محاسبات عقلی و فقهی پشتوانه جهتگیری سیاست خارجی در نظام اسلامی
به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا به نقل از وسائل، پیروزی انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی(ره) تحول نوینی را در باب مسائل سیاسی ایران اعم از سیاست داخلی و خارجی بر مبنای اسلام ناب محمدی(ص) به دنبال داشت.
در بعد داخلی، تغییر در ساختار حکومت و نحوه اداره کشور و سپردن امور به دست مردم و در بعد خارجی و بین المللی، تغییر رفتاری و ارزشی را ایجاد کرد؛ اندیشهای که دارای جهان بینی توحیدی و رویکردی فلسفی خاصی نسبت به نظام هستی و انسان بوده و از مبانی فقهی، عرفانی، فلسفی، تاریخی و کلامی اسلام سرچشمه گرفته است.
بنابراین در این زمینه الزام دولتها و تدوین سازوکارها و ضمانت اجراهایی برای تقید کارگزاران دولتی به سیاستهای کلی نظام اسلامی و پیروی از نقشه راه جامع در سیاست خارجی ضروری به نظر میرسد و میتواند به منزله منابع رسمی تصمیمگیری در سیاستهای جمهوری اسلامی ایران به شمار آید؛ در همین راستا خبرنگار سرویس سیاست پایگاه اطلاع رسانی وسائل و برای بررسی رابطه «فقه و سیاست خارجی» گفتوگوی تفصیلی با حجت الاسلام محمدرضا باقرزاده، عضو هیأت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) داشته است که تقدیم خوانندگان میشود.
وسائل - با توجه به عملکرد متفاوت دولتهای نظام جمهوری اسلامی در عرصه سیاست خارجی به نظر میرسد تدوین نقشه راه جامع برگرفته از متون فقهی به منزله منابع رسمی تصمیمگیری در ساماندهی این حوزه بسیار مؤثر باشد؛ در این زمینه چه خلأها و نیازهایی وجود دارد؟
در بحث سیاست خارجی نظام اسلامی، دو مفهوم کلیدی و سرفصل اساسی مطرح است که میتواند تعیین کننده محتوا و ادبیات سیاست خارجی باشد؛ نخست، سرفصل راهبرد است که در خصوص، منطق فقهی سیاست خارجی و محتوای راهبرد مباحثی مطرح میشود.
محتوای راهبرد، بحث حقوق بشر و حقوق انسانها است که نظام اسلامی تأمین کننده حقوق انسانها به بهترین نحو است؛ در بحث راهبرد از منظر فقه میتوان دو رویکرد را ترسیم کرد.
رویکرد نخست این که لایههای ارتباطی نظام اسلامی با جوامع دیگر به ارتباط نظام اسلامی با کشورها و ملتهای مسلمان؛ رابطه با ملتهای توحیدی و موحد، برقراری ارتباط با ملتهای غیرموحد و رابطه با نظام سلطه جهانی تقسیم میشود؛ فقه باید در هریک از این لایهها طبق اقتضائات و مسائل مستحدثه روز به تئوریپردازی مشغول شود.
فقه باید نسبت به ارتباطی که جامعه اسلامی با ملتهای مسلمان دارد، جوابگو باشد؛ سؤالاتی همچون نوع کمکی که به آنها میکند و حدود این کمک چه اندازه باشد.
در این رابطه، خط قرمزها و اولویتها چه چیزهایی هستند؛ باید راهکارهای تحقق امت اسلامی و نظام اسلامی در فقه پیشبینی شود، تا بتوان به آن دسترسی پیدا کرد که در این جا بحث ولایت متعدده مطرح میشود.
یعنی در کنار نظریه ولایت فقیه به بحث ولایات فقیه و ولایات اسلامی نیز پرداخته شود؛ بنابراین فقه در تمامی این مسائل باید نظریهپردازی کند که جای نظریهپردازی در این عرصه خالی است.
بحث بعدی، ملتهای توحیدی است، یعنی کشورهایی که مسلمان نیستند، اما موحد هستند همچون یهودیها و مسیحیها که از این جهت موحد هستند؛ از این رو باید ارتباط کشورهای مسلمان با آنها، در فقه تعریف، حدود و ثغورش مشخص شود؛ به نظر میرسد ارتباط با ملتهای توحیدی در دورن و بیرون جامعه اسلامی، از اولویتهای مطالعات فقهی سیاست خارجی است.
