رژیم صهیونیستی را باید به عنوان بخشی از نظام سرمایه داری فهمید
به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، ماه ژوئن، اسراییلی ها و فلسطینیان چهل و هشتمین سالگرد «جنگ شش روزه» و در پی آن اشغال کرانه ی باختری و نوار غزه را پشت سر گذاشتند. «باراک اوباما» رییس جمهور آمریکا تصدیق کرد امیدی ندارد تا انتهای ریاست جمهوری اش در ژانویه 2017 شاهد پایان اشغال فلسطین باشد؛ احتمالا پنجاهمین سالگرد «جنگ شش روزه» هم در آن سال خواهد گذشت بدون اینکه شانسی برای پایان یافتن اشغال به چشم بخورد.
از سال 1967 بدین سو، اسراییل با شهرک سازی در کرانه باختری، یورش های نظامی نابخردانه و همیشگی علیه غزه، و کشتارهای غیر قانونی مکرر، قوانین بین المللی را به کرات نقض کرده است. «جف هالپر» دانشمند آمریکایی-اسراییلی و از بنیانگذاران «کمیته ی اسراییلی علیه تخریب خانه ها» به دنبال کشف ریشه ی مصونیت ظاهری اسراییل بوده است. او بر داد و ستدهای تسلیحاتی اسراییل تمرکز کرده است، و معتقد است اسراییل «از توانایی های نظامی خود برای کسب نفوذ در وادی سیاست حداکثر استفاده را می برد». این موضوعی است که او در کتابش با عنوان «جنگ علیه مردم: اسراییل، فلسطینیان، و صلح اجباری جهانی» بررسی کرده است. «هالپر» اخیرا با وبسایت «در این زمانه» درباره ی کتابش صحبت کرده است.
شما در کتابتان دلیل مصونیت بین المللی اسراییل را بررسی می کنید، و صادرات اسلحه و «ماتریکس کنترلی» اسراییل را وا می رسید. اسراییل چطور از تبعات اقدامات خود قسر در می رود؟
دلایلی که معمولا مطرح می شود واقعا من را قانع نمی کرد. لابی هوادار اسراییل ممکن است تاثیری در آمریکا داشته باشد، اما قطعا افسار سیاست خارجه آمریکا را در دست ندارد و هیچ ارتباطی هم با چین، یا هند، یا نیجریه، یا دیگر کشورهایی که طی این سالها به حمایت از اسراییل برخاسته اند ندارد. مسیحیان صهیونیست همچون «سارا پیلین» جهان را اداره نمی کنند. و لابی اسراییل هم نمی تواند دلیل حمایت اروپا از اسراییل باشد. احساس گناه بخاطر هولوکاست؟ شاید در آلمان تا حدی موثر باشد، ولی چنین حسی هیچ تغییری در آمریکا رقم نمی زند.
«هنری کیسینجر» عادت داشت بگوید «کشورها دوست ندارند، منافع دارند». من در این کتاب به دنبال منافع بودم، به دنبال چرایی اینکه جامعه بین الملل حمایت بی قید و شرط خود را نثار اسراییل می کند؛ حتی با این وجود که عملکرد اسراییل در مناطق اشغالی نقض سیاست خارجه خود آن کشورهاست. این کشورها همگی مخالف اشغال هستند، همگی طرفدار ایجاد دو حکومت مستقل هستند، همگی طرفدار قوانین بین الملل و حقوق بشر هستند. و با این حال…
«چه خبر است؟» این واقعا سوال من بود. و آنچه دستگیرم شد، عناصر نظامی-امنیتی-نظارتی بود. چیزی که ماجرا را جبران می کند این است که اسراییل دم کله گنده ها را می بیند. کله گنده های سیاسی، نظامی و اقتصادی، هرکجای دنیا که باشند؛ از شمال جهان بگیرید تا کشورهای «بریکس» (برزیل، روسیه، هند، چین، آفریقای جنوبی) تا خود جنوب جهان. فرقی ندارد حد و اندازه تان بزرگ یا کوچک باشد، می توانید برای در قدرت ماندن از اسراییل کمک بگیرید. و آنچه در عوض می دهید این است که اگرچه ممکن است از تو انتقاد کنیم، اما اجازه می دهیم همچنان اشغالگری کنی.
