، فلسفی و... علامه جعفری پرداختیم که در ادامه متن بخش دوم ـ برای مشاهده بخش نخست اینجا کلیک کنید ـ آن را ملاحظه می‌کنید؛

رسا ـ درباره فضیلت و کرامات علامه جعفری بفرمایید.

مرحوم استاد چند فضلیت علمی و چند فضلیت اخلاقی داشت. فضیلت علمیشان این بود که انسان ذوالفنونی بود، یعنی در چندین رشته تبحر داشت. منظور از تبحر نیز در حد صاحب نظر بودن است. وگرنه خیلی‌ها تبحر دارند ولی صاحب نظر نیستند. یکی از این علوم فلسفه بود. هم فلسفه اسلامی، هم فلسفه غربی و هم فلسفه شرقی. به فلسفه غربی بسیار تسلط داشت. به فلسفه شرقی غیر اسلامی هم تسلط داشت. به فلسفه شرقی اسلامی نیز تسلط داشت و این یکی از فضائل استاد بود که کمتر فردی نیز دارای چنین فضیلتی است.

یک فضلیت دیگر در راستای عرفان نظری بود. یعنی بر عرفان اسلامی در حد تخصص آگاهی داشت. در عرفان شرقی مانند بودایی و هندی هم تخصص داشت. به عرفان‎های واقعی غربی نیز تسلط داشت. به همین دلیل وقتی کتاب «مولوی و جهان بینی» را می‎نویسد چندین مکتب و جهان بینی را بیان کرده و می‎گوید مولوی به این‎ها نظر داشته و یا این‎ها را از وی اقتباس کرده است.

مرحوم علامه جعفری در راستای فقه صاحب نظر بود. البته از ایشان أثر فقهی زیاد چاپ نشده است، بلکه یک جلد «وسائل فلسفی» چاپ شده است و قرار بود جلد دوم آن را پسرش چاپ کند. ولی در نجف معروف بود که استاد، از شاگردان ممتاز مرحوم آیت‎الله خویی، سیدعبدالهادی شیرازی و... بوده‌اند و از چندین نفر اجازه اجتهاد داشته است. در فقه نیز کتابت زیاد نداشت، چون افراد زیادی مشغول این امر بودند. ایشان تلاش می‎کرد خلأها را پر کند و این نیز خود فضیلت است. یعنی فضیلت است که فرد تلاش کنند تا جاهای خالی را پر کند وگرنه همه درس خارج بگویند و ایشان هم درس خارج بگویند خیلی فضیلت نیست، البته ایشان مدتی در تهران درس خارج نیز گفته‌اند. ولی گفتند: دیدم این خیلی مورد نیاز جامعه نیست.

علامه در ادبیات چه ادبیات عرب و چه ادبیات فارسی صاحب نظر بودند. برای نمونه به بنده فرمودند: یکی از آقایان زمانی که بنده بیست و هفت - هشت سال داشتم و در دانشگاه تهران تدریس می‎کردم، ایشان(دکتر ترجمان) شصت و هفت - هشت سال داشت و در دانشگاه تهران تدریس می‎کرد؛ دکتر ترجمان استادی بود که خودش عرب بود و رشته ادبیات عرب را تدریس می‎کرد. مرحوم استاد گفت: آقای دکتر ترجمان موضوع رساله دکترای خود را در ادبیات جاهلی قرار داده بود، ولی دانشگاه تهران متخصص نداشت که این رساله را چک کند،‌ امضا کند و مورد پذیرش قرار گیرد و چون دانشگاه تهران با آن عظمت چنین متخصصی نداشت، گفته بودند: اگر آقای جعفری قبول کند ما حرفش را قبول داریم و رساله را نزد بنده آوردند. بنده نیز رساله را دیدم و دیدم رساله خوبی است. البته نظراتی داشت که نوشتم، مقداری از آن را اصلاح کردم و در آخر نیز امضا کردم. استاد جعفری در ادبیات جاهلی عرب این‎گونه متخصص بود.