رابطه با ملتهای غیرموحد از بحثهای دیگر سیاست خارجی نظام اسلامی است؛ اساساً با فرد مشرک در فقه سیاسی اسلام چه برخوردی میشود و به صورت کلی ارتباط نظام اسلامی با نظامهایی که موحد نیستند، چگونه است و منطق اسلامی در اینباره چیست؟
ارتباط با نظامهای استعماری و نظام سلطه نیز از جمله بحثهای سیاست خارجی نظام اسلامی است؛ گاهی اوقات ملاحظه میشود بحث ارتباط با ملتهای توحیدی و رابطه با نظام سلطه با یکدیگر خلط میشود.
به عنوان مثال هنگامی که از نظر فقهی رابطه با آمریکا بحث میشود؛ گویا هنوز این مطلب درک نشده است که رابطه با آمریکا یا غرب متساوی و به موازات رابطه با ملتهای توحیدی نیست.
بنابراین باید در این زمینهها بحثهای فقهی انجام شود، تا زوایای فقهی آن شناخته شود و بتواند راهگشای دستگاه فقه سیاست خارجی در تعامل با دنیا باشد.
وسائل - به صورت کلی نسبت فقه با سیاست خارجی چیست و در فقه اسلامی چه تعریفی از سیاست خارجی و روابط بین الملل شده است؟
نسبت فقه با سیاست خارجی همان نسبت فقه با سیاست است؛ اما به صورت اخص از آن؛ یعنی وقتی فقه با سیاست تعریف شد؛ سیاست به معنای عام خود، شامل سیاست داخلی، خارجی و سیاست ملل میشود.
فقه باید سیاست ملل(جهانی) را جدای از سیاست خارجی نظام اسلامی تعریف کند؛ زیرا این دو با یکدیگر متفاوت هستند؛ بنابراین رابطه فقه با سیاست خارجی همان رابطه فقه با سیاست است.
اما به صورت اخص از آن، یعنی فقه باید تکلیف دولت در روابط خارجی را معین کند و روابط نظام اسلامی را با کشورهای دیگر تعریف و سیاستگذاری کند؛ همانگونه رابطه نظام اسلامی را با ملت، احزاب، اقلیتها و اقشار مختلف اجتماع تعریف میکند.
در تعریف سیاست خارجی در فقه، باید توجه داشت که کتاب جهاد، کتاب دعوت و امربه معروف و نهی ازمنکر، از جمله کتابهایی است که در فقه محور بحث برای روابط خارجی قرار میگیرد؛ اما به نظر میرسد که برای تعریف سیاست خارجی نظام اسلامی باید یک نگاه و بازبینی مجددی در کتاب جهاد داشت.
برداشت اولیهای درباره جهاد در کتابهای فقهی وجود دارد که باید در این برداشت، تأملی صورت بگیرد؛ شکل و صورت نظامی فقه جهاد باید مورد بازبینی قرار بگیرد، یعنی جهاد، یک مفهوم صرف نظامی نیست.
بلکه مفهوم وسیعی دارد که شامل حرکت نظامی نیز هست؛ اما همه جهاد، حرکت نظامی نیست و اهداف نظامی، بخشی از اهدافی است که در جهاد مطرح است.
جهاد، مفهوم گستردهای دارد که در اخلاق نیز از آن برای مبارزه با نفس و شیطان استعاره گرفته شده است؛ جهاد اقتصادی، جهاد سیاسی و جهاد فرهنگی، شاخههایی از جهاد است که برای ساختن این کاربردها از مفهوم غنی جهاد وام گرفته شده است.
بنابراین به نظر میرسد که باید جهاد را در معنای وسیعتری مطرح کنیم؛ البته این مفهوم وسیعتر از آموزههای مفهوم مضیق الهام گرفته میشود، یعنی در تعریف یک مفهوم موسع از جهاد، نمیتوان خود را از شناسایی مؤلفههای جهاد به مفهوم مضیق آن و اصطلاح خاص جهاد بینیاز دانست.
