تعامل چند بُعدی حوزه و دانشگاه برای بسترسازی آموزش دین/ تحولات فرهنگی لازم در عرصههای حوزوی
به گزارش سرویس اندیشه خبرگزاری رسا، مکتب اسلام مبتنی بر سه اصل مبدأ، معاد و رهبری الهی برای همه ابعاد مادی و معنوی بشر به مقتضای جامعیت و در هر عصری به مقتضای خاتمیت و جاودانگی آن، برنامه و دستورالعمل دارد؛ در این میان، رهبری الهی به عنوان موهبتی الهی و پیوند دهنده دو اصل دیگر، هیچگاه از انسان دریغ نشده است؛ روحانیت به عنوان جریان تداوم بخش رهبری الهی و نظام اسلامی به عنوان یکی از لوازم حیات اجتماعی، دو نهاد اسلامی دیرپا و متلائم هستند.
حوزه علمیه کانون و قلب اندیشه و تفکر شیعی است که در سده گذشته با هجوم و فشاری که از ناحیه دنیای مدرن به کشورهای اسلامی و جامعه ما وارد شده بود، در محدوده خاصی عمل میکرد و با مدیریت و رهبری مرجعیت شیعه در یک سطح خاصی توانست از سنگر دیانت حفاظت کند.
اما در عرض این سه دهه، بسیاری از مسائل عالم دگرگون شده و این تحوّلات، توقّعات فراوانی را در داخل و خارج از مرزهای نظام اسلامی و در سطح جهانی ایجاد کرده است. قطببندی دوگانه بلوک شرق و غرب در قرن بیستم با تحمیل صد میلیون کشته بر جهان متعلق به فرهنگ و تمدن غرب بود؛ اما امروز دیگر ما شاهد دو قطب تمدنی هستیم که یکی دنیای غرب و مدرن و دومی دنیای اسلام است.
امروزه حرکتها بسیار وسیع است. تحولات عالم بهگونهای باور نکردنی با سرعت و شتاب پیش میرود که در سطوح مختلف، ظرفیتهای جدیدی را به وجود آورده است. این فرصتها و ظرفیتها در عین نویدبخش بودن، خطرساز است؛ بنابراین حوزه علمیه که در سرنوشت دنیای اسلام و مکتب تشیع نقش تعیین کننده داشته و دارد، با این وضعیت، اکنون خود به شدت نیازمند یک تحول مدبرانه و آگاهانه است.
برای دستیابی به فرهنگی پیشرو، پویا و غنی مبتنی بر ارزشهای دینی، تاریخی و ملی و نیز ارزشها و آرمانهای زیربنایی جامعه به مدیرانی فرهیخته و توانمند در این حوزه نیاز است که در گام نخست به ابعاد، ماهیت و متغیرهای محیطی وقوف داشته و در گام بعد بر حوزه دانش مدیریت و اصول و تکنیکهای آن اشراف داشته باشند.
مسؤولان حوزه علمیه با پیروی مطالبات رهبر معظم انقلاب میتوانند در جهت جذب و سازماندهی نسل جوان انقلاب و بهرهگیری از ظرفیتها و فرصتهای موجود حوزه، هوشمندانه آیندهنگری داشته باشند و با جذب و سازماندهی این استعدادها در راستای دفاع از فرهنگ دینی و مسؤولیت حمایت از سیاستهای کلی نظام اسلامی گام بردارند.
همچنین با شناخت دقیق فرصتها و تهدیدهای فراروی حوزههای علمیه و نظام اسلامی در بعد فراملی، الزامات و راهبردهای متناسب با شاخصههای سازمانی را جهت افزایش اثربخشی این نهاد جهت حضور تأثیرگذار در سطح جهانی ارائه کنند.
رهبر معظم انقلاب در پیامها و سخنرانیهای گوناگون، به ویژه در دیدار با حوزویان، فهرستی از مهمترین موضوعات مرتبط با حوزههای علمیه را به تفصیل بیان فرمودهاند که از زمره مهمترین این موضوعات، توجه به فقه حکومتی، نظامسازی، پاسخگویی به مطالبات اجتماعی و سیاسی و همافزایی مناسبات حوزه علمیه و نظام اسلامی است.
