۲۶ فروردين ۱۳۹۵ - ۱۱:۰۸
کد خبر: ۳۲۴۹۴۶

برجام و تحدید دلدادگان غرب

خبرگزاری رسا ـ ابتدای تابستان سال گذشته بود که «برجام» با عناوینی نظیر «سند آشتی ایران و غرب»، «صلح بزرگ» و «معجزه دیپلماسی» نهایی شد اما امروز پس از گذشت 9 ماه از ‌آن روز قضاوتی صحیح و سنجیده‌تر از دستاوردهای برجام می‌توان داشت.
برجام
به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، ابتدای تابستان سال گذشته بود که «برجام» با عناوینی نظیر «سند آشتی ایران و غرب»، «صلح بزرگ» و «معجزه دیپلماسی» نهایی شد؛ در همان هنگام بود که بسیاری از دولتمردان در کنار برخی از مقامات غربی از افق روشن این سند بین‌المللی خبر دادند و آن را الگوی مناسب جهت رفع تخاصم دیرینه میان ایران و نظام سلطه عنوان کردند. اکنون پس از 9 ماه از ‌آن روز قضاوتی صحیح و سنجیده‌تر از دستاوردهای برجام می‌توان داشت.

 

بنا بر اذعان بسیاری از دولتمردان، منتقدان و حامیان دیروز برجام و همچنین مقامات اروپایی، برجام از وضعیت خوبی برخوردار نیست و در حالی‌که جمهوری اسلامی ایران به‌‌رغم تأکید صریح نهادهای بین‌المللی- به تعهدات فراتر از آنچه در متن برجام آمده پایبند بوده، در مقابل ایالات متحده امریکا با نقض مکرر توافقنامه، کار را به اینجا رسانده که نامزدهای انتخاباتی این کشور رقابت بر سر پاره کردن برجام را - به گفته نیویورک‌تایمز - اولویت انتخاباتی خود قرار داده‌اند و دشمنی با ایران را به استناد رویترز- فصل مشترک خود می‌دانند.

 

بر همین اساس مهم‌ترین مسئله‌ای که افکار عمومی را نگران کرده این است که دستاوردهای برجام تاکنون چه بوده است که طرف ایرانی همچنان باید خود را ملزم به تبعیت از مفاد آن کند و از اعتراف نسبت به نقض برجام توسط امریکایی‌ها چشم‌پوشی نماید.

 

آیا وعده‌های برجامی دولت تدبیر و امید برآورده شده و اگر چنین وعده‌هایی تحقق نیافته است چرا دولت در کنار اصرار به اجرای تعهدات خود در قبال طرف مقابل و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، حوزه تمرکز خود را بر مشکلات داخلی نمی‌گذارد؟

 

رئیس‌جمهور کشورمان همانند وزیر امور خارجه و معاونان وی، مهم‌ترین اهداف توافق با 1+5 را «تسهیل سرمایه‌گذاری خارجی در کشور»، «برداشته شدن سایه جنگ و تهدید از سر ایران»، «بازگرداندن اعتبار به پاسپورت اتباع ایرانی»، «بهبود وضعیت معیشتی و اقتصادی مردم»، «رفع تحریم‌های بین‌المللی» و «استمرار امنیت داخلی با خارج شدن از ذیل فصل هفتم منشور سازمان ملل» عنوان می‌کردند؛ اهدافی که همچنان روی کاغذ باقی مانده است، چراکه براساس آخرین اطلاعات، برخی تحریم‌ها عملاً نه لغو شده نه تعلیق، دارایی‌های بلوکه شده آزاد نشده، سوئیفت فعال نیست، مردم گشایش اقتصادی را احساس نمی‌کنند، سرمایه‌گذاری خارجی جای خود را به آمد و شد صرفاً سیاسی دیپلمات‌های اروپایی داده، امریکایی‌ها با اعمال تحریم‌های جدید پس از روز اجرا تاکنون و همچنین تهدید‌های مکرر، رفع و تعلیق تحریم‌های بین‌المللی را در حد نامه‌نگاری باقی گذاشته‌اند. در مقطعی که دستاوردهای وعده داده شده برجام هنوز محرز نیست، می‌توان دستاوردهای خاموشی برای برجام هم ترسیم نمود، آنچنان که این دستاوردها به بقا، استمرار و تقویت نظام جمهوری اسلامی ایران کمک شایانی کرده است.

