ساحت فقه فرهنگ و غفلتهای پیش رو
خبرگزاری رسا ـ رهبر معظم انقلاب اسلامی در تبیین اهمیت فرهنگ و جایگاه آن در پژوهشهای فقهی حوزه علیمه فرمودند: «ما آمدیم در دنیا، سکه رایج کردیم، نرخ شاهعباسی کردیم اسلام را؛ حالا خجالت بکشیم از اینکه بگوییم سینمای اسلامی میخواهیم، تئاتر اسلامی میخواهیم. چرا اعلان نمیکنند».
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، فقه فرهنگ؛ واژهای که در بدو ظهور گفتمان فقه حکومتی که از سوی امام خامنهای مطرح شد معنای جدی به خود گرفته است.
حضرت امام خمینی(ره) در خصوص اهمیت فرهنگ و اهتمام حوزه علمیه در تبیین و تدوین پژوهش های فقهی حوزه علمیه صحیفه آورده اند که: «ما با رادیو مخالف نیستیم، ما با فحشا مخالفیم؛ ما با تلویزیون مخالف نیستیم، ما با آن چیزی که در خدمت اجانب برای عقب نگهداشتن جوانان ما و از دست دادن نیروی انسانی ماست، مخالفیم. سینما یکی از مظاهر تمدن است که باید در خدمت تربیت این مردم باشد و شما میدانید که جوانهای ما را اینها به تباهی کشیدهاند.»
این سرآغاز فصلی جدید در مناسبات فقه با فرهنگ، هنر و رسانه بود. این جمله را امام راحل در شرایطی میفرمود که همچنان رویکرد فقه به سینما و تلویزیون تحریم مطلق بود.
امّا جذابیت رسانهها از یکسو و پیدایش جمهوری اسلامی از سوی دیگر صورت مسأله را تغییر داد.
در شرایطی که فقیه جامعالشرایط در رأس قدرت قرارگرفته بود و حکومت اسلامی تشکیلشده بود مگر ممکن بود این حوزهها رها شوند؛ ما سینمای اسلامی میخواستیم.
رهبر معظم انقلاب (مدظله) نیز در این خصوص فرمودهاند: «ما آمدیم در دنیا، سکه رایج کردیم، نرخ شاهعباسی کردیم اسلام را؛ حالا خجالت بکشیم از اینکه بگوییم سینمای اسلامی میخواهیم، تئاتر اسلامی میخواهیم. چرا اعلان نمیکنند صریحاً: بگویند ما میخواهیم سینمایمان را اسلامی کنیم. سینمای اسلامی یعنی چه؟ یعنی این تکنیک، این قالب، این هنر که از دیگران هم آن را گرفتهایم، مثل خیلی چیزهای دیگر، ما میخواهیم محتوای این را اسلامی کنیم. از قالب این هر چیزی که با اسلام منافات دارد، میخواهیم حذف کنیم. چه مانعی دارد که این گفته شود؟ چرا گفته نمیشود که ما در هنرهای نمایشیمان در دانشگاه، میخواهیم کارگردان مسلمان، تصریح شود به این معنا، درست کنیم؛ ما میخواهیم فیلمنامهنویس مسلمان درست کنیم؛ ما میخواهیم بازیگر مسلمان درست کنیم؛ ما میخواهیم فضای جامعه را اسلامی کنیم؛ چرا این تصریح نمیشود؟»
اما برای حضور در این عرصه، دشواریهایی پیش روی ما قرار داشت. آیا فقیه تواناییهای لازم برای این کار را دارد؟ آیا درک درستی از مسائل این حوزه وجود دارد؟ به نظر میرسد بیشتر کارهای انجامشده در حوزه فقه رسانه، بدون درک درستی از فضای رسانه و مسائل واقعی آن، به پیگیری همان بحثهای سنتی موجود در کتابهای فقهای پیشین و پیوند دادن آنها با رسانه پرداخته است.
در این خصوص گزارشی در موضوع فقه فرهنگ از متون علمی آیتالله محسن اراکی ارائه کردهایم که برخی از ابهامات این عرصه را میشکافد.
با توجه به اهمیت فرهنگ که نقش بسیار مهمی در جامعه دارد؛ آیتالله اراکی را بر این داشته که همچون دروس خارج دیگرشان در باب حکومت اسلامی و نظام اقتصادی اسلام که مباحث بهروز و پراهمیت است؛ درسی را با موضوع درس خارج فقه نظام فرهنگی اسلام برگزار نمایند.
در این گزارش سعی شده که گزیدهای از مهمترین نظرات علمی آیتالله محسن را در خصوص فقه فرهنگ جمعآوری گردد.
آیتالله اراکی در سیر علمی بررسی فقه فرهنگ از دیدگاه اسلام ابتدا به تبیین برخی از تعریفات دراینباره پرداختهاند که تعریف فرهنگ در مقدمه این مباحث آمده است.
