۳۱ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۷:۴۳
کد خبر: ۲۸۲۵۱۳
استاد ژرفا در گفت‌وگوی تفصیلی با رسا؛

تأکید بر حرکت بسیجی برای اصلاح ادبیات و فرهنگ دینی/ نگاه رهبری به فرهنگ در تاریخ شیعه کم‌نظیر است

خبرگزاری رسا ـ حجت‌الاسلام ژرفا با بیان این‌که اصلاح ادبیات و فرهنگ دینی با حرکت بسیج‌وار طلاب امکان پذیر است، گفت: می‌توانم شهادت بدهم دیدگاه‌هایی که مقام معظم رهبری درباره ادبیات، هنر، شعر، موسیقی و غیره دارند، شاید در طول تاریخ شیعه کم‌نظیر باشد و پس از این هم خیلی نظیر نداشته باشد.
حجت الاسلام سيد ابوالقاسم حسيني(ژرفا)، نويسنده و پژوهشگر حوزه حجت الاسلام سيد ابوالقاسم حسيني(ژرفا)، نويسنده و پژوهشگر حوزه

به گزارش سرویس اندیشه خبرگزاری رسا، حجت‌الاسلام سید ابوالقاسم حسینی ژرفا از اساتید برجسته حوزه است که تاکنون ده‌ها أثر را به رشته تحریر درآورده است. وی افزون ‌بر تحصیلات حوزوی، تحصیلات دانشگاهی نیز دارد.

 

این استاد حوزه در گفت‌وگوی تفصیلی با رسا، به بررسی وضعیت فرهنگ و ادبیات دینی در عرصه‌های مختلف پرداخت که بخش نخست این گفت‌وگو پیش‌تر تقدیم حضور علاقه‌مندان گردید و در ادامه بخش دوم را از نظر می‌گذارنیم؛

 

 

رسا ـ طیف روشنفکری کماکان از یادبود فروغ، صادق هدایت، هوشنگ گلشیری،‌ نادرپور و غیره برای ایجاد کلونی نویسندگان و ایجاد سیستم استفاده می‌کند. ولی چرا در چنین موقعیتی که بیشترین امکانات در دست ما است، نتوانستیم سیستم و تشکل خودمان را داشته باشیم؟ مشکل کجاست؟ آیا اگر ما این‌ همه امکانات و سازمان‌های عریض و طویل نداشتیم بهتر نمی‌توانستیم کار کنیم؟!

 

خواستگاه این پرسش نه از جانب شما، بلکه به طور طبیعی مقداری سیاسی است و بنده چون همیشه از سیاسی حرف زدن پرهیز دارم، در این‌باره نیز محذوریت دارم و نمی‌توانم بسیار روشن پاسخ شما را بدهم. بنده چون عاشق حافظ هستم، می‌خواهم در قالب حافظانه و رندانه بگویم که مجموعه‌ مدیریت فرهنگی ما به صورت کلان ـ ارتباطی با حوزه نیز ندارد ـ برای خود تعاریفی دارد که این‌ها به جای خود نیز محترم است. آن بزرگواران هدف‌گذاری‌هایی دارند که در آن‌ها قرار است ما به دامنه برسیم و قرار نیست به قله برسیم و شاید این موضوع در بسیاری از بیاناتشان است.

 

بنده در این‌باره کد نمی‌دهم، چون نمی‌خواهم موضوع سیاسی شود؛ ولی اشاره‌ای می‌کنم. سال گذشته در ماجرای 22 بهمن، یکی از بزرگان حوزه که سیاست‌های وی نیز بسیار تأثیرگذار است، در یک مصاحبه‌ زنده‌ تلویزیونی که درباره ویژگی‌های جوانان پیش از انقلاب سخن می‌گفت، بیان کرد: «جوانان ما پس از انقلاب متحول شدند و به جبهه رفتند.» از ویژگی‌های بدی که ایشان درباره جوانان پیش از انقلاب در یک مصاحبه زنده تلویزیونی با مخاطبان میلیونی یاد ‌کردند، رمان خواندن آن‌ها بود و حتی نمی‌گفت که رمان بد می‌خواندند.