در جهاد نظامی، آموزههایی وجود دارد که میتوان از آنها درجهادهای دیگر نیز الهام گرفته و تئوریسازی کرد؛ به عنوان مثال در جهاد فرهنگی و اقتصادی میتوان از مؤلفههای جهاد نظامی وام گرفت و از کارآمدی جهاد نظامی برای کارآمدی در جهادهای دیگر استفاده کرد.
در بحث اقتصاد مقاومتی که رهبرمعظم انقلاب مطرح کردند، اگر کتاب جهاد به خوبی نتیجهگیری و بهرهگیری شود، میتوان در جهاد اقتصادی از مؤلفههای کارآمدی جهاد نظامی استفاده کرد و این کارآمدی را به حوزههای دیگر غیرنظامی گسترش داد.
وسائل - چگونه میتوان کارآمدی در عرصه جهاد نظامی را به دیگر عرصهها گسترش داد و در کل از نظر فقهی، سیاست خارجی نظام اسلامی دارای چه شاخصههایی است؟
به نظر من، فقه اسلامی میتواند سیاست خارجی را براساس کتاب جهاد بازبینی و تعریف کند؛ به عنوان مثال با استفاده از شاخصههای جهاد میتوان شاخصههای راهبرد در سیاست خارجی را تعریف کرد.
همانگونه که در جهاد نظامی، بحث قربة الی الله و فی سبیل الله مطرح است، در سیاست خارجی جهادی نیز باید انگیزه الهی بازیگران، فی سبیلالله بودن بازیگری و قربة الی الله بودن رفتارهای سیاست خارجی مورد توجه قرار بگیرد.
در بحث جهاد، رسالت با هدایت و دعوت مطرح میشود و از اصول جهاد به شمار میآیند؛ از این رو سیاست خارجی نیز باید مبتنی بر دعوت و هدایت باشد.
بنابراین دستگاه سیاست خارجی ما باید فرهنگی باشد و براساس الهام از نظریه جهاد در اسلام، باید داعی الی الله و هادی الی سبیلالله باشد و همچنین در دستگاه سیاست خارجی دعوت فرهنگی نیز باید از اولویت ویژهای برخوردار باشد.
در جهاد، اصل تفاهم بر تقابل مقدم است؛ یعنی تا جایی که ممکن است باید با دشمن تفاهم کرد نه مقابله؛ اولویت دستگاه سیاست خارجی نیز باید بر تفاهم و تعامل با دیگر بازیگران بینالمللی باشد، تا تقابل.
براساس فهم از نظریه جهاد، میتوان دستگاه سیاست خارجی را به سمت تعاملگرایی و تفاهمگرایی سوق داد و اگر مفهوم سیاست خارجی جهادی مطرح است، به معنای گریز از تعاملگرایی و تفاهمگرایی نیست.
در جهاد، تکلیفمحوری و این که ما مکلف به جهاد هستیم؛ در سیاست خارجی نیز باید این دستگاه خود را در رسیدن به اهداف سیاست خارجی موظف بداند و در این مسیر باید حرکت جهادی، فعال و رو به جلو و تکلیف محورانه داشته باشد که خود را در برابر دین پاسخگو بداند و سیاست خارجی منافعمحور و رفاه محور نمیتواند یک سیاست خارجی جهادی باشد؛ بنابراین سیاست خارجی نظام اسلامی اگر بخواهد جهادی عمل کند، باید تکلیف محور باشد.
وسائل - با توجه به دو نگاه مشهور آرمانگرا و واقعگرایی در سیاست خارجی؛ دیپلماسی جهاد چه مزیتهایی دارد و در این عرصه مبتنی بر چه نوع راهبردی است؟
در بحث جهاد، ما هم آرمانگرا و هم واقعگرا هستیم؛ امیرمؤمنان علی(ع) در نهجالبلاغه میفرمایند «با چشمهایت نهایت و آخر دشمن را ببین؛ اما مراقب باش ترس این نگاه به آخر قوم(دشمن) تو را از فعالیت باز ندارد».
