۱۲ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۷:۰۴
کد خبر: ۳۱۴۱۱۴
رییس انجمن اخلاق حوزه در گفت‌وگو با رسا:

نمی‌توان طلبه را بدون الگو و سرمشق رها کرد/ همه پیامبران برای مکارم اخلاق مبعوث شده‌اند

خبرگزاری رسا ـ طلبه احتیاج به الگو و سرمشق دارد. نمی‌توان طلبه را رها کرد و یک سری توصیه‌های عمومی و معمولی به او داشت، سپس توقع داشت که او موفق عمل کند. اگر افرادی به عنوان سرمشق و الگو مطرح باشند و او دائماً در ارتباط با آن قله‌ها باشد، بهتر، بیشتر و عمیق‌تر تأثر می‌پذیرد.
آيت الله رمضاني

 

به گزارش سرویس اندیشه خبرگزاری رسا، حجت‌الاسلام و المسلمین حسن رمضانی از اساتید برجسته حکمت، عرفان نظری و عملی حوزه علمیه قم و از شاگردان مبرز استاد حسن‌زاده آملی به شمار می‌آید.

 

استاد در حال حاضر به ‌عنوان رئیس انجمن اخلاق حوزه در حال فعالیت است که در گفت‌وگوی تفصیلی با وی به بررسی وضعیت اخلاقی حوزه پرداختیم. در ادامه متن آن را از نظر می‌گذرانید؛

 

رسا ـ استاد حضرتعالی در مباحث اخلاقی تجربیات موفقی داشته‌اید. برای بحث اخلاقی طلاب چه باید کرد؟ چه کارهایی انجام شده و چه کارهایی باید انجام شود؟

 

رسول الله(ص) می‌فرمایند: «انسان در هر حرکت و هر کاری نیاز دارد به علم و اطلاعات.» نمی‌شود کاری را سامان بخشید و از آن آثار، خیرات و برکات توقع داشت؛ در حالی که انسان اطلاعات کامل و کافی از اهمیت، جایگاه، مقومات، آثار، آفات، آسیب، خیرات و برکات آن کار نداشته باشد، بدون اطلاع کار آن‌گونه که باید صورت گیرد، نمی‌گیرد.

 

نهادینه کردن اخلاق در حوزه نیز مشمول این قاعده است که انسان نسبت به این امر اطلاعات لازم را داشته باشد. اشراف لازم را داشته باشد. بلکه از اهمیت و جایگاه اخلاق در حوزه هم آن کسانی که می‌خواهند راهکار ارائه کنند و هم آن کسانی که می‌خواهند این راهکار را به کار گیرند و اجرا کنند باید اطلاع داشته و به اهمیت اخلاق واقف باشند.

 

همچنین تجربیات افراد، بزرگان، متخلقین و کسانی که در این زمینه موفق بوده‌اند را بشنوند. آن‌ها را به منصه ظهور رسانده و اجرا کنند تا به هدف مورد نظر دست پیدا کنند. من در آغاز توجه تمام دست اندرکاران را به این نکته اساسی جلب می‌کنم که پیامبر اکرم(ص) می‌فرمایند: «إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الْأَخْلَاقِ.»

 

 

رسا ـ تمام انبیا نیز همانند حضرت خاتم برای «لاتمم مکارم الاخلاق» مبعوث شدند؟

 

این روایت هدف بعثت پیامبر اکرم(ص)، نه پیامبر مطلق، بلکه پیامبر خاتم الانبیا که اشرف الانبیا، افضل سفرا و رسل هستند را با لفظ «إنما» به صورت حصر «إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الْأَخْلَاقِ؛ من تنها مبعوث شدم تا مکارم اخلاق را تمام کنم» بیان می‌کند. به تعبیر معروف و متعارف آن خشت نهایی را بگذارم که این دیوار تمام و کامل شود؛ شبیه آن‌چه را که به عنوان ختم نبوت و ختم ولایت دارند.

 

اهل معرفت می‌گویند که دیوار نبوت از آجرهایی تشکیل شده که آخرین آجری که گذاشته می‌شود، دیوار تمام می‌شود و آن ختم نبوت است. یا ولایت اگر تشبیه بشود به دیواری که از خشت‌هایی تشکیل شده، آخرین خشتی که در این دیوار گذاشته می‌شود که این دیوار کامل می‌شود، ختم ولایت است. حال در اینجا هم فرمود که من مبعوث شدم تا تمام کنم مکارم اخلاق را.