 

به طور کلی رمان خواندن در نظر بخش اعظمی از حوزویان و مدیران فرهنگی ما یک کار نهایتا تفریحی است؛ حتی رمان خوب خواندن. یعنی به یک فرد می‌گویند «اگر در دانشگاهی به مباحث علمی همانند تکنولوژی، فن‌آوری و غیره بپرداز. سینما و رمان که در شأن تو نیست. شاید یک دانشجوی بی‌کاری باشد و وقت داشته باشد به این مباحث بپردازد.» برای حوزویان که به طریق اولی این‌گونه است.

 

بنده در عمرم حداقل 3 تا 4 هزار فیلم دیده‌ام؛ ولی متأسفانه حتی یکی از این فیلم‌ها را نیز نتوانسته‌ام با لباس در سینما ببینم. بنده که بسیاری از ملاحظات را ندارم. سمت ندارم و ترسی نیز ندارم، با این وجود فیلم‌ها را بدون لباس دیده‌ام. چون وضعیت عمومی جامعه اقتضا نمی‌کند که بنده در یک ورزشگاه با لباس روحانیت بنشینم؛ در یک آمفی تئاتر و سینما با لباس بروم. شعر مدرسه موش‌ها را بنده سروده‌ام و خانم برومند سال‌هاست که از بنده می‌خواهند در یکی از این محافل که به مناسبت قصه‌ها است، شرکت کنم؛ ولی به وی گفته‌ام با لباس نمی‌توانم بیایم و بدون لباس هم دوست ندارم بیایم؛ چون ذائقه عمومی جامعه از ژرفا، یک فرد ملبس است.

 

شما با این وجود ببینید محدودیت‌های عمومی مدیریت فرهنگی در جامعه زیاد است. یک مدیر طراز اول حوزوی چنین تلقی نسبت به رمان خواندن دارد و بنده‌ای که در حوزه با فیلم، شعر و غیره عجین بوده‌ام، اگر بخواهم یک حضور داشته باشم، ناچارم برای خودم هزار و یک محذوریت داشته باشم و این‌ها فرضی نیست، بلکه واقعی است.

 

 

رسا ـ یعنی به نظر حضرتعالی سیستم مشکل دارد؟ راه‌حل چیست؟

 

در این میان اگر مسائل را به سیستم گره بزنیم، لازمه‌اش بهاء دادن به تمام این امور است و وقتی به تمام این‌ها بهاء بدهیم، نتیجه‌اش این‌گونه می‌شود. برای نمونه می‌خواهیم به طلاب بگوییم شعر بگویند و می‌خواهیم برای آن‌ها موضوع بدهیم؛ پس ناچاریم تمام این محدودیت‌ها سیستمی را رعایت کنیم. این محدودیت‌های سیستمی در ارشاد، سازمان تبلیغات و غیره به نحوی است. این محدودیت‌ها را سیستمی ایجاد کرده که 90 درصد آن‌ها را افراد رأس سیستم‌ هم قبول ندارند. بنده با بسیاری از این‌ها دمخور بوده و هستم که بسیاری از آن‌ها نسبت به این محدودیت‌ها انتقادهای جدی دارند، ولی این محدودیت‌ها بر روی سیستم تعریف شده است.

 

ما اگر بخواهیم برای پیشرفت ادبیات و فرهنگ حوزه درون سیستم حرکت کنیم، ناچاریم و حتی به نظر بنده خوب است که به تمام این محدویت‌ها توجه کنیم؛ چون این سیستم است. ما یا باید برویم در اپوزیسیون بایستیم، یعنی بیرون بأیستیم، چنان‌که عده‌ای رفتند؛ یا از کشور رفتند و یا از حوزه رفتند و اگر نیز در حوزه هستند، بیرون حوزه ایستاده‌اند. راستش را بخواهید بنده نمی‌خواهم بیرون حوزه بایستم. با تمام دگرگونی‌هایی که از حیث فکری و اثردهی با مدیران حوزه داشتم، دارم و خواهم داشت‌؛ دوست دارم درون این سیستم بایستم و با حوزه حرف بزنم. وقتی می‌خواهم درون این سیستم بایستم باید تمام آن باید و نبایدها رعایت شود و اگر رعایت نشود چیزهای دیگری به هم می‌ریزد.

