۱۶ شهريور ۱۳۹۵ - ۱۷:۲۲
کد خبر: ۴۴۶۶۱۸
پای صحبت‌های یکی از مدیران پژوهشی حوزه؛

برخی به بهانه تحول چارچوب حوزه علمیه را زیر سؤال می‌برند/ متون حوزه باید آینده علمی طلاب را ترسیم کند

حجت‌الاسلام حسنی تغییر و تحول در متون و روش های آموزشی حوزه علمیه را ضروری دانست و گفت: اگر حوزه با توجه به نقش طلبه در جامعه محتویات علمی خودش را تعریف نکند، یک نهاد منفعل در جامعه اسلامی خواهد شد و اسلام در جامعه ما در حد یک شعار باقی خواهد ماند.
تحول مديريت تحول در حوزه

اشاره: با توجه به اینکه مدارس علمیه پایه گذار افق فکری و علمی طلاب هستند، اگر طلاب از همان ابتدا با متون و روش های آموزشی مناسب بار بیایند و با نقشهای فرهنگی و اجتماعی آینده خود بیشتر آشنا شوند، میتواند بسیاری از آسیبهای آینده حوزه و جامعه اسلامی را کاهش دهد.

حال این سؤالها مطرح میشود که روند تغییر درسی حوزه علمیه از ابتدای انقلاب تا کنون چگونه بوده است؟ موانع تغییر و تحول در متون آموزشی حوزه چه چیزهایی است؟ پیامدهای ضعف متون و روش ها در حوزه چیست و عدم تناسب دروس حوزوی با نقش های فرهنگی و اجتماعی چه خطری را متوجه اصل حوزه می کند؟ آیا دروس طلبگی دربرگیرنده تمام نیازهای روز جامعه هستند؟ آیا روشهای آموزشی حوزه علمیه متناسب با متودهای آموزشی روز جامعه تغییر یافتهاند؟

برای پیدا کردن پاسخ این سؤالات و درک ضرورت تحول در حوزه های علمیه، خبرنگار خبرگزاری رسا، با بیان این سؤال‌ها پای صحبت حجتالاسلام ابوالفضل حسنی، معاون پژوهش مدرسه علمیه قدیری نشسته است.

متن سخنان وی در ذیل به خوانندگان رسا تقدیم می شود.

پرورش اسلام شناسان منطبق با نیاز روز شعارهای انقلاب اسلامی را عملی خواهد کرد

جریان انقلاب اسلامی که به رهبری امام خمینی(ره) در کشور ما بهوجود آمد، یک بعد و ساحت جدید در عالم ادعا کرد، ادعایی به نام مدیریت جهانی اسلام  که تنها اختصاص به مسجد ندارد و در همه ابعاد و نیازها برای مدیریت کشور و جهان برنامه دارد. این جریان نیازمند فکر و پشتوانه است، به هر حال ادعای انقلاب اسلامی باید در مرحله عمل هم تحقق پیدا کند.

اگر بخواهیم این شعار در مرحله عمل تحقق پیدا کند، نیاز به اسلام شناسان منطبق بر عصر کنونی داریم و باید اسلام شناسانی که بتوانند حرف دین را با توجه به نیازهای زمان فعلی تطبیق دهند به جامعه معرفی کنیم. به همین خاطر حوزه علمیه بعد از انقلاب اسلامی به عنوان پایگاه مرکز فکری انقلاب در نقطه عطف قرار گرفت.

  انقلاب ما یک انقلاب دینی بود و با توجه به اینکه حوزه علمیه منشأ فکر اسلامی است، تفکرات دینی چنین انقلابی باید از طریق حوزه علمیه تأمین شود در کنار این با توجه به نیاز جهانی که نسبت به مفاهیم و مضامین دینی در بشر وجود دارد مسؤولیت حوزه علمیه افزایش پیدا کرده است با این تعاریف به این نتیجه میرسیم حوزه علمیه بعداز انقلاب تفاوت زیادی با حوزه علمیه قبل از آن دارد.