تخصصشان در ادبیات فارسی را نیز می‎توان از تفسیر مثنوی استاد ملاحظه کرد. به چه میزان از متون ادبی فارسی در ذهنش بود که نقد و شرح می‎کرد! در این زمینه نیز بسیار متبحر بودند؛ به گونه‎ای که خود دانشگاهیان قبول داشته و دارند. البته متأسفانه اخیراً شنیدم برخی از تازه‌ به دوران رسیده‎ها و نو قلم‎ها که با شرایط فعلی دکترا گرفته و به دانشگاه‌ها رفته‎اند ـ الله اعلم که چقدر درس خوانده‎اند، چگونه مدرک گرفته‎اند، آیا صاحب نظر هستند و رساله‌شان را خودشان نوشته‎اند یا با پول خریده‎اند ـ این افراد نو رسیده‌اند و شناخته شده نیستند؛ وگرنه بنده از بزرگان دانشگاه تهران نشنیده‎ام. این‎ها گویی علیه علامه حرف‎هایی می‌زنند. یکی از حرف‎هایشان این است که علامه ادبیات نمی‎دانسته است! مثنوی نمی‎دانسته، وگرنه هر چه به دهن و دلش آمده را نوشته و هیچ ارتباطی به مثنوی ندارد! این جوّی است در میانی برخی افراد.

بنده نیز نمی‎دانم این افراد از تخریب کردن علامه چه سودی می‎برند؟! البته برخی شهوت این را دارند که می‌خواهند با بزرگان در بیفتند تا بزرگ شوند. یعنی بگویند ما نظرات علامه را رد کردیم. بنده نمی‎گوییم علامه معصوم بوده و اشتباه نداشته؛ چه بسا داشته و حتماً دارد، ولی علامه فعلاً ثانی ندارد. یعنی شخصیت دومی که بیاید و علامه دومی بشود و عرفان، ادبیات، فقه، فلسفه، جایگاه دانشگاهی، مثنوی شناسی و... در حد ایشان باشد را نداریم. فلان فرد که ادعا می‎کند علامه از مثنوی چیزی نمی‎دانسته، خودش به چه میزان مثنوی می‎داند؟!

متأسفانه عده‌ای این سمپاشی را می‌کنند که مشخص نیست عمدی است یا غیر عمدی. برخی نسبت به روحانیت آلرژی دارند و با روحانیت سیاسی مشکل سیاسی دارند و رابطه خوشی ندارند،‌ دوست ندارند کمالی به اسم روحانی ثبت شود. در حالی که خود ملای رومی روحانی بوده است. شیخ اجل سعدی خودش شیخ بوده است. وگرنه 700 سال پیش دانشگاه نداشتیم. هر چه داریم از بزرگان حوزه داریم. ابن سینا، ملا بوده است. آخوند ملاصدرا، آخوند بوده است. فارابی، ملا بوده است. این افراد باید بدانند هر چه علیه روحانیت کار کنند نمی‎توانند تاریخ را پاک کنند. اگر با مسؤل فلان جا مشکل داری بگو من با فلان آقا مشکل دارم.

مرحوم علامه جعفری می‎گفت برخی‎ها از روحانی خوششان نمی‎آید، اسلام را می‎کوبند. در حالی که بنده می‎گویم فلانی بگو از توی جعفری بدم می‌آید؛ چرا دین را می‎کوبی. چرا فقه اسلام را متهم می‎کنی. خب بگو فلان فقیه سواد ندارد. ما نیز قبول می‎کنیم. بگو فلان آخوند مشکل دارد ما نیز قبول می‎کنیم، ولی چرا به روحانیت ناسزا می‎گویی. گیریم بر اساس گفته شماها همه روحانیت فلان هستند، ولی خب از داخل آن‌ها یک علامه جعفری درآمده، چرا حق او را ادعا نمی‎کنید!

مرحوم استاد میگفت در جایی بحث می‎کردیم، فلانی گفت تو چون آخوند هستی، جانب‌داری می‎کنی. من نیز عمامه را برداشتم و کنار گذاشتم، گفتم بفرما دیگر آخوند نیستم. حرف بزن. تو پیرو منطق باش چه کاری به پارچه روی سر من داری، پارچه که حرف نمی‌زند، من دارم حرف می‌زنم. حالا مگر علامه، آخوند است نباید ادبیات بداند! نباید مثنوی بداند! خود صاحب مثنوی آخوند است. حال یک شارحی مانند علامه جعفری که خود آخوند است، آن را شرح کرده است. چه اشکالی دارد؟!