 

ما تجربه مرحوم علی صفایی را فراموش نکنیم. علی صفایی انسان حر و آزاده‌ای بود که در عین اجتهاد با رمان و شعر آشنا بود. منتقد نسبتا جدی شعر و رمان بود. فرد اهل اندیشه‌ بود؛ ولی بلایی که بر سر وی آمد، بخش زیادی ناشی از سوء تفاهم‌های درون یک سیستم بود. یعنی او می‌خواست درون سیستم بایستد و قواعد سیستم را رعایت نکند. شاید بسیاری از قواعدی که ایشان رعایت نمی‌کرد، به صورت ماهوی جا داشته باشند، عیب هم نداشته باشند؛ مثلا در بعضی مواقع ببینید حق با وی است. ولی مهم این است که وقتی یک سیستم در این حوزه داشته باشیم، بنده نمی‌توانم درون سیستم یک قرائتی را عرضه کنم که سیستم بر نمی‌تابد. طبیعی است حتی اگر علی صفایی هم باشم حذف می‌شوم.

 

این تجربه‌ها به من آموخته یا باید از این سیستم بیرون بروم و از بیرون سخن بگویم که بنده نمی‌خواهم و یا اگر درون سیستم می‌خواهم سخن بگویم باید قواعد سیستم را رعایت کنم. رعایت قاعده سیستم در این‌جا خودشکن است؛ یعنی اگر می‌خواهید به این قواعد پایبند بمانید، رشد چندانی نخواهید کرد؛ البته می‌توانید یک تقلایی کنید و کوشش بیهوده‌ای داشته باشید. ولی اگر می‌خواهیم کار بیشتری بکنیم، دیگر خودمان را ملتزم به آداب سیستم ندانیم، در این صورت ضمن این‌که در مقابل سیستم قرار نمی‌گیریم، کار غیر سیستمی می‌توانیم بکنیم. کار غیر سیستمی نیز کار حلقه‌ای است؛ البته درون سنت‌های حوزه و نه درون سیستم حوزه. درون سنت طلبگی حوزه باید عمل کنیم. برای نمونه بنده درون سنت حوزه حافظ می‌گویم، ولی درون سیستم حوزه نمی‌گویم. طبیعی است حساسیت‌هایی که مراکز مختلف درباره حافظ‌گویی ژرفا دارند، انتظارشان، نقد و برآشفتگی‌شان متوسل به همین تعریف می‌شود. یعنی می‌بینند وی دارد این سنت را در حرف زدن‌ها، کلاس‌ها و غیره کامل رعایت می‌کند. سنت نیز مجموعه باید و نبایدهایی است که ما در سنت طلبگی داریم.

 

یک مشکل اساسی این است که برخی از دوستان مهربان و خوب بنده می‌خواهند ضمن این‌که سنت حوزه را اصلاح می‌کنند، در مسیر ادبیات و فرهنگ حوزه قدم برمی‌دارند و این نمی‌شود. این مسیر شکست خورده و باز هم خواهد خورد. چون اگر ما نقدی بر سنت حوزه داریم، آن را باید در جای خودش، با کارکردها و گستره‌های خودش اصلاح کرد و پیش رفت؛ آن هم خیلی تدریجی. برای نمونه بنده نمی‌توانم اکنون یک مجلس ادبی ـ فرهنگی در حوزه برقرار کنم و مثلا نحوه حضور بانوان و آقایان در این مجلس به گونه‌‌ای باشد که سنت حوزوی برنمی‌تابد. حتی اگر با تعبیر مجتهدانه من قابل دفاع باشد. بنده نمی‌توانم سخنانی را با نوعی ادبیات و واژگان بر زبان جاری کنم یا در وبلاگم هر آن‌چه می‌خواهم بنویسم ـ هر چند در دید بنده قابل دفاع هم باشد ـ ولی سنت حوزوی من آن را کافرانه و بی‌پروایی می‌داند. حتی معتقدم این رفتارها کمک نمی‌کند و ما را عقب می‌اندازد. ما باید درون این سنت و نه سیستم بمانیم و آرام آرام حرکت کنیم. قطره مانند حرکت کنیم تا 20 تا 30 سال بعد اگر این حرکت به تدریج، به درستی و حوصله صورت بگیرد، ممکن است سیستم اصلاح شود. ولی اگر غیر از این حرکت کنیم، نه می‌توانیم سیستم را اصلاح کنیم و نه خودمان رشد و پرورشی داشته باشیم.

