اعمالی که ریشه در اختیار انسان ندارد، کمال محسوب نمیشود
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا در مشهد حجت الاسلام محمد سروش محلاتی، استاد خارج فقه حوزه علمیه قم در کرسی آزاد اندیشی با موضوع «اجبار ناپذیری در دین» که بعد از ظهر امروز در محل سالن اجتماعات دانشکده الهیات برگزار شد با بیان این که مسئله اکراه، اجبار و زور در دین در سه سطح قابل بررسی و بحث است، اظهار کرد: به کار گیری از اجبار برای مسلمان کردن افراد، استفاده از زور جهت تحقق و تشکیل نظام اسلامی و سطح سوم شامل بهره گیری از اجبار برای اجرای احکام می شود.
وی در ادامه با بیان این پرسش که آیا اسلام اجازه به کار گیری زور برای مسلمان کردن افراد دارد یا خیر، تصریح کرد: این سؤال به دو پرسش جزئی تر تقسیم می شود و این که در مورد ورود به دین و اسلام با بکارگرفتن اجبار، جهاد ابتدایی مطرح می شود و این که هدف جهاد ابتدایی چیست و آیا می توان برای مسلمان کردن مشرکین جهاد کرد.
استاد خارج فقه حوزه علمیه قم افزود: مسأله دیگر درخصوص تداوم مسلمانی است واین که فردی که اسلام آورده، می تواند اسلام را ترک کند و بحث ارتداد مطرح می شود؛ مسئله ورود به دین اجباری نیست ولی در مورد خروج و مرتد شدن، اسلام حکم سنگینی دارد که واجب الاجرا است.
تکلیف هر چند لطف است ولی نباید به حدّ الجاء برسد
حجت الاسلام محلاتی با بیان این که بحث درباره مسئله سوم و به کارگیری اجبار در اجرای احکام مطرح است، اظهار کرد: مسئله اجرای احکام از دو زوایه بحث کلامی و فقهی قابل بحث است، بحث امروز حتی در جنبه فقهی خودش، بحث فتوایی نیست بلکه درباره اصول و مبانی این مسأله و صرف نظر از سازگار بودن با نبودن با فتواها بررسی و تبادل نظر می شود، همچون بحثی که شهید مطهری درباره حجاب عنوان کردند.
وی با اشاره به این که بحث فقهی از دو جهت قابل بررسی است، تصریح کرد: این تقسیم بندی شامل اجبار به اقتضاء احکام اولیه و نیز اجبار و اکراه به اقتضاء احکام ثانویه می شود؛ مباحث کلامی نسبت به مباحث فقهی تقدّم دارد و فقه در مباحث فقهی و استنباط خود از مبانی کلامی استرزاق می کند بنابراین نباید مبانی کلامی را نادیده گرفت، اگر چه که این غفلت در فقه زیاد اتفاق افتاده است.
استاد خارج فقه حوزه علمیه قم، فلسفه «تکلیف» را با اشاره به شرح تجدید مرحوم علامه حلی تشریح کرد و گفت: تکلیف، لطف بوده که واجب است پس تکلیف نیز واجب محسوب می شود؛ تکلیف انسان را به قرب الهی می رساند، مسیر کمال انسان را هموار می سازد و نیز مسیر حرکت انسان در جهت قرب الهی و کمال را نشان می دهد.
حجت الاسلام محلاتی افزود: تمامی بزرگان وعلما این نظر را دارند که تکلیف هر چند لطف است ولی نباید به حدّ الجاء برسد( الجاء مقابل اختیار قرار دارد) یعنی نباید از انسان صلب اختیار شود و به طور اساسی در هر لطفی این قید وجود دارد؛ لطف این نیست که انسان نتواند معصیت کند یا به اجبار به نقطه ای برسد که قادر به انجام معصیت نباشد و یا همه اسباب گناه از دسترس شخص خارج شود.
اعمالی که ریشه در اختیار ندارد، کمال انسان نیست
وی در ادامه، لطف را انجام کاری که سبب قرب الهی شود و این مقرّب ها از انسان صلب اختیار نکند، تعریف و خاطر نشان کرد: بین لطف و الجاء تضاد وجود دارد چرا که فرض است که انسان می خواهد این مسیر کمال را برای قرب به حق طی کند ولی اگر انسان عملی را اجباری انجام دهد دیگر آن عمل مقرّب نیست درواقع اگر بنا باشد، اعمالی از انسان سر زند که ریشه در اختیار او ندارد، کمال انسان محسوب نمی شود.
استاد خارج فقه حوزه علمیه قم با اشاره به تفاوت اساسی انسان و سیار موجودات، تصریح کرد: دارا بودن قدرت اختیار و اراده باعث می شود که انسان راه خود را براین اساس انتخاب کند و به قرب الهی برسد که در غیر این صورت، ایمان از روی اجبار ارزشی ندارد.
دخالت قانون و بکارگیری اجبار، فقط در حدّ رفع تنازع، تعدّی و اختلاف انسان ها مجاز است
حجت الاسلام محلاتی در بخش دیگر سخنان با بیان این که قانون های بشری برای ابعاد زندگی بشر کافی و جامع نیست بلکه باید از سوی خدا تببین شود درواقع دین یعنی قانون الهی که برای زندگی بشر است، اظهار کرد: هیچ مانعی وجود ندارد که برای مشخص شدن حقوق افراد در زندگی اجتماعی، حکومت برای اجرای درست قانون دخالت کند و مانع ظلم و تعدی افراد را بگیرد و این برخلاف بحث اول(تکلیف با اجبار سازگار نیست) ولی در مورد قانون اجبار و اکراه برای رعایت قوانین وجود دارد.