گروهی دیگر از این افراد اندک ـ اندک هستند ولی چون هستند می‎ترسم زیاد شوند و این‎ها را می‎گویم ـ مانند گروه قبلی بی‌ادب نیستند که بگویند علامه سواد نداشته است؛ بلکه می‎گویند سواد آقای جعفری بیشتر از مولوی بوده است، لذا حرف‌هایی زده که بعید بوده مولوی در آن زمان این‎ها را بفهمد؛ بلکه این سخنان خود آقای جعفری است که به اسم آقای مولوی به خورد مردم می‎دهند!

بنده نیز همین موضوع را از خود استاد پرسیدم، استاد گفت: قبلاً آقای دکتر میرسپاسی ـ در کتاب ما خاطره هشتم است ـ در هنگام بازگشت از جلسه‎ای که موضوع سخنرانی بنده مقایسه روانشناسی معاصر و علم النفس گذشتگان بود، سؤال کرد آیا مطالبی که شما در تفسیر مثنوی گفته‌اید واقعاً از ذهن مولوی خطور کرده است یا حرف‌های خود شماست؟ به او گفتم: من نمی‎گوییم آن چرا گفته‎ام عیناً از ذهن مولوی عبور کرده است، ولی با توجه به معلومات مولوی و انتقالات و بارهای غیرعادی که این شخصیت داشته است، حدس قوی زده می‎شود که مطالب من عیناً و یا به اشکال دیگری از ذهن او خطور کرده است.

البته یکی از فضیلت‌های علامه نیز این بود که در روانشناسی معاصر و روانشناسی اسلامی که تحت عنوان علم النفس گذشتگان مطرح است، تبحر داشتند. این سخنرانی نیز در جمع استادان دانشگاه بوده، نه در منبر و مدعوین خود دارای دکترای روانشناسی معاصر بوده‌اند؛ بنابراین مشخص می‎شود که علامه در هر دو زمینه تخصص داشته است.

با تمام این مسائل بزرگان ادبیات فارسی و استادان دانشگاه‎ها به ویژه دانشگاه تهران علامه را قبول داشته و در برابر ایشان خاضع بوده‎اند، ولی این تازه به دوران رسیده‎ها یا متوجه نیستند و یا از جایی کوک می‎شوند. حتی بنده وقتی بیست و خرده‌ای سنم بود در دانشگاه تدریس می‎کردم و وقتی افراد می‎دانستند با استاد جعفری ارتباط داشتم، بسیار اظهار لطف می‎کردند.

مرحوم جلال همایی که در حوزه علمیه درس خوانده است، به اجتهاد رسیده بود. در دانشگاه‎ها نیز استاد بوده و همه افتخار دانشگاهیان این است که قدمایشان شاگرد ایشان بوده‎اند یا از آثار ایشان استفاده کرده‎اند. واقعاً مولوی شناس بودند. استاد می‎گفت وقتی تفسیر مثنوی بنده تمام شد، آقای همایی منزل ما آمد و گفت اجازه بدهید بزرگداشتی برایتان بگیریم و این کاری که شما کردید، کسی انجام نداده است. در آن بزرگداشت خودم سخنرانی می‎کنم و اگر حالم مساعد نبود ـ پیر شده بودند ـ نوشته‎ای را می‎دهم تا برادرزاده‌ام در آن جلسه بخواند؛ ولی سعی می‎کنم خودم بیاییم.

ایشان بسیار اصرار کرد ولی بنده قبول ندارم ـ البته برخی از افراد کنونی سر و کله می‎شکنند که جایی بزرگداشتی بگیرند و یا اسمی از آن‎ها مطرح شود ـ آقای همایی نیز فی المجلس شعری گفت و آن را حفظ کردم و تاکنون برای کسی نخوانده‎ام برای شما(آقای فاضلی) می‎خوانم. مرحوم همایی این شعر را سروده بود:

«از نقوش مثنوی بر آب و رنگ، آیینه افکار را بگرفته زنگ

هان هان تو ای تقی جعفری، زنگ این آیینه را باید بری.