از اینرو حضرت واقعبینی و آرمانگرایی را همزمان با هم مورد توجه قرار میدهند؛ یعنی باید تواناییها و امکانات دشمن را دید و بر دشمن اشراف اطلاعاتی داشت؛ اما از طرف دیگر نباید از آرمان شهادت و نصرت الهی غافل شد؛ در دستگاه سیاست خارجی نیز باید آرمانگرایی واقعبینانه را فعال کرد.
دیپلماسی جهاد، فعال و متعرضانه است؛ دستگاه سیاست خارجی نیز باید از یک دیپلماسی فعال و متعرضانه برخوردار باشد؛ یعنی جهاد، منطق پاسخگویی در برابر دنیا نیست؛ بلکه منطق فعال و علنی است.
در سیاست خارجی جهادی باید دنبال به چالش کشیدن جهان کفر و سلطه بود؛ نه این که در صحنه سیاست خارجی به عنوان پاسخگو حضور پیدا کرد و باید سیاست تهاجمی به معنای فعال و مدعیانه بودن و نه به معنای پرخاشگرایانه و ماجراجویانه را در پیش گرفت و مدعی بودن غیر از هرجو مرج طلبی، تنشزایی است؛ بنابراین نباید ذلت در دیپلماسی وجود داشته باشد، زیرا در این صورت سیاست خارجی، جهادی نخواهد بود.
از نکاتی دیگری که در سیاست خارجی مطلوب اسلامی مطرح میشود قاطعیت در اصول و انعطاف در فروع است، یعنی در سیاست خارجی اسلامی که مبتنی بر جهاد و راهبرد جهادی است.
نباید از خطوط قرمز عقبنشینی کرد و باید در اصول همچون استقلال و عزت قاطع بود و همچنین در فروع همانگونه که رهبرمعظم انقلاب فرمودند باید نرمش قهرمانانه داشت.
التزام به تعهدات بینالمللی، نهمین شاخصه سیاست خارجی نظام اسلامی است؛ این که جمهوری اسلامی ایران اعلام کرده که همواره به معاهداتی که بسته، پایبند است و از آن سرپیچی نمیکند؛ البته التزام به تعهدات تا زمانی است که طرف مقابل نیز به آنها ملتزم باشد.
اخلاق دیپلماتیک و احترام متقابل، دهمین شاخصه سیاست خارجی مبتنی بر راهبرد جهادی است؛ رفتار کریمانه با ملتها از آموزههای اسلام است که در سیاست خارجی باید این امر را رعایت کرد؛ «وَلا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللّه فَیَسُبُّوا»(108، انعام)
ما با ملتها با احترام رفتار میکنیم؛ این بدان معنا نیست که در هر شرایطی دشمنان را تحمل خواهیم کرد و گاهی اوقات ممکن است سیاست خارجی به این نتیجه برسد که نظام سلطه را معدوم کند که این منافاتی با رفتار کریمانه با ملتها ندارد.
یعنی ضمن برخورد ستیزهجویانه با نظام سلطه، باید با ملتها رفتار کریمانه داشت؛ همانگونه که رهبرمعظم انقلاب نیز فرمودند که ما با ملت آمریکا مشکلی نداریم و اگر با دولت آمریکا مشکل داریم به دلیل خصیصه سلطهگریش است؛ از اینرو با نظام سلطه مقابله میکنیم؛ اما با ملتهایی که تحت نظام سلطه زندگی میکنند، مشکلی نداریم.
البته ممکن است برخی اوقات رفتارمان به گونهای باشد که باعث شود رفتار دولتها توسط ملتها تصحیح شود؛ شعار مرگ بر آمریکا نیز به این علت است که ملت آمریکا، رفتار دولتی که با پرچم آمریکا، ملتهای دیگر را بمباران میکند، را تصحیح کنند و اگر ما پرچم آمریکا را آتش میزنیم، پرچمی است که بر روی هواپیمایی نصب شده که کاروانهای عروسی را بمباران میکند و حتی از این بابت عذرخواهی نمیکند؛ بنابراین ما با ملتها مشکلی نداریم.
بازدارندگی در زمان صلح از دیگر مؤلفههای سیاست خارجی نظام اسلامی است؛ یکی از اصول سیاست خارجی مبتنی بر راهبرد جهادی این است که همواره و همه احوال باید آماده باشد و از قدرت بازدارندگی نباید غفلت کند.