وی در ادامه با یادآور شدن این که تمام نظام های حقوقی این مطلب را که آزادی انسان ها تا زمانی است که به آزادی و حقوق سایرین خلل ایجاد نکند، تصریح کرد: دخالت قانون را فقط در حدّ رفع تنازع، تعدّی و اختلاف انسان ها به حقوق یکدیگر را لازم می دانیم و در این شرایط می توان از اجبار و زور استفاده کرد ولی مگر احکام دین فقط ناظر به ابعاد اجتماعی بشر است در حالی که احکام فردی بسیاری نیز بیان شده اند.
استاد خارج فقه حوزه علمیه قم افزود: آن زمانی که ارتکاب گناه فرد هیچ ضرر و تعدّی حقوقی برای دیگران نداشته باشد و خللی در نظم اجتماعی فراهم نشود به طور مثال شخص به تکالیف خود که از سوی خداوند مقرر شده اعتنایی نکند یا عبادات را انجام ندهد، در این صورت تلکلیف چیست و متآسفانه بحران متکلمین در این جا نیز عقیم و مشکل این است که این خلأ چگونه باید در مبانی کلامی پاسخ داده شود.
حجت الاسلام محلاتی با اشاره به مسأله امر به معروف و نهی از منکر، اظهار کرد: در این باب تعدااد کثیری از فقها و عده ای از متکلمین قائل به وجوب عقلی دارند که البته مورد اختلاف است ولی کسانی که به آن قائل هستند این گونه استدلال می کنند که باید مانع معصیت شد چرا که معصیت نسبت به مولا، ظلم به مولا به شمار می رود و عقل اجازه نمی دهد که انسان ظلم نسبت به محضر ربوبی را ببیند و در برابر آن عکس العملی انجام ندهد.
وی در ادامه با این پرسش ها که چقدر استدلال فوق اعتبار دارد و قابل قبول است و آیا عقل حکم می کند که به هر وسیله ممکن باید مانع ارتکاب گناه شد، گفت: این که انسان برای جلوگیری از ارتکاب گناه امربه معروف لسانی انجام دهد، صحیح ولی مسئله فراتر از این است و این که کاری کنید که زمینه انجام گناه فراهم نشود، شخص امکان ارتکاب نداشته باشد و ابزار انجام گناه را از دسترس خارج شود، آیا عقل چنین حکمی می کند.
استاد خارج فقه حوزه علمیه قم با اشاره به نظر آیت الله خویی در کتاب مصباح الفقاهه درباره این که آیا عقل حکم می کند که به طور کلی جلوی گناه گرفته شود، بیان کرد: آیت الله خویی فرمودند، جلوگیری از هرگونه ظلمی لازم نیست و گرنه بر خدا و پیامبران واجب بود با صلب اختیار از انسان، به صورت تکوینی مانع ظلم شوند در حالی که خداوند به انسان قدرت اختیار و اراده داده تا خود مسیر خوب و بد را تشخیص دهد و انتخاب کند.
بیان صراحت قرآن در اجبار ناپذیری دین
حجت الاسلام محلاتی خاطر نشان کرد: نگاه فقهی به مسئله زور و اجبار از چند جهت تفاوت دارد که بیان فرق دولت دینی و سکولار و مسؤولیت دولت اسلامی در اجرای احکام، بحث امر به معروف و نهی از منکر و مراتب آن و نیز اقدام عملی برای جلوگیری از منکر و وادار کردن به معروف را شامل می شود.
وی یادآور شد: محکم ترین مستنداتی که اسلام در اختیار ما قرار داده به ترتیب شامل، قرآن، روایت و کلام فقها و اصحاب است و هرگز نباید در استدلال ها عکس آن عمل کرد و این درحالی است که یکسری آیات از جمله آیه 256 آل عمران، 41 زمر و آیات فراوان دیگر که خدواند، پیامبر(ص) رابه صراحت از این که مردم را وادار به دین داری کند، منع فرموده است و متأسفانه کثیری از علما این آیات را به فقه وارد نکردند و شاید غفلتی در این مهم باشد.
استاد خارج فقه حوزه علمیه قم در ادامه خاطر نشان کرد: قرآن به عنوان محکم ترین سند متقن محسوب می شود، قرآن در آیات مکرر و با یک منطق درخصوص مسأله اجبار ناپذیری در دین سخن گفته است از طرفی براساس فرمایش ائمه(ع) باید روایات را بر منطق قرآن در نظر بگیریم بنابراین آیا هیچ فقیهی می تواند در استنباطات خود، آیات قرآن را نادیده بگیرد، جز این که پاسخی داشته باشند ولی متأسفانه بنده تا امروز ندیدم که فقها درباره این مهم پاسخی داده باشند یعنی هیچ ورود پیدا نکردند درحالی می طلبد در این زمینه پژوهش های گسترده ای صورت گیرد./844/202/ب2