۱۴ مرداد ۱۳۹۴ - ۲۳:۳۷
کد خبر: ۲۷۸۶۷۲

افق تغییر مفهوم ملی و بین‌المللی ایران

خبرگزاری رسا ـ ورود ایران به صحنه جدید نقش آفرینی بین‌المللی، در نگاه اول، به ویژه برای نخبگان سیاسی و اقتصادی و تکنولوژی، فریبنده و اغوا کننده است، چنان که هست؛ اصولاً تغییر فازهای تاریخی ملت‌ها، با شور و هیجان همراه است، ولی این، تمام ماجرا نیست.
ايران

به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، قضیه با یک ایران جدید مواجهیم... ایران، از اجلاس آلماتی دو عملاً، و اکنون به نحو رسمی، به عنوان یک کشور با توانمندی بالقوه اتمی به رسمیت شناخته شده است. این، یک پیشرفت در ادامه پیشرفت‌های قبلی این ملت در دوران پس از انقلاب اسلامی نیست، بلکه، بیش از آن، به مثابه صعود تراز این ملت انقلاب گر، به یک سطح متفاوت است؛ سطحی که برای چند قرن تجربه نشده بود. به عبارت دیگر، اکنون با یک ایران جدید مواجهیم. این تغییر مفهوم ایران قدیم به ایران جدید را می‌توان در دو عبارت "ایران تدافعی" و "ایران فعال" (و نه "ایران تهاجمی") فرموله کرد. برخی از تحلیلگران، موقعیت فعلی کشور را با موقعیت چین و ژاپن، پس از گذر از مرحله خیز اقتصادی و امنیتی مقایسه می‌کنند؛ وقتی این دو کشور به لحاظ سطح توسعه اقتصادی و ثبات سیاسی به حدی رسیدند که به اتکای توسعه فنی و امنیتی خود توانستند بخش مهمی از دغدغه‌های حیاتی خود را پشت سر بگذارند، هم از دیدگاه سایر ممالک، و هم از دیدگاه مردم خودشان، از یک کشور در معرض تهدید و در حال توسعه تغییر معنا دادند، و به سطح یک کشور توسعه یافته ارتقا یافتند؛ چین و ژاپن جدیدی متولد شدند.

 

تشخص این دو ملت، هم از دیدگاه بیرونی و هم از دیدگاه درونی ارتقا یافت. چین و ژاپن، پس از این خیز، از جایگاه ممالکی شکست خورده و مقهور و در معرض تهدید، به جایگاه کشورهایی تعیین کننده در روند آتی تاریخ جهان ارتقا یافتند. این، نه یک پیشرفت ساده، بلکه یک تحول محتوایی در عملکرد تاریخی ملت‌هاست.


برای ایران، این، تحولی است که در جریان آن، ملتی که برای مدتی مدید زیر تهدیدهای قدرت‌های بزرگ زندگی کرده است، اکنون از زیر سایه تهدید به در آمده، و می‌کوشد تا با پایبندی به ارزش‌های خود در زمینه انسانیت و عدالت جهانی، در معادلات عالم گیر ایفای نقش کند، و از یک موضع تدافعی به یک وضع فعال و تعیین کننده، تغییر موقعیت دهد.


به هنگام تغییر تراز ملت، قواعد زیست اجتماعی و سیاسی دگرگون می‌شوند، و مجموعه ملت اعم از فعالان سیاسی، اقتصادی، مدنی، و فرهنگی، باید خود را آماده فعالیت در شرایط کاملاً متفاوت نمایند؛ به‌ویژه کسانی که در موقعیت‌های مختلف پایبندی خود را به آرمان‌های ملت اثبات کرده‌اند، لازم است در جریان تغییر قواعد قرار گیرند تا بتوانند خود را با شرایط جدید تنظیم نمایند. این، وظیفه تحلیلگر اجتماعی است که با ارائه یک توضیح دقیق از گذشته و چشم اندازهای آینده، مردم را برای انطباق با شرایط جدید، به خط کند. چنین تدبیری مانع از ریزش نیروها و همچنین ارتقای هم افزایی همت‌ها می‌گردد. پس، انطباق با این وضع جدید، علاوه بر تدابیر سیاسی و اقتصادی، مستلزم فراست‌های فرهنگی و اجتماعی ویژه است. به مناسبت تدبیر آمادگی برای ورود به این شرایط جدید، سال‌ها قبل، آیت الله سید علی حسینی خامنه ای، مقام معظم رهبری، عنوان دهه آتی آن روز و جاری امروز را "دهه تثبیت و پیشرفت" نهادند. هر چند با رویدادهای سال 1388، تثبیت وضعیت اقتدار کشور چند سالی به تعویق افتاد، ولی اکنون به نظر می‌رسد کشور وارد مرحله نوینی شده است که درک آن برای همه فعالان این کشور اهمیت حیاتی دارد.