تخصصی شدن علوم(طبقهبندی علوم در حوزه علمیه)
در رابطه با امر آموزش، متولیان و کارشناسان حوزه که برنامهریزی آموزشی را انجام میدهند، باید بر تخصصی شدن علوم در حوزههای علمیه توجه داشته باشند؛ زیرا در گذشته به سبب کوچک بودن جامعه و ارتباطات، ممکن بود که فردی در همه علوم زمانه خود، تخصص پیدا کند.
اما امروزه با گسترش و توسعه جوامع و علوم روز، تخصص در یک رشته و حتی یکی از زیرشاخههای آن رشته علمی زمان زیادی نیاز دارد؛ از این رو مطالعه، بررسی و تحقیق عمیق و دقیق تحت یک رشته علمی از نیازهای روز جامعه بشری است. چنان که رهبر معظم انقلاب نیز در این باره فرمودند: «یکی از کارهای مهم همین است که ما علوم را طبقهبندی کنیم ـ که بعضی از آقایان هم گفتند ـ اولویتبندی کنیم، رتبهبندی کنیم، ارزشگذاری کنیم، با نیازها بسنجیم؛ اگر با نیازهای امروز سنجیده شود، من میترسم نتیجه جور دیگری در بیاید».(بیانات رهبرمعظم انقلاب در جمع طلاب و فضلای نخبه حوزه علمیه قم، 2/8/1389)
و در فرازی دیگر از این سخنرانی فرمودند «بنده طرفدار اختصاص یافتن به مسأله اصول به عنوان یک علم مستقل نیستم و خیلی برای حوزه مفید نمیدانم؛ اصول باید در خدمت فقه باشد. خود فقها و اصولیین هم معترفاند که بعضی از مباحث اصولی هیچ خدمتی به فقه نمیکند، ارتباطی هم با فقه ندارد. اصول باید در کنار فقه باشد؛ آن وقت به رشتههای مهم دیگر مثل فلسفه، تفسیر و کلام باید اهمیت داد، ما چقدر امروز به رشته کلام احتیاج داریم؛ همه این رشتهها لازم است.»
«حوزه باید به سمت تخصصی شدن پیش برود، خوشبختانه الان کارهایی شده و اقدامات مقدماتی انجامگرفته است، اما باید جدیت بیشتری بشود.»(بیانات رهبرمعظم انقلاب در درس خارج فقه، 31/6/1370)
در اصل ضرورت تخصصی شدن و نیز ارزشمندی برخی اقدامهای انجام شده در این راستا(از قبیل راهاندازی رشته تخصصی تفسیر قرآن کریم، کلام اسلامی، فقاهت و...) تردیدی نیست، اما آنچه در این موضوع پس از سالها اجرا و تجربه خود را نمایان میکند، اشکالهای عمدهای است که حکایت از مبادی، مبانی و نتایج ناقص موجود در این موضوع دارد. برخی از رشتههای تخصصی ایجادشده نمیتوانند پایه مستقل یکرشته باشند، بلکه باید در ارتباط با یکرشته تعریف شوند و بیشتر ماهیت گرایش دارند؛ مانند رشته مهدویت که به طور طبیعی باید از گرایشهای کلام اسلامی تعریف شود.
همچنین رابطه رشتههای تخصصی با سایر تکالیف مورد انتظار مرکز مدیریت از طلاب، روشن نیست. طلبه، تعهداتی را به مرکز تخصصی دارد و تعهداتی را به مرکز مدیریت و به نوعی این دو مرکز بنای هماهنگی با یکدیگر را ندارند و در این میان همچنان طلبه و بلکه حوزه است که خسارت میبیند.
