۱۳ تير ۱۳۹۴ - ۱۲:۵۴
کد خبر: ۲۷۱۹۳۶
استاد حوزه علمیه:

در منطق قرآن بین عقل و قلب انفکاکی وجود ندارد

خبرگزاری رسا ـ حجت الاسلام نخاولی در مذمت «جدایی بین عقل و قلب» که گاه در ادبیات روی آن مانور می دهند، گفت: در مفاهیم قرآنی جدایی بین قلب و عقل بی معنا است؛ این قلب است که تعقل می کند و این همان عقلی است که در قرآن و روایات مورد تقدیر قرار گرفته و می فرماید: «عقل انسان را به سعادت می رساند» بنابراین قلب و عقل در منطق قرآنی انفکاک ندارد.
نخاولي

به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا در مشهد، حجت الاسلام والمسلمین مهدی نخاولی شب گذشته در ادامه سلسله جلسات تفسیر قرآن کریم که تحت عنوان «برترین نشانه» در مسجد المنتظر برگزار می شود، گفت: شرط بنیادی برای درک اعجاز قرآن کریم، سلامت دل است و این سلامت دل ربطی به شغل و کار و روحانی بودن ندارد؛ گاهی یک فرد غیر متخصص هم این سلامت را دارد.

 

وی در ادامه افزود: به طور کلی نفوس، چه متخصص چه غیر متخصص، دو گونه هستند؛ برخی تعقل مستقیم شان ضعیف است و قدرت تحلیل و حلاجی مستقل را ندارند؛ برای مثال تعداد کمی توانسته اند برهانی برای اثبات خدا بیابند، اما کسانی مانند علامه طباطبایی قدرت تحلیل و حلاجی مسأله را دارند و اگر برای ما توضیح دهند عمده مردم با عقل خدادادی درک می کنند.

 

مفسر برجسته قرآن کریم خاطرنشان کرد: عده کمی هم هستند که می توانند مستقیما با عقل خود تحلیل کنند؛ این ها کسانی اند که خودشان تولید علم می کنند برای مثال در بحث «اعجاز قرآن» از جایی مطلب استخراج نمی کند و ما کتابی را که او نوشته خوانده و قرآن را درک می کنیم.

 

در قرآن حقایق فراوانی برای صاحبان دل زنده وجود دارد

حجت الاسلام نخاولی در تبیین رابطه بین تعقل مستقیم و غیر مستقیم به آیه 37 سوره مبارکه «ق» که می فرماید: «إِنَّ فِی ذَلِکَ لَذِکْرَى لِمَن کَانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَهُوَ شَهِیدٌ»، اشاره و اظهار کرد: بارها خداوند «قلب» و «سمع» را کنار هم قرار داده است، البته شنیدنی که تعقل می آورد اما تعقلی که در نفس انسان اتفاق نیفتاده است؛ برای کسی که دل زنده دارد حقایق فراوانی در قرآن وجود دارد که صرف شنیدن برایش کفایت می کند و باید «گوشش را بیندازد»، یعنی مانند تیر گوشش را پرتاب کند تا حقایق را شکار کند.

 

وی در تبیین معنای «إلقاء سمع» گفت: شاید برای همه ما پیش آمده باشد که بخواهیم چیزی را با ولع بشنویم؛ به این تمرکز و شدت توجه به موضوع با حضور قلب «القاء سمع» می گویند؛ در ادامه آیه می فرماید: «وَهُوَ شَهِیدٌ» یعنی با تمام وجود حضور قلب داشته باشد.

 

سلامت نفس انسان ناشی از توان روحی و قدرت معنوی او است

مدیر مؤسسه فرهنگی مذهبی راه حق افزود: این تعقل ربطی به تخصص ندارد و لزومی ندارد یک متخصص حتما متعقل هم باشد؛ عامی متعقل هم داریم پس ریشه تعقل در جای دیگری است که همان «سلامت نفس» است و به قدرت معنوی انسان و توان روحی او برمی گردد؛ گاه توان روحی یک فرد عامی بیش تر از یک متخصص است و می تواند در حد خودش مطلب را تحلیل کند از همین رو قرآن تعقل را به «قلب» نسبت می دهد یعنی تعقل یکی از کارهای قلب است.

 

حجت الاسلام نخاولی در مذمت «جدایی بین عقل و قلب» که گاه در ادبیات روی آن مانور می دهند، آن را جزو حرف های بی ارزش دانست و تصریح کرد: در مفاهیم قرآنی جدایی بین قلب و عقل بی معنا است؛ این قلب است که تعقل می کند و این همان عقلی است که در قرآن و روایات مورد تقدیر قرار گرفته و می فرماید «عقل انسان را به سعادت می رساند» بنابراین قلب و عقل در منطق قرآنی انفکاک ندارد.