این گفتار، تقدیم مقدمه‌ای برای فراست فرهنگی و اجتماعی تازه در همان راستاست.


بسط نظری قضیه
تحلیل گران اجتماعی، این دست تغییر ترازها را با عنوان "تکانه فرهنگی"، تعبیر می‌کنند. نفس استعمال این عنوان، تأثیر مهمی دارد؛ این که بپذیریم که یک تحول فرهنگی اجتماعی پر دامنه لازم آمده است، یا اجتناب ناپذیر شده است. اصطلاح "تکانه فرهنگی" برای اولین بار توسط مردم شناسی به نام کالوِرو اوبرگ در دهه 1950 میلادی مطرح شد، که آن را به عنوان نوعی بیماری یا آسیب معرفی کرد. مطالعات بعدی بر تبیین شناختی، رفتاری، پدیدارشناسی، و روان شناسی اجتماعی (این مفهوم) تمرکز کردند. به طور کلی، "تکانه فرهنگی" شرایطی است که یک ملت در موقعیت فرهنگی ناشناخته و نو داخل می‌شود که به طور قابل توجهی با پیشینه او یا تجارب قبلی وی در طول سه نسل متفاوت است. این رویارویی‌ها، عمدتاً متشکل از الگوهای جدیدی است در رفتارهای فرهنگی، نمادها و بیان احساسات و خواسته‌ها که بدون درک محیط اجتماعی جدید نزد شخص، معنایی نخواهد داشت یا آن که معنای کمی را می‌رساند. هر چند که امروزه، استفاده از این مفهوم بیش از همه در مباحث مربوط به مهاجرت رایج است، ولی، در موقعیت‌هایی شبیه شرایط مورد تحلیل ما نیز قابل استعمال به نظر می‌رسد.


از یک دید وسیع‌تر، ملت ایران، در موقعیت نامأنوسی قرار گرفته که برای قرن‌ها، در این موقعیت قرار نداشته است. به این معنا، می‌توان گفت که ملت ایران در آستانه یک "تکانه فرهنگی" قرار دارد، یا از آن بیش، شاید بتوان گفت که این تکانه چند سالی است که آغاز شده. در حال حاضر، بخش بزرگی از فعالان اجتماعی و سیاسی، همچنان در یک موقعیت "ایران تدافعی" عمل می‌کنند، حال آن که ایران از این موقعیت خارج شده است، و مشغول چانه زنی‌های فعال با قدرت‌های جهانی است، و شرایط خود را یکی در میان به آن‌ها تحمیل می‌کند. پس، فعالیت در چنین فضایی با فعالیت در فضای پیشین متفاوت است. در کل، گر چه ممکن است "تکانه فرهنگی" در کوتاه مدت، شرایط دشواری برای یک ملت پدید آورد و ریزش‌هایی نیز به دنبال داشته باشد، ولی در دراز مدت می‌تواند درک ملت را نسبت به دیگر فرهنگ‌ها ارتقا بخشد و رشد مستقل و خودکفا را در ملت بپرورد، و می‌تواند کمک کند که آن‌ها درک بیشتری از گوناگونی و تفاوت راه‌های عظمت کسب کنند.


عوامل مهم و گوناگونی باعث تشدید تأثیرات تنش آلود "تکانه فرهنگی" می‌شود. نا آگاهی یا عدم انتشار آگاهی نسبت به شرایط و اقتضائات اجتماعی جدید، و در آمیختگی شدیدتر با شرایط اجتماعی پیشین، دو عامل اصلی هستند که باعث دشوار شدن سازگاری فرهنگی با اقتضائات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، و امنیتی جدید می‌شود. در عین حال، عوامل دیگری نیز مؤثرند. از جمله ویژگی‌های درونی فرهنگ، بسته به اینکه تا چه اندازه از پیشینه تاریخی حضور در موقعیت فعال جهانی برخوردار بوده باشد. همچنین، این که یک فرهنگ دارای چه برادرخوانده‌هایی در مقیاس جهانی باشد و بتواند چه اتحادهای جهانی را سامان دهد، نیز بر عبور مناسب از "تکانه فرهنگی" مؤثر است.