ارزشها و سنتهای تحصیلی رایج در حوزه(مانند پیش مطالعه، مباحثه و...) اغلب به دلیل حجم بالای تکالیف در این مراکز تخصصی، به حاشیه میرود؛ از سوی دیگر، مقاطع تعریفشده بهویژه طول دوره رشتههای تخصصی آن هم دوساله یا سهساله در سطح 2، نتوانسته خروجیهای مؤثر و متناسب با اهداف مورد انتظار را به دنبال داشته باشد.(حجتالاسلام علیرضا پیروزمند، خبرگزاری مهر)
آیتالله مصباح یزدی، نظام ایدهآلی برای آموزش حوزهعلمیه را ارائه میکند و همچون مدارس و دانشگاهها برای آن محدوده زمانی میگذارد و اعلام میکند «بر اساس این طرح دوران تحصیلی طلاب طی ۱۵ سال زمانبندی شده است. این ۱۵ سال به سه سال دوره عمومی، نیمه تخصصی و کاملا تخصصی تقسیم میشود؛ هر یک از دورههای فوق پنج سال زمان میبرد. دوره نخستین، یک دوره عمومی است که طی آن دروس ادبیات عرب، معانی و بیان، منطق، فقه و اصول، علوم قرآنی، تاریخ اسلام، اخلاق و عقاید خوانده میشود... . پنج سال دوم، دوره نیمه تخصصی است و حداقل به سه دسته تقسیم میشود: رشته وعظ و تبلیغ، رشته فقاهت و علوم نقلی، رشته علوم انسانی و علوم عقلی... . پنج سال سوم کاملا تخصصی خواهد بود و هریک از رشتههای سه گانه قبلی در این دوره به چندین رشته کاملا تخصصی منشعب میشود... . در این برنامه فقها علاوه بر مهارت در رشته تخصصی خودشان، با مبانی علوم انسانی، علوم تجربی و ریاضی مربوطه آشنا میشوند... .»(صص ۱۹-۱۸)(خبرآنلاین به نقل از «خردنامه همشهری» 24/10/1389)
ضرورت بررسی و اصلاح کتب درسی حوزه
تعداد زیادی از کتب درسی حوزهها با اینکه سرآمد موضوع زمان خود بودهاند، اما به هدف کتب درسی و با توجه به اصول و قواعد آن نگارش نشدهاند و بیشتر به عنوان کتابهای مرجع مطرح هستند، نه کتاب درسی؛ بنابراین استفاده از آنها در قالب آموزش دورهای، درک مفاهیم را برای طلاب ثقیل و سخت میسازد.
از این رو برای درک و فهم درست از یک کتاب درسی، آن کتاب باید دارای تقسیمبندی مناسب علمی باشد. در پایان هر فصل نتیجه و خلاصه موجزی از مباحث فصل را ارائه داده، تمرینها و پرسشهای مربوطه بیاید؛ با کتاب قبل و بعد تناسب داشته باشد؛ دقت و موشکافیها و سطح علمی آنها هماهنگ و متناسب با اهداف عام حوزههای علمیه و مراحل تحصیلی مختلف آن باشد و حاوی آخرین و جدیدترین دستاوردهای علمی آن رشته باشد.
استفاده از تلخیص روشمند بعضی کتب قوی مانند رسائل و مکاسب به عنوان متن درسی، بازنویسی این کتابها با حفظ اصالت و امانت و تنظیم آنها به شکل کتاب درسی یک ضرورت است. به نظر میرسد که تبدیل غامضنویسی و رمزنویسی سلف صالح به علمینویسی علمای شاخص متأخر، کار شایستهای در آموزش و تدوین کتب درسی حوزه علمیه باشد. بنابراین به نظر میرسد که صیانت از اسلام و به روز کردن تحصیلات حوزه، مقدستر از حفظ جاودانه شرح لمعه و رسائل و مکاسب، کفایه و معالم باشد.
لزوم گسترش آزاداندیشی در حوزه
مقام معظم رهبری با تأکید بر اعتماد به نفس علمی در میان طلاب حوزه علمیه فرمودند: «آزاداندیشی باید دامنهاش گسترده باشد؛ همانطور که فرمودند، در فلسفه، فرمایشات آخوند ملاصدرا وحی منزل نیست؛ در فقه، فتاوای صاحب جواهر و شخصیتی مثل شیخ اعظم ـ که با وجود همه بزرگان و فقها، ما نظیر شیخ اعظم را از بعد از شیخ تا امروز دیگر نداریم ـ وحی منزل نیست؛ نه در فقه، نه در اصول. لذا رد کردند، ایراد کردند، اشکال کردند، جواب دادند. بایستی این سنت در حوزه باشد.»