 

اخلاق به طور کلی چه مکارمش و چه فضائلش هدف نهایی بعثت خاتم الانبیا(ص) معرفی شده است. نبی‌اکرم(ص) نفرمود: «إنما بعثت لاتمم فقه، اصول، تفسیر، فلسفه یا عرفان.» بلکه فرمودند: «لاتمم مکارم الاخلاق.»

 

چرا نبی‌اکرم(ص) اخلاق را در این سطح مطرح کرده است؟ این نیست مگر برای اهمیت و جایگاه اخلاق که انسان انسانیت خود را مدیون اخلاقش است. انسان در هر رده و صنفی اخلاق مربوطه را داشته باشد، می‌تواند آن آثار، خیرات و برکات متوقع از آن رده اجتماعی و آن صنف را به خوبی ایفا کند. یعنی به منصه ظهور برساند و اگر نداشته باشد آن آثار، خیرات و برکات متوقعه که حاصل نمی‌شود هیچ، بلکه چه بسا آثار معکوسی و تأثیر برعکس داشته باشد.

 

رسا ـ دقیقاً منظور از اخلاق بیان شده در روایت چیست؟

 

یک فقیه اگر بخواهد به معنی واقعی کلمه فقیه باشد و از آثار و خیرات او مردم بهره گیرند، باید متخلق به اخلاق عمومی و به اخلاق فقاهت باشد. این فقیه می‌تواند فقیه باشد. جایگاه فقاهت را به معنی واقعی کلمه پر کند و آثار، خیرات و برکات فقاهت را در جامعه ایجاد کند تا مردم از او بهره گیرند.

 

یک فیلسوف اگر متخلق باشد، به دو معنا باید اخلاق عمومی و اخلاق فیلسوفانه را داشته باشد. یک منبری اگر متخلق به اخلاق عمومی از یک سو و اخلاق خاص وعظ و خطابه که خودش آداب و رسوم و اخلاق خاصی دارد از سوی دیگر باشد، می‌تواند واقعاً منبری باشد. یعنی در فضای منبری آن نقش متوقع را بازی و ایفا کند. هر یک از رده‌های اجتماعی همانند یک راننده، خیاط، طبیب، تاجر و غیره نیز حکمش همین است.

 

این‌ها اگر واقعاً می‌خواهند منشأ اثر باشند و مردم و جامعه از آن‌ها خیر و برکت ببینند،‌ نخست باید اخلاق عمومی که همه وظیفه دارند، نسبت به آن پایبند باشند. متخلق به آن اخلاق عمومی باشند و در کنار آن اخلاق عمومی یک اخلاق خاصی که مربوط به آن رده اجتماعی، فن، حرفه و صنف داشته باشند تا بتوانند موفق باشند.

 

در فضای حوزه طلبه باید اخلاق طلبگی داشته باشد. مدرس، معلم و یک استاد باید اخلاق استادی، معلمی و مدرسی را داشته باشد. یک محقق اخلاق محققانه داشته باشد. یک نویسنده نیز این‌گونه است.

 

 

سایر شعب و فنونی که در حوزه مطرح است همه و همه باید به این نکته توجه داشته باشند که اگر اهمیت اخلاق را این‌ها ملتفط باشند و جایگاه آن را چه به نحو اخلاق عمومی و چه اخلاق خاص و ویژه هر صنف و هر رده‌ای ما تقریباً 50 درصد کار را توانستیم انجام دهیم. توفیق متوقع را در حد 50 درصد به دست آورده‌ایم و باید بعد از آن 50 درصد بقیه را در همت و اهتمام به اجرا دنبال کنیم. بفهمیم و پس از آن هم سعی کنیم که اجرا کنیم.

 

یکی از نکات مهمی که صرف نظر از مقدمه‌ای که عرض کردم لازم می‌بینم برای نهادینه کردن اخلاق در حوزه این است که بزرگان، تأثیرگذاران حوزه و کسانی که در چشم و منظرند. کسانی که قبله هستند و مورد توجه هستند این‌ها به عنوان سردمدار، به عنوان جلودار کاروان اخلاق باید مطرح باشند. به نحوی که واقعاً شاخص باشند.

