ولایت فقیه از دیدگاه استاد پرورش
به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، امسال، دومین سالی است که از نعمت وجود استاد سید علی اکبر پرورش، یکی از نظریه پردازان انقلاب اسلامی، محروم هستیم. استاد پرورش، سردبیر رسالت در دهه اول حیات این روزنامه بود. دیدگاه های او پیرامون ولایت فقیه در قبل از انقلاب و بعد از انقلاب، از او یک نظریه پرداز مؤمن و صادق انقلاب، تصویر می نماید. آنچه در زیر می خوانید گزیده هایی از کتب، مقالات و سخنرانی های ایشان است که به مناسبت سالگرد گرامیداشت یاد او تقدیم می شود.
پس از انتشار مخفیانه نوارهای درس ولایت فقیه امام(ره) در اواخر دهه 40 موضوع ولایت فقیه به تدریج به موضوع اصلی پژوهش پژوهشگران متدین و مبارز تبدیل شد، کسانی که همواره مصمم بودند همه ابعاد زندگی فردی و اجتماعی و مبارزاتی خود را با اسلام و قرآن هماهنگ کنند. آنها در این مرحله از انقلاب با موضوع بسیار مهمی که تمامی زندگی آینده آنها را تحت تاثیر قرار میداد روبهرو شده بودند و باید تکلیف شرعی و مذهبی خود را با آن روشن میکردند.
استاد پرورش به عنوان یک پژوهشگر قرآنی از جمله کسانی بود که وارد این میدان شد و سالهای متمادی با مراجعه به منابع اصلی و تفاسیر و تاریخ صدر اسلام و مراجعه به اساتید مختلف حوزه سعی کرد معنا و مفهوم ولایت فقیه و جایگاه آن در نظام اعتقادی اسلام و دامنه و عملکرد آن و موقعیت آن در مجموعه آموزههای اسلام را دریابد و آن را برای جامعهای که به شدت به آن نیاز داشت تبیین کند. ایشان محصول سالها تحقیق همه جانبه خود را طی سخنرانیها، مقالات و کتابهایی به تدریج در اختیار علاقهمندان قرار میداد و ذهنها و قلبها را برای فهم کاملتر و پذیرش بنیانیتر این اصل مهم اعتقادی و عمل بهآن مهیا میساخت.
ایشان با استناد به بیش از پنجاه آیه قرآن و احادیث بسیار و دلایل محکم و قوی که برای هر انسان منصف و دلسوز قابل قبول بود اصل اساسی ولایت فقیه را به اثبات میرساند و از آن دفاع میکرد. ایشان در کتاب مردان آنجلس با تاکید بر آیه الیس الله باحکم الحاکمین منشاء اصلی حکومت را ذات مقدس ربوبی دانسته و تصریح میکند اسلام حاکمیت الله و حاکمیت قانون الله بر جامعه بشری را مبنا قرار داده و با اتکا به آن حکومت پیامبران و اولیای الهی را به عنوان تکلیفی الهی مقرر فرموده است.
ایشان در کتاب نبرد نور و نار همین موضوع را بهطور مشروحتر مورد بحث قرار داده منشأ ولایت و امامت را صفات ربوبی پروردگار دانسته و اراده خداوند برای قرار دادن خلیفهای در زمین را سرآغاز تحقق حکومت الهی در جامعه بشری و سرآغاز امامت نور میدانند.
ایشان استکبار ورزیدن شیطان در سجده به انسان و درخواست او از خداوند برای اغوای انسان را نیز سرآغاز امامت نار در سراسر تاریخ معرفی میکند.
قال فبعزتک لاغوینهم اجمعین
استاد پرورش در کتاب نبرد نور ونار اولین برخورد آدم و ابلیس و سپس برخورد هابیل و قابیل را سرآغاز تقابل تاریخی حق و باطل وتقابل جبهه نور با جبهه نار دانسته با استناد به آیات قرآنی، این رودررویی را اصل ثابت و دائمی حاکم بر تاریخ بشر معرفی میکند.
ایشان وجود امام نار در برابر امام نور و وجود حزب شیطان در برابر حزب خدا را مشیتی حکیمانه و بستری رشد آفرین برای نوع انسان دانسته و تصریح میکند: تقابل تاریخی گروه خدا و گروه شیطان که بر سراسر تاریخ سایه افکنده انسان مومن به ولایت الهی را در صحنه عمل و در میدان دشوار مقابله با شیطان به مراحل کمال معنوی وایمانی و بالاترین مراتب قرب الهی نائل میکند.
بنابر تاکید ایشان در کتاب نبرد نور و نار تقابل هابیل و قابیل، ابراهیم و نمرود، موسی و فرعون، عیسی و قیصر، محمد(ص) و ابولهب، علی(ع) و معاویه، حسین(ع) و یزید همه در این تحلیل قرآنی قابل تعریف است و همه در تداوم همان تقابل شیطان با ولایت الهی است. در حقیقت شیطان و آدم در زمین در یک پیکار تاریخی دائمی قرار گرفتهاند که این تقابل در هر دوره تاریخی و در هر عصر و زمانی به شکلی بروز و ظهور خواهد داشت. ایشان با صراحت مقابله کنونی ایران اسلامی با کفر و استکبار جهانی را تداوم همان تقابل تاریخی امام نور و امام نار دانسته مخاطبین خود را به شناخت عمیقتر این واقعیت مهم و سرنوشت ساز فرا میخوانند.