شما تمام این مسائل یعنی اسراییل، فلسطین، و سیاست های امنیتی را در چارچوب نظام سرمایه داری بین المللی قرار می دهید. این چارچوب تحلیلی را توضیح دهید، و بگویید چرا تصمیم گرفتید از آن استفاده کنید.
اینجا دو سطح تحلیلی وجود دارد. به هر کشوری که [با اسراییل رابطه دارد] نگاه کنید – چین-اسراییل، هند-اسراییل، آمریکا-اسراییل، برزیل-اسراییل، گینه استوایی-اسراییل – می توانید دلیلی بیابید که چرا از اسراییل حمایت می کند، و آن خلأی که اسراییل در ازای دریافت حمایت پر می کند پیدا می کنید. اسراییل برای یافتن این خلأها باید بسیار باهوش و تیز باشد.
خلأ موجود در نظام آمریکا چیست که اسراییل پر می کند؟ مثلا، پهپادها و دیگر عناصر پیشرفته ی تکنولوژیک برای سیستم های تسلیحاتی. اروپا چه چیز نیاز دارد؟ چین چه چیز نیاز دارد، یا هند؟ کاری که اسراییل می کند این است که فلسطین را عمومیت می بخشد. من اسمش را گذاشته ام «فلسطین جهانی»، یعنی فلسطینیسازی تسلیحات امنیتی برای اینکه نیازهای خاص هر کشور یا هر قدرت سلطه گری که با اسراییل در دادوستد است برآورده کند.
به علاوه، آنچه در حال حاضر مشاهده می کنید چرخش جهت جنگ ها از جنگ بین دولتی مثل جنگ جهانی دوم به سمت جنگ های امنیت سالارانه است؛ یعنی جنگ بین مردم، یا آنطور که من در کتابم می گویم، جنگ علیه مردم. علیه پناهجویان، علیه فقرا، علیه جنبش «جان سیاهان ارزش دارد»، علیه جنبش «اشغال وال استریت». جنگ امروز واقعا مردم را پایش و کنترل می کند، و این کنترل و پایش واقعا یک جور جنگ طبقاتی است. شما نمی توانید زمینه ی جنگ را بفهمید، یا دریابید چرا جنگ در میان است، و کی با کی می جنگد، و جنگ چه قالب هایی به خود می گیرد، مگر اینکه آن را در چارچوب نظام های جهانی سرمایه داری بگذارید و بفهمید. این یک نظام جهانی سرمایه داری است که ما در آن زندگی می کنیم و به این منازعات دامن می زند. این نظام دچار یک بحران عظیم است، بخاطر گرم شدن آب و هوا، جابجایی های جمعیتی، نیاز به منابع کمیاب، و امثالهم. در یک سطح، بده بستان بین اسراییل و هر کدام از این کله گنده ها را می فهمید، اما نظام بزرگتری که اسراییل در خدمت آن است واقعا نظام جهانی سرمایه داری است، و اسراییل سوراخ دعا را پیدا کرده است.
شما به «فلسطینی سازی جهانی» اشاره کردید. این مفهوم را توضیح دهید و بگویید چگونه با واکنش های دولتی نسبت به تلاش های اصلاح طلبانه در غرب، از جمله مسائل مربوط به نژاد و پناهجویان سوری، ارتباط می یابد.
در حال حاضر کله گنده های نظام سرمایه داری – یعنی شرکت ها، دولت هایی که در خدمت این شرکت ها هستند، ارتش هایی که در خدمتشان هستند – زیر فشار عظیمی هستند. سرمایه داری همیشه یک نظام دامن گستر بوده است، و همواره در حال گسترش دامنه ی خود به بازارهای جدید و مرزهای جدید بوده است. اما اکنون، تمام جهان را قبضه کرده است. دیگر هیچ بازار جدیدی نیست، هیچ فضای جدیدی برای گسترش نیست، بنابراین نظام سرمایه داری مشغول به خوردن از توبره ی خودش شده است. این نظام قدرت مطلق را در چنته دارد، و هیچ منازع محدودکننده ای هم که در مقابلش نیست، یعنی تمام منابع در اختیار اوست. می تواند هرچقدر بخواهد حیف و میل کند.