 

مرحوم آیت‌الله بهجت واقعاً عمودی بود؛ همان‌گونه که اکنون مزار و زیارتگاه ایشان خودش منشأ اثر است. افراد می‌روند برای ایشان فاتحه می‌خوانند و خود همین فاتحه «کأن» تجدید عهدی است با یک فقیه اخلاقی آن سویی و ماورایی.

 

فرق است بین کسی که به زیارت این نوع فقیه با این شاخصه برود و برای او فاتحه بخواند یا کسی که به زیارت یک فقیه معمولی برود؛ فقیهی که تنها بتواند استنباط احکام کند. فروع را از اصول یعنی اصول را به فروع برگرداند و بتواند بگوید که این کار واجب است و آن کار حرام است. البته احوط آن است که این‌گونه باشد، احتیاط مستحب آن است که این‌گونه باشد.

 

یقیناً وقتی افراد به زیارت این فقیه(فقیه معمولی) بروند نمی‌توانند همان‌گونه که از فقیه اخلاقی ولو این‌که از دنیا رفته باشد، تأثیر بگیرند. حال اگر این‌ها(فقهای اخلاقی) در جامعه به عنوان مشعل، مشعل‌دار، سرمدار و جلودار قافله اخلاق حضور داشته باشند به چه میزان می‌توانند تأثیرگذار باشند؟

 

رسا ـ منظور شما این است که اگر حوزه می‌خواهد به سمت اخلاقی‌تر شدن پیش برود، باید به بزرگان و عمودهای امر اخلاق توجه بیشتری کند؟

 

کاملاً درست است. در کمیته «اخلاق و تهذیب حوزه» سؤوال کردند: «ما چه کنیم که برای نهادینه کردن اخلاق در حوزه موفق باشیم؟» یکی گفت: ما هر هفته‌ در مدرسه‌ای از مدارس مطرح همانند مدرسه آیت‌الله گلپایگانی، فیضیه، دارالشفا و غیره درس اخلاق بگذاریم. یک استاد اخلاقی بیاید و اخلاق بگوید؛ یک روز در فیضیه، یک روز در دارالشفاء، یک روز در مدرسه آیت‌الله گلپایگانی و یک روزی نیز در مدرسه معصومیه. جاهایی که اجتماعات طلاب زیاد است، آن قدر درس اخلاق را پر کنیم که خود این کاشف از اهمیت اخلاق باشد و طلبه دائماً این مسأله ذهنش را مشغول کند. یعنی مواجه به این مانورهای اخلاقی باشد.

 

بنده خدمت آن عزیزان عرض کردم که اجمالاً می‌شود برای درس‌های اخلاق عمومی حسابی باز کرد و یقیناً هم بی تأثیر نیست، ولی برای نهادینه کردن اخلاق این کافی نیست. ما باید یک کاری برای اساتید کنیم. برای کسانی که طلاب به آن‌ها به عنوان مربی، معلم و استاد نگاه می‌کنند.

 

هیچ کسی به اندازه استاد در شاگرد تأثیر ندارد و انسان از هیچ کسی به اندازه‌ای که از استاد تأثر می‌پذیرد، تأثر نمی‌پذیرد. بین استاد و شاگرد اگر رابطه، رابطه مریدی و مرادی باشد و استاد شود مراد شاگرد و شاگرد تمام آمال خود را در استاد خلاصه ببیند می‌بینیم آرام آرام همانند او حرف می‌زند. راه می‌رود. قلم به دست می‌گیرد و اصلاً خط او همانند استادش خواهد شد.

 

حالا این استادی که در طلبه و محصل علوم دینی و غیر دینی به این میزان تأثیرگذار و مؤثر است اگر یک انسان اخلاقی، متخلق و الهی باشد 100 درصد این طلبه در مقام این‌که در کنار این استاد لمعه، مکاسب، کفایه، بدایه، نهایه و ... می‌خواند به صورت غیر مستقیم خلقیات، روحیات و فضایل استاد را به خودش می‌گیرد.

 

 

رسا ـ برای تربیت اخلاقی دیر نیست؟ یعنی ما این همه اساتید داریم، فکر نمی‌کنید که ثمره آن ممکن است که کم باشد؟

 

از هر جای ضرر که برگردیم به نفعمان است؛ نه این‌که حالا که دیر شده است دیگر رها کنیم.

 

رسا ـ ممکن است بگویند توان را متوجه طلبه‌های جوان‌تر کنیم و ثمره بهتری ممکن است داشته باشد.