ضرورت تربیت طلاب برای معرفی صحیح اسلام و انقلاب

حوزه علمیه و جهان تشیع  بعداز انقلاب نیاز به طلبهها و علمایی دارد که اسلام را در همه ابعاد معرفی کنند و همچنین بعدهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و ابعاد اعتقادی و فقهی دیگری که در حال حاضر وجود دارد را تبیین کنند.

همانطور که رهبر معظم انقلاب فرموده اند «انقلاب اسلامی یک فرصت بی نظیر برای حوزه علمیه فراهم کرده است» حوزه علمیه باید از این فرصتی که انقلاب اسلامی برای آن پدید آورد استفاده کند و اسلام واقعی را منتشر کند.

با توجه به تمام این موارد مختصاتی که امروز حوزه علمیه برای تربیت یک طلبه با آنها درگیر است مختصات خاصی است که با چارچوبهای قدیمی تفاوت دارد.

افراط و تفریط همیشه در حوزه علمیه یکی از موانع تغییر و تحول متون و روش های آموزشی است

متأسفانه یک افراط و تفریطی در بین حوزویان وجود دارد که سبب ضرر و بینتیجه ماندن بعضی از کارها می شود، حتی برای همین تغییر روش و متون آموزش هم یک مانعی است این جریان بسیار مصمم هستند که علمای قدیم معیار و ضابطه ما هستند و طلبهها باید به آنها اقتدا کنند، هرآنچه که آن بزرگان یاد گرفتند ما باید یاد بگیریم و هر راهی که آنها رفتهاند طلبه امروز هم باید برود و ادامه دهد، آنها براین عقیده اند، طلبه موفق طلبه ای است که سنتی بار بیاید به معنای تابع تمام. این تفکر، یکی از تفکرات عمومی است که در حوزه جریان دارد، البته برخی از بزرگان ماهم از آن حمایت می کنند و طلبه ها را به این سمت سوق می هند.

جریان تحول گرا در حوزه

از تفکرات دیگری که در مقابل این جریان قرار دارد، جریانی است که عقیده دارد حوزه علمیه بعد از انقلاب باید یک حوزه متحول باشد و دنبال تحول برود. البته به بهانه تحول و تغییر متأسفانه آن اساس و چارچوب اولیه حوزه را زیر پا می گذارند. که این اتفاق سبب ضرر میشود؛ اما تحول به طور کلی نیاز است این جریان باعث میشود طلبهای که دغدغهمند است و میخواهد برای جامعه اسلامی تلاش کند بعضی از چارچوبهای حوزه را رعایت نکند و از نظر علمی اتقان و استحکام کافی را نداشته باشد. این افراط و تفریطها حوزه علمیه را منزوی می کند.

مشغولیتزایی بی نتیجه متون آموزشی حوزه علمیه، طلاب را از مسؤولیتهای آینده خود دور میکند

 به دلیل مشغولیتهای جانبی زیادی که متون آموزشی فعلی برای طلبه بهوجود میآورند و در کنار این مسائل حاشیهای آن بیشتر از متنش است،  طلبه را دغدغهمند میکند و از آشنایی او با نیازهای روز جامعه جلوگیری میکند، اینها باعث میشود که او وقتی وارد عرصه اجتماع  شد نتواند پیام دین را به صورت قوی ارائه دهد.

حوزه علمیه نیاز مبرم به فقه جواهری منطبق با روز دارد

در اینمیان باید یک حد وسطی را در حوزه اختیار کرد و آن راه را ادامه داد، ما نیاز به فقه جواهری داریم؛ اما فقه جواهری که  با نیازهای روز منطبق شود، یعنی فقیه ما دارای یک فقه چارچوب دار و مستحکم بوده و این چنین نباشد که هرکس معیاری برای خودش به عنوان فقه اسلامی داشته باشد؛ فقیهی که فقاهت دارد باید فقاهت خودش را در عصر امروز و مناسب با نیازهای آن به ثمر رساند.