ایشان در سخنرانی سالروز ولادت امیرمومنان علی علیه السلام با ورود به جزئیات بحث ولایت فقیه یافتههای قرآنی خود را اینگونه به افکارعمومی ارائه میکنند: ولایت ریشه در امامت دارد و امامت اصل اعتقادی شیعه است، امامت یعنی بعد اجرایی نبوت. امام وظیفه دارد اسلام را در جامعه پیاده کند. به همین علت همه طاغوتها وغارتگرها و مستکبرها در مقابل او قد علم میکنند. اسلام تا وقتی یک مجموعه سخنهای خوب و قوانین خوب باشد خطری برای غارتگران جهانی ندارد ولی وقتی قرار است قوانین الهی اجرا شود وعدالت الهی محقق گردد شمشیرها به روی اسلام کشیده میشود.
محمد بن عبدالکریم شهرستانی مورخ و دانشمند بزرگ قرن ششم پس از عمری تحقیق، در کتاب معروف و معتبر خود ملل و نحل میگوید: «به روی هیچ یک از ارزشهای اسلامی شمشیر کشیده نشده آنگونه که به روی امامت شمشیر کشیده شد.»
به روی توحید، به روی نبوت و به روی خود قرآن اینگونه شمشیر کشیده نشده، علت آن هم روشن است چون قرآن قانون است و وقتی اجرایی نشود اثری ندارد ولی امامت اجرای قانون است اجرای قرآن است، حکومت قرآن است. نبی خبر را میگیرد، رسول خبر را ابلاغ میکند ولی امامت است که باید آن ارزشهای الهی را در جامعه پیاده کند، به همین دلیل لبه تیز حملات دشمن متوجه امامت است. در طول تاریخ، دشمنان اسلام، با امامت و ولایت بیش از هرچیز دیگر دشمنی ورزیدهاند. البته اصل ولایت و حکومت یک مسئله فطری و بدیهی است وهمه جوامع میپذیرند که اگر قرار باشد نظم و قانون و امنیت در جامعهای وجود داشته باشد، باید حکومت و حاکم و مدیریت وجود داشته باشد. عقیده به نبودن حکومت یک عقیده آنارشیستی است که حتی اگر تحقق پیدا کند مردم به سرعت از آن به ستوه میآیند.
در صدر اسلام و در تمام دورانهای پس از آن همه مسلمانان بر این اعتقاد بودهاند که جامعه باید حکومت داشته باشد اما در تعریف حکومت و حاکم اختلاف نظر وجود دارد. قرآن کریم که در بسیاری از آیات، قانون و حکم و دستور حکومتی است براساس این نیاز فطری و بدیهی، حاکم تعیین میکند و میگوید النبی اولی بالمومنین من انفسهم یعنی پیامبر بهترین اجرا کننده است و بر مردم ولایت دارد. آیات متعددی در قرآن وجود دارد که ولایت پیامبر بر مردم را مورد تاکید قرار میدهد یا ایهاالذین آمنو اطیعواالله و اطیعوالرسول و اولی الامر منکم یا در آیه دیگر المومنین والمومنات بعضهم اولیاء بعض پس قرآن نه تنها اصل ولایت را پذیرفته بلکه مصداق آن را هم معین کرده.
نقش ولایت در اسلام نقش حیاتی است. امام رضا علیهالسلام در مورد دوران غیبت فرمودند: اگر دین سرپرستی نداشته باشد متروک میشود و اسلام از میان میرود. آیا جایگاه و مقام امامت و سرپرستی با این نقش حیاتی، پس از پیامبر تعطیل میشود؟ با دلایل بسیار محکم اثبات میشود که با رفتن یک فرد مقام وجایگاه از بین نمی رود بلکه فرد دیگری متصدی آن مقام میشود. این اصل در همه دنیا در مورد همه مقامها و مسئولیتها یک امر بدیهی است.
اگرچه پیامبر سزاوارترین فرد برای این مقام است ولی وقتی از دنیا رفت مقام ولایت و سرپرستی از دنیا نمیرود. متجاوز از هزار حدیث وجود دارد که پیغمبر اکرم(ص) به صورتهای گوناگون جانشین خود را معرفی نموده و فرمودهاند که پس از من علی بن ابیطالب(ع) جانشین و وصی من است، بعد از علی را هم معین کردهاند که جای آن بحث اینجا نیست و شما میتوانید به کتاب الغدیر علامه امینی که با استناد به کتب و منابع اهل سنت این مسئله را اثبات کردهاند و به کتاب عبقات الانوار و صدها کتاب دیگر که در این زمینه نوشته شده مراجعه کنید و اما بحث اصلی امروز مربوط به دوران غیبت است./998/د102/ف2
منبع: روزنامه رسالت