 

طلبه احتیاج به الگو و سرمشق دارد. نمی‌توان طلبه را رها کرد و یک سری توصیه‌های عمومی و معمولی به او داشت، سپس توقع داشت که او موفق عمل کند. اگر افرادی به عنوان سرمشق و الگو مطرح باشند و او دائماً در ارتباط با آن قله‌ها باشد بهتر، بیشتر و عمیق‌تر تأثر می‌پذیرد. در راستای اخلاقی شدن و متخلق بودن موفق خواهد بود. بر خلاف آن‌که ما هیچ الگو و سرمشقی نداریم.

 

اگر الگو و سرمشق نباشد طلبه را باید به چه حواله داد؟ توصیه‌های عمومی را که خود در کتاب‌ها فراوان می‌بیند. اگر می‌خواست أثر کند از آن طریق أثر می‌پذیرفت. معلوم است که این‌ها خیلی کارایی ندارد و جواب نمی‌دهد.

 

شاگردانی که در محضر حضرت آیت‌الله بهجت بزرگ شدند. تربیت شدند و درس خواندند. شاگردانی که در محضر علامه طباطبایی بزرگ شدند. شاگردانی که در محضر علامه حسن زاده و امام خمینی (ره) بزرگ شدند هر کدام برای خودشان مشعلی هستند. برای هدایت قله اخلاقی هستند. منشأ اثر هستند. این‌ها با توجه به واقعیاتی گفته می‌شود و تنها صرف نظر نیست.

 

بنده به یاد دارم مشهد که بودم یکی از اساتید آنجا بسیار در مقام تعامل با شاگردان از دقایق ادبی برخوردار نبود. خیلی به قول خودمان راحت بود و به تعبیر دیگر خیلی متأدب به آداب نبود. هر چه به دهنش می‌آمد می‌گفت. با شاگردان خود با شوخی، عصبانیت، بدون توجه به احترام طرف مقابل برخورد می‌کرد. حالا من نمونه‌هایش را هم نمی‌خواهم ذکر کنم که مایه بد آموزی باشد.

 

بنده در طول دو و سه سالی که با این استاد نشست و برخاست داشتیم، متوجه شدم پرخاشگری می‌کنم. بیهود دیگران را دست می‌اندازم. بیهود با دیگران شوخی‌های آزاردهنده می‌کنم. اسمش شوخی است ولی در انتها می‌بینم که طرف اذیت می‌شود. پس از این‌که دنبال کردم چرا این‌گونه شده‌ام متوجه شدم که بر اثر رفت و آمد و نشست و برخاست با این استاد چنین رفتاری در من به وجود آمده است.

 

متقابلاً وقتی انسان با انسان‌های بزرگی نشست و برخاست می‌کند، اثر معکوسی نسبت به این‌که عرض کردم از استاد خودش خواهد گرفت. این مسأله خیلی مهم است و هر کجا از من راهکار می‌خواهند؛ به عنوان یک راهکار موفق از من می‌خواهند که تجربه خودم را در این زمینه خدمت عزیزان عرض کنم دائماً در این نکته پا فشاری و تأکید می‌کنم که بزرگان و اساتید حوزه اگر متخلق باشند. برای اخلاق جایی باز کرده باشند. خودشان در این زمینه انسان‌های صاحب کمالی باشند به طور طبیعی و خیلی راحت بدون معونه، زحمت و بدون آن برنامه‌ریزی‌های خیلی خاص و دقیق کذایی می‌بینیم که آرام آرام اخلاق نهادینه شد.

 

 

رسا ـ می‌گویند: طلبه‌های گذشته بهتر بودند و طلبه‌های اکنون شاید مقداری افت اخلاقی دارند. حضرتعالی این جمله را قبول دارید یا خیر و اگر قبول دارید علتش را چه می‌دانید؟

 

خوب و بد در همه عصرها و همه زمان‌ها بوده است. طلبه‌ متخلق، درس خوان و اهل معنا هم در سابق بوده و هم اکنون است. طلبه بی تعهد و بدون توجه به مسائل اخلاقی در گذشته بوده و اکنون نیز است. حالا ممکن است بگوییم که درصدش تغییر کرده باشد و یک مقداری کمتر شده باشد.