جامعه ما نیاز به طلبه های منطبق بر عصر فعلی دارد به گونهای که هم اتقان علمای قدیم را داشته باشند و هم علمیت خودشان را به طرف دغدغههایی که در عصر کنونی وجود دارد سوق دهند، این نیازی ضروری و هدفی است که حوزه باید در عصر انقلاب آن را دنبال کند.

موانع دیگر تغییر و تحول متون و روش های آموزشی در حوزه

مشکل که سر راه این هدف قرار دارد مانع بزرگ عدم داشتن انگیزه های مناسب طلبگی  است،  طلبه که وارد حوزه می شود تا 6 سال در مدرسه دروس حوزوی را می خواند و بعد از آن در مؤسسات حوزوی و یا غیر حوزوی درسش را ادامه داده و با این درس ها فاصله می گیرد، برخی درس های حوزه برای طلاب بی معنا شده که این بی معنایی متأسفانه در طلبه های پایه پایین تر هم رسوخ پیدا کرده است،  از این رو طلبه می گوید این فقهی که می خوانم به چه درد من می خورد این حالت سردرگرمی مانع بزرگی است که تا طلبه راه خودش را تعیین نکرده باشد از بین نمی رود.

یکی از کارهایی که حوزه علمیه باید برای برداشتن این مانع انجام دهد تعیین مسیر برای یک طلبه است تا طلبه مسیر خودش را بداند و بفهمد هدف و غایت اصلی چیست، به کجا میخواهد برسد، البته طبق استعدادها اهداف هم باید با هم متفاوت باشند، همه نمیشود که همه هدفشان رسیدن به اجتهاد باشد ظرفیتها هم وجود ندارد.

علم آموزی دینی مسیر مشترک همه طلبه ها و حوزویان است

همه طلبهها برای رسیدن به اهدافشان مسیر مشترکی دارند که آن علمآموزی دینی است به گونهای که همه حوزویان و طلبه ها باید به اندازه ای معارف دینی را یاد بگیرند.

در حال حاضر معارف دینی در درس های حوزه وجود دارد و طلبه ما با این معارف اعم از فقه، اصول، فلسفه کلام و ادبیات را طی یک بازه زمانی ده ساله آشنا می شود، بعد از آن وارد درس خارج می شود و به صورت تخصصی این درس‌ها را پی گیری می کند. این روندی که در حال حاضر برای یادگیری و علم آموزی دینی وجود دارد رکن عمده اش متونی دینی است که در مدارس علمیه وجود دارد.

نقاط  ضغف و قوت متون و روشهای آموزشی حوزه علمیه

متون درسی که در حال حاضر طلبه ما با آن درگیر است دارای نقاط ضعف و قوتی است، اشکال عمده این متون، آموزشی نبودن درسی آنها است، کتبی که طلبه فرا میگیرد براساس متد آموزشی نوشته نشده اند، البته علمای بزرگ زحمت فراوانی کشیدهاند، وقت گذاشته و علمیت خودشان را خرج کردهاند و ثمره آن پدید آمدن این کتاب ها است. به وضوح مشاهده میکنیم که طلبه با خواندن این دروس پیشرفت آنچنانی نمی کند، به عنوان مثال سه سال فقه و اصول میخواند؛ اما بازدهی خاصی ندارد، اساتید هم زحمت خودشان را می کشند اما نتیجه مطلوبی نمیگیرند.

ضرورت تحول اساسی در متون و روشهای حوزوی

 باید یک تجدید نظر اساسی در متون و روش آموزشی حوزه صورت بگیرد، همه فکر می کنند ما در حوزه کتاب محور جلو میرویم نه علم محور، آنچیزی که برای ما مهم است کتاب شیخ انصاری است اما علم فقه به اندازه آن در اولویت و مهم نیست، طلبه باید تنها کتاب«کفایه» آخوند را فرا بگیرد؛ اما اصول مهم نیست، می خواهیم اصول و فقه به طلبه یاد دهیم تنها راهش که این متون و این روش ها نیست، با استعداد فراوانی که وجود دارد اگر درست برنامه ریزی شود قطعا میتوانیم متناسب با نیازهای عصر فعلی و متدهای نوین آموزشی یک راههای جدیدی تعریف کنیم.