این رفتار باعث ایجاد یک مقاومت گسترده می شود. نابرابری های درآمدی، فقر، حتی مفاهیمی از قبیل بشریت مازاد. شرکت های سرمایه داری عملا اعلام کرده اند دو سوم بشریت اضافی و مازاد است. این دو سوم هیچ وقت تحصیلات نخواهد داشت، هیچگاه تولیدکننده نخواهد بود، و بزرگترین گناهشان این است که هیچگاه مصرف کننده نخواهند بود. سوال این است که، چطور می توانیم منابعی که این بشریت مازاد رویش نشسته استخراج کنیم، اما در این نظام جهانی راهشان ندهیم؟ و چگونه از جریان سرمایه حراست کنیم، چگونه مصرفه گرایی ولخرجانه ی خودمان در شمال جهان را حفظ کنیم، و در عین حال کنترل جنوب جهان را هم در اختیار داشته باشیم؟ مخصوصا به این دلیل که جهان جنوب در حال رخنه در جهان شمال است؛ امواج مهاجرت ها را مشاهده می کنید مثل پناهجویان سوری، خیزش جنبش «جان سیاهان ارزش دارد»، و امثال اینها که نمایانگر سلب فزاینده ی حقوق افراد بینواست. حتی در بین طبقات متوسط که هم اکنون در حال طرد شدن از سیستم هستند، افرادی هستند که می گویند «ببینید، این سیستم فایده ندارد، و تاب آوردنی نیست،» مثل جنبش «اشغال وال استریت».
رابطه اسراییل و فلسطین، گوی کوچکی است که تصویر جهان بزرگتر را وا می نمایاند. آنچه اسراییل بر سر فلسطینیان می آورد نه تنها عملکرد شمال جهان را در قبال جنوب جهان باز می تاباند، بلکه کارزار کنونی که رویاروی سرمایه داری است نیز منعکس می کند. این مسئله است که اسراییل را اینقدر با شمال جهان مرتبط می سازد. جنگ هایی که هم اکنون در سوریه جریان دارد، یا جنگ هایی که علیه مردم بینوا در آمریکا جریان دارد، از آن نوع جنگ هایی نیست که هواپیماهای F-35 یا زیردریایی های هسته ای به کارش بیاید. آنها این زرادخانه های عظیم را در اختیار دارند، ولی وقتی واقعا قصد جنگ در بین مردم را دارند، اسراییل می شود جای به درد بخور. اسراییلی ها سلاح دارند، تاکتیک دارند، سیستم های پایش و نظارت و سیستم های امنیتی دارند که تناسبش با جنگ های سرکوبگرانه ی امروزی تحت نظام سرمایه داری بسی بیشتر از سیستم های بزرگی است که «پنتاگون» در اختیار دارد. وقتی می گویم جهانی سازی فلسطین منظورم همین است.
کتاب «جنگ علیه مردم» به تشریح به اصطلاحات، فرایندها و سیستم های نظامی پرداخته است. شما برای جمع آوری این اطلاعات با تعداد زیادی مسئولان نظامی و امنیتی سابق صحبت کرده اید. صحبت با مسئولان در مقام یک دانشمند و فعال چه حسی داشت؟
من بیش از هرچیز علاقه مند به صحبت با مسئولان پلیس و مسئولان امنیتی بودم، نه مسئولان نظامی، به این دلیل که امروزه سیستم کنترل پلیسی چقدر نظامی شده است. مشکل این مسئولان این است که اهل انتقاد نیستند. اگر به یکی از شعبه های کتابفروشی «بارنز و نوبل» بروید، بخش تاریخ نظامی یک بخش بزرگ کتابفروشی است. هرچه دلتان بخواهید آنجا هست، از «بلک واتر» گرفته تا تاریخچه «کلاشنیکف»، از نیروهای «دلتا» گرفته تا پلیس جنگجو. اما آدم هایی که این کتابها را می نویسند موضع انتقادی ندارند (بجز چند استثنا، مثل «جرمی اسکاهیل» نویسنده کتابهای «بلک واتر» و «جنگ های کثیف» و یکی از سردبیران سایت «اینترسپت»). اینها افرادی هستند که عاشق مسائل نظامی هستند.