 

ولی این‌که اکنون طلبه‌های متخلق و ملتزم کم شده است را بنده خیلی قبول ندارم؛ چون تعداد طلاب زیاد شده و طلاب متخلق در میان این‌ها گم شده‌اند. قبلاً تعداد طلاب کم بود. شما آمار طلاب 10 سال قبل را با اکنون مقایسه کنید؛ تعدادشان خیلی کمتر است. به هر میزان قبل‌تر بروید تعداد طلاب کمتر می‌شود. به همین دلیل افراد متخلق و ملتزم به مسائل اخلاقی، امور ملکوتی و ماورائی شاخص در آن‌ها نمود بیشتری پیدا می‌کرد.

 

اکنون این‌ها(طلاب متخلق) در میان طلاب به خاطر سعه و توسعه‌ای که حوزه پیدا کرده، گم هستند؛ نه این‌که نباشند. الحمدلله هستند منتها بنده گفتم که قله‌ها و شاخص‌ها تأثیرگذار هستند.

 

ما قبلاً خوب چشم باز می‌کردیم حضرت آیت‌الله بهاء الدینی را می‌دیدیم. استاد حسن زاده آملی را می‌دیدیم و اکنون هم در قید حیات هستند. البته بهتر از همه باید بگوییم که حیات در قید ایشان است؛ منتها چون درس و بحثی ندارند و رفت و آمد با ایشان سخت صورت می‌گیرد نمی‌توانیم در خدمت ایشان باشیم.

 

خلاصه این‌ها بودند. چشممان را باز می‌کردیم جمال این بزرگواران را در خیابان، حرم، این طرف و آن طرف می‌دیدیم. راه رفتن این‌ها در خیابان، حوزه و مدارس را می‌دیدیم که چقدر خیرات و برکات داشت. این‌ها نیستند و شاید انسان از این جهت احساس کمبود کند.

 

رسا ـ جوان‌های امروز به طبع طلبه‌های جوان با ابتلائات فراوان مواجه هستند. ولی قبلا این‌گونه نبود. راهکار شما برای خود طلاب و حوزه برای مبتلا نشدن به این ابتلائات چیست؟

 

اگر طلبه بداند که اخلاق چیست؟ متوجه باشد که هویت طلبگی او به همین هویت اخلاقی او بر می‌گردد؟ اگر می‌خواهد روزنامه بخواند اخلاق روزنامه خواندن را مراعات می‌کند. اگر می‌خواهد اخبار صدا و سیما را گوش کند و از صدا و سیما به عنوان یک رسانه استفاده کند اخلاق استفاده از رسانه را مراعات می‌کند. اگر می‌خواهد به طرف لپ تاب، اینترنت و این‌گونه امور برود که خودش برای خودش آداب و رسومی دارد آن‌ها را مراعات می‌کند.

 

ولی اگر چنانچه متوجه نباشد و جایگاه اخلاق، ارتباط اخلاق با انسانیت و انسانیت با اخلاق را نداند و برایش اهمیتی قائل نباشد در روزنامه خواندن هم بی حساب و کتاب عمل کرده و بسیاری از اوقات خود را صرف این گونه امور می‌کند. در نتیجه از کارهای اساسی و مهم‌تر باز می‌ماند. حتی می‌بینیم خود را فانی در اموری همانند تماشای فیلم، سریال و کذا و کذا می‌کند و نمی‌شود آنی که باید بشود. وقتی به طرف کامپیوتر، لپ تاپ و این امور می‌رود بی حساب و کتاب خودش را ول می‌کند در آن فضاها و اوقات خود و جوانی خودش را صرف این امور می‌کند. این‌ها مسائل به طرز فکر و نگاه فرد باز می‌گردد.

 

طلاب اگر بدانند در حوزه باید چه کنند. جایگاه و شأن طلبگی خود را بشناسند. نگاهشان به عرصه طلبگی و اخلاق مثبت خواهد بود. ولی اگر این‌ها را نشناسند، حتی نگاهشان به اخلاق و حوزه نیز منفی خواهد بود. بنابراین آن‌چه مهم است شناخت جایگاه و عرصه است.

 

 

رسا ـ حوزه نسبت به این افراد چه فعالیت‌هایی باید داشته باشد؟

 

خود حوزه نسبت به این امور باید افراد را توجیه کند. برای طلاب برنامه داشته باشد. برای طلاب حساب و کتاب داشته باشد نه این‌که بی حساب و بی کتاب افراد را رها کند. به تربیت نیاز داریم. پرورش نیاز داریم. این‌که یک استادی درسی بگوید و برود سپس طلبه آن را امتحان داده و پاس کند و کار دیگری صورت نگیرد ظواهر امر است.