«یک مطلب دیگر، خودباوری علمی و اعتماد به نفس علمی است؛ حوزه و فضلای حوزه و محصل حوزه بایستی به اعتماد به نفس علمی برسد و اتکاء به نفس داشته باشد. این خیلی اهمیت دارد در تضارب آراء، در کیفیت حرکت علمی، در مراتب ارزشی حوزه، علم باید دارای برترین منزلت ها باشد؛ البته تقوا و معنویت و زهد و خشوع و اینها ارزشهای برتر است و والاتر است؛ منتها اینها چیزهایی نیست که قابل ارائه باشد، قابل فهم باشد. خیلیها اهل این معانی هستند ما اینها را نمیشناسیم؛ اما علم قابل محک زدن است، در معرض است، توی دایره است.»(بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار جمعی از اساتید، طلاب و فضلای نخبه، 2/8/1389)
ایجاد هسته بینالملل علمى اسلامی
رهبر معظم انقلاب در این باره فرمودند «شما از قاره اروپا با شرق آسیا در اینجا میتوانید ارتباط برقرار کنید؛ شما از آفریقا با کشورهای خاورمیانه میتوانید ارتباط برقرار کنید. گلچینهای ملتها در اینجا جمع شدهاند؛ با یکدیگر آشنا شوید، یکدیگر را بشناسید؛ فرهنگهای یکدیگر را، آرزوهای یکدیگر را، اهداف بلندی را که میتوان در برادران ملتهای گوناگون سراغ گرفت، اینها را از یکدیگر یاد بگیرید. مسلمان یک جامعیتی پیدا میکند؛ این خیلی فرصت بزرگی است برای شما؛ این فرصت در جای دیگری پیش نمیآید. یک هسته بین الملل علمیِ اسلامی در اینجا تشکیل شده است. با نشستن شماها در کنار هم، تنفس شماها در فضای واحد، آشنائی شما با یکدیگر، یک هسته اولیه جامعه بین الملل علمیِ اسلامی در اینجا تشکیل میشود؛ از این فرصت حداکثر استفاده را بکنید.»(بیانات رهبرمعظم انقلاب در جمع طلاب خارجی، 3/8/1389)
حوزه علمیه و عرصه فرهنگ
فرهنگ پایه و اساس زندگی جوامع را تشکیل میدهد، چرا که رفتار و کردار انسانها از باورها و اندیشههای آنها سرچشمه میگیرد. فرهنگ به مثابه ریشه درخت زندگی جوامع شمرده میشود و تقویت این درخت منوط به تقویت ریشههای تنومند آن است.
تقویت امنیت فرهنگی نیز به منزله قوام بخشیدن به ریشهها و حیات جامعه است؛ ریشهای که از عقاید، خلقیات، قوانین، آداب و سنن، ادبیات، علوم، فنون، حوادث تاریخی و... سیراب شده، تنومند میگردد و در شاخههای کرداری و رفتاری آن رشد و نمو میکند و ثمرات مختلفی به جامعه ارزانی میدارد؛ به گونهای که این ثمرات در اشکال مختلف سیاسی، اقتصادی، نظامی و اجتماعی نمود پیدا میکند.
نخست، ضرورت مدیریت استراتژیک فرهنگی
نظر به اینکه مطالبات فرهنگی زیربنای مطالبات دیگر در جامعه محسوب میشود محوریت فرهنگ باید بیش از پیش مورد توجه قرار گیرد؛ زمانی که فرهنگ در جامعه به عنوان زیربنا قرار گیرد، شاهد ظهور ضد فرهنگها و الگوهای وارداتی ایستا در سطح جامعه نخواهیم بود.
فرهنگهای ایستا، ذهن و ضمیر انسان را نسبت به سکون و اتکا به حداقل های زیستی ـ روانی ترغیب میکنند. فرهنگهای ایستا به اندازهای مهلک هستند که هر ضد فرهنگی میتواند در درون آن رسوخ نموده و سبب انحراف آن شود.(صالحی امیری؛ سید رضا، عظیمی دولت آبادی؛ امیر، مبانی سیاستگذاری و برنامه ریزی فرهنگی)
در مقابل فرهنگ پویا ما به ازاهای مناسب خود را با توجه به مقتضیات زمانی، محدودیتهای مکانی و اقتضائات خویش مییابد و عرضه میکند.(مظاهری، محمد مهدی، فرهنگ بالنده، باورها و اندیشهها) نگاه حکومت اسلامی به مقوله فرهنگ با سایر حکومت های موجود در دنیا یکی نمیباشد. چرا که در همه نظامهای حاکم در دنیا فرهنگ یک مقوله روبناست؛ در حالی که در حکومت اسلامی فرهنگ یک مقوله بنیادی و زیر بنایی است. از اینرو به همین دلیل نمیتوان تئوریها و نظریههایی را که در مورد فرهنگ در جوامع غربی بیان میشود مبنای عمل در حکومت اسلامی قرار داد، بلکه مفروضات حکومت دینی مبتنی بر کتاب، سنت و سیره میباشند و قوه عقل و دایره اجماع ابزارهایی برای دستیابی به فهم درستی از مفاهیم کتاب و سنت و سیره ائمه(ع) هستند؛ لذا فلسفه وجودی، رسالت، استراتژیها و برنامهریزیهای سازمانها و نهادهای حکومت اسلامی باید بر پایه این مفروضات باشد.
