ظرفیت رسانه ملی، ذائقه مخاطب ایرانی
به گزارش سرویس اندیشه خبرگزاری رسا، این روزها و با فرا رسیدن ماه مبارک رمضان، رسانه ملی که در اذهان مردم به صدا و سیما شناخته شدهتر است، برنامههای متنوعی را برای ساعتهای مختلف تدارک دیده و از شبکههای مختلف پخش میکند که در نوع و کارکرد خود، هم دارای نقاط قوت است و هم با ضعفها و کاستیهایی روبهرو است که البته دید منتقدان نیز طبق آنچه از ماهیت انتقاد و نه نقد برمیآید، کاستیها را نشانه رفته است.
شکوفایی فعالیتهای فرهنگی فراگیر اعم از برنامههای تلویزیونی و سینمایی همواره نیازمند انتقاد سازنده و نقد منصفانه است، اما به شرطی که یک منتقد هر دو بال را با خود داشته باشد و به درستی برای رسیدن به مقصود که همانا ارائه یک اثر فاخر برای عرضه در یک جامعه دینی است، تلاش کند، نه اینکه تنها انتقاد کند و ماهیت نقد را به فراموشی سپرد که این بدون آن، سقوط است، همچون پرندهای که پروازش با یک بال ابتر میماند.
اما نقد چیست و انتقاد کدام است؟ شاید دوستان ما تفاوت این دو را فراموش کردهاند و نمیدانند که اگر نقدی میشود باید منصفانه و اگر انتقادی هم میکنند باید سازنده باشد که اگر تنها عنصر انتقاد را با چاشنی ضربتی اعتراض نثار کنیم، جز اینکه روحیه مخاطب را نسبت به این نقد لجوجتر و رفتار او را پرخاشگرانهتر میکند، اثری که ندارد هیچ، او را اگر اثری هم ولو با ملاکهای نامناسب ارائه کرده باشد، برای تهیه اثری نامناسبتر از آن تهییج میکند.
ضرورت شناسایی ظرفیت رسانه ملی
بهتر است پیش از اینکه معنای نقد و انتقاد و تفاوت ماهوی آن را مورد بررسی قرار دهم، یک نکته را گوشزد کنم که آن ضرورت شناسایی ظرفیت رسانه ملی که اینروزها، برنامههای آن به ویژه در ماه مبارک رمضان مورد تاخت و تاز منتقدان قرار گرفته و مقایسه آن با ظرفیت رسانههای جهان است که برای به دست گرفتن افکار عمومی و رسیدن به مقاصد پلیدشان از هر و قویترین ابزارهای تولید که امکان دسترسی به برخی از آنها هم برای ما محال است، استفاده میکنند، به انضمام رویکرد روانشناسی و جامعهشناسی که به برنامههای خود میدهند.
یادآور میشود که در کل جهان 300 ماهواره تلویزیونی فعال است که از این تعداد 116 ماهواره فضای ایران را پوشش میدهند. شبکههای فارسیزبان که فقط برای فارسیزبانان و خصوصاً ایرانیها برنامه تولید و پخش میکنند، هماینک به بیش از 160 کانال رسیده است و اما ماهوارههایی که در فضای ایران فعالند، امکان دریافت حدود 18 هزار شبکه تلویزیونی را فراهم کردهاند که از این تعداد حدود 2 هزار شبکه را با دیشهای معمولی میتوان با کیفیت بالا دریافت کرد.
بررسیها نشان میدهد، در بین این شبکهها، 380 کانال به صورت شبانه روز در حال پخش موسیقی، کلیپ، رقص، آهنگهای درخواستی و کنسرت هستند. حدود هزار و 200 شبکه در خلال برنامههای خود، کلیپها و شوهای موزیکال پخش میکنند. حدود 80 شبکه به نمایش مد و لباس اختصاص دارند و در یک تحلیل محتوایی، عمده آنچه این شبکهها پخش میکنند و روی مخاطب اثر میگذارند، با سنت و فرهنگ اسلامی - ایرانی در تضاد بوده و آثار بسیار مخرب روحی و روانی دارند.