 

رسا ـ دلیل موفقیت افراد اپوزیسیونی چیست؟

 

افراد اپوزیسیونی همانند گلشیری و غیره،‌ آن‌‌ها نیز اتفاقا درون سیستم خود درست عمل می‌کنند؛ چون آن سیستم اقتضای همان را دارد. ولی سیستم ما چون این اقتضا را ندارد، هر وقت می‌خواهیم درون این سیستم بایستیم و این کار را بکنیم، شکست می‌خوریم. وقتی شکست خوردیم، منصرف و دلسرد می‌شویم. اکنون قریب به 30 سال است که استاد حکیمی در کنجی نشسته است؛ چرا وی در اوج شور میانسالی رفت و در کنجی نشست؟! چون احساس کرد نمی‌تواند با سیستم کنار بیاید و از آن طرف درون سنت حوزه نماند. من ضمن احترام به ایشان می‌خواهم عرض کنم یک بخشی درست است و ممکن است گاهی انسان نتواند با این سیستم کار کند، ولی درون سنت بماند. اگر جناب سارکی درون سنت حوزه باقی می‌ماند، امروز وضع بسیار روشن‌تری داشتیم و دست کم ما از این تجربه الهام بگیریم. اگر از تجربه مرحوم علی صفایی آن‌گونه الهام می‌گیریم، از تجربه استاد حکیمی این‌گونه الهام بگیریم و این جمع را که البته جمع سختی است، باید به به آن ملتزم باشیم.

 

رسا ـ امیدوار هستید؟

 

بسیار زیاد. اگر منظورتان از امید آن نوری است که در قلب است، بسیار امیدوارم. ولی اگر منظورتان دو دوتا چهارتاهای عملیاتی و اجرایی است؛ یعنی با توجه به مسؤولان، وضعیت و غیره است که چقدر اندیشه امثال بنده به جایی برسد، واقعا نمی‌دانم. برای این موضوع پاسخ روشنی ندارم، ولی امید به عنوان یک نیروی عظیم قلبی همچنان در دل من روشن است.

 

 

رسا ـ شما فرمودید یکی از بزرگان حوزه رمان‌خوانی را یکی از اشتباهات جوانان دوران گذشته می‌دانست، ولی باید توجه داشت که از این سو نیز ما نگاه عالیقدر رهبر معظم انقلاب نسبت به رمان و سینما را داریم، این موضوع نیز هست که نباید از آن غفلت کرد.

 

مرحوم امام راحل اوایل انقلاب در تلویزیون تفسیر سوره حمد می‌گفتند؛ حدود 6 تا 7 جلسه. همزمان آقای دکتر سروش نیز در تلویزیون تفسیر مثنوی مولانا می‌گفت. از درون حوزه‌های علمیه به طور مشخص از حوزه قم از جانب برخی از بزرگواران به امام(ره) پیام رسید که هم شما دیگر نباید تفسیرتان را ادامه دهید و اگر ادامه دهید چه می‌شود و هم آقای سروش نیز نباید مثنوی را ادامه دهد. البته اشاره کنم در آن زمان آقای سروش کاملا جزو نیروهای مبرز فرهنگی انقلاب و شورای انقلاب فرهنگی بود. با سروش امروز مقایسه نکنید. وی از شخصیت‌های مهم تئوری‌پرداز انقلاب از لحاظ فکری بود.