با توجه به اینکه از انقلاب اسلامی به عنوان یک تحول بزرگ در جهان یاد میشود اگر بخواهیم این حکومت را منهای مفروضات برگرفته شده از سنت و سیره نبوی(ص) و ائمه اطهار(ع) ترسیم کنیم با شکل بیمحتوای یک نظام روبرو خواهیم شد که توانایی تولید ارزش افزوده فرهنگی در جهان کنونی را نخواهد داشت و یک نظام اسلامی بدون محتوای دینی در برابر ابهامها و تردیدهای عصر پسامدرنیسم که فراروایتها را مورد تهاجم قرار میهد تاب نخواهد آورد.
به همین دلیل و نظر به اینکه فرهنگ دینی مبتنی بر سنت سیره نبوی(ص) و ائمه اطهار(ع) در طول تاریخ و هم اکنون عامل هویت بخشی جامعه ایرانی - اسلامی بوده است، لازم است تا به طور دائمی این فرهنگ رصد شود و با شناخت روندهای موجود، کاستیها و فرآیندهای شکل گیری و نمودهای عملی رفتاری، زمینه توسعه فرهنگ دینی فراهم گردد؛ در واقع مهندسی فرهنگ دینی کشور، وظیفه و مأموریتی است که از عمق و پیچیدگی بالایی در حوزه مدیریت راهبردی کشور برخوردار است.(رحمانی، جعفر؛ ضرورتهای مدیریت استراتژیک فرهنگی در حوزههای علمیه در عصرجهانی شدن)
لازمه انجام چنین وظیفهای، اجرای برنامهریزی و مدیریت استراتژیک در حوزه فرهنگ دینی و توسعه فرهنگ دینی مبتنی بر آن میباشد؛ اگر چه مراکز دینی در حال حاضر با هم آمیختگی دین و حکومت و نیز بهرهمندی از پشتیبانیهای دولت اسلامی و بهرهگیری از نیروهای کارآمد و با تجربه فعال در حوزه فرهنگ دینی، توانایی ایجاد یک تحول فرهنگی جهانی را دارا میباشد؛ اما نگاهی به وضعیت فعلی کارکرد سازمانها، نهادها، دستگاهها و مراکز تولید کننده فکر در حوزه فرهنگ دینی چیزی غیر از این را نشان میدهد؛ شاید علت و ریشه این معضل از فقدان تلاشهای منسجم در راستای ساختاربندی فرهنگ دینی مبتنی بر سنت و سیره نبوی(ص) و ائمه اطهار(ع) باشد و حوزه علمیه به عنوان نهاد مهم و تأثیرگذار فرهنگی در حل بسیاری از این معضلات میتواند نقش ایفا کند.
با توجه به آنچه بیان گردید و با نظر به اینکه کشور ایران اسلامی با داشتن سازمانهای فرهنگی دینی قوی و عظیم باید دارای بنیانهای فرهنگ دینی عمیق بوده و زمینه ساز ترویج این نوع فرهنگ در سایر کشورها باشد لازم است تا به مقوله مدیریت جهانی فرهنگ دینی به صورت جدی و موشکافانه پرداخته شود و از این رهگذر استراتژیهای حوزه فرهنگ دینی مبتنی بر سنت و سیره ائمه معصومین(ع) و به تبع آن برنامههای توسعه و ترویج فرهنگ دینی در داخل و خارج از کشور فراهم گردد.(همان)
دوم، تحولات تکنولوژیک و ارتباط فعال حوزه علمیه با جامعه ملی و فراملی
استفاده از اینترنت در ایران، نسبت به رسانههایی همچون رادیو و تلویزیون، رواج بیشتری داشته است و درحال حاضر روند صعودی و شتابانی را طی میکند؛ با افزایش چشمگیر استفاده از این رسانه، نیاز به توجه بیشتر جامعهشناسان و ارتباط شناسان و مدیران کلان کشور به آثار مثبت و منفی این پدیده، احساس میشود.
ارتباطات میانفرهنگی ابتدا در قالب جنگها و لشکرکشیها، مأموریّتهای تبلیغی مروّجان ادیان گوناگون، سفرهای تجاری بازرگانان ماجراجو و تلاش برای کشف زمینهای دیگر صورت میپذیرفت؛ در پیگیری تاریخی مسأله، اگرچه این نوع از ارتباط سابقهای بس طولانی دارد، اما تدوین آن بهصورت یک نظام علمی و دانشگاهی، مربوط به چند دهه اخیر است.