براساس آماری که روزنامه جوان در تیرماه 93 ارائه کرده بود و اکنون پس از یکسال این آمار با تغییر و تحولات بیشتری همراه شده است، شبکههای فارسیزبان در ابتدای راهاندازی، بیشتر موضوعات سیاسی را دنبال میکردند، اما هماکنون وارد حوزه فرهنگ شده، تغییر و تحولات فرهنگی را به صورت هدفمند در ایران دنبال میکنند. برخی از این شبکهها مانند BBC فارسی، VOA، من و تو و فارسی وان، در میان مخاطبان شهرت بیشتری یافته و توانستهاند بخشی از جامعه ایرانی را تحت تأثیر خود قرار دهند و البته در میان این شبکهها، شبکه فارسی وان بیشتر از دیگر شبکهها، کانون خانواده را مورد توجه قرار داده است.
با این آماری که ارائه شد و تلاش بیوقفه و خستگیناپذیر استکبار جهانی در استفاده از همه ظرفیتهایش که شبانهروز برای تحت تأثیر قراردادن افکار عمومی جامعه ایرانی به کار میبندد، نگاه بهتر و منصفانهتر به ظرفیت درونی را میطلبد که ببینیم آیا رسانه ملی برای گرایش مخاطبان به سمت برنامههای میهنی، نیازمند استفاده از همه ظرفیتهای خود نیست و نباید از این ظرفیتها به بهترین شکل ممکن استفاده کند و آیا رسانه ملی که از سال گذشته به تغییرات مدیریتی در ساختار خود روبهرو شده به خوبی با ذائقه مخاطب ایرانی آشنا است و میتواند از ظرفیتهای خود برای آنچه مخاطب میخواهد استفاده کند.
مگر این نیست که رویکرد عمده مدیران ارشد رسانه ملی که رقیبی برای آن نمیتوان متصور شد باید بر محور تولیدات تلویزیونی مبتنی بر ذائقه مخاطبان و جذابیت استوار باشد تا دیگر به دنبال برنامههای غیربومی نروند که اگر اینگونه نباشد، تمام تلاشهایی که انجام و تمام تولیداتی که عرضه میشود تنها صرف هزینه است و جز زیان چیزی نیست که البته اگر بخواهیم برنامههای باکیفیت همراه با ذائقه مخاطب تولید شود، هم نیازمند زمان هستیم و هم نیازمند امکانات که تولیدات فشرده در یک مدت زمان کوتاه، پاسخگو نخواهد بود.
مخاطب وقتی از برنامههای رسانه ملی - بخوانید فیلمها و سریالهای تلویزیونی - استفاده میکند، به گونهای باور دارد که اینها همان فیلم و سریال با تعریف خاص خود است و به ویژه اگر سریالهای طنزی مانند در حاشیه و شمعدونی را در روزهای گذشته دیده است و این روزها با فرا رسیدن ماه مبارک رمضان، پای سریالهای طنز دردسرهای عظیم و پایتخت مینشیند، میداند که این سریالها طنز هستند و اگر مطالبی هم مغایر شرع و عرف در آنها رد و بدل میشود و یا بیاحترامیهایی هم صورت میگیرد در قالب طنز است و به مثابه فرموده لقمان حکیم که از او پرسیدند ادب از که آموختی و پاسخ داد که از بیادبان، از به کار بردن این واژههای سخیف در زندگی روزمرهاش پرهیز میکند.
اما نکتهای که اینجا باید به آن بیشتر بها داد، دید مخاطب ما نسبت به برنامههای شبکههای ماهوارهای است؛ شبکههایی که رسالتشان را تخریب فرهنگ جامعه ایرانی و تغییر سبک زندگی اسلامی به زندگی غربی کردهاند و از همه ابزارهای مادی و معنوی نیز بهره میبرند تا ذهن مخاطب ایرانی را آنچنان تحت تأثیر قرار دهند و به اصطلاح چنان شستشوی مغزی به راه بیندازند که باور کند آنچه میبیند حقیقت دارد و عین ادب است. اینجا بهتر است کمی از سرعت خود بکاهیم و با دقت نظر بیشتر بنگریم که رویکرد مخاطب در مواجهه با برنامههای ماهوارهای چیست و تأثیرپذیری او تا چه اندازه است.