بسط بیشتر قضیه
ورود ایران به صحنه جدید نقش آفرینی بین‌المللی، در نگاه اول، به ویژه برای نخبگان سیاسی و اقتصادی و تکنولوژی، فریبنده و اغوا کننده است، چنان که هست. اصولاً تغییر فازهای تاریخی ملت‌ها، با شور و هیجان همراه است، ولی این، تمام ماجرا نیست. این تغییر فازهای تاریخی، در چهار مرحله به وقوع می‌پیوندد، و مصلحان اجتماعی باید ملت خود را برای انطباق با شرایط جدید آماده کنند: 1. مرحله "هندوانه؛ قبل از قاچ"، 2. مرحله "برخوردهای مخاطره آمیز"، 3. مرحله "سازگاری" و 4. مرحله "تکانه مجدد".


در مرحله "هندوانه؛ قبل از قاچ"، محیط جدید در ابتدا ملت را مجذوب خود می‌کند. ملتی که برای قرن‌ها زیر سایه تهدید، حیات تدافعی و مقاومی ساز کرده است، اکنون به لحاظ تکنیکی، امنیتی، سیاسی و اقتصادی در موقعیتی قرار می‌گیرد که با قدرت‌های بزرگ به چانه زنی می‌پردازد. این، موقعیتی مجذوب کننده است، و چنین ملتی می‌تواند طی مدت‌ها برای دستیابی به چنین موقعیتی به شادی بپردازد. مثل موقعیتی است که تیم فوتبال یا والیبال کشور پس از سال‌ها، از سطح مقدماتی و آماتور، به سطح اول جهانی وارد می‌شود، و ملت در شب نخستی که چنین ورودی رخ می‌دهد، به خیابان‌ها می‌ریزند و احساس غرور می‌کنند.


وقتی قدرت تکنولوژی اتمی ایران، مانند قدرت اتمی کشوری مانند ژاپن به رسمیت شناخته می‌شود، هر چند که این قدرت تکنیکی ادعای نظامی ندارد، اما برای قدرت‌های متخاصم و رقیب، سطحی از بازدارندگی را به بار می‌آورد، به ویژه اگر در مورد کشوری مانند ایران، این به رسمیت شناختن قدرت اتمی، با پذیرش رسمی توان نظامی متعارف نیز همراه باشد (در مورد ژاپن عملاً چنین نیست). خب، این شرایط، کشور را به سطحی از پایداری و امنیت می‌رساند که ملت می‌تواند تمرکز خود را به امور دیگر زیربنایی توسعه، متمرکز و معطوف سازد، و این، به سرعت، میوه‌های شیرین خود را برای ملت آشکار می‌سازد. می‌توان برآورد کرد که کشور تا چندی در این مرحله به سر ببرد؛ در مرحله شادی و موقعیت یابی خود در فضای جدید.


ولی، در ادامه، سه مرحله وجود دارد که آگاهی از آن‌ها سبب می‌شود که یک ملت بافراست، برای برخورد با آن‌ها برنامه داشته باشد. در مرحله دوم، پس از آن که تیم ملی فوتبال یا والیبال کشور به رده اول جهانی وارد شد، درست از یک سال بعد، رقابت‌های جدید، روی سخت خود را به ملت نشان می‌دهد، و ملت در می‌یابد که اکنون به جای مسابقه با تیم‌های رده دومی، اکنون باید با آرژانتین دست و پنجه نرم کند. این مرحله دوم تکانه ارتقاء یک ملت به سطح بالاست. قدری سخت، گاه ناراحت کننده، و گاه مأیوس کننده است. بسته به این که ملت، چقدر مواجهه برنامه داری با شرایط جدید داشته باشد. وقتی معلوم شود که برای ایفای نقش جهانی جدید کار سخت‌تر و بیشتری لازم است، آن گاه وجه سخت موضع اقتدار جدید معلوم می‌شود.