اگر در دنیای امروز که دنیای رقابتهای فشرده جهانی است و موج جهانی شدن و جهانیسازی و گسترش موج اطلاعات و ارتباطات و رقابتهای بسیار سخت در عرصه فکر و فرهنگ به طور اساسی در تحولات اجتماعی تأثیرگذار است، حوزههای علمیه با تکیه بر ریشهها و اصالتهای خویش به بازساززی خویشتن نپردازند و بهروز نشوند، از قافله پیشرفت و توسعه عقب خواهند ماند.
امروز مکتب اهلبیت(ع) در دنیا خریدار دارد و در همه جای دنیا خریداران و مشتریان مکتب اهلبیت(ع) فراوان هستند؛ اما حضور در این عرصه جهانی به حضوری بیشتر از حضور کنونی نیاز دارد و این کار حوزویان است.(اعرافی، علیرضا،حوزه علمیه چیستی/گذشته/حال/آینده، ص 510-511)
بنابراین حوزه علمیه به عنوان یک نهاد علمی وظیفه دارد در این عرصه از فرهنگ وارد شود؛ چنان که رهبر معظم انقلاب نیز با تأکید بر ارتباطات بین فرهنگی و ارتباط فعال حوزه علمیه با جامعه ملی و فراملی میفرمایند «حوزه علمیه باید با حوزههای علمیه عالم و با حوزههای علمیه داخلی ارتباط علمی پیدا کند؛ در گذشته با اینکه ارتباطات این همه دشوار بود، علما از راههای دور با هم ارتباط برقرار میکردند. در گذشته نامه مینوشتند، نظر علمی را مطرح میکردند. این عالم آن نظر علمی را رد میکرد، گاهی از هم سوال میکردند.
مرحوم علامه سمنانی چند تا مسأله فقهی را از مرحوم آیت الله میلانی مکتوب سوال کرده بود. ایشان هم یک جوابی دادند، ایشان هم بحث کردند؛ جزوه شده، چاپ شده؛ این کارها، کارهای رایجی بود، امروز هم بسیار لازم است؛ به خصوص با این وسایل ارتباطات جدید؛ پس همسانی و همسازی و جریان متقابل فکری و علمی میان حوزههای داخل کشور و حوزه و دانشگاه در مسائلی که دارای ربط به یکدیگر است و با حوزه های خارج کشور، لازمه حوزه علمیه است. هیچ اشکالی ندارد که با حوزههای علمی اهل سنت در پاکستان، در حجاز، در مصر، در جاهای دیگر، ارتباط برقرار کنید؛ البته ارتباطات مضبوط و تعریف شده و از مرکز معین؛ چون امروز ارتباطات شخصی معنا و ارزشی ندارد.»(بیانات رهبرمعظم انقلاب، 2/8/1384)
سوم، مقابله با تهاجم فرهنگی و جنگ نرم دشمن
امروزه خطری که نظام مقدس جمهوری اسلامی را تهدید میکند، تهاجم دشمن از نوع فرهنگی است؛ جنگ نرم، تنها گزینه فعلی دشمن برای مقابله با جمهوری اسلامی است با این بیان روشن می شود که قشر تحصیل کرده و به خصوص طلاب و روحانیت در جبهه فرهنگی وظیفه خطیری بر عهده دارند و آن مقابله با تهاجم فرهنگی است. روحانیت باید خود را در تمامی زمینهها به سلاح علم و البته در کنار آن به تقوای عمل، مجهز کند تا از این رهگذر بتواند در جبهههای فرهنگی به مقابله دشمن برود، پس روحانیت هم در قبال روشنسازی ذهن دانشگاهیان و تحصیل کردهها مسئولیت دارد و هم در روشنسازی ذهن عموم مردم.
حوزه علمیه و عرصه مطبوعات
روحانیت در چند دهه گذشته و بهویژه از زمان مشروطه، وارد فصل جدیدی از تاریخ رسانهای خود شد؛ پیش از پیروزى انقلاب اسلامى تعداد مجلاتى که در حوزه منتشر مىشد بسیار اندک بود، ولى بعد از انقلاب، با توجه به شرایط جامعه و حوزههاى علمیه و احساس نیاز بیشتر، دامنه انتشار مجلات در حوزه گستردهتر شد، به گونهاى که در یک قضاوت منصفانه مىتوان گفت مجموع مجلات منتشره در حوزه از نظر تنوع موضوع و کیفیت ارائه مطالب از بهترین مجموعههاى مطبوعاتى در زمینه علوم اسلامى و انسانى در ایران است.