تعریف و مقایسه نقد و انتقاد
حال با این یادآوری، بهتر میتوان به ارائه معنای نقد و انتقاد پرداخت و آن دو را از زوایای مختلف مورد بررسی و تحلیل قرار داد و هم به منتقدان و هم به تهیهکنندگان نشان داد که با رویکرد انتقاد سازنده و نه تخریبکننده و استفاده از ظرفیتهای آن میتوان برنامههایی مناسب فضا و فرهنگ جامعه اسلامی ایران تولید کرد که هم مخاطب از آن حض کامل ببرد و هم با دین ما که برگرفته از اسلام ناب محمدی است، همخوانی داشته باشد؛ نقد و انتقادی که براساس آن نه یک طرفه به قاضی برویم و نه راه را بر هرگونه قضاوتی ببندیم.
نقد و انتقاد در لغت به معنی ارزیابی، بررسی، شناسایی نمودن، زیر و رو کردن، عیبها را نمایاندن و پنهانها را رو کردن است. نقد حاوی روحیه پرسشگری و روشنگری است که نقاط منفی و مثبت را با هم در نظر میگیرد و تنها به دنبال یافتن و راه را نشان دادن است تا اگر کسی خواست، راهش را بیابد و اگر نخواست عذری نداشته باشد. و در اصطلاح، وارسی و بررسی نوشتار، گفتار یا رفتاری برای شناسایی و شناساندن زیبایی و زشتی، بایستگی و نبایستگی، بودها و نبودها و درستی و نادرستی آنها است. اما انتقاد که تنها نقاط منفی را در نظر میگیرد افزون بر روحیه پرسشگری و روشنگری، به دنبال تغییر است و میخواهد ماهیت یک عمل را زیر و رو کند و این اگر به درستی استفاده نشود و همانا سازنده نباشد، ساختارشکن و نابودکننده است.
در آموزههای دینی نیز، به مقوله نقد و نقدپذیری، اهمیت فراوان داده شده است. واژههای؛ نصیحت، تذکر، موعظه، استماع قول، اتّباع احسن، تواصی به حق، دعوت به خیر و امر به معروف و نهی از منکر، هر یک به گونهای، اهمیت و جایگاه نقد و نقدپذیری را بیان میکنند.
همچنین، آثار و پیامدهای سازنده و سودمند نقد، اهمیت و ضرورت انتقاد و انتقادپذیری را بیان می کنند و سبب میشوند که آدمی همواره خود را در دید نقد دیگران بگذارد و هیچگاه کارکرد خویش را از آن بی نیاز نداند. جامعه بدون نقد، جامعه بدون پرسش و جامعه مرده و بیروح است که دچار یکنواختی گردیده و پیشرفتهای زیادی حاصل نمِیگردد.
اما باید به یاد داشته باشیم که چگونه انتقاد کنیم؛ کلمه انتقاد از ریشه نقد کردن و در فارسی معادل آشکار و پدیدار کردن است. در اصطلاح این کلمه چندین کاربرد دارد. معنای مشهور و متداول آن در بین عامه مردم ایراد و اشکال گرفتن به گفتار و رفتار دیگران. مردم معمولاً تمایل دارند انتقاد را به شکل منفی به کار برند و تعبیر و تفسیر کنند و یا به دلیل منفی بودنش از انتقاد کردن خودداری نمایند. در انتقادهای متداول، انتقاد کننده معمولاً به شکلی غیرمنصفانه فقط روی نقاط ضعف انگشت میگذارد.
به طور کلی نویسندگان و اهل قلم نقد و انتقاد را به سه صورت تعبیر کرده اند:
١- بیان نقاط قوت، خوب و زیبای یک موضوع و نپرداختن به اشکالات و معایب آن
2- بیان نقاط ضعف، بد و زشت یک موضوع بدون پرداختن به محاسن و جنبههای مثبت آن
٣- بیان نقاط قوت و ضعف یک موضوع به قصد اصلاح اشکالات و معایب آن
اما به راستی روش صحیح انتقاد کردن چیست؟ سخن و فرصت در اینباره کوتاه است، اما یادآور میشوم که انتقاد زمانی ارزش دارد که بوسیله آن بتوانیم گفتار و رفتار کسی را اصلاح کنیم. انتقاد شنیدن ذاتاً تلخ و گزنده است و مانند داروی تلخی است که به مذاق شخص ناگوار و از طرف دیگر لازم و ضروری است.