 

امام راحل(ره) درس خودشان را تعطیل کردند و به آقای سروش هم پیام دادند من درسم را تعطیل کردم و شما هم تعطیل کنید. بنده در آن زمان کارمند صدا و سیما بودم؛ تقریبا شبیه این تعبیر که متواتر معنوی است، فرموده بودند «اگر ما چنین نکنیم فتنه خواهد شد.» این قصه همین‌گونه ادامه داشته تا به امروز و از امروز نیز ادامه خواهد داشت. چرا؟ چون امام(ره) به عنوان فردی که وقتی آقای جوادی را نزد گورباچف فرستاد تا به اسلام فرابخواند، به وی گفت که آثار شیخ اعظم یعنی محی‌الدین بن عربی را بخواند. علما حوزه بر‌آشفته شدند که شما چرا یک کافری را که به اسلام فرا می‌خوانید، می‌گوید عرفان بخواند؛ آن هم عرفان «ابن عربی» و آن هم به تعبیر شیخ اعظم.

 

ولی این‌که یک فردی رهبر است، تفوق سیاسی و اجتماعی دارد، این‌گونه جاها زیاد مورد توجه نیست. مهم این است که اثرگذاری فرهنگی به تعبیر سیاسی، نقش آفرینی فرهنگی، اجتماعی و سیاسی دست چه فرد است! عین اقتصاد است؛ در اقتصاد ممکن است وزیر اقتصاد مکتب «کینز» را قبول داشته باشد، یا رییس کل بانک مرکزی فلان مکتب را قبول داشته باشد و بخواهد فلان سیاستگذاری را بکند. ولی اقتصاد در جوامعی همانند جامعه ما از کجا تأمین می‌شود؟ از همان چهارتا بازاریی که عملا نبض اقتصاد در دست آن‌ها است. اگر آن‌ها اراده کنند ارز این‌گونه می‌شود و اگر نکنند به گونه‌ دیگری می‌شود. با کمال تأسف در فرهنگ، البته وقتی می‌گویم تأسف، بنده دلم می‌سوزد وگرنه امری طبیعی و اجتناب ناپذیر است، این‌گونه عمل می‌شود.

 

حضرت آقا نظرشان درباره رمان،‌ هنر و فرهنگ به قدری نظر باز است که بعضی وقتا روشنفکرها تعجب می‌کنند. بنده به عنوان فردی که سال‌های سال در مجالس شعر خصوصی و نیمه خصوصی ایشان بوده‌ام، اذکارشان را درباره ادبیات و سینما از نزدیک می‌دانم و می‌توانم شهادت دهم دیدگاه‌هایی که ایشان درباره ادبیات، هنر، شعر، موسیقی و غیره دارند اصلا شاید در طول تاریخ شیعه کم نظیر باشد و پس از این هم خیلی نظیر نداشته باشد. ولی آیا اتفاقی که به نام جمهوری اسلامی رخ می‌دهد و از آن چیزی که ما تعبیر سیستم کردیم بر می‌خیزد، به چه میزان قابل استناد به ایشان است! حداقل در این حوزه که ما به ادبیات و هنر آن آشنا هستیم. شاید به زحمت 10 درصد آنچه در سیستم ما اتفاق می‌افتد، مستند به آن قصه باشد و اتفاقا این پیشنهادی که من گفتم فکر می‌کنم ناشی از این باشد که روزی باید آن قدر این جریان درون حوزه‌ها و آن هم از بدنه طلاب بیان بشود تا برسد به آن روزی که دیگر سید علی خامنه‌ای یک تفکر منفرد نباشد. اکنون سید علی خامنه‌ای یک تفکر نسبتا منفرد درون حوزه‌های ما است که 12 تا 13 سال است که فریاد می‌زند، گاهی از موضع تقاضا و اصرار که درباره درسنامه‌های حوزوی این کار را بکنید و چندین بار ایشان به حالت گلایه به بزرگان حوزه فرموده‌اند «من از شما گلایه‌مندم؛ می‌گویم ولی گوش نمی‌دهید.» در یک صحبت که فکر می‌کنم برای 6 تا 7 سال پیش بود، ایشان در حضور آقایان جامعه مدرسین و طلاب به شدت گلایه کردند «بیان‌های من که پیگیر آن‌ها نیز هستم دنبال نمی‌شود.»

