۲۹ شهريور ۱۳۹۴ - ۱۷:۳۶
کد خبر: ۲۸۹۴۱۴

گزیده‌ای از زندگینامه طلبه شهید حسین احمدی

خبرگزاری رسا ـ طلبه شهید حسین احمدی در سال 1345 در قزوین دیده به جهان گشود و در هفده سالگی به حوزه رفت و پس از اتمام سطح یک حوزه به میدان جنگ حق علیه باطل رفت و در سال 1364 در اروندرود حیات را به سمت معبود حقیقی‌اش بدرود گفت.
 هفته دفاع مقدس
به گزارش خبرگزاری رسا، طلبه شهید حسین احمدی در نهمین روز از خرداد ماه سال 1345 در روستای دیکین از توابع شهر قزوین دیده بر جهان گشود تا راه و رسم درست زندگی کردن را بر زمینیان بیاموزد.
 
پدرش کارمند بود و همیشه تلاشش این بود که حسین را طوری تربیت کند که دردی از جامعه دوا کند و برای جامعه‌اش مفید باشد، همچنین مادرش با عشق در این راه به او کمک می‌کرد و تکیه گاهی محکم برای پدر و حسین بود.
 
بالاخره حسین پس از هفده سال زندگی، راه به سوی عشق گرفت و وارد حوزه علمیه شد تا بتواند از این طریق خدا را بیابد تا بتواند به آرزوی دیرینه‌اش برسد.
 
حسین پس از این که سطح نخست حوزه را به اتمام رساند، تصمیم به حضور در میدان مقابله با ظلم نمود و در رکاب عشق راه به سوی دوست گرفت و در کسوت بسیجی در جبهه حضور یافت.
 
بیست و یکم بهمن سال 1364 بود که طلبه شهید حسین احمدی، در اروندرود به معشوقه اش رسید و سرش را در مقابل ترکش خمپاره دشمن قرار داد تا همانند سید و سالارش حضرت اباعبدلله‌الحسین(ع) به دیدار محبوب حقیقی‌اش برود و زمینیان را در سوگ از دست دادن او بگذارد.
طلبه شهید حسین احمدی، در وصیت نامه آسمانی‌اش اینگونه می‌گوید که:
بسم الله الرحمن الرحیم؛ «انا لله و انا الیه راجعون» همه از خداییم و به سوی او باز می‌گردیم.
دعا یادتان نرود. برای شادی روح تمام شهدای اسلام یک فاتحه بخوانید. با درود بر رهبر کبیر انقلاب و رهبر تمام مستضعفان جهان امام خمینی(س)، که همچون جدش و ائمه‌ طاهرین(ع)، برای نجات انسان‌ها پرچم اسلام (لا اله الا الله) را به دست گرفته و ندای مظلومیت ایران و تمام مستضعفان جهان را به گوش جهان‌خواران می‌رساند و با درود بر شهیدان، که با خون خود درخت اسلام را آبیاری کرده و با مقاومت خود در برابر دشمن اسلام، همچون امام حسین(ع) مانند کوه استوار ماندند و با سلام به شما که همچون زینب(س) و یارانش، چگونه شهید شدن جوانانتان را به گوش جهان‌خواران می‌رسانید.
 و سلام بر شما پدر و مادر گرامی و بهتر از جانم، که این چنین پسران‌تان را روحیه‌ی جنگیدن آموختید، پس از سلام، سلامتی شما پدر و مادر گرامی و بهتر از جانم و عزیزین کس و پر محبت‌ترین والدینم و دیگر افراد خانواده‌ام، برادر و خواهر عزیزم را از خداوند بزرگ و یار مستضعفان و در هم کوبنده‌ی مستکبران خواهان و خواستارم و امیدوارم و دعا می‌کنم که خداوند همیشه درهای رحمت خود را به روی شما باز فرماید و ای پدر و مادری که مرا با مهر حسین(ع) آشنا کردید و مهر او را در دلم قرار دادید و مرا از جبهه رفتن باز نداشتید، سر تعظیم فرود آورده و بسیار ممنونم؛ چون مرگ دست خداوند است و هر برگی که از درخت بر زمین می‌ریزد به خواست او انجام می‌گیرد.
هم‌چنان که در نامه‌ی قبل نوشته بودم، مرگ در بستر با مرگ در راه خداوند تفاوت زیادی دارد و من برای ادامه راه تمام شهدا، اسرا، معلولین، مفقودین و همچنین برای ادامه‌ راه دایی عزیزم به جبهه آمدم و خود را برای زیارت کربلا آماده کردم و باید این راه را به آخر برسانم.
مادرجان! اگر من لیاقت شهادت را داشتم و شهید شدم، تو هم مثل حضرت زینب(س) در روز عاشورا، باید صبر کنی و مثل امام حسین(ع)، که تمام یاران و عزیزترین افرادش مانند حضرت علی‌اکبر(ع)، عباس(ع) و قاسم(ع) پیش چشمش شهید شدند و حتی به طفل شیرخوارش هم رحم نکردند، باید صبر کنی، که هر چه خداوند بخواهد همان است./874/303/ب3
ارسال نظرات