دنیاى امروز صحنه کشمکش و همآوردى مکتبها و اندیشههاى گوناگون است و پیشرفت حیرتانگیز ابزارهاى اطلاعرسانى، فضای مجازی، شبکههای رسانهای و رسانههاى گروهى به این مسأله دامن زده است و از سوی دیگر پیروزى انقلاب اسلامى در ایران باتوجه به نقش روحانیان و آموزههاى دینى در آن بیش از پیش، اذهان جهانیان را به سوى حوزههاى علمیه و روحانیان متوجه کرده است، اینک همگان، از دوست و دشمن، در انتظارند تا ببینند حوزه در این میدان بزرگ چگونه عمل خواهد کرد؛ بنابراین حوزههاى علمیه در برابر آزمونى بس مهم و حساس قرار گرفتهاند.
ویژگیهای مطبوعات حوزوی
نخست، داشتن منظر دینى؛ رسالت حوزه نگهبانى از سنگرهاى عقیدتى و رفع عطش تشنگان معارف اسلامى است؛ از این رو طبیعى است که به همه مسائل از منظر دین نگاه کند و درصدد بیان اندیشههاى دینى و نظریات مکتبى در آن باره باشد، در عین حال بصیرت کامل و پرهیز از افراط و تفریط ضرورى است.
دوم، فهم درست اندیشهها؛ از سنتهاى حسنه در مجامع علمى حوزه در برخورد با آراء و دیدگاههاى دیگران، بررسى و تحقیق در زوایاى گوناگون آن است و نقد و اعلام نظر در مرحله بعدى قرار دارد؛ این مهم براى نشریات حوزوى نیز ضرورتى تام دارد.
سوم، رعایت موازین نقد؛ عرصه مباحث فکرى و فرهنگى، ویژگىها و ظرافتهاى خاص خود را دارد، از این رو در برخورد با مسائل علمى، لازم است از ابزار و شیوههاى مناسب آن استفاده شود. رعایت ادب نقد یکى از نکاتى است که مطبوعات حوزوى لازم است بیش از دیگران به آن توجه کنند، همانگونه که یک روحانى ـ به خاطر وابستگى به مکتب اهل بیت علیهمالسلام ـ باید الگوى دیگران باشد، مطبوعات حوزه نیز لازم است از جهات مختلفى همچون داشتن تقواى علمى، برخورد عالمانه، دورى از تعصبات صنفى، سطحى نگرى، برخوردارى از دلایل قوى و معنوى و رعایت اصول اخلاقى، سرمشقى براى دیگر مطبوعات باشند.
چهارم، فراگیرى و شمول؛ تفکرات درون حوزه، به رغم اشتراکات خود، یکدست و یکنواخت نیستند، وجود عقاید و سلیقههاى گوناگون در یک مسأله، از گذشته تا حال یکى از خصیصههاى حوزههاى علمیه بوده است. مطبوعات حوزه آنگاه کاربرد بیشترى دارند که در حد توان و مقدور آینه تمام نماى تفکرات مطرح در حوزه باشند.(رحمتی، حسینعلی؛ حوزه علمیه و مطبوعات)
بررسی مفهوم استقلال حوزههای علمیه
رهبر معظم انقلاب با تأکید بر این مسأله که استقلال حوزه به معنای قطع رابطه حوزه با نظام نیست، فرمودند «حوزههای علمیه همیشه در طول تاریخ مستقل بودند؛ نه فقط در دوران حکومتهای معارض با تشیع، بلکه حتی در دوران حکومتهای شیعی؛ یعنی آن وقتی که صفویه در رأس کار قرار گرفتند و علمای بزرگی مثل محقق کرکی و پدر شیخ بهائی و بزرگان زیادی به ایران آمدند و در مناصب گوناگون دینی قرار گرفتند، هرگز این علما و شاگردان و تربیت شدگان آنها مقهور سیاست صفویه نشدند و در اختیار آنها قرار نگرفتند؛ بله، کمک میکردند، همکاری میکردند، از آنها تعریف و تجلیل میکردند؛ اما در قبضه آنها نبودند، به اختیار آنها نبودند؛ در بخشی از دوران قاجاریه هم همین جور بود.»(بیانات رهبرمعظم انقلاب در دیدار طلاب و فضلای قم، 29/7/1389)
ایشان در فراز دیگری در همین سخنرانی هشدار دادند «مراقب باشید یک مغالطه دیگری به وجود نیاید. استقلال حوزهها به معنای عدم حمایت نظام از حوزه و حوزه از نظام تلقی نشود؛ یک عدهای این را میخواهند؛ بعضیها میخواهند به عنوان استقلال و به نام استقلال، رابطه حوزه را با نظام قطع کنند. این نمیشود، وابستگی غیر از حمایت است، غیر از همکاری است. نظام به حوزه مدیون است؛ باید به حوزهها کمک کند. البته معیشت طلاب به صورت سنت معمول و بسیار پرمعنا و پررمز و راز باید به وسیله مردم اداره شود؛ مردم بیایند وجوهات شرعیشان را بدهند؛ این اعتقاد من است.»