زنگ این آیینه بردن کار توست دست حق صیق ده آثار توست

ترس آن دارم که با عقل فکور، بر دمی بر مردگان بانگ نشور.»

فردی مانند جلال همایی چنین اظهار ارادتی به علامه داشته‎اند ولی چند نفر تازه به دوران رسیده از این حرف‌ها می‎زنند که امیدوارم متوجه شوند «بزرگش نخوانند اهل خرد که نام بزرگی به خُردی برد.» این‎ها خودشان را تحقیر می‎کنند وگرنه آثار علامه جعفری برای اهل فضل در بازار موجود است و آن‎ها را می‎خوانند.

رسا ـ از فضائل اخلاقی علامه جعفری بفرمایید.

یکی از فضائل استاد، اخلاصشان بود. اخلاصی که ایشان حاضر نشد در دانشگاه سنندج نسبت به ایشان تعریف کنند. یا مرحوم همایی به این میزان از استاد درخواست کرده که برایش بزرگداشت بگیرند ولی نپذیرفته است. جاهای دیگر نیز این‎گونه بوده است.

یکی دیگر از فضائل استاد، حافظه قویشان بود. حتی گاهی استاد مطالبی را از کتابی بیان می‎کرد که برای گذشتههای بسیار دور بوده است. برای نمونه یادم است روزی یک عبارتی را از اسفار ملاصدرا به صورت حفظ خواندند. بنده نیز خیال کردم دیشب خوانده‌اند. گفتم استاد عبارت را کی دیدید، گفت حدود 40 و 50 سال پیش. 100 هزار بیت، شعر، آیه، حدیث، خاطره و... حفظ بود.

یادم است روزی در منزلشان سخن از تواضع به میان آمد، استاد گفت اگر من به یاد نعمتی از نعمت‎های الهی بیفتم، برای این‎که تکبر بنده را نگیرد، به خاک می‎افتم و سجده می‎کنم. ولی اگر پیش نیاید که سجده کنم، سجده قلبی می‌کنم. چند دقیقه پیش که از بنده سؤال کردی عبارت ملاصدرا را کی حفظ کرده‎اید و گفتم 40 تا 50 سال پیش، چون شما بودید سجده نکردم، ولی سجده قلبی کردم که بارالها این‎ها را تو به من داده‎ای وگرنه من که کاری نکرده‎ام.

علامه خودی را نمی‎دید، بلکه الطاف الهی را حاکم بر خود می‎دید. آیت‎الله محمد ابراهیم جناتی، یکی از اساتید فعلی ما که در نجف با علامه هم دوره بوده‎، می‎گفت: من تنها کسی یا یکی از کسانی که دیدم هنگام مناظره و مباحثه با طلاب دیگر وقتی محکوم می‎شد، بیشتر خوشحال می‎شد تا وقتی که حاکم می‎شد، آقای جعفری بود. چون می‎گفت وقتی محکوم شدم چیزی را یاد گرفتم و فهمیدم که تاکنون اشتباه می‎رفتم و این آقا من را محکوم کرد و چیزی را یاد گرفتم، ولی وقتی من حاکم شوم و او محکوم شود چیزی یاد نگرفته‌ام، بلکه او یاد می‌گیرد. در حالی که بسیاری از ماها وقتی بحث علمی و یا سیاسی می‎کنیم، وقتی محکوم می‎شویم خجالت می‎کشیم که کم آوردیم و فرد حاکم شوند نیز می‎گوید، رویش را کم کردم. این به خاطر تواضع و اخلاص استاد بوده است.

آیت‎الله مستجابی دعواتی، از بزرگان فعلی هستند که با مرحوم علامه هم دوره بوده‎اند، می‎گفت: از معدود کسانی که دیدم حالات، حرکات و سکناتش قبل از انقلاب و بعد از انقلابش هیچ تفاوتی نکرده بود، آقای جعفری بود. در حالی که وقتی فردی جهانی می‎شود، در تلویزیون نشان می‎دهند و مسؤولیت پیدا می‎کند و... در حرکات و رفتارش تغییراتی پیش می‌آید؛ ولی ایشان می‎گفت من از آقای جعفری در این زمینه هیچ تغییر ندیدم.