در تعریف فقه فرهنگ در 4 مهرماه 1391 ایشان اینگونه به بحث میپردازد که: «برای تعریف فرهنگ نیاز به چند بحث داریم؛ جامعهشناسان و فرهنگ شناسان از فرهنگ تعاریف زیادی را اشارهکردهاند چکیده این تعاریف به سه نوع تعریف ارجاع دادهشده است دسته اول تعاریفی است که از آنها به تعاریف رفتار محور تعبیه میشود یعنی فرهنگ بر اساس رفتار تعریفشده است.
مثلاً تعریف فرهنگ به اینکه فرهنگ یعنی راههای زندگی در جامعه در کتاب تعلیم و تربیت آقای شریعتمداری همین تعریف در کتاب زبان انگلیسی فرهنگ آکسفورد همین تعریف آمده است.
تعریفی دیگر در همان کتاب آمده است فرهنگ آداب خوب است از این تعریف برمیآید که اگر فرهنگی رواج پیداکرده است آن فرهنگ خوبی بوده است که رواج پیداکرده است.
درجایی دیگر فرهنگ ازنظر یک جامعهشناس شامل کلیه رفتارهایی است که در زندگی اجتماعی آموختهشده و از طریق گوناگون بین افراد یک نسل انتقال پیداکرده است تعریف کرده است.
دسته دوم از تعاریف باور محور هستند یعنی ماهیت فرهنگ را از مقوله باورها میدانند مثلاً این تعریف که فرهنگ یک جامعه عبارت از احکام عقاید و آرزوها و وسایل و.. مؤسساتی که افرادی در این اجتماع در آن پرورشیافته وزندگی میکنند در این تعریف تمایل به این است که فرهنگ باور محور است.
فرهنگ نگاهی از ارزش و نگرش و دانش که بهطور گسترده در بین مردم مشترک است و از نسلی به نسل منتقل میشود؛دسته سوم تعاریف ملکه بنیاد یا خصلت محور است این نگاه خصلتهایی که هویت جامعه را شکل میدهد را فرهنگ میداند و فرهنگ عبارت از تواناییها و عادتهایی که آدمی بهعنوان عضوی از جامعه کسب کرده است.
تعریف دیگری در این دسته است پذیرشهای هنجار یافته در جامعه که به نظر میرسد این تعریفی دقیق باشداما تعریفی که ما ترجیح میدهیم و تعریف دقیق فرهنگ را از آن یاد میکنیم.
اولاً مبتنی بر موارد استعمال واژه فرهنگ است و ثانیاً با توجه بهقاعده الفاظ که میگوید اگر یک واژهای در معانی متعددی بکار میرود که جامعه مشترکی دارد معلوم میشود معنای مشترک معنای اصلی است.
این قاعده از اهل لغت گرفتهشده است یعنی عقلا وقتی میخواهند لفظی را برای جایی وضع کنند الفاظی که برای معانی کلی وضع میشود برای ذات آن معانی وضع میشود.
بنابراین هرگاه واژهای در معانی بکار رفت و جامعه مشترکی دارد جامعه مشترک همان معنای واژه است وقتی معادل و کاربری واژه فرهنگ را بررسی میکنیم میتوانیم به این تعریف برسیم فرهنگ هر ملت جامعهای عبارت است نظام پذیرفته و مقبول شایستهها و ناشایستهها یا معارف و منکرات در رفتارهای اختیاری فردی و اجتماعی و فردی درون اجتماعی. است
این تعریف اولاً فرض میکند که همه انسانها یک نظام پذیرفتهشده شایسته و ناشایسته را در بین خود قبول کردهاند این نظام مبتنی بر معروفها و در منکرات از سوی افراد جامعه است این نظام معروف و منکرها یا شایستهها و ناشایستهها این نظام فرهنگ یک فرد را تشکیل میدهد».
گفتنی است ایشان پس از بررسی دقیق معانی فرهنگ از نگاه مکاتب و دانشمندان مختلف به تبیین فقه فرهنگ و ابعاد آن میپردازند بهنحویکه آیتالله اراکی در اولین جلسه فقه فرهنگ در 28 شهریور سال 1391 چنین فقه فرهنگ را تعریف میکند.
«فقه فرهنگ خرد و فقه فرهنگ کلان در بخش مقدمه به تعریف سه واژه کلان بحث میپردازیم که واژه فرهنگ و واژه نظام فرهنگی و فقه نظام فرهنگی این سه واژه را تشکیل میدهند در ادامه بخش فقه فرنگ خرد و فقه فرهنگ کلان را تعریف باید کرد.
یک اشاره فقه کلان و خرد خواهیم داشت ما معتقدیم که فقه اسلام که همان تعریف مشهور را در فقه میپذیریم در این تعریف میفرماید «اَلْفِقْهُ هُوَ الْعِلْمُ بِالاَْحْکامِ الشَّرعِیةِ الفَرْعِیةِ عَنْ اَدِلَّتِهَا التَّفْصِیلِیةِ» همین مبنا و تعریف رایج از فقه را در افعال مکلف راداریم دو مورد مکلف است.