هرکس که در حوزه ی سرمایه داری اهل قلم باشد می داند مسائل نظامی نقشی در این نظام ایفا می کند. اما هیچ چیز درباره این نقش نمی دانیم، و من خودم را هم از همین قماش می دانم. من فرق بین تفنگ و تانک را تشخیص نمی دهم. من علاقه ای به این چیزها ندارم؛ بیشتر ما چپ ها علاقه ای به این چیزها نداریم. وقتی به حوزه ی سیستم های تسلیحاتی واقعی و اقدامات سازمان های نظامی پا می گذاریم، قوه ی تحلیل ما ته می کشد.
به همین دلیل است که به تفصیل درباره تکنولوژی [نظامی] نوشتم، چون به نظرم لازم است از این مسائل آگاهی داشته باشیم. اما در عین حال، چهره های نظامی که در این باره قلم می زنند اهل انتقاد نیستند و آن را به مسائل سیاسی بزرگتر مرتبط نمی کنند. تلاش کردم این شکاف را پر کنم، و این را نیز نشان دهم که امروزه ارتش، امنیت، و پلیس همگی یک چیز واحد هستند. آنها ابزارهایی در دست نظام سرمایه داری هستند، اما برای اینکه بتوانید راهبردهایی برای مقاومت ایجاد کنید باید بفهمید سرمایه داری چگونه از آنها بهره می گیرد، و چرا بهره می گیرد.
زمانی که نگارش این کتاب را به پایان بردید، توافق هسته ای با ایران هنوز به سرانجام نرسیده بود. با این وجود، این نکته را در کتاب یادآور شدید که اگرچه اسراییل اغلب از فرامین آمریکا سرباز می زند، آمریکا غالبا خود را مدیون و مرهون اسراییل می داند. توافق هسته ای ایران یک انشعاب واضح بین سیاست خارجه ی آمریکا و اسراییل است. توافق مزبور چه نکته ای را درباره این رابطه نشان ما می دهد؟
اسراییل دومین تامین کننده ی تسلیحات برای چین است. ایالات متحده در حال اجرای مانورهای نظامی در اقیانوس آرام است، و اسراییل در حال عرضه ی تسلیحات به اصلی ترین رقیب آمریکا [یعنی چین]. اسراییل منافع خودش را دارد، و صرفا یک حکومت دست نشانده نیست. اسراییل منافع خودش را دارد و این منافع را به شکل بسیار جدی دنبال می کند.
اسراییل رابطه با تعدادی قدرت های سلطه گر را از سر گذارنده است که این قدرت ها به او مصونیت داده اند، از آلمان ها پیش از جنگ جهانی اول گرفته، تا بریتانیایی ها تا سال 1948، تا فرانسوی ها بین 1948 و 1967، تا آمریکایی ها از 1967 تاکنون. اما اگر اسراییل ببیند ستاره ی آمریکا در حال افول است، به راحتی می تواند صف خود را عوض کند و به چین، به هند، یا دیگر کشورهای «بریکس» بپیوندد که در حال رشد هستند. این کشورهای «بریکس» یعنی برزیل، روسیه، هند، چین، و آفریقای جنوبی هستند که جایگاه ضد سلطه دارند. و کشورهای «مینت» را هم می توانید به آنها اضافه کنید، یعنی مکزیک، اندونزی، نیجریه، و ترکیه.
اسراییل در تک تک این کشورها شدیدا قدرتمند است. اگرچه اسراییل خودش را طرفدار آمریکا جا می زند، پای منافعش که در میان باشد، حواسش به همه جا هست. و اسراییل در میان همه ی رقبای هژمونی آمریکایی-اروپایی در جهان قدرتمند است. باید این را درک کنید که اسراییل دنبال منافع خودش است.