طلبه با خواندن بعضی کتب حوزوی در گرد و خاک علمی آن گم میشود

به عنوان مثال در بحث اصول کتابی داریم به نام «حلقات شهید صدر» مرحوم شهید صدر این کتاب را نوشتهاند که ممکن است دارای اشکالاتی هم باشد با مطالعه این کتاب متوجه میشویم که براساس یک متد آموزشی صحیح نوشته شده است تا آنجا که نویسنده کتاب در مقدمه اشارهای به آن کرده است و به خوانندگان گوشزد میکند که اول این کتاب با آخر آن یکی نیست، اینها از  نکات آموزشی است که برخی از بزگان رعایت کردهاند و باید به این نکته‌ها توجه بیشتری کرد.  

این کتاب در سه دوره متفاوت اصول را برای یک طلبه شرح میدهد: حلقه اول آن با زبان ساده شروع میشود و خواننده را با چارچوب اصولی و تفکری خاص به یک حدی از اصول میرساند.

 در حلقه دوم همین فکر اصولی را غنیتر میکند و مطالبی به آن اضافه میشود تا طلبه یک پله جلوتر برود.

 در حلقه سوم هدف خودش را تکمیل کرده و هدف اصولی نویسنده کتاب را به طلبه نشان میدهد. طلبه وقتی علم اصول را یاد میگیرد از لحاظ علمی طی زمانی به صورت پلهای رشد علمی پیدا می کند؛ از این رو باید متن همه کتاب ها با توجه به قدرت طلبه رشد پیدا کند.

در عین حال برخی کتاب‌ها با نکات بسیار سنگین علمی شروع میشوند و طلبه از همان اول در این گرد و خاک علمی گم شده و اصلا هدف آن کتاب را درک نمیکند، افزون بر این طلاب با مطالعه چنین کتاب‌هایی به یک نظم فکری خاص در تدوین این متون نمی رسند.

  زمانی که طلبه کتاب مرحوم شیخ انصاری را میخواند به نظام فکری شیخ انصاری دست پیدا نمیکند، نمیداند این نظام فکری چه نوآوریهایی دارد، به دنبال نو آوریهای مرحوم آخوند نمیرود و نمی داند ایشان در کتاب خود کدام مبانی را تغییر داده اند. طلبه ما به دلیل اینکه این نکات برایش تبیین نشده به دنبال آنها نمیرود.

حوزه علمیه باید علم محور عمل کند نه کتاب محور

برای تدوین متون جدید، حوزه علمیه باید شاخصهها و مؤلفههای خاصی را در نظر بگیرد، در کنار آن کتاب محور نبوده و به دنبال علم باشد. همچنین ضروری است حوزویان علوم حوزوی را بر پایه مختصات و نیازهای امروز پایه ریزی و پیگیری کنند.

 یکی از لازمههای این کار آموختن برخی آموزش ها قبل از وارد شدن در متون به طلبه است. به عنوان مثال در حال حاضر طلبه با اصول آشنا می شود؛ اما هیچگاه با ادوار اصولی آشنا نشده است، حتی  طلبهها علمای علم اصول و خدمات همه آنها را نمی شناسند و به تأثیرات آنها بر علم اصول پی نمیبرند. ضروری است این نکات در علوم حوزوی قرار بگیرند؛ امروزه از این موضوع به عنوان  فلسفه علم یاد می کنند که تأثیر بسزایی هم در ایجاد انگیزه طلبگی دارد. شناخت جایگاه علم اصول به طلبه کمکهای فراونی  هم خواهد کرد و زمینه رشد فکری او را فراهم میکند.

متدهای آموزشی نوین حوزه علمیه نباید به محتوا آسیب وارد کند

یک بحث روشی در مباحث آموزشی و متون آن وجود دارد که در آن  باید روش القای مطلبمان را به صورت یک قالب جدید داشته باشیم، البته این روش جدید نباید صدمهای به محتوا بزند به هرحال هیچ شکی نیست که علمای ما از یک قدرت علمی بالایی برخوردار بوده اند.