دو گروه مکلف داریم یک مکلف خرد داریم که افراد جامعه مکلف خرد هستند فقه مربوط به تکالیف فردی به فقه خرد تلقی میشود نماز مکلف آن مکلف خرد است و معصیت و ادای حکم به تعداد افراد جامعه ازدیاد این حکم به ازدیاد افراد برمیگردد و بسیاری از تکالیف فردی ما مربوط به فقه خرد است بسیاری از احکام ما احکام فقه خرد است آیا ما مکلفی داریم که از او بهعنوان جامعه یاد کنیم آیا چیزی به نام جامعه داریم که مکلف از آن تعبیر کنیم یا آیا ما چیزی به نام جامعه مکلف داریم درنتیجه تکالیفی که به این جامعه تحمیل میشود دیگر تعبد آن بیشتر از یک حالت نیست این تکلیف یا اطاعت میشود یا معصیت بنابراین این تکلیف الهی روشن است.
اینچنین است که در قرآن کریم میفرماید «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَینَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِیعْلَمَ اللَّهُ مَن ینصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَیبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِی عَزِیزٌ» در این آیه تفسیر از قسط همان عدل اجتماعی است.
در آیاتی که مخاطب آن جامعه است در رابطه با فقه جامعه است و این فقه را فقه حکومتی میگویند.
یا انکار میکنند که جامعه اصل اقامه حکم الهی را مکلف به این تکلیف جامعه است و ارادهای در این تکلیف در جامعه شکل میگیرد».
موضوع قابلتوجه این است که ایشان در تعریف فقه فرهنگ در نهم آبان ماه 1391 نظام فرهنگی منبع و پایه نظامهای دیگر میدانند و در این خصوص معتقدند که«ما در هر جامعه بههمپیوستهای که یک واحد در آن به وجود میآید در معارف دینی از آن بهعنوان نظام یاد میشود مثلاً وقتی شما یک نظام اقتصادی دارید این از یک نظام فرهنگی برمیخیزد یل نظام سیاسی یک جامعه از نظام فرهنگی آن برمیخیزد.
بنابراین این نظامها یک زیرساخت فرهنگی دارد و فرهنگ چنین حالتی دارد بنابراین فرهنگ هویت جامعه است شواهد قرانی آمده است که قران فرهنگ را مبنای نظامهای اجتماعی میداند چنانچه که میفرماید «کنتُمْ خَیرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلَوْ آمَنَ أَهْلُ الْکتَابِ لَکانَ خَیرًا لَّهُم مِّنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَکثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ».
و همچنین در جای دیگر میفرماید «وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاء بَعْضٍ یأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَینْهَوْنَ عَنِ الْمُنکرِ وَیقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَیؤْتُونَ الزَّکاةَ وَیطِیعُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ أُوْلَـئِک سَیرْحَمُهُمُ اللّهُ إِنَّ اللّهَ عَزِیزٌ حَکیمٌ»در اینجا کلمه «بَعْضٍ» بودن مؤمنان را در قرآن همان بههمپیوستگی اجتماعی میداند از انسانهای پراکنده یک جامعه به وجود میآورد حضرت امیرالمؤمنین (ع) میفرماید آنچه مردم را گرد هم جمع میآورد یکسانی در خشنودها و ناخشنودیهاست این خشنودیها و ناخشنودیها مبنای آن همان معروفها و منکرات است»
ایشان در دومین جلسه کلاس درس خارج خود که در همین خصوص در تاریخ 14 آبان ماه 139 برگزار شد در موضوع الگوی تنظیم روابط اجتماعی از دیدگاه فقه فرهنگ شیعه چنین میگوید«الگوی تنظیم روابط اجتماعی بر مبنا نظام شایستهها و ناشایستهها در جامعه به این نظام فرهنگی میگویند.
سومین موضوعی که در این خصوص باید موردبحث فقه نظام فرهنگی است در تعریف فقه باید بررسی کرد در اینجا واژه فقه همان تعریف ارائهشده و واژه فقه را در نظر میگیریم علم فقه علم به احکام شرعی از ادله فقهی آن است وقتی میگوییم فقه نظام فرهنگی نظام فرهنگی از دو عنصر تشکیلشده است یکی رفتارهای خرد و دیگری نظام شکلگیری رفتارهای خرد است.»
آیتالله اراکی برای تکمیل مباحث فقهی خود درباره فقه فرهنگ در همان جلسه به تفسیر فلسفه فرهنگ پرداخته و در این موضوع علمی معتقدند که: محصول از نظام فرهنگی دستگاهی است که رفتارهای مردم را در جامعه سامان میدهد حال رفتار بر مبنای معروف و منکر شکل بگیرد یک الگو در جامعه شکل خواهد گرفت؛ فقه مربوط به رفتارهای جامعه را فقه فرهنگی خواهند گفت.
فقه نظام فرهنگی دو منبع برای استنباط دارد منبع اول قواعد فقهی یا روایاتی که بهطور مستقیم در قالب نظام فرهنگی واردشده است./921/ز503/س
ارسال نظرات