جالبی این نوع سیاست های امنیتی این است که مرزهای ایدئولوژیک را زیر پا می گذارد. مثلا، اسراییل و عربستان فوق العاده به هم نزدیک هستند. این واقعیت را هیچگاه با تئوری های عادی روابط بین الملل نمی توانید توضیح دهید. اما اسراییل می تواند علیه ایران اقدام کند، و علیه دیگر نیروهای شیعه ای که مخالف عربستان سعودی هستند، و علیه نیروهای دموکراسی خواه در جهان عرب، اسراییل واقعا از رژیم های محافظه کار عرب حمایت می کند؛ مسائل نظامی و امنیتی از مرزهای ایدئولوژیک عبور می کند. بدین منوال، نه تنها اسراییل طی 50 سال گذشته از تبعات اشغالگری اش جان سالم به در برده است، بلکه متحدی استراتژیک برای ایالات متحده است. اسراییل با ناتو مانور نظامی اجرا می کند، یک متحد نظامی نزدیک برای چین و هند است، و ردپای آن را در هر کشوری در جنوب جهان که بگردید پیدا خواهید کرد. اسراییل در همکاری با بلوک های قدرت موجود در جهان به منظور پیگیری منافع خودش، بسیار موفق بوده است.
شما به قابلیت های برجسته ی تکنولوژیک و نظامی اسراییل می پردازید. با توجه به این قابلیت ها، به نظر می رسد مقاومت خشونت آمیز [در مقابل اسراییل] شانس چندانی برای موفقیت ندارد. [و بنابراین] جنبش «بایکوت و تحریم اسراییل» بهترین گزینه برای پایان دادن به اشغال است. آیا با این حرف موافقید؟ و اگر موافقید، جنبش «بایکوت و تحریم» چه تاثیری بر سیاست های امنیتی اسراییل می گذارد؟
در پاسخ به نکته ی اول شما، بله، مقاومت خشونت آمیز از سوی فلسطینیان دستاویزی برای تجاوز نظامی اسراییل فراهم می کند. اسراییل محتاج نزاع است. «نتانیاهو» اخیرا گفت: «ما همواره زیر سایه شمشیر زندگی خواهیم کرد». اسراییل باید در داخل اوضاع را به قدر کافی آرام نگه دارد که سیستم بین المللی را مختل نکند و باعث مداخله آمریکا یا اروپا نشود. اما از سوی دیگر، به مقدار مشخصی غوغا و جنجال هم نیاز دارد که بتواند استفاده از ارتش و نیروهای امنیتی را ادامه دهد که خود راهی برای توسعه و آزمایش تسلیحات و سیستم های پایش و نظارت است.
حال در این چارچوب خاص، جنبش «بایکوت و تحریم» بسیار موثر است. این جنبش هم اکنون اسراییل را نگران می کند. بعضی وقتها با اهدافی که برای تحریم انتخاب می کنند مشکل دارم. اگر بنا به انتخاب باشد، کسانی را در آمریکا هدف خواهم گرفت که در واردات تاکتیک های پلیسی اسراییلی مثل مورد شهر «فرگوسن» دخیل بودند. تقریبا در هر بخش از ایالات متحده که نگاه کنید، صنعت دفاعی بسیار قدرتمند است، و هر چیزی از کنترل جمعیت گرفته تا سیستم های تسلیحاتی تا سیستم های پایشی را با کمک اسراییل توسعه می دهد. اسراییل با کمپانی های «رایثیون»، «بویینگ»، و بسیاری دیگر شرکت ها همکاری می کند. این شرکت ها را باید هدف قرار داد؛ آمریکایی هایی که تکنولوژی اسراییل را وارد می کنند.
روی هم رفته، باید روش هایی پیدا کنیم که به نوعی با همین فرم شدیدا نظامی شده ی مدیریت که از سوی کل نظام سرمایه داری بر ما تحمیل می شود مبارزه کنیم. اعضای این جنبش در حال پیشرفت و گسترش دامنه ی خود هستند. باید فضاهای مقاومت را توسعه دهیم. می توانید جنبش «بایکوت و تحریم» را به مثابه یک فضای مشخص برای مقاومت قلمداد کنید؛ حالا بیایید ببینیم می توانیم آن را گسترش دهیم یا نه. اگر آنها در حال جهانی سازی فلسطین هستند، بیایید ما هم روش خودمان را برای جهانی سازی فلسطین در پیش بگیریم، از نقطه نظر جنبش «تحریم و بایکوت» به سمت دیگر مسائل. کمپین «تحریم و بایکوت اسراییل» قطعا می تواند مدلی برای چپ هایی باشد که می خواهند مقاومت در مقابل دیگر انواع ظلم را آغاز کنند./916/102/ع
منبع: شفقنا