همچنین فرمودند «حقیقت این است که این دو جریان عظیم - یعنی جریان نظام اسلامی و در دل آن، جریان حوزههای علمیه - دو جریانی هستند که به هم مرتبطند، به هم متصلند، سرنوشت آنها یکی است. این را همه بدانند؛ امروز سرنوشت روحانیت و سرنوشت اسلام در این سرزمین، وابسته و گره خورده به سرنوشت نظام اسلامی است. نظام اسلامی اندک لطمهای ببیند، یقیناً خسارت آن برای روحانیت و اهل دین و علمای دین از هم هی آحاد مردم بیشتر خواهد بود؛ البته نظام زنده است، نظام سرپاست، نظام قوی است و با اطمینان کامل عرض میکنم نظام بر همه چالشهایی که در مقابلش قرار دارد، فائق و پیروز خواهد شد.»(همان جا)
جمعبندی و نتیجهگیری
حوزههای علمیه به عنوان بخش مهمی از متولیان دین، باید در شرایط امروزی حداقل از دو ویژگی مهم برخوردار باشند؛ نخست، توسعه پژوهش به عنوان مبنایی برای تولید علم و تنظیم برنامه درسی طلاب، بر اساس پژوهش محوری و دوم، افزایش دانش تخصصی، بالاتر از حدی که امروز طلاب در رشتههای مختلف فارغالتحصیل میشوند.
از منظر دیگر امروزه آموزش دین باید در یک تعامل چندبعدی در حوزههای علمیه و دانشگاههای اسلامی به بسترسازی بپردازد. دینباوری باید برای سلامت زندگی و سعادت بشر به عنوان یک ضرورت و نیاز در ذهن نوجوان و جوان از جذابیت و باور کافی و لازم برخوردار باشد و مراجعه به دین، فقط به حسب عرف اجتماعی و عادت خانوادگی یا حفظ ارزش و میراث فرهنگی نیاکان نباشد.
امروز باید دین مبین اسلام جایگاه خود را در بین ضدارزشهای فرهنگی و سکولاریزیم که از جذابیت کاذب برخوردار هستند، بازیابد؛ از اینرو یکی از وظایف حوزههای علمیه درباره نظام تعلیم و تربیت این است که در چنین عرصههایی وارد شده و نظریهپردازی کند؛ نظریههای متقن و متناسب با نیاز روز را تدوین کند و به آموزش و پرورش ارائه دهند تا در تألیف کتب درسی و انتقال گفتمان انقلاب اسلامی به دانشآموزان و نسل جوان به کار گرفته شده و در قالب دروسی همچون معارف اسلامی، دین و زندگی به عنوان یک ابزار کارا، گامهای مفیدی در این زمینه برداشته شود.
بنابراین نسل امروز در فضای کنونی جهان اسلام، سرگردان است و تنها به حوزههای علمیه که پاسداران آخرین وحی الهی و امید امت اسلامی هستند، چشم دوخته است. چنان که ابوالحسن ندوی از متفکران بزرگ اسلام در اینباره تعبیر جالبی دارد و میگوید «حوزههای علمیه از چشمههای حیات نبوی(ص) آب میگیرند و کشتزار زندگی را سیراب مینمایند، به راستی که چشمههای نبوی هیچگاه نمیخشکند و بشریت نیز هیچگاه از آن احساس بینیازی نمیکند.»
/908/703/ر
مجتبی عباسی