 

بدون این‌که بخواهم جسارتی بکنم و چیزی را به ایشان نسبت دهم؛ بلکه برداشت خودم است که شایدم اشتباه می‌کنم، ولی معتقدم خود ایشان(رهبر معظم انقلاب) نیز خیلی امیدوار نیستند دیدگاه‌هایشان در جایی چه حوزه و چه بیرون حوزه همانند ارشاد و جاهای دیگر پیگیری شود. خود ایشان نیز در این قصه همان‌ نگرانی‌هایی را دارند که امثال من دارند. من گمان می‌کنم همان‌ حرکتی که در جنگ اتفاق افتاد. یک جریانی که از توده مردم به نام بسیج بر آمد و اگر می‌خواست منتظر آن سیستم بماند، چه در سپاه و یا ارتش، خیلی اتفاقات دیگری برای جنگ ما پس از هشت سال رخ می‌داد؛ در این حرکت فرهنگی عظیم نیز ما به یک حرکت بسیجی به این معنا نه بسیج سیاسی که با بسیاری از چیزها آمیخته شده است، نیازمندیم. این حرکت بسیجی باید از درون حوزه‌ها و بدنه طلاب شروع شود، گسترش یابد و به آن نیازمندیم و ضمن احترام به فرمایش شما از نظریات حضرت آقا و نظریات ایشان درباره سینما، هنر و غیره ولی گمان می‌کنم نقش آفرینی چندانی آن نگرش ندارد.

 

 

رسا ـ استاد بحث دیگر ما درباره فعالیت‌ها و تألیفات حضرتعالی است، مقداری درباره حلقه‌ها و گعده‌های طلبگی بفرمایید؟

 

بنده وقتی در سال 60 وارد حوزه شدم، روز نخست اهدافی برای خودم قرار دادم که به لطف خدا به آن اهداف وفادار مانده‌ام، هر چند به قیمت بهره‌مند نبودن از بسیار مسائل دنیایی شده است. پشیمان نیز نیستم. یک راه دوگانه‌ای را نیز پیش گرفته بودم که همچنان عمل می‌کنم. یک بخش این راه دوگانه این بود خودم به قدری که از دستم بر می‌آید ادای دینی به فرهنگ و ادبیات دینی داشته باشم و آخرین کاری که حدود 10 تا 11 سال از عمرم را برای آن هزینه کرده‌ام، ترجمه کامل دوره «الغدیر» است. چون الغدیر یک میراث ادبیات و فرهنگ ما است و تنها یک کتاب ناظر به مباحثات شیعه و ولایت نیست؛ بلکه در درون خود یک تراث عظیم فرهنگ، شعر و ادبیات شیعی و دینی است. بسیاری از دوستان که بنده را می‌شناسند و سلایقم در باب وحدت اسلامی را می‌دانند، می‌گویند «تو چرا 10 تا 11 سال عمر خود را صرف کردی تا الغدیر را ترجمه کنی؟ کار دیگری می‌کردی» در حالی که من به آن سر ماجرا کار داشته و دارم و آن این‌که این میراث باید حفظ می‌شد.

 

ترجمه نخست «الغدیر» که پیش از انقلاب از سوی 7 تا 8 نفر انجام شد و هر کدام یک یا دو جلد ترجمه کردند، یک کار عجله‌ای و پر از اشتباه است. همانند اتفاقی که درباره تفسیر «المیزان» صورت گرفته است و این دو أثر میراث‌هایی هستند که نیازمند احیا هستند. کار بنده درباره «الغدیر» حدود 11 سال به طول انجامیده که حدود 18 هزار بیت شعر در «الغدیر» است و به یک معنا برآمده و عصاره ادبیات شیعی است؛ البته در میان آن‌ها، اهل تسنن هم هستند. از 18 هزار بیت حداکثر هزار بیت روان و بقیه ابیات پر دست انداز و سخت هستند و اگر کاری بر روی آن‌ها انجام نمی‌گرفت یک جریان عظیم ادبیات شیعی مغفول می‌ماند. بنده سعی کردم در این زمینه کاری بکنم و اکنون در مرحله ویرایش نهایی است.