 

وظایف حوزه های علمیه در برابر افزایش شبهات در جامعه

وی ازدیاد شبهه ها در عین پذیرش حقایق توسط جامعه را نوعی بیماری اجتماعی خواند و اظهار کرد: اگر می بینیم که در موارد روشنی مثل «اعجاز قرآن» و «حقانیت اسلام» شبهه زیاد می شود و افراد می پذیرند، نشان دهنده موانع قلبی است یعنی جامعه مریض است.

 

استاد حوزه علمیه خاطرنشان کرد: فقها معمولا بحث ذهنی شبهات را پاسخ می دهند اما وقتی جامعه پر از شبهه می شود حوزه باید دو کار انجام دهد، یکی تلاش برای رفع شبهات به شیوه عقلی و دیگری درمان بیماری های روانی جامعه.

 

حجت الاسلام نخاولی با بیان این که خداوند در سوره هود مریضی های ما را تذکر داده است، به آیات شریفه 9 و 10 سوره هود که می فرماید: «وَلَئِنْ أَذَقْنَا الإِنْسَانَ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْنَاهَا مِنْهُ إِنَّهُ لَیَؤُوسٌ کَفُورٌ ﴿9 وَلَئِنْ أَذَقْنَاهُ نَعْمَاء بَعْدَ ضَرَّاء مَسَّتْهُ لَیَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّیِّئَاتُ عَنِّی إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ» اشاره کرد و گفت: وقتی نعمتی را از انسان می گیریم، به یأس گرفتار شده و وقتی پس از آن نعمتی به او می دهیم، با جدیت و تأکید می گوید «سیئات و بدی ها از من دور شد».

 

وی افزود: این که در این آیه، قبل از «سَیِّئات» به جای فعل مؤنث «ذَهبَت» از فعل مذکر «ذَهَبَ» استفاده کرده است، به این دلیل است که در «ذَهَبَ» حالت فعلیت و قوت وجود دارد یعنی «بدی ها با قوت رفت و دیگر بر نمی گردد»؛ به همین دلیل قرآن می فرماید: «إِنَّهُ لَیَؤُوسٌ کَفُور» یعنی فرد دارد دچار فرح و فخر می شود و در حال درونی اش تأکیدی بر تکرار نشدن مشکل است.

 

توجه به محکمات قرآن، لازمه درک صحیح از متشابهات است

این مفسر برجسته قرآن و نهج البلاغه در ادامه با اشاره به آیه 12 سوره مبارکه هود که می فرماید: «فَلَعَلَّکَ تَارِکٌ بَعْضَ مَا یُوحَى إِلَیْکَ وَضَآئِقٌ بِهِ صَدْرُکَ أَن یَقُولُواْ لَوْلاَ أُنزِلَ عَلَیْهِ کَنزٌ أَوْ جَاء مَعَهُ مَلَکٌ إِنَّمَا أَنتَ نَذِیرٌ وَاللّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ وَکِیلٌ»، آن را جزو متشابهات قرآن کریم دانست و گفت: در برخی تفاسیر مطلب را این گونه بیان کرده اند که پیامبر(ص) مقداری در تنگنا بودند و خداوند با اعطای عصمت از ترک گفتن ایشان جلوگیری کرد.

 

حجت الاسلام نخاولی لازمه درک صحیح از این آیه را توجه به محکمات قرآن در رابطه با پیامبر(ص) دانست و ضمن برشمردن تعدادی از این محکمات، اظهار کرد: هیچ امر و وحی و دستوری از جانب خدا نبوده مگر این که پیامبر(ص) با قوت و با تمام وجود آن را ابلاغ فرموده است پس محکم اول در فهم این آیه، این است که پیامبر با حداکثر امکان همه حقایق را تبیین فرمودند.

 

وی در بیان یکی دیگر از محکمات این آیه شریفه به آیات 3 و 4 سوره نجم اشاره و خاطرنشان کرد: پیامبر(ص) هر کاری می کند و هر سکوت و یا غضبی که دارد از خدا است پس هر چه گفته اند وحی است و سکوت ایشان هم از جانب خدا است.

 

این مفسر قرآن کریم با بیان این که عطوفت و رحمت پیامبر(ص) فوق العاده ابوده و قابل قیاس با سایران نبود و نیاز به شرح صدری فوق العاده از جانب پروردگار داشته است، گفت: در برابر اذیت هایی که در مکه بر ایشان داشتند، 13 سال لب به شکایت باز نکردند که این عجیب بود و خود نوعی اعجاز است؛ سر سوزنی از رأفت و رحمت و ابلاغ رسالت شان کوتاه نیامدند چرا که شرح صدر داشتند و کسی که شرح صدر دارد لرزش و نوسان ندارد./820/پ202/ب5

 

ارسال نظرات