اقدام دستهجمعی، یعنی استفاده از پتانسیلهای حرکت جمعی ملتها برای احقاق حقوق ملتها یک ضرورت است؛ از اینرو الحاق ایران به سازمانهای جهانی و منطقهای و اهتمام در تشکیل ائتلافهای حقجویانه و حقطلبانه باید از اولویتهای دستگاه سیاست خارجی باشد.
یکی از مؤلفههای راهبرد جهادی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، این است که هدف، وسیله را توجیه نمیکند؛ به عنوان مثال بمباران ناکازاکی و هیروشیما که به بهانه صلح بود؛ از جمله سیاستهایی است که دشمن استفاده میکند که این حرکتها توجیهپذیر نیستند و نمیتوان برای ایجاد صلح ملتها را قتلوعام و نسلکشی کرد.
بنابراین در سیاست خارجی نظام اسلامی هدف، وسیله را توجیه نمیکند و کمک بشردوستانه در سیاست خارجی اسلامی از جایگاه وسیعی برخوردار است.
مسؤولیت عام نسبت به سرنوشت همه انسانها از دیگر شاخصههای سیاست خارجی نظام اسلامی است؛ همه انسانها در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران موضوع مسؤولیت ما است و همانگونه که در قانون اساسی جمهوری اسلامی آمده است.
سعادت انسان در جامعه بشریت و سعادت جامعه بشری که از مؤلفههای سیاست خارجی نظام اسلامی است و مسؤولیت عام داریم که سرنوشت همه انسانها را باید مورد توجه قرار دهیم؛ همه اینها ملهمی از آن چیزی است که در نظریه و تئوری جهاد داریم،(آیه قرآن مستضعفین والرجال والنساء) یعنی ما نسبت به همه ملتها و آحاد بشریت مسؤول هستیم.
وسائل - در حال حاضر برخی جریانها در مقابل تفکر جهادی، ایده اسلام رحمانی است را مطرح میکنند؛ در این زمینه نیز توضیح دهید؟
اسلام رحمانی، به طور کلی راهبرد جهادی را منتفی میکند و مؤلفههایی که گفتیم را نمیپذیرد که این بحث، مفصل است و پرداختن به آن زمان زیادی را نیاز دارد.
سیاست خارجی اسلامی باید یک نظام کیفری علیه جرایم داشته باشد؛ نظام مجازات بینالمللی تعدیل شود و نظام مجازات عادلانه و فراگیر که همه متخلفان از حقوق انسانها را مجازات کند، برقرار شود.
آخرین مؤلفه نظام سیاست خارجی اسلامی، بحث تولی و تبری است، یعنی سیاست خارجی، ملتها را به خودی و غیرخودی تقسیم میکند و بعضی ملتها دوست و برخی دشمن هستند؛ در سیاست خارجی نمیتوان دشمن را نادیده گرفت.
این که برخی تلاش میکنند و میگویند که ما در دنیا دشمن نداریم و آنچه که در دنیا است، بازیگران بینالمللی هستند و توهم توطئه را بیان میکنند؛ غلط است؛ ما در اسلام، اصل تولی و تبری داریم، یعنی نسبت به بعضی بازیگران بینالمللی، به عنوان دشمن از آنها تبری و برائت میجوییم «بَرَاءَةٌ مِنْ اللَّهِ وَرَسُولِهِ» یعنی خدای متعال از مشرکان دور و بریاند.
این دشمنی «تبت یدا ابی لهب و تب» است و تقاضای مرگ کردن برای کسانی است که به دنبال مرگ ما هستند؛ بنابراین از اصول سیاست خارجی اسلامی، اصل تولی و تبری است که براین اساس، دشمن، جایگاه پیدا میکند و باید در سیاست خارجی، دشمنشناسی داشته باشیم؛ نمیتوان نسبت به دشمن، سیاستهای غیرقاطع و غیر حساس داشت.