 

حوزه و ساحت دومی که برای خودم تعریف کرده بودم و در این گفت‌وگو نیز به آن اشاره کردم، نقش شخصی خودم در حرکت‌های طلبگی بوده است. هنوز هم با وجود مشقت‌های جسمی که دارم، این مسیر را ادامه می‌دهم و کارگاه نگارش و ویرایش دارم؛ بحث هنر و ادبیات در قرآن و سنت را دارم، ادبیات عرفانی دارم و سعی می‌کنم این چراغ را به آن اندازه‌ای که به من مربوط می‌شود، در ساحت سنت محض طلبگی و دوره‌های فوق لیسانس و دکترا که همه طلبه هستند، ادامه دهم. در طول سا‌ل‌ها نیز سعی کردم حافظ خوانی را ادامه بدهم و در کارگاه‌های مختلفی که برای طلاب و دانشجویان تشکیل می‌شود، حضور داشته باشم. پایان‌نامه‌های مرتبط با این مقوله‌ها را در حوزه و دانشگاه با تمام سختی‌ها می‌پذیریم و استاد راهنما، مشاور و داور در این زمینه‌ها هستم. سعی کرده‌ام با تمام موانعی که وجود دارد، امید را در خودم و دوستانم زنده نگه‌دارم و این تکاپو خاموش نشود.

 

 

رسا ـ آیا در حال حاضر مراکزی برای انتشار آثار فرهنگ، ادبیات و هنر دینی وجود دارد؟

 

بله؛ تعداد این مراکز نیز کم نیستند؛ ولی همه آن‌ها خودشان رفته رفته به سیستم تبدیل شده‌اند که در آن سیستم عقدهای اخوت بسته شده و ارتباطات جناحی ایجاد شده است. برخی از کارها را تحویل می‌گیرند و برخی را تحویل نمی‌گیرند، همان‌گونه که در بحث سینما رخ می‌دهد. برای کارهای دینی متولیانی هستند، ولی خود این متولیان گرفتار آفت شده‌اند و متولیان رسمی و نیمه رسمی این‌گونه هستند. حتی هیأت‌های عزاداری ما چون سال‌های سال است به این حالت در آمده گرفتار این آفت شده‌اند، یعنی مداح از قبل مشخص شده است. نوچه‌های وی مشخص شده است. حرکاتی که باید نوچه‌ها انجام دهند با ساحتش مشخص شده است. البته مردمی که می‌روند حال و بهره خودشان را می‌گیرند، ولی دیگر هیچ روحی ندارد؛ چون همه چیز یک سیستم تعریف شده و با پول و مزایای مشخص شده است.

 

رسا ـ چرا شاهد سکوت برخی از بزرگان در قبال این موضوعات هستیم؟

 

وقتی یک جریان مسلط وجود داشته باشد، هیچ کس نمی‌تواند در این جریان کار شایسته و اثرگذاری بکند، مگر این‌که جریان را تغییر دهد. باید درون جریان مدح و مرثیه حرکت‌هایی صورت گیرد که چندین سال نیز طول می‌کشد و آهسته آهسته این کار به شور حسینی 60 سال پیش بازگردد. جریان غالب حتی گاهی فرد بنیه‌مند را نیز نابود می‌کند و اگر فردی در این‌باره اظهار نظر کند، پس از مدتی سکوت می‌کند.

 

وقتی فردی یک جریان فکری و فرهنگی را به یک حالت تولی رسمی و سیستمی قرار داد، باید آفت آن سیستم را بپذیرد. ولی باید حرکت بسیج‌وار خودش را پخش کند. یکی از بزرگترین مشکلات ما در حوزه فرهنگ و ادبیات دینی این است که امور بسیار سفارشی می‌شود و این سفارشی‌شدن‌ها حتی مخاطبان را نیز سفارشی می‌کند. ادبیات و فرهنگ زمانی انتشار می‌یابد که مخاطب با خواست و حضور کتاب بخرد و بخواند. به همین دلیل بنده موافق نیستم برای شعاع ادبیات و فرهنگ دینی چنین مرزهایی انتخاب کنیم. البته مراکز دولتی نیز باید کارهای خود و حمایت‌هایشان را داشته باشند، ولی اگر نکردند، این حرکت باید خود بخزد، درون مردم پیش برود و منتظر نماند.

/993/403/ر

ارسال نظرات