از زاویه دیگر انتقاد کردن آسان و انتقاد شنیدن سخت است، ولی اگر دقت کنیم انتقاد صحیح کردن نیز سخت است و نیاز به مهارتهای خاصی دارد که اگر افراد این مهارتها را ندانند، عملاً انتقاد آنها نه تنها اثر سازنده ندارد، بلکه سبب موضع گرفتن، کینه و دشمنی بین افراد میشود.
سخن پایانی
به نظر میرسد و بهتر این است که راهکاری برای این منظور - تولید و عرضه برنامههای فاخر و مخاطب پسند در رسانه ملی - ارائه دهیم و پیش از ساخت هر برنامهای، همانطور که برای مشاغل مختلف فقه مرتبط تدارک دیدهایم، فقه سینما را به جامعه سینمایی معرفی کرده و از همه هنرمندان، کارگردانان، نویسندگان، بازیگران، تهیهکنندگان و فیلمبرداران بخواهیم که پس از گذراندن آموزشهای مورد نظر و کسب تخصصهای لازم، یک دوره فقه سینما را هم تجربه کنند و بدانند که هر دکوپاژ، میزانسن و روایتی قابل ارائه به یک جامعه دینی نیست.
مع الاسف ظرفیت رسانه ملی در بین غولهای سینمایی جهان همچون هالیوود، بالیوود و کوروساوا و کمپانیهای معتبر و بزرگ فیلمسازی همچون کلمبیا پیکچرز، برادران وارنر، والت دیزنی پیکچرز، یونیورسال استودیوز، فاکس قرن بیستم و پارامونت پیکچرز بسیار ناچیز است و مقایسه آن با توانایی این کمپانیها در تأثیرگذاری بر مخاطب قیاس مع الفارق است، اما آنچه مهم مینماید کمک به افزایش این ظرفیت با انتقاد سازنده و نقد منصفانه است.
در پایان مسؤولان رسانه ملی و منتقدان این عرصه را به بازخوانی بخشی از سخنان و دیدگاه رهبر معظم انقلاب درباره نقد و انتقاد دعوت میکنم آنجا که فرمودند: برای شنیدن نقد، سینه گشاده و روی باز و گوش شنوا داشته باشید. هیچ ضرر نمیکنید از اینکه از شما انتقاد کنند. البته این انتقادهایی که می شود همه یک جور نیست. بعضیها به قصد اصلاح نیست، بلکه به قصد تخریب است، هم از مجموعه مطبوعات خودمان، هم پشتوانه آنها.
دهها رادیو و تلویزیون بیگانه و رسانه عمومی و بینالمللی در اختیار حرف ها و افکاری است که بنایش بر تخریب است. یعنی هیچ بنای اصلاح ندارند. آنچه که نقل می کنند برای تخریب است. لذا واقعیت و غیر واقعیت و خلاف واقع و ضد واقع، همه چیز در آن است. گاهی یک چیز کوچک را بزرگ می کنند، گاهی یک چیزی که نبوده، به عنوان یک حقیقت مسلم جلوه میدهند. اینها البته هست. این، تخریب است لیکن در کنار اینها، نقد هم وجود دارد. نقدهای مصلحانه و خیرخواهانه. گاهی از سوی دوستان شماست، گاهی حتی از سوی کسانی است که دوست شما و طرفدار شما هم نیستند.
گاهی به انسان یک نقدی میشود، یک عیبجویی یا انتقادی از انسان میشود که آن طرف نیز دوست آدم نیست که آدم به اعتماد دوستی او بخواهد بگوید که خوب، ما گوش میکنیم. نه، دوست هم نیست، اما دشمن هم نیست و دشمنیاش هم ثابت نشده ولی نقد و انتقاد است. آن را هم حتی باید گوش کرد. شاید در خلال این نقدها حرفی وجود داشته باشد که به درد ما بخورد و باید به هر حال با سعه صدر برخورد بشود.
مرتضی جمالی کیا
/920/703/ر