نکته مهم این است که کشور با زیرساخت‌های قدیمی به مواجهه با شرایط جدید می‌رود، اما واقع آن است که این زیرساخت‌های قدیمی در شرایط جدید درست جواب نمی‌دهند. وقتی ایران وارد معامله با ممالکی با سطح قدرت بالاتر می‌شود، باید زیرساخت‌های نخبگانی، فنی، حقوقی، حسابرسی، آموزشی، بازاریابی، سیاسی، مدنی، و ... را بر مبنای شرایط جدید و همچنین بر مبنای زیربناهای هویتی خود، مورد تجدید نظر قرار دهد. حال اگر ملتی که به اتکاء انقلاب خود و مجاهدت‌های سی ساله خویش به این سطح جدید دست یافته است، از پذیرش کوشش و مجاهده در موقعیت جدید سر باز زند، چه روی خواهد داد؟ آیا فقط به همان سطحی که بود باز می‌گردد؟ یا فروتر سقوط می‌کند؟ ممکن است مانند آبی که در فواره اوج می‌گیرد، به محض انتخاب گزینه استراحت و عافیت، نه فقط به سطح قبلی، بلکه به سقوطی گرفتار شود که دیگر نتوان جلوی آن را گرفت.


مرحله سوم، مرحله سازگاری است. پس از سختی مرحله دوم و جد و جهد برای تدارک زیرساخت‌های لازم برای رویارویی با شرایط جدید، باز یک مرحله هموار فرا می‌رسد؛ مرحله‌ای که ملت نتیجه می‌گیرد که نظام فرهنگی و مدنی و حکمرانی با شرایط جدید انطباق یافته‌اند و می‌توانند سهم متعارف ملت را از روندهای جهانی احراز نمایند. در این مرحله، شخصیت ملت نیز به طور کامل ارتقاء می‌یابد، و دیگر خود را در موقعیت تدافعی نمی‌بیند. در عین حال، آن چه در شرایط جدید به دست می‌آید، فهمی جدید و تفصیلی‌تر از محیط و فضای جهانی است و در این درک تازه، نیازهای جدید برای توسعه متولد می‌شوند. در واقع، یک ملت رو به تکامل و پیشرو، در این فضا، ترجیح می‌دهد که موقعیت خود را از بابت تصدیع رقابت‌های محدود کننده رهایی ببخشد، و این، عزم‌ها را برای کوشش ملت برای دستیابی به سطح بالاتر لیگ جهانی جزم می‌کند.


آن چه در تمام این مراحل می‌تواند به کمک یک ملت بیاید، این است که ملت توان وفق پذیری خود را به اتکاء اصول یک فرهنگ متعالی ترفیع ببخشد، طوری که بتواند در طوفان چرخش‌های زمانه، هویت و مسیر مستقل و برنامه دار خود را حفظ کند. چنین ملتی باید در بازتولید موقعیت خود توانمند گردد و بتواند اصول خود را به نسل‌های آتی منتقل نماید. اصول‌گرایی به معنای واقعی کلمه، شرط بقای یک ملت برنامه دار در موقعیت تغییر عظیم و شدید و تاریخی است.


علاوه بر این، سطح مثبت اندیشی و البته، رئالیسم در یک ملت، می‌تواند به توان او در گشودن مسیر تاریخی خود کمک کند. این، درسی است که از مرور تکامل تمدن‌ها می‌توان آموخت. پرورش دادن توان ارتباطی چه از راه فهم نظام‌های فرهنگی رقیب و مکمل، یا با کم کردن موانع زبانی در سازگاری با محیط جدید حائز اهمیت است. عوامل مؤثر دیگر از جمله مشتمل است بر "عدالت" و امکان تحرک اجتماعی مثبت و تارک نشینی مجاهدان و حضیض نشینی عافیت طلبان، و این، خود، مستلزم مواجهه اصولی با سنت‌ها، مسائل روزمره زندگی، سوء برداشت در تفاوت‌های فرهنگی، آداب و رسوم مذهبی و دیگر اعمالی است که متشکل از تفاوت‌های آشکار فرهنگی است./1323/د101/ف

منبع: روزنامه رسالت

 

ارسال نظرات