 

باید بزرگان، متخلقان و کسانی که دست اندرکار هستند برای همه امور برنامه داشته باشند. امور هم حساب، کتاب، نظم و انضباطی داشته باشند.

 

رسا ـ احساس می‌شود در حوزه به فقه و اصول بیشتر پرداخته می‌شود تا اخلاق. در حالی که حجم روایات اخلاقی بسیار زیاد است. دلیل و راهکار برون رفت از این فضا چیست؟

 

چندی پیش خدمت حضرت آیت‌الله جوادی بودیم. خدمتشان عرض کردیم که اکنون فقه، اصول، فلسفه، کلام، تفسیر متولی مخصوص خود را دارد ولی اخلاق متولی ندارد و پایگاه مخصوص به خود ندارد. به طور سنتی عمل می‌شود و هر کسی برای این مسأله اهمیتی قائل است دنبال می‌کند و کسی هم که اهمیتی قائل نیست که هیچ. یک بسیج عمومی، یک حرکت عمومی باید نسبت به این مسأله صورت گیرد. یک کار و فکری باید صورت گیرد و قضیه رها نشود.

 

ایشان هم فرمودند: «آن‌چه که یافت نشود آنم آرزوست.» همچنین در لابلای فرمایشاتشان تمرکزشان بر همین بود که ما اکنون شاخص، قبله و قله اخلاقی در حوزه نداریم و این مسأله مایه تأسف است. اکنون جای این مسأله خالی است. در گذشته شب‌های جمعه حضرت آیت‌الله بهاء الدینی اخلاق می‌گفتند و خود ایشان هم چون اخلاقی بودند و اخلاق می‌گفتند، طلبه‌ها می‌آمدند و استفاده می‌کردند. شب جمعه که خدمت ایشان برای درس اخلاق می‌رفتیم تا یک هفته خوشحال بودیم.

 

این طور افرادی که سر تا پایشان اخلاقی باشد را می‌خواهیم؛ نه این‌که اخلاق را فرمولی برای این و آن بگویند. بلکه تمام وجود این‌‌گونه افراد سر تا پا اخلاق است. به همین دلیل وقتی یک کلمه درباره اخلاق بگویند، أثر دارد. البته نه این‌که خود کلمه أثر داشته باشد، بلکه این‌ها چون خودشان مجسمه اخلاق هستند تأثیرگذارند. تا به این سمت نرویم و بزرگان ما برای این مسأله یک فکر اساسی نکنند هر چند کار جزئی صورت گیرد ولی بی تأثیر و یا کم تأثیر خواهد بود.

 

رسا ـ مقداری هم درباره فعالیت‌های انجمن اخلاق حوزه بفرمایید.

 

این موضوع را باید از مسؤولان پیگیری کنید. ولی به طور کلی از سوی این انجمن افرادی که در حوزه به عنوان محقق در فضای اخلاق می‌خواهند کاری کنند، تحقیق و فعالیتی داشته باشند شناسایی شده‌اند و اکنون عضو انجمن شده‌اند. بر همین اساس نیز اعضای انجمن اخلاق حوزه کمیته‌بندی و تقسیم‌بندی شده‌اند که عبارتند از گروه «فلسفه اخلاق»، «اخلاق کاربردی»، «اخلاق عمومی»، «اخلاق دانشجویی»، «اخلاق طلبگی» و امثال این‌ها.

 

کسانی که در این رده‌ها فهرست می‌شوند مشخص شده‌اند و افراد هر کدام متناسب با سلیقه و تخصص خودشان کمیته‌بندی شده‌اند. إن‌شالله در آینده برای این‌ها برنامه‌هایی را تعریف خواهند کرد و بر اساس آن برنامه‌های تعریف شده حرکات خود را شروع خواهند کرد. چون این انجمن نوپا است و هنوز کاری سامان پیدا نکرده است. اکنون کارها ابتدایی است.

 

برای نمونه برگزاری برخی از نشست‌ها تاکنون انجام شده و در حال انجام است. نشست‌های اخلاقی و مقاله نویسی درباره با موضوعات مربوطه از مسائلی است که باید دنبال شود و مقدماتش فراهم شده است./993/402/ر

ارسال نظرات