وسائل - مبانی و پشتوانه جهتگیری سیاست خارجی نظام اسلامی چیست؟
سیاست خارجی اسلامی باید براساس محاسبات عقلانی و فقهی استوار باشد و پشتوانه جهتگیری سیاست خارجی ما باشد، زیرا از یک طرف که بازیگر عاقلی هستیم، باید عاقلانه تصمیمگیری کنیم و از این جهت که بازیگر مسلمان و متعهد به آموزههای اسلامی هستیم، باید برای سیاست خارجی خود مبانی فقهی تعریف کنیم.
نخستین مبنای استراتژی و راهبرد سیاست خارجی، مشروعیت و حقانیت است؛ یعنی در سیاست خارجی باید راهبردی اتخاذ شود که از مشروعیت حقانی برخوردار باشد.
در بحث اتخاذ راهبرد جهادی، باید توجه داشت که این راهبرد از مشروعیت الهی برخوردار است؛ اما در هر حال سیاست خارجی مبتنی بر مشروعیت است و اگر سیاست خارجی لیبرالی و سکولاریستی را رد میکنیم به دلیل فاقد مشروعیت بودن آنها است؛ حقانیت ندارد و در فلسفه سیاست خارجی، جایگاهی ندارد.
از دیگر مبانی سیاست خارجی، مقوله کارآمدی و شکستناپذیری است و در سیاست خارجی باید دنبال راهبردی بود که از علمیت و عقلانیت لازم برخوردار باشد تا دچار شکست نشود.
اگر به کتاب جهاد و آیات و روایات جهاد مراجعه کنیم؛ میبینیم خدای متعال، شکستناپذیری را مرهون اتخاذ راهبرد جهادی میداند؛ از این رو تحقق وعدههای الهی را برای کسانی که راهبردشان جهادی است، تضمین کرده است.
یکی از مبانی سیاست خارجی، حفظ نظام سیاسی است که اولویت نخست در سیاست خارجی باید حفاظت و صیانت از هویت انقلاب اسلامی باشد، یعنی باید سیاست خارجی اتخاذ شود که منتهی به حفظ نظام شود، نه استحاله و سقوط و تحریف نظام.
استکبارستیزی از دیگر مبانی سیاست خارجی اسلامی است و مقابلهگر با منطق قدرتمدار در روابط بینالملل باشد.
اندیشه معماران نظام اسلامی مبنای دیگر سیاست خارجی است؛ باید توجه داشت سیاست خارجی مقبول، مشروع و موجه، سیاستی است با اندیشه امام خمینی(ره)، رهبرمعظم انقلاب و قانون اساسی در تطابق باشد و هرگونه تخلف و تخطی از اندیشه معماران نظام سیاسی و قوه مؤثر که ولایت فقیه و قانون اساسی است؛ در تضاد باشد، فاقد مشروعیت است.
سیاست خارجی نظام اسلامی باید دارای ضمانت اجرا باشد و باید توجه داشت که در جهانی زندگی میکنیم که نظام ضمانت اجرا، یک نظام مختلی است و کارآمد نیست؛ چنان که در طول هشت سال دفاع مقدس، هرگز نتوانستیم از نظام ضمانت اجرای سازمان ملل متحد که عبارت از شورای امنیت است، استفاده کنیم؛ بنابراین یکی از مبانی سیاست خارجی، ضمانتسازی است؛ موارد فوق، مبانی یک سیاست خارجی موفق برای نظام اسلامی است.
وسائل - اهداف مورد نظر اسلام در سیاست خارجی چیست؟
نکتهای که به نظرم میرسد این که باید هدفمان در سیاست خارجی مشخص باشد؛ اهداف سیاست خارجی نظام اسلامی؛ آنگونه که در فقه استفاده میشود، در سطوح داخلی حاکمیتها و در سطوح بینالمللی، اهدافی معین و مشخص است.
ما باید در سیاست خارجی خود، دنبال هدف حاکمیت انسانها بر سرنوشت خودشان باشیم؛ هدف دوم، گسترش توحید است و هر اندازه سیاست خارجی به گسترش توحید کمک کند، نظام اسلامی موفقتر خواهد بود.
تحقق حیات طیبه انسانی در سراسر جهان و سطح جوامع نیز یکی از اهداف سیاست خارجی اسلامی است، باید دنبال آن بود که بشر، روی یک حیات طیبه انسانی را به خودش ببیند و از حیات حیوانی مدرن فاصله بگیرد.