 اگر بخواهیم یک متن آموزشی دقیق داشته باشیم باید آن را سطح بندی کنیم، قرار نیست که طلبه در همان پایه اول تمام متون ادبی را فرا گیرد. ضروری است مشخص شود که طلبه پایه اول ما چه مقدار از متون ادبی را باید یادگیرد که در پایه دوم تکمیل شود، یا طلبه پایه چهارم ما که شروع به خواندن فقه میکند تا چه حد از متون فقهی را باید فرا گیرد که بعد در پایه‌های بالا تر متن آموزشی خودش را کامل کند.

نبود ساز و کار در سطح بندی متون حوزوی

در سطح بندیهای متون حوزوی هیچ ساز و کاری وجود ندارد و طلبه یک متون را در چند پایه با یک متن تکراری میخواند. متأسفانه در بعضی مواقع طلبه اصلا راه استدلال فقهی را یاد نگرفته است و افتاده در یک سری متون و عبارتهای فقهی که از هدف اصلی این کتاب ها دور میشود. از این رو حوزه علمیه باید هدف گذاری کند و انتظارات خودش را از یک طلبه پایه چهار در فقه و اصول خواندن مشخص کند و طبق آن متون آموزشی را در نظر بگیرد.

نکته بعدی که در متون آموزشی حوزه علمیه وجود دارد این است که متون آموزشی باید ناظر بر نیازهای فعلی باشد، بسیاری از طلبهها با ورود به اجتماع مشاهده میکنند دروسی که فرا گرفته اند اصلا تناسبی با نقش فرهنگی و اجتماعی آنها ندارد. وقتی طلبه ما تأثیر پذیری علمش بر جامعه را مشاهده کند برای او انگیزه ایجاد خواهد شد.

سبک و سیاق متون و روش آموزشی کنونی حوزه طلبه را از جامعه منفک و حوزه علمیه را دچار افول خواهد کرد

در بحث فقهی ما خلأهایی وجود دارد، اختیارات ولی فقیه از نظر فقهی باید مورد بحث قرار گیرند، یا در مسائل اقتصادی که هست اگر یک طلبه براساس خلأهای اقتصادی فقهش را بخواند، هم ایجاد انگیزه خواهد کرد و هم علم او را کارآمد میکند.

اگر بخواهیم با این سبک و سیاقی که الان از لحاظ آموزشی وجود دارد طلبه را پرورش دهیم، طلبه ما از جامعه منفک میشود و هیچ ارتباطی با مسائل روز پیدا نخواهد کرد، در جامعه مسائل فرهنگی، سیاسی و اقتصادی فراوانی وجود دارد که طلبه با ورود به جامعه هیچ موضع دینی نمی تواند در برابر آنها بگیرد چون در حوزه آنها را فرا نگرفته و با این ابعاد آشنایی پیدا نکرده است، تمام اینها سبب منزوی شدن حوزه خواهد شد و منزوی شدن حوزه هم به انقلاب و نهضت آن آسیبهای جبران ناپذیری وارد میکند، چراکه ما ادعا داریم این نهضت، نهضت انقلاب اسلامی است و باید این اسلام در همه ابعاد جامعه جریان پیدا بکند، این نیازمند پرورش دادن طلبههایی است که اسلام را به خوبی بشناسند و آن را به جوامع هم منتقل کنند.

به طور کلی خلاءهای متون و روشهای آموزشی کنونی حوزه علمیه سبب بیرغبتی و بیانگیزگی در طلبه است و در نهایت درس های حوزه را دچار افول میکند و گرایش از سمت حوزه به سمت دانشگاهها زیاد میشود.

خلاصه همه این صحبتها این است که اگر حوزه با توجه به نقش طلبه در جامعه محتویات علمی خودش را تعریف نکند، یک نهاد منفعل در جامعه اسلامی خواهد شد و اسلام در جامعه ما در حد یک شعار باقی خواهد ماند./874/گ402/س

خبرنگار: محمدصالح غلامعلی نژاد

ارسال نظرات