رسا ـ درباره حالات معنوی و کرامات علامه نیز مطلبی دارید، بفرمایید.

استاد می‎گفت: یکی از دامادهای ما ـ مهندس اولی ـ اهل مراغه بود و بنده نیز به خانه دخترم رفته بودم. رفتیم باغ و مشغول خوردن چایی شدیم. کنار مزرعه کشاورزی که در مزرعه‌اش مهمان بودیم، مزرعه کشاورزی دیگری بود که صاحب آن از نزد ما عبور کرد و صاحب مزرعه‎ای که ما مهمانش بودیم، گفت فلانی گاوت چطور شد؟ او گفت: مُرد. علامه می‎گفت کشاورز با لحنی گفت گاوش مُرد که بنده احساس کردم تمام زندگی‎اش همین گاوش است و همه چیزش را از دست داده است. لاشه گاو را نیز به ما نشان داد. بدون این‎که کشاورز بفهمد دستم را به سمت آسمان گرفتم و در دلم گفتم، بارالها اگر می‎شود دل این کشاورز را شاد کن. یک لحظه دیدم کشاورز فریاد زد، گاوم زنده شد و به سمت آن دوید و گفت از شیرش برایتان می‌آورم.

خاطره دیگر این است همسر یکی از اقوامشان حامله بوده که دکترها گفته بودند اگر سقط نکنید، بچه یا مادر از بین می‌رود. این‎ها نیز نمی‎دانستند سقط کنند یا نکنند. به همین دلیل به بنده مراجعه کردند. به من گفتند قضیه اینگونه است آیا جایز می‎دانید سقط کنیم؟ چند ماه نیز بیشتر نمانده که به دنیا بیاید. اکنون انسان شده است. گفتم: دخترم آیا می‎توانی سختی‎های آن را تحمل کنی؟ گفت نمی‎دانم، دعا کنید بتوانم. گفتم تحمل کن. گفت باشد تحمل می‎کنم. بعداً خود خانم گفته بود حاج آقا شما چنان گفتید تحمل کن که فهمیدم خیری است و تحمل می‎کنم. اگر قرار باشد در این زایمان از دنیا برم هم اشکالی ندارد. سپس بچه به دنیا آمده بود و اسم بچه را نیز عطیه گذاشته بودند.

رسا ـ نگاه استاد به فقه و علوم عقلی چگونه بوده و در این زمینه به چه میزان کار کرده بودند؟

در این زمینه بسیار کار کرده بودند، ولی تمام این علوم را با یک دید نقادی نظر داشتند. یعنی مانند برخی از آقایان که بزرگان ما را شسته و رفته و مقدس می‎کنند که کسی حرف نزند، نبود. یعنی ضمن احترام به همه آن‎ها می‎گفت این‎ها بشر هستند و باید از معلوماتشان استفاده کنیم و اشکالاتشان را نیز بگیرم. به همین دلیل با وجود این‏که به مثنوی احترام قائل بود، می‎گفت بیش از 100 جا اشکالات مولوی را گرفته‎ام. با تمام این مسائل مولوی انسان قَدَری بود که هزاران حرف ناب و بکر دارد، برفرض 100 اشکال نیز داشته باشد، چه اشکالی دارد؟ حتی اکنون دستگاه‎ها که عقل ندارند، اشتباه دارند، بشر با این همه جولان‎های فکری طبیعی است که اشتباه داشته باشد.

گاهی در جلسات وقتی حرفی می‎زدیم استاد دقت می‎کرد و می‎گفت حق با شماست. یعنی حق را به شاگردش می‎داد. با تمام احترامی که به بزرگان و علوم داشت، می‎گفت بر سر مطالب «إنما» نیاورید. به علم احترام می‌گذاشت و به افراد نیز اشکال وارد می‎کرد و آن‎هایی که به دانشمندان اشکالات درست و حسابی، علمی و استدلالی وارد می‎کردند را بسیار دوست داشت و خودشان نیز از آن‎ها بود.

/993/402/ر

ادامه دارد...

ارسال نظرات