گسترش معنویت و اخلاق یکی از اهداف سیاست خارجی نظام اسلامی است؛ در اساس، همه نظامهای اسلامی اعم از نظام اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و حقوقی معطوف به گسترش معنویت و اخلاق است؛ تربیت انسان کامل در اولویت قرار دارد.
نفی نظامهای حاکمیتی مادی و سرمایهداری باید از اهداف سیاست خارجی باشد و این که حضرت امام (ره) فرمودند «ما آمریکا را زیرپا خواهیم گذاشت»، از اهداف سیاست خارجی نظام اسلامی است؛ زیرا آمریکا به عنوان نماد نظام سرمایهسالار و مادی است.
حمایت از مظلومان، نابودی نظام سلطه و استکبار، صلح بینالمللی، عدالت بینالمللی و امنیت فراگیر از اهداف سیاست خارجی نظام اسلامی است.
اصلاح ساختار نظام بینالمللی و جهانی از دیگر اهداف سیاست خارجی اسلامی است و سیاستگذاران کشور ما باید به سمت اصلاح ساختار نظام بینالمللی پیش بروند و باید یک نظام عادلانه کیفری تحقق پیدا کند؛ تضمین اجرای تعهدات بینالمللی که همه کشورها، اعم از قوی و ضعیف به تعهدات بینالمللی خود ملزم باشند و در این رابطه تضمینی وجود داشته باشد؛ از اهداف سیاست خارجی نظام اسلامی محسوب میشوند.
وسائل - با چه ابزاری میتوان سیاست خارجی مورد نظر اسلام را پیاده کرد؟
شخصیتها و کارگزاران شایسته، نخستین ابزار سیاست خارجی در نظام اسلامی است و در دستگاه سیاست خارجی باید نیروهای مؤمن و متعهد فعالیت کنند و حضور داشته باشند و این موضوع از اولویتها است؛ زیرا هر فردی نمیتواند در این جایگاه قرار بگیرد و افرادی که متناسب با دستگاه سیاست خارجی اسلامی هستند، باید فعالیت کنند.
یکی از زمینههای موفقیت سیاست خارجی، اتکا به ایمان و معنویت است؛ از دیگر ابزارهای سیاست خارجی موفق، وحدت و انسجام درونی حاکمیت اسلامی است.
برخورداری از قدرتهای لازم برای سیاست خارجی، بسیار ضروری است و طبق آیه شریفه قرآن که میفرماید «و اعدّوا لهم ما استطعتم من قوّة و من رباط الخیل ترهبون به عدوّ اللَّه»؛ اگر فرض کنیم دستگاه سیاست خارجی، مجهز به قدرت نباشد، به یقین قدرتهای دیگر او را خواهند بلعید.
باید ابزارهای فرهنگی، سیاسی، حقوقی، اقتصادی و نظامی در دستگاه سیاست خارجی استفاده شود؛ به عنوان مثال ابزار فرهنگی دعوت، ابزار سیاسی دیپلماسی و ابزارهای حقوقی مراجعه به حاکم، ابزارهای اقتصادی تألیف قلوب در جهت کمک به ملتهای دیگر که همه این ابزارها باید در خدمت دستگاه سیاست خارجی قرار بگیرد تا آن اهداف محقق شود.
در نهایت ابزار نظامی نیز از ابزارهای سیاست خارجی است؛ زیرا دستگاه سیاست خارجی بدون ابزار نظامی، عقیم و ناکارآمد خواهد بود؛ در پرتو عمل به آنچه در یک نظام سیاست خارجی اسلامی مد نظر است، میتوان به آثار و نتایجی مطلوب دسترسی پیدا کرد که امداد غیبی الهی و غلبه بر دشمن از جمله این آثار است؛ زیرا خداوند متعال کفیل جبران خسارتهای ما است.
اگر به رسالتهای خود در عرصه سیاست خارجی درست عمل کنیم، سرنوشت اخروی ما نیز سعادتمندانه خواهد بود.
وسائل - ممنون از فرصتی که در اختیار پایگاه اطلاع رسانی وسائل گذاشتید./836/د102/ل