 

مبنای فکری جریان دلداده به غرب در داخل، بر پایه اعتماد و اطمینان به نظام سلطه و به ویژه امریکایی‌ها استوار بوده و بر همین اساس توسعه روابط با غرب حتی به قیمت عدول از مبانی و اصول انقلاب اسلامی یکی از ویژگی‌های مبرهن این جریان به شمار می‌آید. ماه‌ها قبل از انتخابات ریاست جمهوری 92 تئوریسین‌ها و نظریه‌پردازان غرب‌گرا در داخل با بیان لزوم توافق هسته‌ای با امریکا خواهان سازش با ایالات متحده امریکا و رفع اختلافات مانع سازش شده و تعدیل رویکردهای انقلابی در عرصه سیاست خارجه را نیاز فوری کشور تفسیر می‌کردند. اساساً یکی از اهداف اصلی جریان متمایل به غرب از برجام همین موضوع است که از مسیر این توافق، راه هویت‌زدایی از گفتمان انقلاب اسلامی و زمینه‌سازی برای استحاله آن فراهم و به جای آن درهای کشور به روی امریکا و متحدانش گشوده شود.

 

در همین باره باید گفت، تفکرات حاکم بر این جریان داخلی همواره تهدیدی علیه حاکمیت و جامعه ایرانی به شمار آمده است، این در حالی است که سیاستمداران غربی سرمایه اصلی خود در درون ایران را همین جریان دانسته و باراک اوباما نیز به مانند بسیاری از مقامات غربی «روی کارآمدن و قدرت‌یابی جریان غرب‌گرا در ایران» را یک نیاز اساسی عنوان می‌کند. در چنین فرآیندی که مدافعان لیبرالیسم داخلی دوران پساتحریم را بهینه‌ترین زمان برای تفوق و چیرگی بر مبانی انقلاب اسلامی و مقدمه‌چینی برای استحاله آن می‌دانستند، امروز ایدئولوژی خود را در آستانه زوال می‌بینند چراکه تلاش‌های هدفمند و متراکم چند ساله آنها برای «تطهیر چهره نظام سلطه» و «باورمند‌سازی این نکته برای جامعه که امریکایی‌ها قابل اعتماد هستند» با رویکرد امریکایی در دوران پسابرجام بی‌نتیجه باقی مانده و ادراک جامعه از رویکردهای امریکایی‌ها تغییر نکرده است. 

 

در نتیجه برجام را باید سندی دانست که به واسطه آن رویکردها و دگراندیشان داخلی غرب با چالش اساسی رو‌به‌رو شده و مبنای فکری آنها - که براساس تئوری «سازش با غرب» شکل می‌گرفت- با بحران اندیشه و خردورزی روبه‌رو شده است، چراکه دیگر نمی‌توانند مردم را در دوگانه « انقلابی‌گری- معیشت» قرار داده و آرای آنها را درون سبد خود جاسازی کنند. 

 

در چنین بستر مبرهنی دیگر نمی‌توان انتظار داشت جریان شیفته غرب‌ در آستانه هر انتخاباتی و به لطف شعارهای پوپولیستی و عوام‌فریبانه آرای بخشی از جامعه را به سوی خود جلب کند، شعارهایی نظیر «گشایش اقتصادی به واسطه تعامل با غرب» و «همزمانی چرخش سانتریفیوژها و چرخ معیشت مردم». شاید بخشی از عصبانیت حامیان داخلی برجام ناظر به همین مسئله است که نقض برجام و طفره رفتن از اجرای تعهدات توسط امریکایی‌ها نخست ایدئولوژی این جماعت داخلی را به سمت نابودی پیش برده و پس از آن منافع عمومی کشور را به مخاطره انداخت و از این منظر توسعه قدرت آنها در حاکمیت را با مشکلات جدی روبه‌رو ساخته است، چراکه «بهبود روابط با ایالات متحده امریکا» یک خواسته اجتماعی نیست و تنها تعلق به این جریان دارد و مطالبه‌ای که حمایت مردمی را به دنبال نداشته باشد، نتیجه‌بخش نخواهد بود.

 

حال اگرچه شکست دگراندیشان، بیش از آنکه انتخاباتی باشد گفتمانی است اما نباید نادیده گرفت که مجلس و دولت آینده از هر جناح و حزبی که باشند - نمی‌توانند از مسیر امتحان شده سازش با غرب- مسیر پیشرفت کشور را انتخاب کنند. بنابراین از جمله دستاوردهای واقعی برجام را باید «آگاه شدن جامعه نسبت به توطئه‌های غربی و اعتماد نکردن به شعارهای جریان غرب‌گرا» و «تضعیف پایگاه اجتماعی این جریان» و «تحدید قدرت آنها در داخل» دانست./998/102/ب2

 

منبع: روزنامه جوان

ارسال نظرات